به ادامۀ گذشته، قسمت سی و پنجم، مؤرخ:20 دسمبر 2017

فقیرمحمد ودان

مروری بـر یادداشتهای عبدالـوکیل سـابق عضو هیئت اجـرائیه

شورای سراسری حزب وطن و وزیر خارجۀ ج. ا تحت عنوان:

از پـادشـاهی مطلقـه الـی سقوط

جمهوری دموکراتیک افغانستان

قسمت سی و پنجم

3 ـ نقش مخـالفین درون حـزبی دوکـتور نجیب الله در  

سناریوی اتحادشوروی جهت پیش کشدن حسن شرق

چنانچه در قسمت های قبلی خواندیم، عبدالوکیل آگاه بود که دوکتور محمد حسن شرق در جریان وظیفۀ خویش بحیث سفیر افغانستان در دهلی، به مشورۀ مسکو، با کارمندان سفارت امریکا در دهلی، روابط تامین نموده بود و اینک باز هم عبدالوکیل پنهان نمی کند که یولی ورانسوف به او گفته است که به دوکتور شرق «در همدلی» مقامات شوروی با ایالات متحدۀ امریکا درین خیمه شب بازی نقش داده شده است. زیرا این خود عبدالوکیل است که مینویسد:«با ملاقات های متعددی که با یولی ورنسف معاون اول وزیرخارجه اتحادشوروی و سفیر و نمایندۀ فوق العادۀ آنکشور در افغانستان داشتم، دانستم که تصمیم مقامات شوروی در تعیین شرق بحیث صدراعظم، در همدلی و بدست آوردن رضایت ایالات متحدۀ امریکا قبل از خروج قطعات شوروی صورت گرفته بود. در واقع در مورد شرق نوعی سازش غیر رسمی، میان امریکا و بعضی مقامات شوروی بوجود آمده بود»(عبدالوکیل، همانجا، جلد اول، صفحه 479). با قرار گرفتن معتمدانۀ عبدالوکیل در چنین بستر استخباراتی از جانب یولی ورنسف است که او واقعیت فعالیت تخریبکارانۀ هماهنگ محمود بریالی و داکتر صالح محمد زیری را مبنی بر کنار زدن دوکتور نجیب الله ـ که توسط سناریست ها و دایرکتر های روسی در امتداد همین بستر سازماندهی گردیده بودند ـ نادیده گرفته، زندانی شدن اولی را در ماه سنبله و سبکدوشی دومی را از مقام بیروی سیاسی حزب در 29 میزان سال 1367«بدون موجب و دلایل مقنع» دانسته و با آن نه تنها به مخالفت میپردازد؛ بلکه علیه آن به تشبثاتی نیز دست میزند. در حالیکه:

1 ـ ستر جنرال نبی عظیمی باوجود خصومت عمیق اش نسبت به دوکتور نجیب الله و ادعای «کارملی» بودن، در مورد زندانی شدن محمود بریالی، چنین مینویسد:«محمود بریالی ... همراه با جنرال یاسین صادقی، انجنیر نعمت الله، نبی شوریده، امتیاز حسن مرحوم و چند نفر دیگر به اتهام فرکسیون بازی و کوشش برای بازگردانیدن ببرک کارمل بر مسند قدرت توسط کودتای مشترک خلقی ها و پرچمی ها به زندان افگنده شده بود. در لست تهیه شده از طرف ادارۀ استخبارات دولتی اسمای جنرالان و افسران برجستۀ نظامی نیز شامل بود. شاید این همان پلانی بود که سیدمحمد گلابزوی در مسکو با من صحبت نموده بود. از افسران و جنرالان قوای مسلح هیچکس زندانی نشد و رفقای خلقی را نیز کسی چیزی نگفت. در حقیقت پلان مذکور هنوز در نطفه بود و نجیب الله با این مانور پیش گیری کننده اش همه را برسرجای خود نشانید» (ستر جنرال محمد نبی عظیمی، اردو و سیاست در سه دهۀ اخیر افغانستان، صفحه 395، تکیه از:ف. ودان). جنرال محمدنبی عظمیمی مینویسد که سید محمد گلابزوی به او در زمینۀ فوق گفته بود که:«مراد از ملاقات امروز من اینست که خودت را از جریاناتیکه در کابل صورت می گیرد با خبر سازم. جنرال تڼی وزیر دفاع، نیازمحمد مهمند و میر صاحب کاروال از طرف خلقی ها و محمود بریالی، جنرال نورالحق علومی و [انجنیر] نعمت از طرف پرچمی ها در کابل باهم دید و بازدیدهایی داشته و برای سرنگونی نجیب الله در حال حاضر کردن پلان مشترکی هستند.

هدف ما اینست باردیگر ببرک کارمل را به قدرت برسانیم و نجیب را سقوط دهیم»(سترجنرال نبی عظیمی، اردو و سیاست در سه دهۀ اخیر افغانستان، صفحه 389، تکیه از: ف.ودان).

واقعیت اینست که رهبران شوروی و محرکین همراز افغانی شان تحت پوشش نام ببرک کارمل، برای حسن شرق که در «همدلی» مقامات شوروی با ایالات متحدۀ امریکا به پیش کشیده شده بود، کار مینمودند. چنانچه در سال 1371 با چنین پوششی، در نهایت احمدشاه مسعود را روی شانه های شان در حالی به کابل انتقال دادند که همین سید محمد گلابزوی حین سفر ماه عقرب 1370 برهان الدین ربانی در رأس هیئت مجاهدین به مسکو، به امر استخبارات روسیه در هوتل به دستبوسی او رفته و بعد از ملاقات مخفی و موقع مرخصی، با سلام عسکری و تیارسی به او گفته بود که:«من یک عسکر هستم و تابع امر شما هستم»(رک: فضل الرحمن فاضل و فیض الرحمن وثیق، مجاهدین در مسکو ـ مذاکرات با روسها ـ پاورقی صفحات 91 و 92).

2 ـ غلام دستگیر پنجشیری تلاش رسمی علنی دوکتور نجیب الله را بخاطر تحقق مصالحۀ ملی و ختم جنگ «بازی های سیاسی پشت پرده، مکاتبات و زد و بندهای آشکار، پنهان، مستقیم و غیر مستقیم نجیب» خوانده و گویا آن را «کشف» نموده و گرایش گرباچوف در «همدلی» با امریکا را جهت برکناری دوکتور نجیب الله «جو و فضای ظاهراً مساعد بین المللی» تلقی نموده، در حالیکه دوکتور نجیب الله میخواهد با رفع انحصار قدرت و سهیم ساختن اپوزسیون و سایر غیرحزبی ها در پُست های دولتی، به جنگ خاتمه دهد؛ بر عکس «فرکسیون خلقِ» مورد نظر دستگیر پنجشیری، در فکر «برجسته» ساختن «نقش سیاسی ـ سازمانی و رهبری» خویش است و آن را «امر عادلانۀ فرکسیون خلق و مردم» وانمود ساخته و درین زمینه، چنین مینویسد:«... رهبری فرکسیون خلق از جمله دوکتور صالح محمد زیری، نیازمحمد مهمند، میرصاحب کاروال و اینجانب که هنوز در دارلانشأ کمیته مرکزی ح. د. خ. ا کارمند حرفوی حزب بودیم، در چنین جو و فضای ظاهراً مساعد بین المللی و با کشف بازی های سیاسی پشت پرده، مکاتبات و زد و بندهای آشکار، پنهان، مستقیم و غیر مستقیم نجیب با حزب اسلامی، شورای نظار، محاذ ملی، نجات ملی، شاه سابق و غیره سازمانها و اشخاص، دفاع از صلح و زندگی صلح آمیز مردم و دفع خطر اختناق و تسلط اشراف نو و کهنه و استبداد قرون وسطایی به این موضعگیری و نتیجۀ قطعی و منطقی دست یافتیم که آن زمان فرا رسیده است که تا فرکسیون خلق متناسب به سهمی که در دفاع از حاکمیت خلق، تمامیت ارضی و استقلال ملی و زندگی صلح آمیز مردم دارد، نقش سیاسی ـ سازمانی و رهبری آن نیز برجسته شود. این خواست برحق و عادلانۀ فرکسیون خلق بعد از امضای توافقات ژینو (14 اپریل 1988) و آغاز عودت قطعات شوروی سابق بیش از پیش به امر عادلانه فرکسیون خلق و مردم مبدل گردید»(غلام دستگیر پنجشیری، ظهور و زوال ح. د. خ. ا، بخش دوم، صفحه 140).

خوشبختانه اکنون حقایق زیادی افشأ گردیده و همه میدانند که در پشت لفاظی های پرتُمتراق فوق الذکر غلام دستگیر پنجشیری چه واقعیت های تلخی نهفته بوده اند.

 افزون بر پنجشیری، دوکتور صالح محمد زیری نیز به مشکلاتی اشاره مینماید که گویا در میان کادرهای ارشد جناح خلق چنین مطرح بود که «بعد از خروج قوای شوروی فرکسیون حاکم حزبی با اجرای سیاست های کنونی نمیتواند وحدت حزبی و نیرومندی قوای مسلح را حفظ نماید» و خاطرنشان می سازد که این مسایل به رهبری حزب انتقال میگردید که «منبع اطلاعات» او «درین زمینه عمدتاً میرصاحب کاروال و نیازمحمد مومند بودند» و در ادامه مینویسد:«ګلابزوی از طریق رفقای خود اطلاعات و نظریات را جمع آوری و تنها با کاروال امکان تبادله آن را داشت زیرا کاروال بنابر وظیفه با نظامی ها ارتباط داشت. او با نظامی های شوروی روابط خوبی داشت» و در نهایت در رابطه به این اطلاعات؛ نتیجه میگیرد که:«برای حل مشکلات، در میان رفقای ملکی و نظامی دو نظریه وجود داشت. یکی همان برکنار نمودن نجیب الله از طریق اقدام نظامی بود» که به یقین میتوان گفت داکتر صالح محمد زیری به مراحل آغازین همان پلانی اشاره دارد که بعدها انکشاف نموده و باعث تبدیلی سیدمحمد گلابزوی بحیث سفیر به مسکو نیز گردیده و او در نخستین روزهای بعد از تبدیلی خویش، در مسکو به جنرال محمد نبی عظیمی در مورد کودتای مشترک خلقی ها و پرچمی ها اطلاعات داده و اورا تشویق نموده بود که با کاروال تماس بگیرد. درین زمینه داکتر زیری نیز معترف است که:«کاروال این مسئله [(برکنار نمودن نجیب الله از طریق اقدام نظامی)] را با من چند بار مطرح نموده بود ولی من به عوض آن، نظریات خود را برایش گفتم:... رهبری حزبی ما، یعنی ما، به بهانه های مختلف از بیست سال بدینسو کنگره را دایر نه نموده اند. کاروال، مهمند و من اوقات زیاد در ارتباط به مسایل متذکره بحث هایی را باهم نموده بودیم تا اینکه در بیروی سیاسی نظر خلقی ها در مورد کنگره باهم واحد گردید. در جریان ماه ها آهسته، آهسته درین ارتباط حرف تمام خلقی ها یکسان گردید.

کارملی ها بخاطر اینکه اختلافات میان خلقی ها و نجیب را تزئید نمایند، به این مسئله علاقه گرفتند. آنها هم بخاطر دایر گردیدن کنگره سر می شوراندند. دایر نمودن کنگره آهسته، آهسته به خواست اکثریت حزب مبدل گردید»(رک: تمام نقل قول های فوق از صالح محمد زیری بر گرفته شده از: د نیمی پیړی خاطری، صفحات 586 و 587، ترجمه از زبان پشتو به دری توسط ف. ودان).

داکتر صالح محمد زیری که در نقل قول فوق الذکر خویش توأم با مجمل گویی، به طرح نظر دوم خلقی ها یعنی «برکناری نجیب الله» نه از طریق نظامی؛ بلکه از طریق تدویر کنگرۀ حزب، اشاره نموده است، در حقیقت این طرح را آنها بعد از خروج کامل قوای نظامی اتحادشوروی از افغانستان مطرح نموده بودند، نه قبل از آن در ماه های سنبله و میزان 1367. درین وقت از جانب رهبری شوروی برکنار نمودن دوکتور نجیب الله در قدم اول از راه های صلح آمیز و در غیر آن با اقدام نظامی مطرح بود. بنابرین درین مقطع زمانی، هردو گروه مخالف درون حزبی دکتور نجیب الله، توافق نموده بودند تا او را در پلینوم کمیته مرکزی حزب سبکدوش نمایند. زیرا مطابق اساسنامۀ حزب، پلینوم از چنین صلاحیتی برخوردار بود. سرانجام پلینوم به تاریخ 29 میزان 1367 دایر گردید و دوکتور نجیب الله با تصمیم قبلی، کاملاً برعکس تصمیم مخالفین خویش، مسئله سبکدوشی داکتر صالح محمد زیری و ظهور رزمجو را از عضویت بیروی سیاسی مطرح و علی الرغم مخالفتِ «نورالحق علومی عضو کمیته مرکزی»،«سیدمحمد گلابزوی، شهنواز تڼی و عده ای دیگر»، آن را با تائید اکثریت اعضای کمیته مرکزی حزب، به تصویب رسانید و بدین طریق نشان داد که باوجود مخالفت گرباچوف و بریالی و زیری، سیاست ها و اقدامات عملی سیاسی اش از حمایت اکثریت اعضای پلینوم برخوردار است.

عبدالوکیل به تعقیب و پیوست با تذکار ابراز مخالفت افراد فوق الذکر در پلینوم با طرح اخراج زیری و ظهور رزمجو؛ چنین مینویسد:«انتظار مخالفین نجیب الله این بود که آنها در رایگیری اکثریت را بدست می آورند و از سبکدوشی صالح محمد زیری و ظهور رزمجو جلوگیری بعمل می آورند. همچنان آنها تصور مینمودند که در نهایت، مؤفق خواهند شد تا بجای نجیب الله فردی دیگری را بحیث منشی عمومی پیشنهاد و از پلینوم رای بدست آورند. سرانجام، قرار بر آن شد که موضوع سبکدوشی هر دو عضو بیروی سیاسی مورد رایگیری قرار گیرد. در نتیجه، با رای اکثریت بسیار اندک، سبکدوشی آن دو عضو بیروی سیاسی تصویب گردید»(عبدالوکیل، همانجا، جلد اول، صفحه 566).

افزون بر آن عبدالوکیل که محرم چاردیوار پر راز و رمز نیات و اهداف شوروی ها محسوب میگردید، میدانست که:«ویکتور پطرویچ [(سرمشاور دوکتور نجیب الله)] و سفیر جدید شوروی[(یولی ورانسوف)] وظیفه داشتند تا نجیب الله را از طریق صلح آمیز بدون آنکه رهبری و اعضای ح. د. خ. ا از نیات اصلی آنها چیزی درک نماید، از مقام منشی عمومی حزب بطور ماهرانه عزل نمایند» (عبدالوکیل، همانجا، جلد اول، صفحه 567).  درین زمینه میر صاحب کاروال ـ به گفتۀ خودش ـ خواسته است «یک راز را برای بار اول افشأ» نماید؛ او بدین ملحوظ مینویسد:«شوروی ها تصمیم گرفته بودند که نجیب الله ... باید از مقام منشی عمومی حزب سبکدوش میگردید. چنانچه درین باره عبدالوکیل وزیر خارجۀ افغانستان در جریان بود. بطور مثال وقتیکه هیئت رهبری حزب بشمول نجیب الله از مقر کمیته مرکزی بمیدان پشتونستان بخاطر تجلیل از روز 9 سنبله پشتونستان [باید 9 سنبلۀ 1367 باشد ـ ف. ودان] پای پیاده میرفتیم او برای من گفت: امروز پشت او (نجیب الله) میرویم و چند روز بعد پشت شما خواهیم رفت. من این حرف را به قسم مذاق قبول کردم ولی در شام همان روز از طرف آژانس تاس شوروی به ما تیلفون کرد و خواهش نمود که هرچه زودتر بیوگرافی شما را کار داریم. ما برایش گفتم درست؛ ولی امروز ناوقت است، فردا آن را ترتیب خواهم کرد. ولی آنها اصرار ورزیدند، گفت اگر امروز ترتیب شود بهتر خواهد بود. من به دستیار خود (بصیر همت) وظیفه دادم تا آن را آماده سازد. بیوگرافی آماده شد،؛ ولی آنها دیگر مراجعه نکردند.

بعداً شوروی ها برای ریاست جمهوری شاه سابق محمد ظاهرشاه، حسن شرق و حتی احمدشاه مسعود را بحیث کاندیدان عوض نجیب الله در نظرداشتند»(میر صاحب کاروال، درس های تلخ و عبرت انگیز افغانستان، صفحات 168 و 169).

باعدم توجه به غلطی های انشایی و گرامری میرصاحب کاروال، او در نقل قول فوق نشان داده است که عبدالوکیل نه تنها شخص مطلع از عملیات پشت پردۀ سفارت شوروی بوده، بلگه در بستر همین عملیات نقش تحریک کننده نیز داشته است.

 اقدامات و شواهد بعدی نشان داد که: کارمندان «آژانس تاس(!)» به خاطری به میر صاحب کاروال «دیگر مراجعه نکردند» که بنابر رقابت های درونی موجود میان رفقای «خلقی» خودِ کاروال، تصمیم روس ها تغییر و جهت اخذ «بیوگرافی» به کسی دیگری مراجعه و آن را دریافت نموده بودند. زیرا بر همین بنیاد می باید بوده باشد که سید محمد گلابزوی«یک روز قبل از دایر شدن پلینوم، بعد از ختم جلسۀ شورای وزیران» به محور تحریکات (عبدالوکیل) گفته بود:«نه تنها صالح محمد زیری و ظهور رزمجو از عضویت بیروی سیاسی سبکدوش نخواهند شد؛ بلکه به عوضِ نجیب الله، صالح محمد زیری مقام موصوف را خواهد گرفت»(وکیل، همانجا، جلد اول، صفحات 567 و 568، تکیه از: ف. ودان). این همان هدفی بود که غلام دستگیر پنجشیری با تذکار«برجسته» شدن«نقش سیاسی ـ سازمانی و رهبری» فرکسیون خلق، به او اشاره نموده بود. رهبری شوروی در نظرداشت که با نصب صالح محمد زیری در مقام منشی عمومی کمیته مرکزی ح. د. خ. ا، میتوانند حسن شرق را به مقام ریاست جمهوری ارتقأ و تمام صلاحیت های اجرائیوی دولتی را به او انتقال و بدین طریق افزار تعمیل سیاست های افغانی شان را تدارک نمایند. شعار فریبندۀ به قدرت رسانیدن مجدد ببرک کارمل، که دیگر در سیاست های گرباچوف مهرۀ سوختۀ بیش محسوب نمی شد، صرف بمنظور تحریکات درون حزبی ضد دوکتور نجیب الله و بمنظور تحت فشار قرار دادن او، مورد سؤاستفاده قرار می گرفت.

لازم است به این حقیقت نیز اشاره گردد که حتی بعد از معلوم گردیدن نتایج رایگیری و در لحظاب اول بعد ختم پلینوم، عده یی از کادرهای رهبری ناراضی خلقی و پرچمی، اصدار عاجل قومندۀ کودتا را مطرح؛ ولی نتوانستند به صدور آن در همان لحظات به توافق برسند. به عقیدۀ نگارنده عدم توافق آنان در زمینه ناشی از آن میتواند باشد که رهبران اتحادشوروی نمیخواستند چنین کودتا در موجودیت قوای نظامی آنان در افغانستان، صورت گیرد. درین صورت نقش خود آنان در حمایت از کودتا تثبیت می گردید و به همین علت اقدام به کودتای نظامی معطل قرار داده شد.

باید گفت که عده یی از کادرهای دخیل در تحریکات فوق، بارها و حتی در صحبت های شان طی سالهای اخیر در برابر این قلم در مورد طرح کودتای فوق الذکر و عدم اقدام برای آن در همان لحظات اعترافات شفاهی داشته اند که امیدوارم روزی جرئت نموده، حقایق مربوط را خود شان بطور کتبی و با مسوولیت به صفحات تاریخ بسپارند.

عبدالوکیل که با تمام طرفهای مخالف دوکتور نجیب الله؛ از کارمندان سفارت و مشاورین شوروی گرفته، تا سید محمد گلابزوی و غیره در تماس و همراز بود، بعد از ختم پلینوم، راساً نزد حسن شرق میرود تا با پیش دستی از دیگران، او را از جریان پلینوم و نتایج آن آگاه سازد. او خود با روپوش قرار دادن «غرض اخذ بعضی هدایات»؛ درین زمینه چنین اعتراف مینماید:[«بعد از ختم پلینوم غرض اخذ بعضی هدایات نزد حسن شرق به صدارت رفتم. موصوف در دفتر کار خود تنها نشسته بود. گویا منتظر خبر خوشی بود. اولین پرسش وی چنین بود:« پلینوم حزب تان به چه ترتیب گذشت؟». جریان را برای وی تشریح دادم. در حالیکه شرق ناامید شده و رنگش پریده بود، سرخود را بر حسب عادت همیشگی شور داد و گفت:«رئیس صاحب جمهور، از این به بعد چطور کار کند، که وزیر داخله و مسوول وزارت دفاع با وی مخالفت کند». معلوم شد که حسن شرق هم قبلاً در تفاهم و نزدیکی با عده یی از خلقی ها از جمله سیدمحمد گلابزوی، صالح محمد زیری و میرصاحب کاروال قرار داشت و منتظر نتیجۀ دلخواه خود، از پلینوم بودند که حاصل نشد»](عبدالوکیل، همانجا، جلد اول، صفحه 568، تکیه بر برخی جملات توسط: ف. ودان). دیده می شود که عبدالوکیل با اغماض از «عده یی» از پرچمی ها و نقش رهبری کنندۀ سفارت شوروی درین تحریکات، صرف روی «تفاهم و نزدیکی» حسن شرق با «عده یی از خلقی ها» تمرکز مینماید.

بنابر مقاومت فوق الذکر دوکتور نجیب الله بود که دایرکتران روسی، یک بار دیگر سناریوی کودتا را توسط بازیگران کهنه کاریکه بار اول برای سرنگونی سلطنت، بار دوم برای سرنگونی سردار محمد داوود بدسترس حسن شرق گذاشته بودند، اینک بار سوم آنان را جهت خلع نجیب الله از قدرت در اختیار او قرار میدهند تا در اولین لحظاتِ خروج کامل نظامیان شان از افغانستان، به آن مبادرت ورزند. توضیح حقایق مربوط به آن را در قسمت بعدی باهم خواهیم خواند.

ادامه دارد