I

محمد ولی

I

چرارسیدن به صلح را پیچیده وبغرنج میسازند ؟
I

 

تبصره ها واخبار مربوط به مذاکرات صلح گاهی اوج میگیرد وگاهی فروکش میکند. مبصرین ،تحلیلگران، دولتمردان وسیاستگران هم با همین اهتزاز سخن میرانند وپیوسته چند جمله قالب شده وتکراری که " صلح ملکیت افغانها باشد، درمداکرات صلح دستاوردهای هژده سال اخیر حفظ گردد، صلح از اختیار افغانها خارج است چون جنگ ازاختیار ما بیرون میباشد، تا امریکا نخواهد صلح نمی اید" وجملات تکراری زیادی ازهمین نوع وقبیل .
در فراز وفرود این امواج علایمی دیده میشود که ظاهرآ میتوان روزنه ای برای این ارمان چندین ساله ملت را دران دید. اما در نحوه رفتا وشیوه کردار طرفین مذاکره کننده برخی مواردی پیش می اید که باعث سردرگمی های گیج کننده نیز میگردد.
ازآغاز مذاکرات که گاهگاهی نزدیکی توافق دران دیده میشد امتیازات یکجانبه به منظور ابراز حسن نیت برای طالبان داده شده است چون؛ آزادی چند مرتبه ای زندانیان طالب از زندانهای گوانتانامو ، بگرام وپلچرخی به شمول عده ای از مقامات رهبری شان، حضور فعال طالبان در تلویزیونها ومطبوعات داخل کشور باحفظ اینکه می جنگند ومیکشند ، سهم فعال شان در زندگی اجتماعی وسیاسی جامعه ، امتیاز زندگی خوب رهبران‌ قبلی انها در سطح بلند در قطر ، کابل وبعضی جاهای دیکر ( اینها ادمهای مهم دوران حاکمیت طالبان بودند که در پستهای بلند وحساس کار میکردند ، مثل وزیر خارجه ، نماینده دایمی در ملل متحد، رئیس امر بالمعروف ( مامور دره وشلاق) ، لوی سارنوال ، برخی سفرا وعده ای از فعالان وشلاق کوبان ومحتسبان" ، امتیاز مصارف دالری وجبیب خرچها وسفریه ها ازجانب امریکا برای سفرها ومذاکرات .
اما طالبان همچون سخره های سخت بر موقف شان ایستاده اند ، نه اتش بس موقت را میپذیرند ، نه تخفیف خشونت را ، حتی بخواست اتش بس سمبولیک یک هفته ای امریکا هم جواب مثبت ندادند، ازین سبب نزد برخی تحلیلگران تشویش سپردن امتیازات مافوق قانون اساسی در نهایت مذاکرات وجود دارد.
درمراحل نزدیکی توافقات که در مطبوعات پخش میگردد هردو جانب هم طالب وهم امریکا به اکتها وحرکاتی دست میزنند که رسیدن به تفاهم را خدشه دار میسازد مانند اجرای انفجارات توسط طالبان وگفته های وزرای خارجه ودفاع امریکا درمورد حضور دوامدار عساکر شان در افغانستان. روی این ملحوظ تحلیلگران وصاحب نظران نمیتوانند بطور روشن درباره نیات طرفین چیزی بگویند.
دولت درحاشیه برده افغانستان هم در تموج این فراز وفرود ها نتوانسته است موضع معین و مکانیسم لازم را برای مذاکرات وصلح ارائه کند. گاهی هیئتی را معرفی میدارد که از لحاظ عددی در طیاره هم نمی گنجد وباری تعلل در معرفی مذاکره کنندگان را پیشه میگیرد.
صلح مرحله نوین زندگی مردم پس از چهل سال جنگ است ازین سبب هر افغان میتواند در مورد مکانیسم ونحوه مذاکرات ابرازنظر کند تا اگر دولت بخواهد به این نظریات توجه نموده نکات مثبت انهارا در پروسه مذاکره وصلح در نظر بگیرد.
تاجایکه ازورای مباحث ونشرات بر می اید چنین تلاش وجود دارد که مذاکرات وصلح نه دو جانبه بلکه چند جانبه افاده گردد. چند گانگی برای مرحله دوم آغاز مذاکرات که بین الافغانی گفته میشود دشواری های به مراتب بیشتر ازجریان موجود مذاکرات را باعث گردیده طبق ضرب المثل هرکله وبر خیال راه مطلوب به مقصود نمی برد.
باید پذیرفت که در مذاکرات بین الافغانی صرف دو جانب وجود میداشته باشد ؛ جانب دولت وجانب طالبان.
طوریکه هئیت مذاکره کننده طالبان با موضعگبری واحد داخل مذاکره میشوند وغرض جلوگیری از تعبیرات جداگانه متن هارا ازروی کاغذقبلآ تهیه شده میخوانند ، جانب دولت نیز باید واحد وباطرح واحد باشد.
هئیت دولت متشکل از نماینده دولت در راس ونمایندگان احزاب وجریانات سیاسی مطرح ( نه مانند برخی کاندیدان ریاست جمهوری) ، علما وروحانیون ، جامعه مدنی وشورای عالی صلح بوده میتواند . این ترکیب طوری تنظیم شود که ازلحاظ سمتی ، ملیتی وجنسیتی کاستی نداشته باشد وترکیب ها در وجود همین عددمعین در نظر گرفته شود ( مثلآ اگر محترمه خانم حبیبه سرابی جزء هیئت باشد او ممثل چهار ترکیب بوده میتواند از لحاظ جنسیتی زن از لحاظ ملیتی هزاره ازلحاظ سمتی مناطق مرکزی واز لحاظ تعلق مدنی عضو شورای عالی صلح اگر وابستگی تنظیمی داشته باشد میتواند ترکیب پنجم را نیز نظر به حزب مربوطه تکمیل نماید) .
هیئت دولت با طرح واحد قبلآ قبول شده به مذاکرات شرکت کند وبرای این کار بهتر است :
--
تحت ریاست رئیس جمهور نشستی به اشتراک راءس کتگوری های ذکر شده دایر گردد که دران رئوس مداکرات مورد بحث قرار گرفته به تفاهم برسند . بعدآ شرکت کنندگان یک یک نماینده صاحب صلاحیت به مذاکرات معرفی نمایند وتوصیه نمایند که در روشنی طرح واحد قبول شده به مذا کرات شرکت کنند.
--
حاصل بحث نشست با رئیس جمهور جمعبندی وبه شکل طرح واحد دراورده شده به مذاکره کنندگان سپرده شود.
--
شرکت در مذاکرات امتیاز نیست که دران مسابقه شرکت راه بیافتد بلکه مسئولیتی است در قبال وطن وسرنوشت صلح . لجاجت ووزور گوئی بعد از نشست تفاهمی درمعرفی وتعداد شرکت کنندگان گنجایش نمیداشته باشد.
طوریکه دیده میشودسه سوال اساسی در مذاکرات مطرح خواهد شد :
۱- اتش بس .
۲- خروج قوای نظامی خارجی.
۳- تعین نوع نظام اینده ( ریاستی یا امارتی) .
۱- اتش بس:
نباید این سوال طوری مورد بحث قرار گیرد که حالا از جانب امریکا مرعی میگردد. آتش بس حرکتی است برای ابراز حسن نیت هردو جانب واطمینان برای مردم افغانستان وجهانیان، لذا باید اسان گرفته شود وعملی گردد زیرا هردو جانب با حسن نیت وحسن نظر در میز مذاکره می نشینند .
شرایطی که باعث بغرنجی آتش بس گردد ضرور نیست ، فقط یک شرط وجود میداشته باشد که هردو جانب بریکدیگر آتش نگشایند وطالبان اجرای عملیات انتحاری را در همه سطوح ومناطق متوقف سازند . موازی به آتش بس باید از جنگ سرد ومطبوعاتی ، تخریبی وبرهم زننده حسن نیت طرفین جدآ خودداری شود.
۲- خروج قطعات نظامی خارجی :
این موضوع قابل بحث هردو جانب میباشد . شاید طالبان برخروج کامل وزود هنگام پافشاری کنند وحتی قبل از اتش بس . علت ان میباشد که میخواهند نشان دهند جنگ هژده ساله شان برای همین هدف بوده ومانند آغای حکمتیار نگویند تا یک عسکر امریکائی در افغانستان باشد وبه کابل بیاید امت رسول الله نباشد.
اما ارائه دلایل معقول ودور از احساسات وتکیه برغرور وانمود سازی پیروزی میتواند از پا فشاری بر طرح شان بکاهد ؛ شهر وده وولایت وولسوالی کشور مسلح است ، جنگ چهل ساله میان افراد مسلح ، طالبان وتنظیمهای جهادی وطی هژده سال جنگ دولت وطالبان باعث دهها نوع خصومت از جنایت تا انتقام گیری ها ی شخصی ومحلی گردیده است که الی رسیدن به تفاهم وصلح پایدار عامل درگیری های مسلحانه شده صلح وپروسه امدن طالبان را بد نام میسازد ، مردم بار دیگر از صلح مایوس میگردد وجهانیان هم برداشت خوب از صلح بین الافغانی نمیداشته باشند . این جنگ ده به ده وپلوان به پلوان خواهد بود که خاموش ساختن ان بزودی ممکن نمیباشد. لهذا الی تکمیل پروسه صلح وجمع اوری سلاحهای غیر قانونی بخصوص سلاح ثقیل وجود یک نیروی ثالث غرض جلوگیری از حوادث ناهنجار ضرور پنداشته میشود که دران اطمینان به صلح را نزد مردم ایجاد میکند .
نیروی ثالث میتواند ناتو باشد یا کلاه ابی های ملل متحد ویاهم عسکر کشورهای اسلامی. اما جا به جا سازی قوای حفظ صلح ملل متحد یا عساکر ممالک اسلامی نسبت به حضور عساکر ناتو دشوار تر ، پر هزینه تر وزمانگیر تر میباشد ازینرو بهتر خواهد بود تا طرفین به حضور کوتاه مدت عساکر ناتو قناعت کنند وبا سرد شدن وضعیت جنگی پلان خروج همه عساکر خارجی روی دست گرفته شود . به خاطر اطمینان طرفین باید این اصل در موافقتنامه مذاکرات جا داده شود .
اگر اراده مستقل برای ساختن یک افغانستان صلح آمیز وفاقد عسکر امریکایی وجود داشته باشد این راه میتواند موثر باشد وکشوررا از شر نیروی شیطانی اشغالگر برای همیش برهاند.
۳- تعین نوع نظام (ریاستی یا امارتی) :
باید هردو جانب قبول کنند که غرض حفظ استاتسکو در کشور پروسه مذاکرات وصلح در موجودیت قانون اساسی ، نظام سیاسی و قوتهای مسلح کشور پیش برده شود. این مسئله برای طالبان کمی وکاستی ایجاد نمیکند بلکه باعث حس خوشبینی میان مردم میگردد.
هردو طرف بپذیرند که تعین نوع نظام از صلاحیت گروه مذاکره کننده نبوده کاملآ مربوط به مردم افغانستان میباشد.
حالا ضرور انست که در چوکات قانون اساسی ونظام حاکم طالبان در اداره کشور سهیم شوند تا صلح استحکام یابد.
برخی تعدیلات در قانون اساسی ونظام سیاسی کشور میتواند از طرق ذیل عملی گرد:
--
مراجعه به ارای مردم ( رفراندم) .
--
تدویر لویه جرگه قانون اساسی.
--
قبول نتایج تصمیم گیری مردم.
اگر طالبان بر تعدیل قانون اساسی ونظام سیاسی پا فشاری داشته باشند کمسیون با صلاحیت قانونگذاری با شرکت نظریات هردو طرف طرح تعدیل را به لویه جرگه ارائه نماید انگاه سرنوشت نظام تعین شده میتواند.
اگر نیت نیک وجود داشته باشد صلح مشکل نیست ، آشتی یعنی فراموشی خصومتها ونزدیکی موقفها تا امتزاج دریک نظام قابل قبول برای مردم.

یادداشت:
مطلب بالا با حسن نیت خوش بینانه نگاشته شده است . اما افغانستان گرهگاه متضادهای مقتدر جهان وقدرت نما های منطقه شده است تا منافع همه درینجا تامین نشود یا تقسیم مجدد ساحات نفوذ قدرتهای بزرگ درجهان عملی نگردد بغرنجی ها وپیچیدگی ها کما کان ادامه میداشته باشد راه دیگر این خواهد بود که یکی از طرفین این بازی شکست قطعی بردارد واین اصل برای امریکا نزدیکتر میباشد .
دروضع جاری همه قدرتهای جهانی ومنطقوی دستیاران افغانی به شکل احزاب وتنظیمها دارند که منافع مضاعف در پروسه را رعایت میکنند؛ هم منافع خود شان وهم منافع مراجع بیرونی شا ن.