رسول رحیم

  

با وجود توافق امریکا و طالبان تا هنوز افق صلح در افغانستان نا پیداست

مصاحبه ضیا صدر مسئول نشراتی افغانستان امروز با رسول رحیم


ضیا صدر: به نظر می رسد سخت‌گیری‌های امریکا در جریان مذاکرات با طالبان سبب طولانی شدن این مذاکرات شد. آیا این موضوع نشان دهندۀ بالارفتن توقعات امریکا است؟ اگر آری؛ آیا این انتظارات و توقعات برآورده شدند که بناست میان طالبان و
امریکا توافق شود؟
رسول رحیم: اکنون به پاسخ سوال شما باید بگویم که تصور ما از امریکا در این گفت و گوهای صلح بین آقای خلیل زاد و طالبان باید روشن باشد. در واشنگتن تعامل و واکنش همه بخش های استبلیشمنت یا دستگاه اصلی قدرت در قبال نتایج این گفت وگوها یکسان نیست. در اصل مجموع استبلشمنت در امریکا خواهان بیرون کشیدن بخش اعظم نیروهای نظامی از افغانستان هستند.اما این به معنای بیرون کشیدن همه پایگاه های امریکا از افغانستان نیست.دلیل آن اینست که جنگ علیه طالبان در افغانستان بالذات برای واشنگتن از آن اهمیتی برخوردار نیست که سالانه حدود پنجاه میلیارد دالر هزینه بردارد و بخش قابل ملاحظه انرژی مقامات وزارت دفاع و وزارت خارجه آن کشور را به خود مصروف سازد.در استراتژی امنیت ملی ایالات متحد امریکا در حالی که چین و روسیه دو دشمن اصلی توصیف شده اند،ایجاب می نماید تا برای حفظ موضع برتر امریکا، هم تمرکز را بر نقاط حساس تر استراتژیک کره زمین صورت گیرد ( درحال حاضر محور شرق دور است) و هم به نوسازی و توسعه نظامی پرداخته شود( مثلاً برنامه جدید ترامپ برای تاسیس پروژه دفاع فضائی). در اساس بیرون کشیدن نیروهای نظامی امریکا از افغانستان همیشه به صلح با طالبان وابسته نیست. امریکا با ایجاد شبکه های گسترده و مسلح استخباراتی در افغانستان می تواند از آنچه دفاع کند که "منافع ملی" خود می داند. همچنان در صورت لزوم امریکا می تواند کمبود نفراتش در افغانستان را از پایگاه های نزدیک در منطقه جبران کند. با این هم، نظامیان که حمیت شغلی و اهمیت سیاسی شان را در دولت امریکا مرهون حضور نظامی در اقصا نقاط جهان می دانند، در کل با کاهش بودجه در بخش هائی که متعلق به آ ن هاست، روی خوش نشان نمی دهند. از همه مهم تر آن که بخش بزرگ استبلیشمنت ایالات متحد امریکا با وجود تعارضات آشتی ناپذیر با روسیه، چین و ایران و تصمیم اکید بر حفظ برتری نظامی آن کشور، می خواهند اهداف استراتژیک اش را از طریق جهانی سازی اقتصاد نیولبرال جلو ببرد، این درحالی است که آقای ترامپ نوعی ناسیونالیزم اقتصادی ووضع تعرفه های تجاری علیه کشورهای دیگر را در دستور کار قرار داده است و ناگزیر با ایدئولوژی اقتصادی جا افتاده استبلشمنت در تصادم قرار دارد.بنابراین جای شگفتی نیست که ترامپ از آغاز کارش تا همین چندی پیش با اتهامات خطیری رو به رو است، گاهی علیه او ادعا می شود که در انتخاب اش به حیث رئیس جمهور نقش روس ها جدی بوده است و زمان دیگر به ظن تضعیف پایگاه اخلاقی جوبایدن رقیب انتخاباتی اش از حزب دموکرات، به توطئه علیه وی توسط حکومت اوکرائین ملزم قرار می گیرد و ماجرا در آستانه مبارزات انتخاباتی تا سرحد استیضاح وی در مجلس کشانده شده و مساله استعفایش مطرح می شود. ترامپ نیز خاموش نه نشسته است، او از اتحادیه تجاری حوزه پاسفیک بیرون می رود، قرار داد توافق برجام با ایران را یک جانبه لغو می خواند و تحریم ها را علیه ایران به طور اختناق آوری تشدید می نماید و جنگ اقتصادی علیه چین را قمچین می نماید. این تعارض دو پارادیم نه تنها در واشنگتن بلکه در اکثر کشورهای غربی زنگ خطر را به صدا در آورده و مشکلات و موانع دست و پاگیری ایجاد نموده است.
ترامپ از هر فرصت استفاده می نماید تا دریک دور دوم نیز به حیث رئیس جمهور انتخاب شود. یکی از برگ های برنده او در این راستا، بیرون کشیدن سربازان از افغانستان از طریق توافق با طالبان است، زیرا او در کار زار انتخاباتی دور اول پیش از آنکه رئیس جمهور شود، جنگ افغانستان را بیهوده خوانده و از بیرون کشیدن سربازان امریکائی از افغانستان سخن به آورده بود. حال که سال 2020 ، سال انتخابات ریاست جمهوری در امریکاست، ترامپ می خواهد از طریق رسیدن به نوعی از توافق با طالبان به رای دهندگانش ثابت نماید که او مرد قاطع است و به تعهداتش وفا می کند. اما دموکرات ها و بخش مهم استبلشمنت در امریکا در حالی که در اصول مخالف این کار نیستند، نمی خواهند به هیچ صورت به ترامپ مجال بدهند تا خود را قهرمان به اصطلاح پایان دادن به طولانی ترین جنگ امریکا در خارج جا زند. چنین مانعی از طریق مغروق گردانیدن شخصیت ترامپ در امواج پیهم و سنگین اتهامات افتضاح آمیز به وجود می آید. از سال گذشته به اینسو ما سه بار شاهد اعلام آمادگی دو طرف امریکا و طالبان برای امضای توافق صلح بوده ایم، اما هر بار به طریقی در عملی شدن آن اخلال به وجود آمده است.
ماه فبروری مصادف بود با تبرئه ترامپ از استیضاحی است که دموکرات ها وی را متهم می ساختند به دولت اوکرائین فشار آورده است تا مترصد معاملات غیر قانونی پسر جوبایدن رقیب انتخاباتی اش از حزب دموکرات باشد. و این مفتضح ترین سو استفاده از قدرت توسط یک دولت خارجی علیه رقیب انتخاباتی اش تبلیغ می شد.
بنابراین، با آنکه در مذاکرات صلح ، امتیاز دادن و امتیاز گرفتن یک امر معمول شمرده شده می تواند، اعلام واشنگتن دایر بر امکان قریب الوقوع امضای موافقت نامه صلح با طالبان عمدتاً ناشی از مجالی بوده می تواند که پس از تبرئه در استیضاح مجلس سنا برای ترامپ دست داده است، نه امتیاز دادن و امتیاز گرفتن از طالبان.
ضیا صدر: علاوه بر استنکاف‌ها و ناز و اداهای طالبان، آیا شروط حکومت افغانستان نیز کار را برای امریکا در به انجام رسانیدن مذاکرات، سخت کرده بود؟
رسول رحیم: سایه اختلافات دستگاه اصلی قدرت یا استبلیشمنت در واشنگتن ، تا زمانی که کابل یک دولت تحت الحمایه ایالات متحد امریکا باشد، در کشور ما نیز حضور می داشته باشد.سیاستمداران در واشنگتن در برخورد با حکومت افغانستان و بسیار حکومتهای بی ثبات دیگر از اصل "آشوب خلاق" ظاهراً به طور بی دریغ، اما در اصل با سنجش های دقیق استفاده می کنند. آن مواردی از توافقنامه امریکا و طالبان که به بیرون درز نموده اند، حاکی از آنست که نماینده واشنگتن با طالبان نه به عنوان یک گروه شورشی با کردار تروریستی، بلکه در حد یک قدرت دولتی تعامل نموده است. این در عمل چشم پوشی از حاکمیت جمهوری اسلامی افغانستان است که در عین زمان یک طرف قانونی در توافق نامه امنیتی بین واشنگتن و کابل شمرده می شود. به هر صورت ملاحظات یک حکومت تحت الحمایه، ولو هر قدر ناتوان و ضعیف، نمی تواند نادیده گرفته شود.
ضیا صدر:با توجه به بحث کاهش خشونت‌ها، آیا تاکنون تعریف ملموس و معین از کاهش خشونت‌ها ارائه شده و شما برخوردهاید؟
رسول رحیم: دیپلوماسی یک هنر نیز هست و گاهی شما لازم می بینید کاهی را کوه جلوه بدهید. از نگاه من یکی از هنربازی های دیپلوماتیک مطرح ساختن بحث کاهش خشونت در برابر آتش بس است و آن هم به ترتیبی که زمان، مکان و طرف های آن دقیقاً توضیح داده نشده اند.تازه برخی رسانه ها این کاهش خشونت را "کاهش تنش" ساخته اند. طالبان یکی دو مورد کاهش خشونت را "کاهش عملیات نظامی" برای ایجاد سهولت در خروج نیروهای امریکائی از افغانستان خوانده اند.برخی رسانه های نزدیک به حکومت پاکستان از قول مقامات طالبان که از آن ها نام برده نمی شود، این کاهش خشونت را در برابر نیروهای حکومت افغانستان نیز تسری می دهند. به هرصورت کدام تعریف خاص و دانش نامه ئی برای مقوله "کاهش خشونت" وجود ندارد.
ضیا صدر:چه چیز باعث شد که حکومت افغانستان در زمینه آتش بس انعطاف‌پذیر شود و به کاهش خشونت‌ها رضایت دهد؟
رسول رحیم: همه کسانی که با اصول و مسائل و اشکال عملکرد در مذاکرات سیاسی آشنائی دقیق دارند، می دانند که "آتش بس" همیشه و در همه موارد، یک پیش شرط لازمی برای آغاز گفت وگوهای صلح نیست. این واقعیت باید در منازعات مزمن و پیچیده ای مانند افغانستان دقیقاً مد نظر باشد. مثلاً در کولمبیا پیش از آنکه گفت وگوهای رسمی صلح آغاز گردد، در طی چندین سال، بیش از شصت بار گفت وگوهای مخفی و غیر رسمی بین دولت کولمبیا و فارک(نیروهای مسلح انقلابی کولمبیا) صورت گرفته بود. گاهی هم "آتش بس" را پیش شرط مذاکرات صلح قرار دادن، دلایلی می داشته باشد که حتمیت آن را مسجل می گرداند. این موضوع را در مذاکرات صلح ایرلند درسال 1998 می بینیم که حکومت کارگر به رهبری تونی بلیر از آن پشتیبانی می نمود. در مباحثات جاری ما بیشتر بازی با کلمات صورت می گیرد، محتوای واژه ها پنهان می مانند. سوای اینکه ما کاهش خشونت را در مقابل آتش بس قرار داده ایم، کمتر کس پرسیده است آتش بس با کی، درکجا و تا چه مدتی. اگر حکومت افغانستان در موقعیتی می بود که بتواند اراده خود را بر شورشیان بقبولاند، ترازو به زمین زدن و آتش بس را پیش شرط قرار دادن می توانست توجیهی داشته باشد. ما همه می بینیم چنین چیزی واقعیت ندارد. من نمی دانم چنین واقع بینی تا کجا رهنمای عمل حکومت افغانستان بوده است، اما پژوهشگر ارجمند توماس روتیج، یکی از مدیران اندیشکده شبکه تحلیل گران افغانستان درکابل، در یک رساله مفصل به زبان انگلیسی با عنوان " اختلاف در مورد آتش بس و کاهش خشونت" (Disputes about a ‘ceasefire’ versus ‘reduction of violence
)
که در سی ام جنوری 2020 انتشار یافته است، از نگاه تاریخی مساله " آتش بس و کاهش خشونت" را درچارچوب مذاکرات طالبان و خلیل زاد بررسی نموده است، تلویحاً بدین نظر است که سفر ترامپ در اخیر سال گذشته میلادی به بگرام و ملاقات با رئیس جمهور افغانستان در این رابطه موثر بوده است.
ضیا صدر:با قبول کاهش خشونت، آیا سایه‌ی حکومت، عبوری، موقت و انتقالی از سر نظام افغانستان برطرف شد یا خیر؟
رسول رحیم: ببینید، چنانکه قبلاً عرض نمودم، کاهش خشونت نه تنها یک مقوله تعریف ناشده است،نه تنها طرف های مورد نظرش تعریف نشده است، بلکه دامنه زمانی و مکانی اش نیز تا هنوز معلوم نیست. دیروز 13 ام فبروری آقای مارک اسپر وزیر دفاع امریکا از توافق روی یک کاهش خشونت یک هفته ئی با طالبان سخن به میان آورد. بنابراین چنین عاملی نمی تواند تاثیر بسیار قوی روی مسائل بزرگ مورد منازعه داشته باشد. اما هرگاه منظور امضای توافق بین امریکا و طالبان باشد و طالبان جداً بخواهند توافق صلح با امریکا را به یک پروسه صلح بی برگشت و بین الافغانی مبدل سازند، طبیعی است که مسائل مربوط به دور دوم انتخابات ریاست جمهوری به طور جدی تری با طرح های حکومت موقت، عبوری و انتقالی در تصادم و یا احیاناً تعامل قرار خواهند گرفت. قراین ناشی از نرمش پذیری های چند روز اخیر ریاست جمهوری حکایت از نوعی تعامل می نماید که هم بتواند به نحوی بر افتضاح انتخاباتی سرپوش بگذارد و هم با ابقا برخی مقامات دولتی و انتصابات جدید، در عمل زمینه های کارکرد یک حکومت موقت و متشکل از تمایلات مختلف نخبگان سیاسی را به وجود آورد.
ضیا صدر:پس از توافق امریکا و طالبان (آن‌گونه که شایع شده)، آیا مذاکرات بین الافغانی فورا آغاز خواهد شد؟ به نظر شما! با توجه به روند رو به پیشرفت صلح، بحث نتایج انتخابات افغانستان به کجا خواهد انجامید؟ آیا مردم افغانستان نسبت به آنچه که در پروسه صلح پیش آمده، خوش‌بین باشند یا همچنان به این موضوع سرنوشت ساز مظنون و مشکوک نگران بنگرند؟
رسول رحیم: من ناگزیرم در پاسخ به سوال شما جواب های صریح بدهم و این پاسخ ها شاید ظاهراً ناخوش آیند به نظر آیند، اما بدون پی بردن به آن ها سخن از صلح به میان آوردن چیزی جز حرافی های مروج رسانه ئی نخواهد بود. ناگزیر تر از آن باید تاکید نمایم که جز توسل به راه حل سیاسی و مذاکرات صلح راه دیگری برای نجات افغانستان از این وضعیت جهنمی بیش از چهل ساله نیست. همچنان بحران مزمن و پیچیده افغانستان به سهولت و در یک زمان کوتاه نمی تواند به صلح بیانجامد. برده باری، انعطاف پذیری، واقع بینی و دور اندیشی بی سابقه ای لازم است تا این پروسه بی برگشت گردد.
در عالم سیاست هرکس صلح را بر مبنای یک تئوری و از یک زاویه معین تعر یف می نماید. این در حالیست که باید تعریف صلح واضح و تئوری ای که برای این تعریف به کار برده می شود، با اعتبار باشد. بیشترین کارهای تحقیقی ترجیح می دهند که صلح را به دو دسته منفی و مثبت تقسیم نموده و بین صلح پایدار و غیر پایدار تفکیک قایل می شوند. صلح منفی یا صلح نا پایدار مثلاً به آتش بسی گفته می شود که بدون کدام توافقتنامه کارساز و تضمین اجرائی شدن این توافق نامه به وجود آمده باشد و با وجود عدم جنگ جامعه در معرض خطر آغاز مجدد جنگ و یک آینده نا روشن قرار داشته باشد. صلح مثبت یا پایدار با پیامدهای ذیل تعریف می شود:
1
. نبود خشونت مسلحانه و تقریبا نبود سائر اشکال خشونت مانند خشونت ساختاری، روان شناختی و فرهنگی. پرداختن به حل منازعه به طریق سازنده، و این صلح در سطح داخلی و خارجی از مشروعیت بلندی برخوردار باشد.
2
. حل اسباب ریشه ئی منازعه
. فراهم ساختن موفقانه شرایط ایجاد صلح در جهت یک صلح پایدار.
آنچه بنام مقاوله صلح مورد توافق امریکا و طالبان قرار گیرد، از نگاه حقوقی یک معامله ذات البینی این دو جناح جنگ افغانستان می باشد، مردم و حکومت افغانستان در آن در نظر گرفته نشده است. متن این سند در دسترس عامه قرار نگرفته است و هرگاه علنی هم شود، می تواند شامل توافقات اصلی اما غیر مکتوب نیز باشد.
این پروسه و دپلوماسی بسیار پیچیده و چندین مرحله ای است. در صورت توافق بین امریکا و طالبان ، طالبان در عمل به پاسبانان پایگاه ها و منافع امریکا در افغانستان مبدل می گردند. آن ها در حقیقت بخشی از وظایفی را بردوش خواهند داشت که در حالت عادی باید نیروهای نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی افغانستان متقبل شوند.بنابراین، ادعای کذائی جهاد و جنگ علیه "کفار" شان ، در نزد صفوف خود شان مشروعیت خود را از دست می دهد. توانائی طالبان و حتی دولت پاکستان که حامی آنها می باشد، برای موفقیت در این دیپلوماسی پیچیده و چندین مرحله ئی که در عمل امکان بیرون کشیدن همه پایگاه های امریکا بسیار ناچیز است، و تعیین شرایط از جانب طالبان برای بیرون رفتن سربازان امریکائی از افغانستان نیز برای جانب امریکا الزام آور نخواهد بود. طالبان با یک دید استراتژیک بر این ضعف های شان وقوف دارند، از این رو چندان مایل نیستند در امر صلح و بازی نهائی شتاب زده عمل کنند. آنها ترجیح می دهند وضع " در جا زدگی" یعنی نه موفقیت و نه شکست را ادامه بدهند و در بدل تعاملات و احیاناً توافقات شان با امریکا امتیازاتی مانند بیرون کشیدن اعضای شان از لیست سیاه تروریستی، آزاد ساختن زندانیان سیاسی شان و گاهی هم اجازه ایجاد به اصطلاح مناطق امن را کسب نمایند که عبارت از تقسیم عملی افغانستان به دو منطقه می باشد.
ایالات متحد امریکا نیز از قرار معلوم چنین توافق محدود با طالبان را لزوماً ترجیح می دهد و تاکنون به طور جدی مایل نبوده است همه کشورهای همسایه و سهمدار صلح پایدار در افغانستان را به طور بایسته ای در این پروسه شریک سازد. قضایای مربوط به صلح افغانستان بیشتر از طریق آن کشورهای عربی حوزه خلیج ساماندهی می شود که به دلیل روابط مالی و سیاسی ریشه دار شان با طالبان بر آن ها نفوذ دارند.
مسائل و عواملی که تا اینجا به آن ها اشارت نمودم، نمی توانند مایه نگرانی نباشند.