I

محمد ولی

I

سقوط دیکتاتورها،امحای سلاح اتمی وکیماوی،مثلث شیطانی

 وشرق میانه بزرگ

I

ایالات متحده امریکا قرن ۲۱ را با شعارهایکه در عنوان بالا جادارد آغاز کرد.
برژنسکی استراتژیست ان کشورسیاست امریکادرمورد ممالک عربی ، عجمی ، اسلامی وغیر اسلامی افتیده درین گوشه جهانرا زیر نام ایجاد شرق میانه بزرگ طوری فورمولبندی کرد که ان کشور بتواند ازان طرف ابحار سلطه نظامی اش را برقرار نگهدارد ووسعت بخشد .
تامین کامل این سلطه را ازطریق تغیر حدود جغرافیایی کشورهاوایجاد دولت های جدید اما کوچک وزیر فرمان امریکا پیشبینی کرده بود .
هدف از تغیر جغرافیا و ایجاد شرق میانه بزرگ مقابله وجلو گیری از خطر روسیه ،چین وبروز حلقه جدید بازدارنده نفوذ امریکا در شرق میانه ، اسیای میانه وجنوب اسیا که حیثیت تخته شطرنج سیاسی- نظامی بعدی را میتوانست داسته باشد بود.
برژنسکی شرق میانه بزرگ را چنین نقشه بندی کرد :" این مناطق شامل ۲۵ کشور و چهار صد ملیون نفوس میشود. این از کریمیا در بحیره سیاه وبخشهایی از جنوب روسیه گرفته تا ایالت سینکیانگ چین در شرق وجنوب تا بحر هند ، در سمت غرب تا بحیره احمر وبطرف شمال تا مدیترانه شرقی رادر بر میگیرد " به گفته وی " این کشورها ازلحاظ اتنیکی ومذهبی نا متجانس اند وعملآ هیچکدام شان دارای ثبات نمیباشند.
این منطقه بزرگ که درداخل خود درنتیجه نفرت های قومی ومذهبی پارچه پارچه اند ودرحلقه ای از همسایه های نیرومند ورقیب هم قرار گرفته اند که احتمالآ به میدان جنگهای شدید مذهبی واتنیکی مبدل خواهد شد . چنین اوضاعی باعث ان میشود که درراه جذب دولت های تازه تشکیل شده اسیای میانه درجامعه بین المللی ، دشواری های ایجاد شود. افزون بران میتواند تاثیرات منفی برحضور سلطه امریکا درتامین امنیت منطقه خلیج وارد گردد.
بهر حال اوضاع ناارام این منطقه بزرگ ایالات متحده وجامعه بین المللی را با چالشی روبرو خواهد ساخت که بحرانهای سالهای اخیر یوگو سلاوی سابق را تحت شعاع قرار خواهد داد ..."
عملی کنندگان این پالیسی ( قصر سفید، سی.آی.ای وپنتاگون) فرش پیاده سازی انرا برمبانی پرداز های فکری ، نطامی و استخباراتی اماده ساخته با عملیات کامپلکسی انرا گسرانیدند.
برطبق پرداز های سیاسی قصر سفید ، بوش کشورهای ایران ، عراق وکوریای جنوبی را مثلث شیطانی نام نهاد ، سی.آی.ای. بنیاد گرایی وتروریسم را که خود بنیاد نهاده بود بهانه قرارداد وپنتاگون به عملیت نظامی وقشون کشی آغاز نمود.
افغانستان زیر نام محو دم ودستگاه القاعده وشکار تروریستها تحت اشغال دراورده شد. سپس رخ سیاست قصر سفید زیر نام وجود سلاح کیمیاوی و اتمی بسوی عراق دور زده ان کشور نیز اشغال نمود گردید.
بنام سقوط دیکتاتورها بوسیله قیامهای مردمی کشورهای عربی از تونس تا سوریه به بحران برده شد ، جدایی اوکراین با فکر داشتن کریمیه عملی گردید.
دردهه اول قرن ۲۱ این طرحها با شتاب وتعجیل در منطقه پیشرفت اما دردهه دوم قرن با موانعی برخورد که از لحاظ سنجشهای تاکتیکی وتکیه بر غرور فتوحات از منظر استراتژیستهای امریکا دور مانده بود.
با پیشرفت روسیه در عرصه نظامی وچین از لحاظ اقتصادی وضعیت در منطقه بحال دیگر درآمد ه سلطه امریکا با همه توان نظامی اش دچار چالش های تا سرحد فراموشی استراتژی مطروحه مواجه گردید.
روسیه کریمیه را خارج از بدنه اوکراین به قلمروش نگهداشت ، داعش بحیث ابزار حضور جنگی امریکا در سوریه به اثر اقدامات نظامی روسیه محو گردید.
درجنگ اسرائیل وحزب الله لبنان طلسم شکست نا پذیری اردوی اسرائیل درهم شکست واسراییل وادار به عقب نشینی شد.
روسیه ، چین ،سوریه وایران مانع قوی پیشرفت سیاست امریکا در منطقه شدند که موازی با ان فعالیت شبه نظامیان عمدتآ پیرو مذهب شعیه دربرابر اسرائیل وامریکاددربازدارندگی این سیاست نقش موثر داشت.
مثلث شیطانی از زبان حکام قصر سفید افتید ، دروغ وجود سلاح اتمی درعراق بر پرستیژ تبلیغاتی امریکا در جهان ضربه واردکرد.
رهبر مذهبی ایران دربرابر تهدید های بوش گفت " مردک عقلش را ازدست داده است با اتش جهنم مواجه میگردد." به این ترتیب استراتژی شرق میانه بزرگ در سه نقطه ( کریمیه، سوریه وایران )ناکام شد.
ایران با حمایت شبه نظامیان و جریانات سیاسی - مذهبی شیعه درحقیقت به محور مقاومت ضد اسرائیلی - امریکائی مبدل گردید.
حزب الله ، حشد شعبی (خیزشهای مردمی عراق) ، هوسی های یمن وسپاه پاسداران مهره های محور مقاومت را تشکیل دادند .
دستیار اسلامی امریکا یعنی عربستان سعودی با خشونت بربر منشانه به سرکوبی هوسی های یمن آغاز کرد ولی اوهم مانند اسرائیل که در مقابل حزب الله شکست برداشت نتوانست اهداف امریکارا درانجا بسر رساند.
کشورهای اسیای میانه خلاف پیشبینی برژنسکی بطرف ثبات حرکت کردند واز حمایت مزید فدراتیف روسیه برخوردار شدند ، بشار الاسد درسوریه با حمایت متحدین خارجی اش توانست از کشور ورژیمش دفاع نماید .
چین با پروژه بزرگ ( یک راه یک کمر بند ) تمایل دوست استراتژیکی خارج از ناتوی امریکا یعنی پاکستان را بخود بیشتر ساخت .
ایران با عکس العمل راکتی برپایگاههای امریکا مستقر در عراق در بدل قتل قاسم سلیمانی ترامپ را وادار ساخت تا از مسیر تهدید نظامی وجنگی کوچه بدل کند . گرچه درین مورد تبلیغات مختلف ومتضاد در مطبوعات جریان دارد وبرخی انرا نوعی سازش وحملات تفاهمی میان امریکا وایران تعبیر میکنند اما از لحاظ سیاسی نمیتوان منکر شد ابروی امریکا در منطقه فرو ریخته است.
حالا شرق میانه بزرگ در سرخط کار قصر سفید وپنتاگون وسی. آی. ای . جاندارد.
ازشکل گیری جدید اوضاع بر می اید که امریکا از لحاظ سیاسی به پیشروی استراتژیکش دوام داده نخواهد توانست واین عدم موفقیت اثرات منفی بزرگی بر پالیسی های مطروحه اش درمتطقه بجا خواهد گذاشت.
آنچه شعار روز برای منطقه میتواند باشد همانا برچینی گلیم نظامی امریکا ازین گوشه جهان میباشد زیرا دیده میشود که ان کشور با همه عظمت نطامی نتوانست از راه جنگ وسرنگونی رژیمهابه تطبیق سیاست مطروحه موفق باشد ازین جهت کشورهایکه امریکا دران حضور نظامی وپیمانهای نظامی دارد نیز طرق سیاسی را برای پایان دادن به این سلطه پیش گیرند.
عکس العمل پارلمان عراق درزمینه میتواند سرمشق سائر کشورها قرار گیرد. اگر فیصله های پارلمانها در مورد ختم پایگاه های نظامی با حمایت وسیع مردم همراه گرددومردم علیه حضور نظامی امریکا به جاده ها برایند وفشار وارد کنند امریکا جبرآ به ترک نظامی این سرزمینها وادار میگردد.

اما :

-- تخم تروریسم وبنیاد گرایی که امریکا کشت کرده است بحیث تهدید نیابتی ان کشور منشاء خطرات بزگ بوده میتواند .
--
خطر توسعه طلبی ایران وتهدید ان علیه برخی کشورها میتواند در ممالک همجوار چالشهای جدیدی به میا اورد وتروریسم به شکل دیگر وحمایت دیگر سر بلند نموده برعلاه منافع کشورهای روسیه وچین وهند را تحت تهدید قرار دهد درین صورت تجربه ضربات نظامی روسیه بر داعش در سوریه میتواند در سرکوبی تروریسم موثر وقاطع باشد .

برای کشور ما:

مشکل ایران وپاکستان درد سر همیشگی باقی می ماند زیرا هردو کشور به قدر کافی مزدوران خریده شده دارند که در گسترش اختلافات قومی وزبانی وملیتی نفش ایفا کرده از استقرار ثبات جلو گیرند ‌.
افغانستان در هر حالت درچنبره رقابت های منطقوی گیر می ماند.
راه حل این دو مشکل چه بوده میتواند ؟
۱-- بصورت ارمانی؛ یک تغیر ماهوی در نطام سیاسی ومهره های متشکله ان که هردو فاسد ، دستنگر ومملو از مزدوران بیگانه اند ورهبری نطام توسط نیروهای ملی، دموکرات ووطنپرست تا بتوانند به همه سیاستهای دخالت ومداخله خاتمه بخشند وبا تعقیب سیاست معقول خارجی افغانستان را ازین چنبره برهانند.
۲-- بصورت عملی؛ با حفظ نظام وبرخی عناصر متشکله ان حرکت سریعتر بسوی صلح وتفاهم ومنع فعالیت های ضد ملی ، مخالف وحدت ملی وخلاف منافع ملی توام با سهمدهی همه نیروهای مطرح سیاسی ومسلح ،که این اصل بحیث قدمه اول حرکت بسوی وحدت ملی واحیای روح وطنپرستی میتواند باشد وان بشرطیکه رژیم ازوجود پرهای کهنه و فاسد پرتکانی کند.