I

محمد ولی

I

استراتژی اتحاد شوروی درهجوم نظامی شش جدی ۱۳۵۸

برافغانستان

I

این هجوم نظامی را نمیتوان جدا از سیاستهای وقت جهانی که اساس انرا رقابت دو قدرت بزرگ اتحاد شوروی وامر یکا تشکیل میداد بررسی نمود، درغیران حقیقت استراتژی های انوقت در غبار تبلیغات استخباراتی، سیاسی وایدیولوژیک الوده شده نسل موجود کشور سردرگم این تبلیغات میگردد.
موقعیت استراتژیک افغانستان از لحاظ جغرافیایی یکی از عوامل تداوم حوادث تاریخی با اشکال متفاوت وبازیگران متفاوت بوده است.
پس از جنگ جهانی دوم که جهان بین قدرتهای فاتح درراس امریکا وشوروی از لحاظ ساحه نفوذ تقسیم گردید دو سیاست ودو استراتژی درمورد افغانستان پیش گرفته شد.
شوروی بنابر اسیب پذیری سرحدات جنوبی اش به سیاست حسن همجواری وتقویت دولت افغاستان وامریکا به سیاست دو گانه نفوذ ودوری توسل ورزید .
سیاست نفوذ امریکا ازطریق کشاندن افغانستان به پیمان های نظامی انوقت بود که با عدم قبولی از جانب دولتمردان افغان ان کشور ستراتژی دوری توام با نگرانی از نفوذ شوروی را پیش گرفته انطوریکه بدو همسایه شرقی وغربی افغانستان ( پاکستان وایران ) عطف توجه نمود به افغانستان نه نمود. مراجع استراتژی ساز امریکا گفتند که : " افغانستان از چتر حمایوی استراتژیک امریکا خارج میباشد."
پس از تاسیس رژیم جمهوری توسط مرحوم محمد داود امریکا با در نظرداشت اوضاع جدیدآ به میان امده مشی تحکیم مواضعش درممالک همجوار با اتحاد شوروی راشدت بخشید و خواست برای جابه جایی این مشی در افغانستان به اقدامات دو پهلوی دپلماتیک با دولت وتحرکات مسلحانه میان چهره های راستگرای مذهبی که از حمایت دوستان امریکا چون پاکستان وبرخی ممالک عربی برخوردار بودند داخل اقدام شود.
هنری کیسنجر وزیر خارجه امریکا دوبار به کابل سفر کرده خواست مواَضع دولت افغانستان وایران را باهم نزدیک سازد . ایران را بحیث دروازه نفوذ دپلماتیک در رژیم جمهوری وپاکستان را بحیث پایگاه پرورش افراطیون غرض فشار جنگی برای دپلماسی انتخاب کرد.
ازاثر فعالیت دپلماتیک امریکا ،رئیس جمهور محمد داود در برخورد با ایران که نسبت مشکل اب دریای هلمند سرد بود نرمش نشان داده درسال ۱۹۷۲ کمسیون مشترک اقتصادی افغان -- ایران ساخته شد وتهران تعهد سپردن مبالغ هنگفت پولی را به افغانستان داد اما در ارائه ان صادق نبود ؛ بلکه میخواست در مناسبات کابل وماسکو تغیروارد کند.
گرچه محمد داود درمناسبات با پاکستان تغییر اورده از قاطعیت حمایت پشتونستان کاست ولی نسبت حضور گروپهای تخریبکار مسلح به سرکردگی برهان الدین ربانی، گلبدین حکمتیار و احمد شاه مسعود نخواست تا ان سطحی پیش برود که با ایران رفته بود.
ان زمان جنگ سرد شدت داشت ورقابت دو ابر قدرت بر سر نفوذ دراسیا تابع همین حالت بود.
با رخداد هفت ثور سال ۱۳۵۷ فعالیت استخباراتی توام با تقویت گروپهای مسلح مقیم پاکستان تشدید گردید
یونوسکی نویسنده امرکایی در کتــابش " جنگ مرموز واشنگتن بر ضد افغانستان " درمورد فعــالیت سی. آی.ای . درزمان حـــاکمیت جمهوری محمد داود چنین پرد ه بر میدارد:" سی.آی.ای. حتی در سال ۱۹۷۳ به اعمال فشار بر حکومت افغانستان به منظور وادار ساختن ان به اتخاذ موقف ضد شوروی دست زد. برای اعمال این فشار فرقه جوانان مسلمان را که شامل پنجهزار بنیاد گرای افغانی بود تحت پرورش مخفی آی. اس.ای قرارداد."
برژنسکی طی یک مصاحبه مطبوعاتی درسال ۱۹۹۸ گفت " سی.آی.ای.درسال ۱۹۷۹ به تاریخ ۲۴ دسمبر کمک به مجاهدین افغان را آغاز کرد . واقعیت این است که کارتر رئیس جمهور دستورالعملی را امضاء نمود که بر طبق ان باید به مخالفان دولت در افغانستان بصورت مخفی کمک میشد.
دران روز من یادداشتی تقدیم رئیس جمهور نمودم ودران شرح دادم که به نظر من این کمک مخفی به دخالت شوروی در افغانستان منجر خواهد شد."
حوادث در افغانستان بسرعت تغییر کرد ، حفیظ الله امین با قتل نور محمد تره کی قدرت را بدست گرفت . این تغییر نگرانی های مقامات شوروی را نسبت به اوضاع افغانستان که در اثر تصفیه های پی درپی امین وکودتا علیه تره کی وخیم شده بود بیشتر ساخت . شدت فعالیت جنگی واستخباراتی از پاکستان درکنار این تصفیه ها وخطرات افتیدن افغانستان بدست تروریستها وبنیاد گرایان دگرگونی دراماتیکی را در سطح منطقه وجهان باعث گردید.
اززمان تهاجم شوروی تا حال تحلیلگران واهل سیاست نظر به برداشتها، منافع ودیدگاههای ایدیولوژیک شان سه عامل را علت این لشکر کشی تلقی میکنند :
۱-- رسیدن شوروی به ابهای گرم جنوب اسیا.
۲-- حمایت از ح.دخ.ا. ودولت ج. د. ا. که در حال سقوط قرار داشت .
۳-- اهداف خاص استراتژیک ماسکو.
برای اصل اول دلایل کافی وجود داشت که عدم دلچسپی شوروی را برای رسیدن به ابهای گرم نشان میداد ، اما پاکستان برای اینکه خودرا خط اول جنگ با شوروی وانمود سازد بیشتر این دلیل را تبلیغ میکرد ووانمود میساخت که شوروی قصد تسخیر پاکستان راداردتاازین طریق به ابهای گرم دسترسی یابد ، روی همین بهانه شعار جهاد افغانستان دفاع پاکستان را سر میداد.
سنجشهای مخالف این استراتژی چنین ارائه میداشت که اتحاد شوروی از طریق ابنای دردانیل به بحیره مدیترانه واز طریق کانال سویز به بحیره عرب وبحر هند دسترسی داشت . یک جزوتام ازقوای بحری شوروی که شامل ۲۵ کشتی میشد درپاسخ به پایگاههای جنگی امریکا که تعداد شان به ده قایق میرسید دایمآ در ابهای گرم فعالیت داشته امریکا وشوروی یک یک کشتی طیاره بردار گزمه داشتند.
َشوروی ها همچنان تسهیلات نیروی بحری را در افریقای شرقی وجنوب شبه جزیره عرب دراختیارداشتند ، بالاخره بحریه اسیایی انها میتوانست نیروی علاوه گی را در ابهای گرم هند وارد سازد ازینرو غرض رسیدن به ابهای گرم ازطریق افغانستان که باعث انگیزش عکس العمل جهانی میشد ودیتانت انوقت شرق وغرب را برهم میزد داخل اقدام نمیگرد ید .
اصل دوم که حمایت از حزب دموکراتیک خلق افغانستان وجلوگیری از سقوط دولت جمهوری دموکراتیک بود با گذشت زمان مصداق درست پیدانکرد زیرا شوروی مانند همه قدرتهای بزرگ بیشتر تابع منافعش بود تا حمایت ازحزب ودولت افغانستان، امااومیدانست که در َشرایط جنگی ان زمان این حزب ظرفیت انرادارد که افغانستان را ازخطر سقوط بدست تروریستها وبنیاد گرایان نگهدارد ازینرو به این نیروی سازمان یافته ودارای پوتنسیال قوی کادری نظامی وسیاسی واداری اتکا کرده به تقویت ان پرداخت .
زمانیکه دروَضعیت جهان وارایش قدرتها تغیر امد همان‌ شوروی مدافع حزب ودولت دست از حمایت ان برداشت ورخ بسوی مجاهدین نموده حکومت موقت انانرا درپشاور با خطاب رئیس جمهور به صبغت الله مجددی برسمیت شناخت وبرهان الدین ربانی را به ماسکو دعوت نموده به خواهشش مبنی بر عدم حمایت وقطع کمک به کابل انهارا برای منافع استراتژیکش رجحان دادند تاحدیکه درزمان سلطه طالبان ، جمعیت اسلامی پایگاههایش را به عوض پَشاور به تاجکستان مستقر ساخت وبا سقوط طالبان پوتین بر برسمیت شناسی حاکمیت ربانی فشار میاورد.
اصل سوم که شامل منافع خاَص استراتژیک شوروی بود بنابر دلایل نظامی وسیاسی اصل دقیقتر بوده میتواند . این منافع استراتژیک از نظر شور ی ها یک چیز ، ازنظر امریکایی ها چیز دیگر و از لحاظ سعودی ها دلایل دیگر است .
منافع استراتزیک شوروی از گزارش اندروپوف رئیس کی.جی.بی. به برژنف معلوم میگردد اوبه برژنف گذارش داده بود :" که پس از کودتا علیه تره کی وقتل او اوضاع در حزب ودولت واردو بحرانی شده است . همچنین علایمی ازتغیر تمایل امین بسوی غرب حکایت دارد . اندروپوف گفته بود که شاید این تلاش برای تحولات بزرگتری درمنطقه باشد که هدف ان ایجاد یک امپراطوری شبیه دولت عثمانی در منطقه باشد که مناطق اسیای میانه را در بر گیرد ومرکز ان افغانستان باشد . ازسوی دیگر امریکا با دستیابی به پایگاههایی درافغانستان قادر خواهد بود راکتهای پرشنگ را درمرزهای جنوب شوروی که ازلحاظ دفاع هوایی ضَعیف است مستقر کند"
تحلیلگرانیکه باوردارند تروریسم وبنیاد گرایی عامل کشاندن پای عساکر ناتو وامریکا به افغانستان شده است به این باور هم باشند که همین تروریسم وبنیاد گرایی عامل کشاندن پای عسکر شوروی به افغانستان گردیده بود .
تروریسم دران زمان دشمن درجه یک شوروی بود که دردست استخبارات امریکا قرارداشت وبا کمک آی.اس. آی .درپی بی ثباتی شوروی ونفوذ در جمهوریتهای اسیای میانه راازطریق افغانستان بود.
امریکا ازانطرف دنیا میگوید ما از افغانستان مورد تجاوز قرار گرفته ایم وحالا عدم تکرار ان یکی از شرایط رّئیس جمهور ترامپ ونماینده خاصش درمذاکره با طالبان میباشد.
ایا جنگجویان مستقر در پشاور که با الهام از شعار قاصی حسین احمد ( فتح سمرقند وبخارا) می جنگیدند نماد تروریسم درمنطقه نبودند.؟
وقتی امریکا بخود حق میدهد ازانطرف ابحار به همین بهانه به افغانستان لشکر بکشد شوروی که بیش از دو هزار کیلومتر مرز مشترک با افغانستان تحت تهدید تروریسم داشت بخود حق نمیداد که برای حفظ سرحدات وجمهوری های اسیای میانه اش به اینجا لشکر کشی کند ؟ جلو قدرتهای بزرگ را دراعمال شان کی گرفته میتواند؟
شوروی ها امدند حکومت استبدادی حفیظ الله امین را سرنگون کردند ، امریکایی ها امدند حکومت شریعیت اسلامی را .
باامدن شوروی ها حاکمیت ج.د.ا. حفظ گردید وان حاکمیت توانست بسرعت نظام دولتی را استحکام بخشد ،اردو را تجدید وتجهیز کند ، استخبارات قوی ایجاد نماید ، معارف وپوهنتون را رونق بخشد ، صدها جوان را برای تحصیلات عالی ومسلکی بخارج بفرستد ، مگر مجاهدین همه ان دستاوردهارا برباد ندادند ، چورنکردند و ویران نساختند ، پنج سال حاکمیت شان درخون ووحشت وجنگ سپری نه شد؟
باامدن عسکر امریکا همین مجاهدین به غولهای قدرت مالی ونظامی مبدل نشدند ، امتیازات فامیلی نشد ، اردوی نیرومند کشور ازبین نرفت وقانون جنگل حکمفرما نشد؟
شوروی در شرایطی به افغانستان امد که جنگ سرد شدت داشت ورقابتهای دوسیستم اورا جبرآ به طرحریزی پلانهای دفاعی وامیداشت .اما امریکا در شرایط جهان یک قطبی وسلطه خودش برجهان به افغانستان حمله کرد وحالا درپی توطئه های دیگراست.
امریکایی ها استراتژی شوروی را ازین حمله چنین تعریف کرده بودند :یکی کنترول امریکای مرکزی وجنوبی ودیگری تسلط بر میدانهای نفتی شرق میانه که شریان زندگی کشورهای غربی را تشکیل میدهد.
ویلیم کیسی تهاجم شوروی بر افغانستان را جزئی از تطبیق این استراتژی میدانست .هردو دلیل منطق تبلیغاتی داشت زیرا حمله برافغانستان و کنترول امریکای مرکزی وجنوبی ازهیچ دیدگاه همخوانی ندارد بلکه بسیار مضحک است که اوخواسته هراس در مردم امریکا ایجاد کند . این هم ازجمله دروغهای کلان امریکایی است که در مواقع جنگی بیان میدارند.
نفت شرق میانه وافغانستان باهم چه ربطی میتواند داشته باشد که ازطریق افغانستان توسط شوروی تهدید شود درحالیکه انها در سوریه نفوذ کافی داشتند.
شهزاده ترکی الفیصل رئیس استخبارات عربستان سعودی میگفت :" تهاجم شوروی بر افغانستان تلاشی بود ازطرف ماسکو بخاطر برقراری تعادل استراتژیک با امریکا در شرق میانه اوفکر میکرد اشغال خود یک هدف نبوده است بلکه قدمیست درجهت کنترول منطقه از سوی احزاب کمونیستی وحرکتهای چپی وابسته به ماسکو ".
این گفته غرض تحریک ممالک عربی جهت سهمگیری در جنگ انوقت بود.
حمایت امریکا از تروریسم وحمله شوروی به افغانستان برای امریکا یک فرصت طلایی بود تا تروریسم را زیر نام جهاد تا سرحدات ان کشور تقرب دهد وشوروی روی همین استراتژی به حمله نظامی دست زد تا وسیله دست امریکارا ازسرحدات جنوبی اش دور براند . تفاهم وعقد پروتوکول ها با احمد شاه مسعود وبعد ها قبولی انتقال مرکزیت قوماندانی اش به تاجکستان روی همین هدف صورت گرفته بود .