انجنیر عبدالصبور صافی

ضعف شخصیتی وصلاحیّتی ، مشکل اساسی درحکومت وحدت ملی

مشخصه های معین چون تفکر، هیجان، روش ورفتا که سبک شخصي فرد را درتعاملات با محیط اجتماعی و مادی‌ آن رقم میزند شامل فاکتورهای معینِ ثبات، پایداری، زود رنجی، اضطراب،پرحرفی، درونگرایی، بیرونگرایی و غیره میشود که درتعین شخصیت انسانها رول اساسی دارد به این اساس میتوان شخصیت را چنین تعریف کرد، مجموعه‌ای از رفتار وشیوه‌های تفکر شخص در زندگی روزمره که بطور خاص‌ با بی همتا بودن، ثبات وپایداری و قابلیت پیش بینی مشخص می‌ شود شخصیت گفته میشود.

انسانها زاده محیط اند که با خصوصیت‌ها ی ژنتیکی خاصی به دنیا می‌آیند، بعداً سر و کار آنها با محیط اطراف شان است. محیط نقش مهمی در شکل دهی شخصیت افراد دارد آنچه در دنیای امروز تأکید بیشتری بروی آن میشود این است که تأثیر پذیری انسان‌ها از محیط بسیارقوی ترازتأثیر ژنتیکی است، پس باید توجه بیشتربه محیط داشت به وجود آوردن یک محیط سالم مستلزم روش های خاص انسانی درچوکات قانون است که ارج گذاشتن به انسان وانسانیت وارج گذاشتن به قانون ازهمان آغازطفلیت ازکودکستان شروع تا پایان عمر قابل عمل، آموزش واجراء است.

«گوردن آلیورت » روانشاس مشهورامریکایی بهترین تعریف در مورد شخصیت ارایه داده است. وی اشاره می‌کند شخصیت، سازمان بندي پویایی در درون فرد است و شامل آن دسته از نظام‌های روانی - فیزیکی که رفتار و تفکر انسان را تعیین می‌کند میشود، از این تعاریف چندین نکته قابل استنباط است.

  • بی همتایی وتفاوت: شخصیت یک فرد بی همتاست باوجود بعضی مشابهت ها هیچ دوشخصیت یکسان و همسان وجود ندارد.
  • ثبات وپایدای داشتن: اگر چه افراد در شرایط و محیط‌های گوناگون در ظاهر رفتار متضاد و مختلفی دارند، ولی در طول زمان حتی چندین دهه رفتار، عکس العمل و همچنین شیوه تفکر آنها دارای یک ثبات نسبی دائمی میباشد.
  • قابلیت پیش بینی: باتوجه و مطالعهٔ رفتار و نوع تفکرِ اشخاص می‌توان سبک رفتاری و تفکری افراد را با احتمال زیاد پیش بینی کرد، قابلیت پیش بینی رفتار، با ثبات در رفتار رابطه متقابل دارد، شخصیت مجموعه ای ازعناصراست که بعنوان یک نظام بایکدیگر دررابطه میباشند.

شخصیت میتواند سازگار ویا ناسازگارباشد ولی ناسازگاری زمانی مطرح میگردد که فرد یا افراد قادر نباشند تفکر و رفتار خود را بامحیط و تغییرات آن انطباق دهند وقدرت انعطاف پذیری ازخود نظربه شرایط، اوضاع واحوال نشان دهند، انعطاف پذیری همیشه به مفمهوم گذشت ازخواستها نیست بلکه انعطاف به سمت صراط المستقیم هم شامل آن میشود وانسان ازگذشتهای زیاد ممکن است به طرف بربادی برود وقتی شخص متوجه این خلا میگردد باید خود به سمت دیگر که بتواند این خلا را پرکندمعطوف شود درغیراین صورت انعطاف زیاد میتواند باعث شکستن، همپاشیدن، انارشی وبی ثباتی درنظام خانواده، اجتماع حتی زندگی شخصی فرد ویا ملت گردد.

صلاحیّت کاری:

صلاحیّت درلغات بمعنی شایستگی، لیاقت، واهلیت معنی میشود، اختیارِ که قانون برای شخص میدهد و به موجب آن به مسئله ای و یا دعوایِ رسیدگی میگردد ویا بعبارت دیگر شایستگی قانونی یک شخص ویا ارگان دولتی برای رسیدگی به قضایای خاص دراصطلاح حقوقی صلاحیّت نامیده میشود، که شامل صلاحیّت سایر حرفه ها هم میشود، یعنی مجموعه ای از شایستگی ها شامل فهم ودانش، شخصیت و کرکتر، مهارت حرفوی و طرزدید که به تناسب هرشغل یا حرفه تعیین وتوسط فرد در پروسه های مختلف وظیفوی بکارگرفته میشود؛ صلاحیّت کاری است، مجموعه این صلاحیّت ها، نظام صلاحیّت حرفوی گفته میشود، عناصر وپروسه های لازم دراین نظام برای تحقق سیاست ها، خط مشی ها به منظورکسب اعتباردهی صلاحیّت حرفوی نیروها بکارگرفته میشود که شامل روش ها ومعیارهای احرازسطوح صلاحیّت حرفوی نیروی انسانی دربخش های مختلف صنعت، اقتصاد، تجارت خدمات کشاورزی، فرهنگ، هنر، امورامنیتی و نظامی میگردد.

قانون مداری و داشتن یک مشاور ورزیده ای حقوقی که تمام فیصله های یک سیاست مدار را مشوره دهد وآن را بشکل پایداردر پرتو قانون و لوایح سیاسی شکل داده به پارلمان ارایه کند امرلازمیست، به قول آقای «ملک ستیز» محقق امورسیاسی وبین المللی، ((صدراعظم آلمان که ازکمترین و مستعد ترین مشاوران درسطح رهبران بزرگ جهان برخورداراست یکی ازبا صلاحیّت ترین نخست وزیر درجهان امروز به حساب میاید، محکم ترین پشتوانهٔ صلاحیّت نخست وزیر آلمان، خانم «انگیلا مرکل»، قانونمداری وی است نخست وزیر هیچگاه فیصله هایی راکه درقانون تفسیرنشده و یا لوایح سیاسی که بربنیاد قوانین شکل گرفته باشند، مشروعیت نداشته باشد اتخاذ نمیکند با صلاحیّت بودنِ نخست وزیر آلمان به‌معنای قدرت شخصی وی نیست، بلکه اقتدار شخصیتی وی است که در قوانین این کشور تعریف شده است. صلاحیّت به معنی تحمیل قدرت نیست، صلاحیّت بمعنی تحمیل اقتدار قانونی درساختارهای نظام است)).

با تاسف در افغانستان با وجودی که قوانین وجود دارد، ولی نقض قوانین درقدم نخست ازرده ی بالا شخص داکترغنی و داکترعبدالله عبدالله صورت میگیرد، نقض قانون و نبود شایستگی ولیاقت درمقامات دولتی، باعث بحران‌ های سیاسی عمیق و بزرگ درکشورما شده است، کشمکش ها میان جنرال دوستم و رییس‌جمهور، نارضایتی احمدضیا مسعود، شَکوه داکتر عبدالله از نقض توافق‌نامه سیاسی و سلب صلاحیّت از مقام‌ های‌ شان، کشمکش سیاسی بین عطامحمد نورو رئیس اجرائیه داکترعبدالله را میتوان ضعف شایستگی نام برد، مسئله در آن نیست که این نارضایتی هاچراشکل گرفته مسئله اینست که کم بها دادن قانون عدول از چوکات صلاحیّت ها، خواستها بی مورد وجاطلبی ها بحران رابه وجود آورده است اینکه آیا رئیس جمهوری با وجود موجب شدن این نارضایتی ها باوجود داشتن صلاحیّت، نتوانسته است اهداف معقول و قانونمندِ را که از تطبیق قانون یک گام معقول به سمت بهبود وضعیت سیاسی و اداری کشور که به نفع ملت باشد دستاورد ارزنده ای داشته باشد!

آیا داکترعبدالله عبدالله واقعاً بی صلاحیّت است؟

دراین جای شک نیست که داکترعبدالله عبدالله فاقد صلاحیّت کاری واجرائیوی است بایدگفت که این عدم صلاحیّت به معنی آن نیست که گویا داکتراشرف غنی صلاحیّت های داکترعبدالله را صلب کرده بلکه این ناشی ازعدم داشتن یک انسیاتیف، خلاقیت و ابتکار ارزندهٔ عمل درطرزو شیوه فهم مسلکی ومدیریتی داکترعبدالله است که نتوانسته با صلاحیّت عمل کند، اگربه کارکرد داکترعبدالله دراین دونیم سال حکومت وحدت ملی نگاه کنیم می یابیم که وی جزدعوای کرسی و۵۰٪ توافق نامهٔ «جان کری» هیچ گونه ابتکار وپشنهاد کاری که جهت بهبود در وضعیت امنیتی واقتصادی کشور که یک تغییررا درزندگی مردم رونما کند نداشته است، زمانیکه داکتر عبدالله عبدالله وزیرخارجه حکومت کرزی بود آن زمان از صلاحیّت کامل هم برخورداربود، باتأسف که آن وقت هم هیچ دستاورد کاری نداشت، شاید بگوید که آنوقت هم صلاحیّت نداشته ولی واقعیت را نمیتوان دگرگون ویا کتمان کرد.

آقای «حبیب» مشاور داکترعبدالله عبدالله حین صحبت در میزگرد با تلویزیون آریانا شب ۱۳ مارچ سال روان گفت که داکترعبدالله عبدالله درامور کشوری بخصوص درساحه ای نظامی وامنیتی اصلاً به صورت قطع صلاحیّت ندارد و همه صلاحیّت ها بدست سرقومندان اعلاء کشور داکتر اشرف غنی است، همچنان داکترعبدالله عبدالله شخصاً هم از بی صلاحیّت بودن خود دریک صحبت تلویزیونی کاملاً اشکارا شکایت کرد بود حتی داکترغنی را درآن صحبت شخص بی حوصله خطاب کرد، بسیاری از رسانه هم بطوریک جانبه بدون درنظرداشت منافع ملی کشور داکترعبدالله عبدالله را در بحران فعلی سیاسی و امنیتی کشور بی قصور و فاقد صلاحیّت می دانند درحالیکه این یک بازی سیاسی است که ازتعصب قومی وزبانی منشه میگیرد واین تلاشها فقد بخاطرپنهان کردن رد پای داکترعبدالله وطرفداران اش در اوضاع آشفته وروبه خرابی کشوراست، تا درانتخابات آینده دست بالا داشته باشند وناکامی های وی درحکومتِ وحدت ملی بالای انتخابات آینده تأثیرنگذارد، دراین جا توجه همه خوانده ها ورسانه ها را به فاکتهای ذیل جلب میکنم که از با صلاحیّت بودن داکتر عبدالله عبدالله حکایت دارد لطفاً توجه کنید:

  • ۱-زمانیکه داکتراشرف غنی جنرال محمدافضل لودین را منحیث وزیردفاع کاندید کردند این داکترعبدالله عبدالله بود که با وی مخالفت کرد وجنرال لودین مجبوراً پا پس کشید.
  • ·۲-در تعین شکریه بارکزی منحیث رئیس کمیسون اصلاحات انتخاباتی آیا داکترعبدالله عبدالله نبود که اشکارا مخالفت اش را اعلان کرد وشکریه مجبور به کناره گیری ازآن مقام شد!!
  • ·۳- این داکترعبدالله عبدالله بود که جنرال عبدالحق علومی وزیر داخله را واداربه استعفاء ساخت و درعوض شخص بی کفایت، بی سواد، فاقد تحصیلات نظامی بنام تاج محمد جاهد را پشنهاد و بالای داکترغنی هم قبولانده و جانشین جنرال علومی ساخت.
  • ·۴- فرمان ریاست‌جمهوری مبنی بر تعیین نادر نادری به‌عنوان رئیس کمیسیون اصلاحات اداری و خدمات ملکی از سوی داکترعبدالله شش ماه معلق ماند بلاخره داکترغنی مجبورشد معینیت نشراتی وزارت اطلاعات و فرهنگ رادربدل انتصاب آقای نادری به تیم داکترعبدالله عبدالله بدهد .
  • ·۵-عبدالباری جهانی وزیراطلاعات وفرهنگ چرا استعفاء داد؟ چون کارکردن برای او بدون حمایت ریاست جمهوری کاردشوار بودو داکترغنی صلاحیت دفاع از وی را در برابر اعتراضات طرفداران عبدالله عبدالله نداشت.

این چند فاکت بسیارساده که طورمختصراز آن یادکردم نشان دهنده ای صلاحیّت کامل وبلامنازعه داکتر عبدالله عبدالله را تصدیق میکند، درهرصورت داکترعبدالله عبدالله ۵۰٪خود را گرفته ومیگیرد وبالای تعیناتِ داکترغنی هم اثرگذاری خود را دارد باوجود اینکه وزارت دفاع به داکترغنی رسیده است ولی غنی نتوانست جنرال لودین ویا یک جنرال دیگر دلخوا خود را وزیردفاع تعیین کند زیرا نظر عبدالله شرط اساسی است، درحالیکه داکترغنی ۲۰٪ سهم دارد چون در۵۰٪ داکترغنی، جنرال دوستم، دانش، و ضیامسعود نیز شامل اند، درواقعیت امرداکترعبدالله ۶۰٪ دردولت سهم دارد چون ضیامسعودبه جمعیت تعلق دار وجمعیت اسلامی ازداکترعبدالله حمایت میکند پس ۱۰٪ سهم ضیامسعود نیزبه شکل ازاشکال به عبدالله عبدالله تعلق میگیرد، پس بی صلاحیّت جلوه دادن داکترعبدالله عبدالله یعنی چه؟؟؟

یعنی شانه خالی کردن ازپذیریش مسئولیتِ خرابی اوضاع ومسؤلیت های امنیتی کشور، صرف تلاش است برای ازدست نه دادنِ محبوبیت درانتخابات آینده و انداختن همهٔ بار ملامت بدوش داکترغنی جهت شکست وی درانتخابات آینده و اجرای امورجاری، درحالیکه داکترغنی ازاین بازی ماهرانه یا بی خبراست ویا درمقابله باآن ناتوان، با وجود اینکه وزارت اطلاعات وفرهنگ مربوط داکترغنی است ولی این وزارت عملاً فلج بوده و مسئولین آن صرف کرسی خود را نگاه میدارند چون که داکترغنی توان حمایت ازاتهام های که طرفداران داکترعبدالله عبدالله وجامهٔ بنام مدنی بالای آن وارد میکند را ندارد، ازترس غوغا وتهمت های تیم داکترعبدالله که مدافعین ترویج فرهنگ ایرانی اند وهمچنان جامعهٔ مدنی وژورنالستان که خود را مثل ملائک پاک میدانند اصلاً هیچ کمبود را درکارخود نمیپذیرند ونمیگذارند مگس روی بینی شان پربزند، درحالیکه یک فاکتورعمده درخرابی اوضاع کشورنشرات و تبلیغات تخریبکارانه مغرضانه به نفع گروه های خاص دامن زدن به تعصبات قومی، مذهبی ولسانی یکعدهٔ همین ژورنالستان ورسانه ها استند.

آیا داکترغنی واقعاً با صلاحیّت عمل میکند؟

هیچکس ازاین انکارکرده نمیتواند که داکتراشرف غنی دست پاک داردبا فهم و بادانش است و آرزوی خدمت وشگوفایی کشور را صادقانه دارد ولی قسمیکه درفوق ذکر شد داکترغنی دریک بازی ماهرانهٔ که ازطرف تیم داکترعبدالله وجمعیت اسلامی براه انداخته شده گیرکرده است، هرروز بار ملامتِ خرابی اوضاع بدوش داکترغنی سنگینی میکند، درحالیکه همه ملت داکترغنی را مقصراصلی درآوردن صلح و امنیت، زدودن فساد و بی عدالتی میدانند، ولی از داکترعبدالله به صورت قطع نه دررسانه ها نامبرده میشود ونه هم دربین مردم مقصرشناخته میشود، باوجود که داکترغنی دست پاک دارد و آغشته به خون ملت هم نمی باشد درظرف این تقریباُ دوسال ونیم نتوانست شخصیت اش را منحیث یک سیاستمدارکارآگاه وخبره تبارزدهد داکترغنی میخواهد چنین نمایان کند که انسان باحوصله وبرده باراست ولی حوصله مندی وبرده باری هم سرحد دارد، تصوربرآن است که ترس وجبن بکار وعمل کرد داکترغنی مستولی است و این راهمه می دانند، طور نمونه زمانیکه خبرنگاربی بی سی «هارون نجفیزاده» ازداکتر غنی سؤال میکند که، آیا شما خود را افغان میدانید؛ داکترغنی درجواب میگوید «لطفاً مرا مصادف نسازید»، وقتی شخص ازبیان هویت واقعی اش هراس داشته باشد پس جبنِ بیش ازاین وجود ندارد، شورای ملی ۷ وزیر را استحضا کرده برطرف کردند ولی داکترغنی برخلاف قانون؛ توان تائید فیصله شورای ملی را ندارد، البته چنین مثالها از ساده شروع تا رد فرامین داکترغنی توسط ریاست اجرائیه بسیارزیاد اند، صرف حرف زدن وهرکار را نیمه رها کردن باعث آن شده ومیشود که هیچ نوع ثبات دراوضاع سیاسی،اقتصادی و امنیتی کشور رو نما نگردد، داکتر اشرف غنی خود را درگِرو یک گروه مشخص آویخته، با تأسف که داکترغنی فرصت های بیشمار را بخاطر مهارکردن گروه های اوباش مربوط یکعده تنظیم ها و جنگسالاران که امروز عامل اصلی بدبختی کشور و ضعف اتوریته دولت شده اند را ازدست داده است ولی باآن هم رهکارهای مشخصتر دیگر نیزبرای مهارآنها هنوزهم پابرجاست ، درحالیکه داکترغنی صرف به دورهمین محورلابی های مافیایی قدرت درحرکت است؛ جلب حمایت ملت رابه باد فراموشی سپرده، واین عمل باعث شده تا بین ملت و داکترغنی هرروزفاصله بیشترشده برود، دراینجا شمه ای از نارسایی های که صلاحیّت های کاری داکترغنی را زیرسؤال قرارمیدهد مختصراً یاد آور میشوم:

  • ۱-گسترش ناامنی؛ که ناشی ازضعف سیاست کادری درعرصهٔ خارجی وداخلی وعدم تطبیق قانون ازبالا تا پائین درکشورمیباشد.
  • ·۲- میراثی ساختن کرسی های دولت وتفویض رتب جنرالی به جوانان که هنوزازدهن شان بوی شیر می آید، شخصیت هارا نمیتوان با تفویض رتب، مقام والقابها متبارزساخت و ذریعه آنها اوضاع سیاسی وامنیتی را باثبات ساخت بلکه برعکس چنین امتیازات به پسران زورمندان ومتنفذین آنعده کادر های که جوانی خود را درخدمت وطن درجنگ وجبهه گذاشتانده اند واز تجارب خوب برخوردار اند ناامید ودلسرد میسازد، یکی از بدبختی های که امروزدامنگیر ملت مامیباشد این است که در انتخاب شخصیت ها ناکام وبی صلاحیّت بوده و همیشه معامگرانه عمل شده ومیشود.
  • ·۳- سقوط قندوز؛ شکست بزرگ دولت درعرصهٔ سیاسی و نظامی که باعث کشته شدن وزخمی شدن بیش از یکهزارنفرملکی و ویران شدن صدها خانه، مزرعه ها وبیجاشدن صدها خانواده وکشتن دها رأس مواشی گردید تلفات اردوملی وپولیس ملی دراین ارقام شامل نمیباشد.
  • ·۴-گسترش جرم وجنایت وفساد؛ ناشی ازعدم موجودیت مجازات مجرمین، وجود فساد درمحاکم و عدم قاطعیت رئیس جمهوری درتأمین عدالت وقانون میباشد، طورمثال قضیه ای فرخنده، قضیه ای خریداری بشقل توسط بسم الله محمدی، اختلاص های وزرات دفاع که درآن نیز دست بسم الله محمدی دخیل است، تجاوزات دسته جمعی بالای دختران در بغلان، تخار، ومزار وغیره جاها، مجازات متهمینِ سقوط قندوز همه وهمه به باد فنا سپرده شده اند.
  • ·۵-فرارسرمایه ناشی از عدم مواظبت ازسرمایداران وکنترول از سرمایه گذاری ها درچوکات قانون.
  • ·۶-عدم موجودیت مدیریت سالم و کنترول دوامداراز وظایف سپرده شده به وزارتخانه ها ریاستهای مستقل، ولایات وسایرِ ارگان های دولتی، خود سری بی بندوباری در وظایف سپرده شده وبی تفاوتی دراجرای مسؤلیت ها توسط مقامات عالی ملکی ونظامی.
  • ·۷-کمپیوترریزه نکردن موسسات عایداتی کشور مثل وزارت مالیه، گمرکات به شمول گمرکات سرحدی، ریاست ترافیک و درمجموع درتمام سکتورهای امنیتی واقتصادی کشور.
  • ·۸-عدم توزیع تذکره های الکترونیک برای مردان و زنان کشورباید اجباری باشد وتبلیغ وسیع بخاطر گرفتن تذکره الکترونیک ازطرف دولت صورت گیرد توزیع تذکره ها درجلوگیری گشت وگذارتروریستان و اتباع بیگانه که درلباس افغانها داخل کشورمی شوند فوق العاده موثراست وبالا تقلیلِ فعالیت تروریستی وتخریبی اثر شایان دارد، که تاکنون توزیع آن صورت نگرفته است.
  • ·۹-تاپی چه شد ؟ شروع شد و بی سرصدا خاموش گردید تا اکنون کوچکترین اقدام درموردتشکیل قطعات محافظین امنیتی این پروژه بزرگ عایداتی کشورصورت نگرفته است.
  • ·۱۰-خط ریل ازطریق آسیای میانه به چین شروع شد درحالیکه مراحل تخنیکی آن باکشورهای که خط ریل ازآن عبورمیکند انجام نشده بود از این روتا کنون بدون بهره برداری باقی مانده است، خط ریل از واخان بدخشان، آغازکار مس عینک لوگر فراموش شده است که نهایت ضعف مدیریتی بی تفاوتی وعدم مسئولیت را نشان میدهد برای شروع کارمس عینک لوگرمیتوان چند کندک محافظتی خاص درچوکات پولیس وامنیت ملی ایجاد کرد که صرف مسئولیت حفظ این معدن را داشته باشد هم سطح بیکاری را تقلیل میدهد وهم اقتصاد شکوفان میشود.
  • ·۱۱- بندرچابهار؛ که میتوانست کشور را ازگرو بندر کراچی رهاسازد تا هنوزهم به بهره برداری نرسیده است ورنه پاکستان نمیتوانست با بستن سرحد تجارو مردم ما را درمذیقه قراردهد و دولت را مجبور به تضرع به پاکستان نماید.
  • ·۱۲- صرفیه برق؛ جالب آن است که تاهنوزهم مامورین عالی رتبهٔ دولت به شمول معاون اول ریاست جمهوری صرفیه برق شان را نپرداخته، دولت نمیتواند ازآنها این پول را حصول کند چون هم کوزه اند وهم گِل کوزه و کوزه گرهم ناتوان وبیچاره.
  • ·۱۳- عدم پاسخ دهی رئیس جمهوربه انتقادات وکارشکنی های که صورت میگیرد طورمثال عبدالله عبدالله، خطاب به اشرف غنی گفت که «اگر کسی حوصله ندارد، لیاقت ریاست‌جمهوری را هم ندارد» و این سخن عبدالله، با عکس العل تند ارگ مواجه شد ولی داکترغنی یک کلمه حرف هم دراین خصوص دردفاع ازخود نگفت لااقل میتوانست با الفاظ دپلوماتیک درلابلای صحبت ها به آن پاسخ ارایه دارد.
  • ·۱۴- تقرر افراد غیرمسلکی وفاقد تخصص که یگانه برتری شان وابستگی به جنگسالاران ومتنفذ قومی است باعث شده که جوانان روشنفکرو تحصیل کرده یا ازکشورفرارکنند ویا درخدمت جنگسالاران بی سواد وجاهل قرارگیرنداین عمل باعث شده که بسیاری ازمتخصصین و تحصیل کرده ها احساس ٬٬خوش٬٬ نداشته باشند ولی بنا به مجبوریت وضرورت باید با روزگاربسازند.
  • ·۱۵- سیاست دولت درمورد پاکستان هنوزهم خیرات خواهانه، مقطعی و درنوسان قراردارد وفاقد قاطعیت وپیگیری موثردرتجرید پاکستان وقلمداد آن منحیت یک کشورتروریست پرور به جهانیان ویا لااقل کشورهای همسایه است.
  • ·۱۶- هفت وزیر که ازطرف شورای ملی صلب صلاحیّت شدند تا اکنون برحال اند این چه نوع سیاست کادری و احترام به قانون است، مگردراین کشورتحصیل کرده و مدیروجود ندارد! این ناتوانی و بی مسئولیتی فاحش دربرابرکادرها واولاد وطن است وبس؟

یک رئیس جمهورنمیتواند همه وظایف و صلاحیّت ها رادر انحصارخود داشته باشد چون رسیده گی به همه ناممکن است، ولی میتواند بالای ذره ذره امورکشوری کنترول دقیق داشته آنرا رهبری، مواظبت و از چگونگی اجرأت فرد فرد باخبر و بازخواست کند، این اصل یک مدیریت شایسته وسالم است، درحالیکه هم آقای کرزی وهم آقای غنی در شایسته گی چنین مدیریت ناتوان بوده اند، نارسایی های فوق شاید به نظر کوچک وپیش پا افتاده بیاید ولی همین کمی وکاستی های کوچک ازضعف بزرگ اتوریتهٔ رئیس جمهوری ناشی و سرچشمه میگیرند که بالای وضعیت سیاسی، اداري و امنیتی کشور اثرمستقیم دارد، درحالیکه داکترعبدالله و ولیان ازعدم داشتن صلاحیّت شان دراجرای وظایف حرف میزنند؛ ولی واقعیت این است که داکترغنی نتوانسته است اقتدار شخصتی اش را درچوکات قانون آنطورکه لازم است تثبیت وبه نمایش بگذارد که ذهنیت های عامه را تحت تأثیرقراردهد وملت را درحمایت رئیس جمهوربسیچ سازد، کاش رئیس جمهوری توانسته بود که صلاحیّت ها را درچوکات قانون صلب کند و قانون را یگانه معیار وظیفوی خود قرار داده و دستگاهی تبلغاتی خویش را آنقدرفعال سازد که فرد فرد کشوراز کار کرد سالم و قانونی ریاست جمهوری آگاه شود وآنرا حمایت کند تا به این ترتیب ملت حس کند که؛ کسی است که ازحقوق شان دفاع کرده و غموارشان میباشد، چنانچه دیگران عملکرد رئیس جمهوری را سرمشق خود قرار دهند وبه شخصیت چنین رئیس جمهوری افتخارکنند ولی با تأسف که کمبود صلاحیّت باعث شده رئیس جمهوری محبوبیتِ حتی روزهای اول به قدرت رسیدن خود را ازدست بدهد و اوضاع امنیتی هر روز به وخامت بگراید اگرجناب رئیس جمهور در برخورد خودبه آنچه گفته شد نه باعجله و دشمن تراشی بلکه بافکر مسلکی بازنگری عمیق نکند گامهای متین نه بردارد که این گام ها میتواند وطن رابطرف یک صلح پایدارنزدیک سازد ورئیس جمهوری هم منحیث یک رهبرتبارزکند درغیر آن ممکن وضع از کنترول خارج و مسئولیت عواقب نامعلوم این نارسایی ها صرف بدوش رئیس جمهوری خواهد بود.

                                                          پایان