با روی کار آمدن حکومت جدید به رهبری جلالتمآب داکترمحمد اشرف غنی تلاشهای پاکستان رنگ جدید بخود گرفت، سفرهای متعدد رهبرانملکی ونظامی پاکستان درطول این یکماه نشان دهندۀ آنست که پاکستان درعرصۀ سیاست خارجی خود درمورد افغانستان وارد مرحلۀ تازۀ میشود که تاکنون کماکان خود رادر بازار بازی ها و تشنج منطقوی گم کرده بود، تا چه حد میتوان روی این نظرمکث کرد که پاکستان صادقانه راهی درست را درپیش گرفته ویا خواهد گرفت، شایدهم بازدرپی چیزی دیگراست، بدون شک این کشور با داشتن رهبری محیل هرگزنباید قابل اعتماد باشد لازم است کابل در برخورد های خویش عمل را بیشتر ملاک و معیار رهکارخویش قرار دهد تا برخورد های تشریفاتی که روی حرف میچرخد، چیزکه در زمان آقای کرزی هرگز به آن توجه صورت نگرفت، رهبری پاکستان در مناسبات که با دولت کرزی داشت این روابط را هرگز طورشاید و باید «بها» نه می داد که عامل آن از دوران جهاد و رابطۀ تنگاتنگ وی با «ای اس ای» ناشی میشد، از طرف دیگر ضعف در رهبری، عدم قاطعیت و مصلحتجویی های آقای کرزی هرگز پاکستان را ازعملکرد هایش نا امید نه ساخت وآقای کرزی هم نتوانست که پاکستان را تحت تاثیر سیاست های مستدلل خود قرار دهد، نبودن صداقت در حرف وعمل پاکستان که از یکطرف جامعۀ جهانی را فریب میداد واز جناب دیگر کرزِی را بازیچۀ خود ساخته بود در مبارزه با تروریزم هر گز صادق نبود و نیست، اگرچه امریکا این سخن را کاملاً به وضاحت درک میکند ولی موجودیت پاکستان برای امر یکا منحیث یک دوست که دارای پیشینۀ تاریخی است به حساب می آید، جا گزین دیگر را در این خصوص تاهنوز پیدا نکرده است تا پاکستان را مورد فشارلازم قرار دهد، با وجود موجودیت اسامه در خاک پاکستان بازهم امریکا دراین خصوص هر گز پاکستان را مقصر ندانست، درچنین شرایط سؤال ایجاد میشود که آیا روابط خارجی کابل و اسلام آباد چگونه بهبود خواهد یافت درحالیکه متحدین بین المللی ما درعملکرد شان صادق نیستند، آیا این تشنج ها همچنان ادامه خواهد داشت و یا روزنۀ امیدها بازشده است؟ بررسی روابط خارجی افغانستان و پاکستان بدون شک سؤال سخت است که به آن جواب داد، ولی میتوان با یک دید خوشبینانه با توجه به شواهد اگر متحدین بین المللی افغانستان نیز حرف وعمل را یکی بسازند در چوکات سخنان نواز شریف و رویداد های اخیر روزنۀ در پیشاپیش حل پرابلم های موجود بازکرد. 

دراین خصوص حکومت کابل تاکید زیاد بر مسئلۀ مصالحه با گروه های شورشی را دارد و نوازشریف هم برایجاد ثبات ونظم در داخل پاکستان تاکید میکند اگر اسلام آباد، کابل را در امر مصالحه با گروه های شورشی کمک نماید هر گز موفق نخواهد شد مگر آنکه همکاری دو کشور افغانستان وپاکستان برای تضعیف گروه های شورشی در دو طرف خط دیورند صادقانه هماهنگ شود و جامۀ عمل بپوشد، زیرا خرابی اوضاع دریکی ازاین کشورها کشورهم جواررا متأثرمیسازد،

ولی نظامیان پاکستان تا هنوز به این فکرنیستند که گویا خرابی اوضاع افغانستان است که پاکستان را نیزبی ثبات ساخته، آنها میخواهد از آوردن ثبات درافغانستان باج بگیرند آنهم تحت چه شرایط وچه قیمتی، ازاین رو نباید به حرف های نوازشریف بیشتر تکیه کرد زیرا حرف اول را نظامیان پاکستان در حل مسئله افغانستان میزنند، این است مشکل اساسی کاردربرابر جناب رئیس جمهور داکتراشرف غنی که چگونه باید این گره را بازکند، دراین جا سؤال به وجود میاید، مسئلۀ که روابط خارجی مسالمت آمیز افغانستان و پاکستان را تهدید می کند و پیامد های امنیتی، اقتصادی، سیاسی راهم در پی دارد ، صرف درمسئلۀ خط دیورند نهفته است ویا پاکستان فراتر از آن فکرمیکند! مسئله خط دیورند در زمان صدارت سردارمحمد داوود خان، روابط خارجی افغانستان و پاکستان را پر تشنج ساخت ولی بدون نتیجۀ ملموس فروکش کرد، اکنون پاکستان برعلاوۀ تمویل و تجهیز گروه های دهشت افگند وقتاً فوقتاً مناطق سرحدی را هم مورد حملات توپخانه قرار میدهد، اهالی این مناطق را تشویق به گرفتن کارت های هویت پاکستانی میکند، افراد جهت قتل و ترورمیفرستد و روابط دو کشور را بحرانی ترمیسازد، این کار در موجودیت قوای خارجی که در کابل حضوردارند انجام میشود، ولی ازطرف امریکا در این خصوص هیچ عکس العمل با وجود موافقتنامۀ امنیتی نشان داده نمیشود، این همدردی امریکا با پاکستان همانا ناشی از روابط دوستانه و دیرینۀ است که با پاکستان دارد وشاید هم ازاینکه پاکستان یگانه کشور اسلامی است که دارندۀ سلاح اتومی است و از امریکا میخواهد که باید در مسایل منطقه به نظریات و منافع پاکستان ارج گذاشته شود، این برخورد امریکا برای افغانستان پیامدهای ناخوشایند ببارآورده است.

اکنون پاکستان در معضل تروریزم که خود بنیانگذار آن بود قرار گرفته است طالبان پاکستانی حتی عملیاتهای را درشهر کراچی و مراکز نظامی آن کشور انجام میدهند، حکومت پاکستان تلاش کرد تا وارد گفتگو های صلح با تندروان طالب گردد و به جنگ چندین ساله خونین در آن کشور خاتمه دهد ولی ادامه حملات دهشت افگنی بالای مردم ملکی و نظامیان در پاکستان، نواز شریف، صدراعظم پاکستان را تحریک کرد تا روند صلح را توقف دهد، این مسئله از یکطرف اقتصاد پاکستان را تحت فشار قرار داده واز طرف دیگر عدم مصؤنیت به شهریان و ارکین دولتی ایجاد کرده است، اینکه چرا باوجود این همه دهشت افگنی های که از طرف طلبان پاکستانی در آنکشور صورت میگیرد ولی نظامیان پاکستان بازهم حاضر به مبارزۀ مشترک با تروریزم و صلح با افغانستان نمی شود سؤال برانگیزاست، که چه چیز پاکستان و بخصوص نظامیان پاکستانی را دراین اوضاع واحوال متشنج مطمئین ساخته است که میتوانند کنترول اوضاع را در دست بگیرند!

حمایت پاکستان ازشبکه حقانی واهداف آن:

حمایت نظامیان پاکستان از شبکۀ حقانی معضل دیگراست که افغانستان را دچارمشکل ساخته است "سرتاج عزیز" مشاور امنیت ملی و سیاست خارجی صدراعظم پاکستان، در اسلام آباد گفت که عملیات نظامی در منطقۀ وزیرستان بخش از "پالیسی امنیت داخلی" آن کشور است که بر اساس این پالیسی، عملیات نظامی در مقابل حملات دهشت افگنی شبکه حقانی صورت می گیرد.

گزارش ها که در مطبوعات امریکا منعکس یافته نشان دهندۀ آن است که، «حتی اگر عملیات گسترده هم باشد بعید است که پاکستان شبکه حقانی را هدف قرار دهد، زیرا گفته می شود که این شبکه با اردوی آن کشور رابطۀ نزدیک دارد، حضور شبکه حقانی در پاکستان منبع تشنج های سیاسی میان واشنگتن و اسلام آباد شده است اکثریت به این باور اند که سازمان استخبارات نظامی پاکستان یا " آی اس آی" حافظ این گروه است و دلیل آن، جلوگیری از نفوذ هند در افغانستان پس از خروج نیرو های آیساف می باشد».

به نظرمن" نگارنده" این نظرکه پاکستان از شبکۀ حقانی برای آن حمایت میکند که ازنفوذ هندوستان در افغانستان جلوگیرکند آنقدر صاحب نیست، در اینجا اگر کمی به پیشینۀ تاریخی مسئله برگردیم درمیابیم که پاکستان از زمان ایجاد خود تا اکنون دو جنگ بزرگ را با هندوستان داشته، جنگ سال ۱۹۶۵بعد از جدايى پاکستان از هند و جنگ آزادی‌بخش بنگله دیش که در۲۶ مارچ ۱۹۷۱به وقوع پیوست.

آیا بهترین موقع برای حل معضل "دیورند" زمان جنگ هندوستان و پاکستان نبود؟ صرف نظراز اینکه افغانستان توان آنرا داشت یا نداشت، امرسفربری سردارمحمد داوودخان و استقبال گستردۀ مردم و حاضرشدن به جنگ، نشاندهندۀ آنست که افغانها میتوانستند میخ به تابوت پاکستان بکوبند ولی ظاهر شاه از آن ممانعت کرد و سردارمحمد داوودخان استعفاء داد وامر سفربری ناکام شد،زیرا موقف ظاهرشاه به قول صباح الدین کشکی رئیس "باخترآژانس" آن وقت همیشه اسرار به حق خود ارادیت مردمان آنطرف میکرد و افغانستان بیطرفی کامل خودرا با وجود داشتن دوستی با هندوستان دراین جنگ حفظ کرد، اکنون هم شرایط جهانی و منطقوی حکم میکند که موضوع خط دیورند هرگز از طریق زور قابل حل نیست پس هر دولت که درکابل روی کار باشد با وجود دوستی باهند در ایام جنگ بین این دوکشور بی طرف باقی خواهد ماند بدون درنظرداشت عمق نفوذ هندوستان که درافغانستان به چه پیمانۀ میرسد. برای افغانستان مقدور نیست که ازهندوستان دربرابر پاکستان نظربه عنعنات و سنن مذهبی حمایت کند و این را پاکستان میداند و اگر نمی داند باید زمامداران افغان برای شان تفهیم کنند، پس سیاست قتل وترور نظامیان پاکستانی جهت جلوگیری از نفوذ یک قدرت همسایه ، درقلمرو همسایۀ دیگر منطقی به نظرنمی رسد، اگر سیاست قتل و ترور منطقی است پس کشور ایران هم با هندوستان روابط نزدیک و دوستانه دارد قراراست لولۀ گاز ایران از طریق خاک پاکستان به هندوستان برود پس چرا پاکستان درمورد ایران هم چنین موقف را اختیارنکرده است معلوم است که عقب حمایت از شبکه های تروریستی حقانی منافع واهداف دیگر بالاتر از نفوذ هندوستان در افغانستان وجود دارد، وآن عبارتنداز؛ جلوگیری از تجزیۀ پاکستان که بیشتراز صوبه سرحد ویا خیبر پشتنونخوا امروزی متصوراست که به طورخودکار جداشدن بلوچستان را که شارگ اساسی اقتصادی پاکستان است به دنبال خواهد داشت، مقصد پاکستان ختم داعیۀ پشتونستان و خط دیورند و توسعۀ ساحوی آنکشور به سمت سرحدات غربی آنست، پیداکردن جا جهت دفن زباله های اتومی ، بدست گرفتن و رسیدن به بازارهای کابل و آسیای میانه، دسترسی به معادن افغانستان، نصب سرکوی پرتاب راکت های با بورد دور و نزدیک بطور مطمئن و دایمی، ایجاد یک حکومت دست نشانده که حیثیت حکومتی صوبایی را به پاکستان داشته باشد، بدست گرفتن کنترول سیاست خارجی افغانستان و تعین وزرای کلیدی به مشوره و لزوم دید پاکستان این ها همه وهمه اهداف اند که پاکستان به دنبال آن درا فغانستان میباشد.

چرانظامیان پاکستان پشنهاد آموزش نیروها نظامی افغان را داد؟؟؟

اوضاع و احوال افغانستان طی چهل سال گذشته نشانده ای مداخلات پیهم نظامیان پاکستان بوده و کشورما را به خاک وخون کشیدند همه زیرساخت های کشورما را از بین بردند و هنوزهم در پی اهداف شوم قرار دارند، نیات شوم پاکستان زمانی بیشتر آشکار شد که حکومت مجاهدین درکابل شکل گرفت، درحالیکه هر روز صدها راکت، بم، انتهار و حملات گوناگون درکشورما ادامه دارد بدون آنکه روی حل و آمدن صلح و آرامش در کشورما صادقانه همکاری کنند خواهان آموزش نظامیان افغان درخاک پاکستان شدن چه معنی ومفهموم دارد؟؟

پاکستان دریافت که با آمدن داکتراشرف غنی دارد ساحۀ نفوذ پاکستان در ادارت دولتی افغانستان ازبین میرود چنانچه داکتر اشرف غنی تلاش دارد تمام کابینه را از افراد متخصص تعین کند که طبعاً این متخصصین تحصیل کردگان غرب خواهند بود، در زمان آقای کرزی پاکستان قادربود که افراد خود را در کابینه و سایر ادارات دولتی افغانستان نصب و عزل نماید وافراد را به شوراملی ومشرانو جرگه برگزیند ولی این امکان را اکنون درحال از دست دادن می بیند، اگرچه تلاش دارند تا توسط عمال خود داکتر عبدالله عبدالله را تحت فشار قرار دهند که بتوانند از طریق داکتر عبدالله عبدالله به این هدف خود برسند ولی جهت اطمینان بیشتر، به داکتراشرف غنی پیشنهاد آموزش سربازان افغان را درخاک پاکستان میدهد، میخواهند بدین ترتیب معلوم کنند که داکتر اشرف غنی تا چه حد به پاکستان تمایل دارد و تا چه حد خود راتحت فشار پاکستان حس میکند از این رو این پیشنهاد را محک قرارمیدهند، محاسبۀ آنها این بود است که اگر این پیشنهاد را داکتر اشرف غنی قبول کند میتوانند که پیشنهادات بیشتر در مورد تعین افراد در کابینه و سایر دوایر دولتی را نیز بدهند، ویا لااقل از لحن وطرز جواب داکتر اشرف غنی نظر وی را حدس بزنند که چه در ذهن دارد، خوش بختانه که از طرف داکتر اشرف غنی این پیشنهاد رد گردید و آن مربوط شد به استقرار صلح درافغانستان و به ترتیب تلاش پاکستان بی نتیجه ماند، لازم است از دسترسی پاکستان به اردوی افغانستان که بدون شک فاجعه بارخواهد بود همیشه جلوگیری صورت گیرد.

استقبال گرم از جلالتمآب داکتراشرف غنی برای چه :

دراین اواخر یکعده ازسناتورن امریکائی و پنتاگون، پاکستان را زیرفشار قرارداده که درمبارزه با تروریزم صادق نیست و سیاست دو روی بازی میکند، عربستان سعودی و جمهوری مردم چین نیز پاکستان را تحت فشار قرار داده تا درتامین امنیت افغانستان جدی نیست، ولی مهمتر از این همه وضعیت داخلی پا کستان و آمدن داکتر اشرف غنی منحیث یک شخصیت علمی که از تجربۀ کاری زیاد در ساحۀ اقتصادی به سطح جهانی برخوردار است و حمایت بی دریغ مردم از جناب رئیس جمهوردولت اسلامی افغانستان؛ مورد نگرانی پاکستان شده است، اکنون این کشور فکرمیکند که دیگر دربرابر شخص مثل حامد کرزی قرار ندارد که نه برنامۀ کاری داشت ونه آمادگی به ملاقات، این بار موضوع فرق دارد آقای داکتراشرف غنی شخصیت عالم، اقتصادان ماهر، قاطع ومصمم است که داشتن این خصوصیات باعث شده تا حکومت پاکستان درمورد سیاست های سلطه طبانه خود در مورد افغانستان بازنگر شود، سفر آقای داکتر اشرف غنی به چین و امضاء چارموافقتنامه و متعاقب آن فرمان رئیس جمهور درمورد نقطۀ اتصال سه کشور افغانستان، چین و تاجکستان، سروي منطقۀ واخان بدخشان و دلچسپی های چین در این خصوص پاکستان را بیشتر از پیش تحت فشار قرار داده وبه نگرانی آن افزوده است، با بازشدن بندر واخان بحیث مرکزی تجاری و کشیدن خطوط ترانسپورتی جهت وصل کشورچین با کابل و سایر کشورهای همجوار و آسیایی میانه، با اروپا که تحت کارجدیدی رئیس جمهوران چین وافغانستان قرار دارد، کار بالای بندر " چابهار" که قراراست به زودی جای بندر کراچی را بگیرد، با بازشدن راهی ابریشم، پاکستان انزوا خود را دراین تحرکات به چشم سرمشاهده میکند که درشرف ازدست دادن بازارهای کابل و آسیائی میانه قرارگرفته است، اگر پاکستان درست نه اندیشد و حمایت مردم از دولت وحدت ملی با گذشت هرروزبیشتر شود، پاکستان بزرگترین ضربۀ اقتصادی را دراین ساحه متقبل خواهد شد، و دگر حضورپر رنگ دراین بازار نخواهد داشت.

سفر جلالتمآب محمد اشرف غنی به پاکستان اگرچه ازیک لحاظ دریک وقت مناست صورت گرفت تا اگر ممکن شود که زمینۀ امنیتی را درکشور مهیا سازد ولی زمانی بسیار ارزش مند میبود که کابینۀ کارا حکومت وحدت ملی تعین میگردید سفرلندن هم انجام میشد و در سروی کار وصل چین ازطریق واخان با متخصصین چینی هم پیشرفت صورت میگرفت، این بدان معنی بود که داکتر غنی با یک دست پربطرف پاکستان میرفت؛ پاکستانی ها در اینصورت خود را کاملاً در انزوای اقتصادی و ازدست دادن "شهراها" و بازارهای تجاری می دیدند، و داکتر غنی میتوانست با قوت بیشتر حرف خود را به کرسی بنشاند، به هرصورت با وجود این همه یک امید این است که داکتر اشرف غنی شخصیت است که پاکستان نمی تواند او را به آن چشم نگاه کند که؛ آقای کرزی را نگاه میکرد، آنهائیکه به این نظراند که گویا پاکستان می خواهد داکتر اشرف غنی را به دام اندازد فراموش کرده اند که داکتر اشرف غنی ؛ مانند آقای کرزی خام و بی تجربه نیست که پاکستانیها بتواند او را به دام اندازد، با وجود آنکه پاکستان به خاطر به دام انداختن او تلاشهای میکند.

دستاورد داکتر اشرف غنی از سفرپاکستان:

در طول سیزده سال ۲۱بار آقای حامد کرزی به پاکستان سفر داشت ولی هیچ نتیجۀ ملموس از این سفرها بدست نیامد زیرا که آقای کرزی با داشتن ضعف های مدیریتی و علمی همراه بود به مصلحت ها بیشتر از همه چیز می اندیشید و پاکستان این را به خوبی درک میکرد، سفرهای پی درپی مقامات نظامی و ملکی پاکستان در یک ماه گذشته در ذات خود یک دستاورد به شمار می آید یعنی سیاست های داکتر اشرف غنی همان طورکه درفوق توضیح داده شد پاکستان را در مورد حراست از منافع اقتصادی و داشتن نفوذ سیاسی اش درافغانستان دست وپاچه ساخته است، در مسافرت دو روزۀ که آقای داکتر اشرف غنی به پاکستان داشت، نظامیان پاکستان آقای داکتراشرف غنی را درمرکزی فرماندهی نظامی درلاهورپندی پذیرائی کردند، این بدان معنی است که نظامیان درک کردند که از یکطرف با گذشت هرروز ذهنیت افغانها ماهیت ضد پاکستانی به خود میگیرند و با روی کارآمدن داکتر اشرف غنی دارند کنترول اوضاع را درافغانستان از دست میدهند و از نفوذ شان کاسته میشود، ازاین رو است که ظاهراً تمایل نظامیان پاکستان به داشتن روابط نیک با افغانستان بیشترشده است، در این سفر روی مسایل اقتصادی تجاری صحبت ها صورت گرفت و نوازشریف که خود یک تاجر است داکتراشرف غنی را" برادر" خطاب کرد و گفت که ازطرح های جناب اشرف غنی حمایت میکنند داکتر اشرف غنی امیدواری کرد که افغانستان و پاکستان «به مثابه قلب آسیا در جهت تحقق ادغام اقتصادی آسیا خدمت کنند.» وخواهان تلاش های مشترک برای مهار افراط گرایی و تروریسم در هر دو کشور شده گفت: «هر بی ثباتی در پاکستان بر ما تاثیر می گذارد و هر بی ثبات در افغانستان بر شما [پاکستان] تاثیر می گذارد.

دراین سفربرعلاوه مسایل امنیتی هم موردبحث قرار گرفت که پاکستان ظاهراً گفت که خواهان افغانستان باثبات است وهم تفاهم درمورد نقل وانتقال اموال تجاری را با "لاری" های افغانی تا بندر کراچی که به گفته آقای زاخیل وال مشاور اقتصادی آقای داکتر اشرف غنی تا یکماه پاکستان وقت دارد که نیت نیک خود را برای دوام مناسبات به نمایش بگذارد، آنچه دراین سفرجلب توجه میکند بیانات مولانا فضل الرحمان بود اگرچه شخصاً مولانا فضل الرحمان در آن موقف که قبلاً بود نیست ولی وی نزدیکترین شخص به "ای اس ای" است و بدون گفته های "ای اس ای" حتی آب هم نمیخورد، ولی گفته های وی این نگرانی را به وجود می آورد که "ای اس ای" پاکستان سخن دل خود را از طریق مولانا فضل الرحمان به افغانها رسانده است که گویا از قتل وترور در افغانستان هنوزهم حمایت میکنند.

در مجموع قسمیکه درفوق تذکربعمل آمد این سفر دارای دستاورد های مثبت بود، پاکستانی ها دریافتند اگر به این شیطنت ادامه دهند افغانستان راه اقتصادی خود را از پاکستان جدا خواهد کرد واز نفوذاش کاسته خواهد شد. جالب این است که دیدگاهی مشترکی بین رئیس جمهوری افغانستان و رهبران نظامی پاکستان در مورد این تهدیدها و نگرانی های دوکشور بوجود آمد که در مبارزه با آن هم نظرشدند و قرار شد اقدامات مشخصی برای جلوگیری از آن انجام شود، برعکس مذاکرات زمان آقای کرزی، اینبار موعد زمانی معینی برای انجام این توافقات، مشخص شد که تعین موعد جهت اثبات نیت خوب وبد؛ پاکستان را به این فکر میاندازد که ممکن است اقدامات بعدی افغانستان به پاکستان زیانبارتمام شود بناً مجبور خواهد بود تا نیت نیک خود را به نمایش بگذارد ولی این نمایش نباید زمانداران افغان رامطمئن به بازی های پاکستان سازد لازم است هرچه بیشتر و دقیق و مدبرانه عمل کنند تا پاکستان را بیشترتحت فشارخویش داشته باشند.

                                                         پایان