I

میر عبدالواحد سادات

I

جنگل بدون قانون

گذار قهقرايى از قانون جنگل به جنگل بدون قانون

I

در " ختم جنگ سرد " و سقوط اتحادشوروى ، فيلسوف ، مورخ و استاد علوم سياسى پروفيسر فوكوياما ، "  با طرح تيورى " ختم تاريخ " ، پيروزى قطعى ليبرال ديموكراسى و يا همان نيو ليبراليسم را كه امريكا دعوى علمبردارى انرا مينمايد ، اعلام نمود . 

اما درين ( ٢٨ ) سال خود سكانداران امريكا ، چنان احوالى را در جهان مستولى ساخته اند ، كه اكنون بايد از شكست امريكا صحبت كرد كه بويژه در بعد اخلاقى متبلور ميباشد . 

زبان زور ، زور گويى ، قلدرمنشى ، اغواگرى ، پوپوليسم و پشت پا كردن به مسووليت اخلاقى ( moral obligation) معرف اين شكست اخلاقى است كه  اطوار و كردار " زنگى مست " ( اقاى ترامپ ) مصداق ان پنداشته  ميشود . 

از انجاهيكه ايالات متحده امريكا بمثابه بزرگترين امپراطورى تاريخ و با قدرت بزرگ اقتصادى و نظامى ادامه دهنده تمدن غرب ميباشد ، شكست اخلاقى او ، سوال  " افول تمدن غرب " را مطرح مينمايد . 

تمدن معاصر غرب كه اروپا مهد واقعى ان  و محصول غولهاى فكر و انديشه اين قاره ميباشد ، طى حدود پنج قرن اخير و بعد از رنسانس و ... و عبور از انقلابات بزرگ اجتماعى ، سرانجام در وراى تسلط سيستم سرمايدارى ، رهگشاى دولت هاى ملى ( ملت - دولت ) ميگردد كه در قرارداد صلح ويست فاليا ( ٣٧٢ ) سال قبل ، ( state system ) اساسات حقوقى تنظيم مناسبات ملى و خارجى را پيريزى مينمايد كه بعد از جنگ هاى خانمانسوز جهانى " درون تمدنى ) در وجود جامعه ملل و سازمان ملل متحد و با انفاذ منشور ان سازمان و اعلاميه جهانى حقوق بشر و ميثاقهاى ناشى از ان ، معيار ها و موازين حقوق معاصر بين المللى تدوين گرديد كه بمثابه بزرگترين دستاورد تاريخ بشر  در راستاى گذار از " جهان هاپسى " و " وضعيت طبيعى " به " قانونى مدنى " قلمداد        ميگردد . 

توماس هاپس از نخستين غول هاى انديشه سياسى است كه  با پيريزى انديشه جديد علم سياست ، بر  " ضرورت تدوين قرارداد اجتماعى " تاكيد ميورزد و در كتاب معروف خود "  لوياتان  "  ( يا اژدهاى شرور كه ذكر ان در تورات رفته و مؤلف انرا بحيث نام كتابش بر ميگزيند ) توضيع ميدارد : 

" زياد خواهى و خود خواهى  ، ادميان را به جنگ همه ، عليه همه خواهد كشانيد و براى جلو گيرى از ان ، چاره جز قرارداد اجتماعى و دولت مقتدر نميباشد " ، تا به  " وضعيت طبيعى " كه با خشونت همراه است ، وداع     گردد . 

در " وضعيت طبيعى "  هاپس ، "  انسان گرگ انسان "  است و قويتر " حق " : 

- داشتن به همه چيز را دارد 

- هيچ چيز برايش غير عادلانه و غير اخلاقى نيست 

- فقدان مفاهيم : خطا ، انصاف و عدالت است 

- قانون در بى قانونى و قانون برتر از قانون برايش وجود دارد 

پس : 

ماهى هاى كلان ، ماهى هاى خورد را بخوريد ! 

بدينترتيب ، بشريت در پرتو  " قرارداد اجتماعى "  و موازين و معيار هاى معاصر حقوقى از ، " بدويت " وارد " مدنيت " گرديده است كه بايد در عرصه بين المللى و داخلى " حاكميت قانون " ناظم و ناظر حيات ملى و بين المللى باشد . 

اما در احوال كنونى " اژدهاى شرور " كه سالهاست به مجسمه ازادى پشت نموده است با سيطره جويى و زور گويى و موجوديت سكانداران عجول و پوپوليست همانند " بوش كوچك " و " زنگى مست " ، با تبختر انگلوساكسونى و زير پا نمودن خشن مناشير و موازين قبول شده يى حقوقى و اخلاقى ، " قانون جنگل " را تطبيق كرده اند و از بخت بد ، شاهد گذار قهقرايى به " جنگل بدون قانون " ميباشيم ، كه همانا بازگشت به " وضعيت طبيعى " توماس هاپس ميباشد . 

اين احوال رقتبار و اسفناك طرح  سوال ، " افول تمدن غرب " را توجيه مينمايد و نمايانگر اين واقعيت تلخ است كه ما در عصر ، " زوال انديشه ها ، مرگ ارمانگرايى ، نورمها  ، معيار ها و موازين " زندگى مينماييم و از همه دردناكتر اينكه سوال و اعتراض نيز نداريم . 

هرگاه سياسيون و دولتمردان منفعل و معذور اند ، جامعه مدنى و ارباب فكر و انديشه كجا خوابيده اند ؟ 

قانون جنگل ( The law of the jungle ) درساده ترين معنى ، " بخور تا خورده نشوى " و " كسى باقى ميماند كه ، قوى و غالب است " را افاده مينمايد كه در كتابهاى " روديار كپلنگ بنام جنگل معاشرت حيوانات جنگل را بيان ميدارد . 

و اما : 

جنگل بدون قانون ، بدترين حالت است كه ، شير ، روباه و گرگ و ... بدون جايگاه تعريف شده  بجان هم اند و : 

گوسپندان بى خبر و ... انانرا همرايى و همچون سياسيون ما ، " اعلاميه صادر " مينمايند . 

كافى است تا به " ارشادات " ، تويت ها و عملكرد " زنگى مست "  ( اقاى ترامپ ) اندكى مكث نماييم و متيقن گرديم كه ، در جنگل بدون قانون ، چه سونامى هولناك بشريت را تهديد مينمايد . 

بعد از سلاخى اقاى سليمانى به امر رئيس جمهور امريكا ، كه پارلمان عراق خروج عساكر امريكايى را از انكشور تصويب كرد ، جواب شاخدار " زنگى مست " ، بسيار رك و روشن ، اين بود كه : 

پول هاى اعمار پايگاه را بدهيد ! ! ! 

اين پاسخ بقول جناب عنايت " شريف " ژورناليست و تحليل گر سابقه دار افغان  ، همان برخورد منسوبان تنظيمى در جنگهاى دهه هفتاد را به اذهان متداعى ميسازد كه : 

موتر و بايسكل مردم را بالاى خودشان قيمت ميگذاشتند و بفروش ميرسانندند . 

اهسته ، اهسته روش و عملكرد به " فرهنگ مسلط " در قصر سپيد مبدل ميگردد كه ، جنگها ، كشتار و قتل چهره هاى معروف تروريستى را ، منحيث كمپاين انتخاباتى انجام ميدهند . اقاى اوباما پلان كشتن اوسامه بن لادن را با شروع كمپاين هاى انتخاباتى مصادف ساخت و ... اكنون " زنگى مست " به تعقيب نابودى ابوبكر بغدادى ، امر كشتار اقاى سليمانى و همراهان را صادر نمود ، تا هم  در كمپاين دستش پر باشد و هم  با پروسه " استيضاح " دفع الوقت نمايد . 

همين قانون جنگل و جنگل بدون قانون باعث گرديده تا دولتها با زيرپا نمودن منشور ملل متحد و موازين قبول شده حقوقى از ترور و تروريسم بحيث ابزار تحقق اهداف سياست درعرصه داخلى وخارجى استفاده  ، جنگهاى نيابتى  و اعلام ناشده را راه اندازى و به تروريسم دولتى متوسل گردند. ايجاد گروه هاى تروريستى در نيم قرن اخير كه اكنون ما با " نسل چهارم " ان ( داعش ) مواجه ميباشيم ، نير معلول همين نقض خشن اصول قبول شده يى حقوقى در مناسبات بين المللى ميباشد . 

در احواليكه مقدرات تاريخى جهان ما و بويژه  منطقه كه سرنوشت ان با افغانستان مشابه و پيوند دارد ( از بيروت و تا كابل و اسياى ميانه و قفقاز ) ، در كشمكش كلان جيوپولوتيك رقباى جهانى و منطقوى رقم ميخورد ، اين محور هاى شرارت اند كه بحيث لازم و ملزوم همديگر نقش افرينى مينمايند : 

اسرائيل 

سعودى 

ايران 

پاكستان

اجزاى اهداف كلان  در راستاى پلانهاى قرن مورد استفاده قرار ميگيرند كه تحت عنوان " شرق الميانه بزرگ " توسط " بوش كوچك " مطرح و تا كنون دوام دارد كه در عمل شاهد نابودى دولت هاى مقتدر منطقه و بخاك و خون كشانيدن كشورها  و مردمان مظلوم شان ميباشيم . 

زمينه سازى به جنگهاى نيابتى بخاطر فرصت سازى به اهداف قدرتهاى رقيب منطقوى در همين راستاى پلان هاى كلان ترغيب ميگردد . 

كشور بزرگ ايران كه متاسفانه توسط رژيم سفاك و قرون وسطايى اخوندى در معرض تباهى قراردارد ، در مسير اغراض  مذهبى و ايديولوژيك حاكمان دجال ، ركن از مثلث شيادان سعودى و صيهونيست هاى اسراهيل ميباشد كه فى المجموع عامل تضعيف منطقه و در نهايت زمينه ساز نفوذ قدرتهاى رقيب جهانى و امريكا ميباشند . 

سپاه پاسداران ايران در واقع مساوى به تمام اژيم اخوندى ميباشد كه سپاه قدس بمثابه يك سازمان مخوف و مرموز وسيله نيرومند تطبيق اهداف سياست خارجى رژيم  در منطقه ، صدور انقلاب اسلامى ، ايديولوژى و جنگهاى نيابتى ميباشد . 

 

سپاه قدس يكى از چهار سازمان اساسى سپاه پاسداران ميباشد كه در جريان جنگ ( ايران - عراق ) و مقابله با انكشور ايجاد گرديد . 

و اما ، امروز : 

ساحه وسيع از بيروت ، تا كابل ، اسياى ميانه و قفقاز  ( مناطقيكه ميدان اساسى ژيو پولوتيك جهان و ميدان رقابت رقباى اصلى بين المللى و منطقوى ميباشد  . البته سپاه قدس وظيفه دارد تا زمين را زير پاى مدعيان ژيوپولوتيك جهانى اتش بسازد ) و تا شمال افريقا و ... ساحه فعاليت انرا تشكيل ميدهد . در واقع همانند امپراطورى امريكا ساحات وسيع را بحيث " منافع حياتى " رژيم تعريف و بقول آقای خامنه يى از منافع جمهورى اسلامى و هست و بود ان ، دفاع مينمايد . 

سازمان قدس همچنان وسيله نيرومند جنگ هاى نيابتى رژيم و صدور به اصطلاح انديشه هاى انقلاب اسلامى ايران ميباشد و حسب نوشته مصطفى دانش تحليل گر سر شناس ايرانى در كتاب " خاورميانه در كوران بنياد گرايى " ( صفحه - ٢٦٨ ) يكى از وظايف سپاه قدس ترور مخالفان بيرون مرزى رژيم ميباشد و  طى سالهاى اخير ( ٦٥ ) از مخالفان رژيم اخوندى را در بيرون از انكشور ترور نموده است .

سازمان قدس طى سالهاى فعاليت گسترده در منطقه و بويژه بعد از جنگ سوريه توانسته است دها سازمان مماثل و همكار را در جنب خود ايجاد و رهبرى نمايد . 

   سازمان هاى متذكره فهرست طويل را ميسازد و به گفته مسول اسبق استخبارات افغانستان ( آقای رحمت اله نبيل ) سازمان قدس و رهبر ان آقای سليمانى توانسته در كشورما  نيز چهار سازمان : 

- زينبيون 

- فاطميون 

- حيدريان 

- حسينيون 

راايجاد و هزاران افغان را از داخل و خارج كشور در انها بسيج نمايد و  متاسفانه درين بسيج سازى از فقر و بيچاره گى مهاجران افغان در ايران با لطايف الحيل بهره برادرى گرديده و تعداد زياد اين هموطنان مستضعف و فريب خورده ، در جنگها نابود گرديده اند . 

شيوه كار سازمان قدس با قيد اينكه بر اساس احساسات مذهبى و تحجر بنيادگرايانه ، متكى ميباشد ، بسيار عملگرا بوده و فقط بر مبناى اصل منافع و مصلحت رژيم كه توسط رهبر مذهبى ايران مشخص ميگردد ، از مذهب ، زبان و ... استفاده ابزارى مينمايد . 

سازمان قدس در حاليكه يك شبكه گسترده استخباراتى - سياسى و نظامى است ، بزرگترين نهاد مقتدر و " غير مسول "  ( زيرا بغير از رهبر مذهبى به هيچ شخص و نهاد ديگر پاسخگو نميباشند ) اقتصادى نيز ميباشد . تحريم و تعزيرات عليه ايران ، فرصت استثنايى را براى اين سازمان مرموز بوجود اورده ، تا بحيث بازوى رژيم ، كانال هاى مقابله غير قانونى با فشار هاى هولناك اقتصادى را تدارك نمايد . 

مجيد محمدى پژوهشگر ايرانى عرصه هاى كارى سازمان قدس را درين ارتباط چنين مشخص ميسازد : 

- قاچاق مواد مخدر 

- انتقال پول 

- پولشويى 

- ساختن پول جعلى 

- فروش غير قانونى نفت و خريد و فروش سلاح

در زمان رياست جمهورى آقای احمدى نژاد سرو صداى اختلاس درين سازمان بلند گرديد و راز مصرف رقم نجومى تا صد مليارد دالر توسط مسولان سازمان افشا گرديد . 

 بعد از قتل آقای سليمانى مبلغ دو صد مليون ايرو بشكل اضافى توسط پارلمان به بودجه سازمان قدس تصويب گرديد . 

( در ذيل تعداد لينك هاى را در ميگذارم كه بر موارد شامل در بحث معلومات بيشتر را بخواننده گرامى بازگو ميدارد ) .

سازمان قدس ببركت اين همه امكانات لامحدود توانسته است در تغيرات عراق ، يمن ، سوريه و ... بشمول افغانستان با رقباى سعودى و امريكايى ، از حضور و منافع رژيم اخوندى دفاع نمايد و درين عرصه كشمكش حرف اول را به نيابت از دولت ايران بگويد .

آقای سليمانى در سال ( ٢٠٠٧ م ) به جنرال پترايوس قوماندان قواى امريكا در عراق ، اين پيغام را فرستاده بود : 

" تو بايد با من توافق نمايى ، بقيه را فراموش كن ، سياست ايراندر عراق ، سوريه ، غزه و افغانستان مربوط من ميباشد ... " 

بخش از روابط سازمان در منطقه شامل ارتباط  مستقيم با محافل و شخصيت هاى سياسى ، فرهنگى و مذهبى و تطميع انان ميباشد كه در افغانستان  در سطوح مختلف و تا سطح رئيس جمهور قبلى اين ارتباط و سخافت ، اظهر من الشمس ميباشد . 

متاسفانه اولياى امور در افغانستان به اين ذلت به قيمت خيانت به منافع و مصالح علياى افغانستان تن داده اند كه بارز ترين مورد ان موضوع بند هاى برق و اب كشور ميباشد .

دشمن تراشى هاى ايديولوژيك و بر مبناى ان طرح هاى خيالى كه ، گويا رسالت نابودى دولت هاى مخلوق استعمار منجمله اسراهيل رسالت تاريخى رژيم اخوندى ميباشد و با تبليغات عوام الناس را فريب بدهند . 

كسانيكه بدقت حوادث تاريخى منطقه و جهان را تعقيب مينمايند ، شك نخواهند داشت كه خود سقوط شاه ايران و  ايجاد رژيم اخوندى معلول دسايس الحيل بازيگران بزرگ جيوپولوتيك جهانى ميباشد و چنانچه  همفرى جاسوس معروف و كار كشته انگليس در كتاب خاطرات خود بيان ميدارد ، بر اساس پلان استعمارى در اخير قرن نزده ، ايجاد سه دولت در منطقه با انگيزه دينى و مذهبى مطرح گرديد و بر مبناى ان دولت هاى سعودى ، اسراهيل و پاكستان در قرن بيست ايجاد گرديدند . 

بدينترتيب موضوع صيهونيسم با مسله كشور عمدا ، مغالطه ميگردد و اين فتنه انگيزى باعث ميگردد كه زير شعار دفاع از " مستضعفان " ، مردم مظلوم و منجمله فلسطينى ها قربانى اين دسايس گردند . 

متاسفانه در جهان اسلام نوعى تاخر عقلى و فقدان حاكميت عقل مصيبت عام ما ميباشد و احساسات هميشه عقل ما را مغلوب مينمايد و در غير ان شعار نابودى دولت هاى عضو موسسه ملل متحد ، خود يكى از علل گذار قهقرايى ما به قانون جنگل و سر انجام جنگل بى قانون ميباشد . 

افزون بر عمال شيطانى استعمار ، بايد اعتراف نماهيم كه ، عدم بصيرت و نبود عقلانيت سياسى يكى از عوامل كشنده ، نيات شوم مثلث شيطانى ( سعودى ، ايران و پاكستان ) ميباشد ، در غير ان بايد اين دولت ها ، با ماسك دين و مذهب نميتوانستند ، خلق خدا را استحمار ( به ح ) نمايند . 

اگر مسايل را بنيادى مطرح نماييم ، واقعيت اين است كه همين جمهورى اسلامى ايران ، نه اسلامى است و نه جمهورى ميباشد . 

جمهورى بر اساس جمهور مردم در تبارز حق حاكميت ملى متبارز ميگردد ، در ايران بخاطر رئيس جمهور انتخابات مينمايند و اما قوماندان اعلى قواى مسلح ولى فَقِيه و رهبر مذهبى ميباشد كه با مشوره يك اقليت ملا ها  " منتصب " ميگردد و دارايى صلاحيت لا محدود و حق ويتو در تمام موارد ميباشد . 

بر اساس تيورى " تشخيص مصلحت نظام " آقای خمينى ، در صورت تعارض : 

قانون اساسى با شريعت و منافع رژيم 

ولى فَقِيه بنفع مصلحت رژيم حكم صادر مينمايد . 

البته سوال نفع و مصلحت را شخص ولى فَقِيه مشخص ميسازد و اين مضحكه همان داستان گم شدن بيل ملا و تبر همسايه را به اذهان تداعى ميدارد . 

سيستم ولايت فَقِيه بقول آقای خلجى متفكر معروف مسلمان ايرانى ، فقه را ايديولوژى ساخته و بيخ و بنياد انرا سست نموده است . 

اين سيستم  ولى فَقِيه باعث گرديده كه ساير فقها و ايت اله ها داخل نظام  همانند منتظرى ، تالقانى ، كهروبى و ... نيز منزوى و حتى عديم الصلاحيت و محبوس خانگى گردند .

بدينترتيب بملاحظه ميرسد كه رژيم اخوندى ايران بشدت اقتدارگرا ، توتاليتر و شخص محور ميباشد و چگونه ميتوان ازين رژيم سركوبگر ، انتظار خوبى بديگران را داشت . 

ضرور است تا نگاه ما بطور بنيادى با اين مثلث شيطانى كه دين و ايين مردم را بازيچه اهداف شوم شان ساخته اند ، تغير نمايد و واقعيت هاى زمينى پيش چشم خود را بدقت مطالعه نماييم و در غير تا ابد محصور و اسير دسايس اين تاجران دين خواهيم بود . 

حقايق بما مياموزد كه رژيم هاى كه پسوند اسلامى را يدك ميكشند و از دين استفاده ابزار مينمايند با منافع واقعى مردمان كشور هاى شان ، منطقه و جهان در مغايرت كامل قرار دارد و بويژه مردم افغانستان يكى از قربانيان اعمال انان ميباشند . 

افغانستان طى بيشتر از چهل سال اخير اماج تجاوز و دسايس همسايه هاى حريص و طماع قراردارد كه شعار اخوت اسلامى را بخاطر استتار اعمال شوم شان مطرح مينمايند .

با تمام تظاهر به اصول اسلامى در عمل اين رژيم ها با امريكا و اسراهيل هميشه در زد و بند قراردارند و چنانچه در قسمت اول متذكر گرديديم تمام محور هاى شرارت لازم و ملزوم همديگر ميباشند . 

لازم به تذكر است كه چنانچه در كتابهاى زياد افشا گرديده و منجمله در كتاب فوق الذكر آقای مصطفى دانش بيان گرديده است، رژيم اخوندى در تمام مدت موجوديت خود هميشه با امريكا و اسراهيل دارايي كانال هاى ارتباطى بوده و در موارد مختلف و از جمله خريد سلاح اقدام نموده است . 

هوشدار و هشدار اى هموطن عزيز : 

بياد بايد داشت كه كفاره تمام مصايب را ضعيف ترين ها ميپردازند و متاسفانه ما در صدر فهرست ضعيفترين ها قرارداريم . 

پاشنه اشيل افغانستان ، فقدان دولت مقتدر عدالت گستر و قانون محور ميباشد و اين كمبود باعث گرديده تا گروه هاى  قانون ستيز و مركز گريز در خدمت ژيوپولوتيك اجانب و همسايه ها قرار گيرند و نسبت به منافع و مصالح كشور بى تفاوت باشند . اين حقيقت تلخ در حادثه اخير و قتل آقای سليمانى به تكرار مشاهده گرديد كه ماشين صدور اعلاميه و سير و سفر مصداق ان ميباشد . 

نسل هاى اينده با تعجب خواهند نوشت كه : 

كه ما اگاهانه و شايد از روى احساسات و حب و بغض ، اختر عبدالرحمن ثانى را تقديس كرده ايم . 

جالب است كه آقایان با حسابات بانكى تا يك مليارد و ادعاى زعامت ، وقيحانه ادعا كردند كه : 

ما مرهون احسان آقای سليمانى هستيم و راه او را دوام ميدهيم . 

اين سوال به ادرس اين آقایان راجع ميگردد : 

از قرار معلوم آقای سليمانى بخاطر منافع رژيم اخوندى زحمات زياد كشيد و در اخير قربانى همين راه و رسم خود گرديد . 

پس آقایان مدعى از دوام راه او در وفادارى و خدمت به منافع رژيم اخوندى تجديد ، پيمان كرده اند . 

بى نياز از تذكار است كه : 

ما نميتوانيم همسايه ها را انتخاب نماييم ، و با همسايه ها و منجمله كشور ايران دارايى مشتركات فراوان هستيم و بايد قبل از هر وقت ديگر به اصول عدم مداخله و احترام متقابل تاكيد نماييم و اظهار اين مطلب كه : 

از خاك افغانستان هيچگونه تجاوز بر ايران انجام نخواهد يافت ، بسيار دقيق ميباشد .

اعتراف به منافع مشروع همسايه شرط اصلى به خواست متقابل از همسايه ها است . 

رژيم ها و حاكمان ميايند و ميروند و اما ، مردمان و ملت ها حضور هميشگى دارند . 

ناسيوناليزيم كور و كذايى نبايد ما را از تشخيص مصالح واقعى كشور منحرف نمايد ، كه مثال چنين اشتباهات تعداد از مدعيان تمدن و ترقى دوستان ايرانى در دفاع از رژيم اخوندى وضاحت داشت . 

راه واقعى نجات قوى شدن است و اين ارمان فقط و فقط  در پر تو عقلانيت سياسى ، با چنگ زدن بوحدت ملى كه بقول شاه امان اله ، موجوديت افغانستان در گرو ان است و تشخيص مصالح و منافع واقعى افغانستان ميسر خواهد گرديد .

برو قوى شو اگر راحت جهان طلبى

كه در نظام طبعيت ضعيف پامال است

 

پايان  

 

https://www.radiofarda.com/a/letter-not-read-by-qasem-soleimani/  

https://www.independentpersian.com/node/35356/دیدگاه/آنچه-افغان%E2%80%8Cها-از-قاسم-سلیمانی-به-یاد-دارند

فعاليت اقتصادى سپاه قدس  

https://www.independentpersian.com/node/13271/دیدگاه/سپاه-قدس-چگونه-کار-می%E2%80%8Cکند؟