محمد ولی

 

چند گونگی سیاست امریکادرمورد افغانستان ، آن کشوررا درباتلاق ناکامی فرونخواهدبرد ؟

 

 

افغانها بخصوص نسل جوان کشور یک اصل را باید بپذیرند که امریکا در مورد کشور شان ازاول حصول استقلال تا همین اکنون که انرا در اشغال دراورده است نیت نیک وحس خوشبینی نداشته وندارد
استقلال افغانستان را برسمیت نه شناخت ، خواهش اعلیحضًرت امان الله خان مبنی بر سفر به امریکا وجلب حمایت ان از افغانستان را رد کرد، به خواهشات پی درپی حکومتهای افغانستان درمورد کمکهای نظامی پیوسته جواب رد داد اما در مقابل از پاکستان حمایت نمود ، در پروژه ناکام وبد نام وادی هلمند ذخایر پولی افغانستان در بانک های امریکارا به هدر داد وغیره.
وقتی درسال ۱۹۴۹ قریه مغلگی در جنوب افغانستان توسط طیارات پاکستانی بمبارد شد افغانستان دارای اردوی پنجاه هزار نفری بود ، حکومت خواست وَضعیت اردورا غرض اتخاذ تدابیر متقابل ارزیابی کند دیده شد که در ذخایر وزارت دفاع برای هر عسکر بیش از هشت مرمی وجود ندارد یعنی در صورت آغاز جنگ هر عسکر میتوانست هشت مرمی بسوی دشمن شلیک کند . درچنین وضعیت ،افغانستان که با دشمنی چون پاکستان مواجه بود برای تقویت اردو وحصول کمکهای مالی جیرآ به جانب شوروی روی اورد وصاحب اردوی شد که در جنگ جلال اباد پوز لشکر پاکستان وپیش مرگه های جهادی اش را بخاک سایید .
امریکا از جرم رجعت بسوی شوروی تا کنون از افغانستان کینه بدل داشته پس از سالها توطئه وبهانه بالاخره به اشغال افغانستان اقدام کرد.
علل حمله نظامی امریکا وضاحت وصراحت کامل ندارد. درهفتم اکتوبر سال ۲۰۰۱ به افغانستان حمله نمود ودر چهاردهم همین ماه قطعنامه ۱۳۸۷ ملل متحد را برای توجیه این حمله به تصویب رساند گویا بعداز بریدن به حساب کردن پرداخت .
درحادثه یازده سپتامبر پیلوتها عربهای مقیم امریکا ، طیارات امریکایی، هدف برجهای تجارت جهانی در نیویارک ، قصر سفید ووزارت دفاع اما درقبال حادثه اشغال افغانستان وکشتار مردم ان تا اکنون ودوباره پلان برسر اقتدار اوردن رانده شدگان از قدرت . کجای این عمل انسانی است وملامتی مردم افغانستان در چه است ؟
از روز اول اشغال ،امریکا سیاست توطئه وتفتین را پیش گرفت . دمو کراسی وحقوق بشر گفت اما مرتکبین جنایات جنگی وناقضین حقوق بشر ، سران وقوماندانان نااگاه از حقوق بشر ومخالف با دموکراسی را برسر اقتدار ساخت وستون های اصلی قدرت را دراردو واداره بدست شان سپرد ، روابطش را با بنیاد گرایان خارج رژیم بحیث اپوزیسیون مسلح درهمه عرصه ها نیک نگهداشت ، سلاح داد ، پول داد وحتی مصارف روغنیات شانرا تامین میکرد .پولها را به پاکستان زیر نام مبارزه با تروریسم سپرد اما همه ان مبالغ برای تقویت وحمایت تروریسم در افغانستان به کار افتید .
باسپردن وزارت دفاع افغانستان بدست جنگسالاران به تصفیه کامل اردو پرداخت و۲۰ هزار منسوبین تعلیم وتربیه دیده انرا از اردو حذف کرد ولی نخواست اردوی نیرومند ، مجهز با سلاح پیشرفته وقوای هوایی ومدافعه هوایی توانمند ایجاد کند .
در طول ۲۰ سال حضور نظامی در افغانستان تعریف مشخص از جنگ‌نداد فورمول عام ان جنگ با تروریسم بود درحالیکه تروریستها دربدنه اصلی رژیم جا داده شدند وجانب مقابل را تا سرحد امضای توافقنامه تقویت ، تسلیح وتبلیغ کرد.
سیاست دو روی نسبت به تروریسم وجنگ در افغانستان اصل ماهیت قشون کشی امریکا را تاکنون مغشوش نگهداشته است .
ترامپ در هفتادوچهارمین سال اجلاس ملل متحد درملاقات با عمران خان جنگ افغانستان را مضحک خواند ولی در بیانیه اش در اجلاس عمومی گفت تا ختم تروریسم به این جنگ ادامه میدهد وعسکرش را از افغانستان خارج نمیکند ، در حالیکه مذاکره نماینده خاص ان کشور با طالبان درحال پیشرفت بودوتعهد خروج عساکر را از افغانسنان به ایشان میداد .
امریکا با سیاست بحران وتوطئه وضع کشور را به سرحدی رسانید که حاکمیت موجود درسطح ملی ، منطقوی وجهانی بی اعتبار شده و به ان بحیث یک دولت غیر قابل اعتماد نگریسته شود .
رقبای امریکا چون روسیه وایران برای خنثی سازی سیاست پیش گرفته امریکا به عین تاکتیک های امریکایی سیاست موازی توطئه وبحران را پیش گرفتند.
ایجاد نفاق میان سردمداران حاکم در کشور وتوسعه ان از مجاری استخباراتی و دپلماتیک ، تعمیق بحران انتخابات وعدم صراحت موضعگیری در غایله میان دو تیم یکجا با برجسته ساختن گروه طالبان در دپلماسی وسیاست توطئه هایست که حریفان امریکا باعین سیاست عمل میکنند .
تاکتیک امریکا در حفظ وتعمیق بحران ، ممانعت از تشکیل یک دولت توانا که بتواند مردم را برای تثبیت جایگاه کشور در نظام منطقوی وجهانی وکسب هویت ملی بسیج سازد میباشد.
عین سیاست را ایران هم پیش گرفته است ، حمید رضا فولادگر نماینده در پارلمان ایران باری گفت :" به نظر بنده ایجاد تنش درداخل خاک افغانستان یکی از راه های جلوگیری زیاد خواهی ریاست جمهوری افغانستان است . بر ایران وپاکستان است تا تنور جنگ‌را در افغانستان گرم نگهدارند ... چهره ها وجریانات متعهد به ما باید در افغانستان تقویت شوند تا بر طبل مخالفت بکوبند .."
حریفان منطقوی امریکا نیز بر طبل بحران وتداوم ان میکوبند ویک ملت پا مال شده جنگ را مجال سربلند کردن نمیدهند .
اگر سفیر امریکا به کمسیون مرکزی انتخابات برای بحرانی سازی پروسه رفت سفیر ایران نیز با کمیشنران درمقر کمسیون به ملاقات رفت وفهمیده شده نتوانست که روی کدام نورم دپلماتیک این دو سفیر به چنین اقدامات پرداختند .
تبصره ها در مطبوعات بیانگر ان است که سفارت امریکا درتعمیق بحران جاری میان ارگ وسپیدار با تشویق وتشجیع یک جانب بحران سخت فعال است وسفارت ایران نیز در مورد ارام نه نشسته است .
هردو جانب بحران از منشور امارت طالبان اگاه هستند ولی بازهم‌به تحریکات فتنه جویانه خارجی ها گوش داده تشویشی از خطر برقراری امارت طالبان بخود راه نمیدهند .
یکی میگوید ازارای پاک مردم دفاع میکند وباز با انکار ازین ادعا مبگوید همان ارای پاک مردم باطل اعلان شود ( حداقل پیروان این تیم اگر جزء توطیه نیستند بپرسندکه این اغا چه میگوید وچه میکند وبه کدام اصول پابند است ؟ ) .
دیگری میگوید ازارزشهای قانون اساسی دفاع مینماید.
کسانیکه چنین ادعاها را پرده دار پلان های شوم خارجیان میسازند دراصل وسیله تحقق سیاست بحران اند وحاضر نیستند به صفت یک افغان‌متعهد بخاطر نرفتن کشور بسوی طالبانی شدن دست از لجاجت ومخالفت بردارند واز مجاری قانونی به حل غائله تن در دهند .
رقابت چین، روسیه وایران بابهره برداری پاکستان وطالبان از وضعیت جاری شاید امریکا را در موقفی قرار دهد که نتواند اوضاع را زیر کنترول دراورد.
سیاست موازی توطئه وبحران از جانب قدرت های رقیب در افغانستان امکانات بیشتر بدست فرصت طلبان جهادی وبنیاد گرایان طالبی خواهد داد تا امریکارا در تنگنای ناچاری گیر سازد ودر باتلاق ناکامی فرو برد .
عدم صداقت امریکا در افغانستان ودست بازی رقبای ان نتایج نکبتبارتر ازجنگهای دهه نود میلادی را به بار خواهد اورد. در صورت عقب مانی امریکا از رقبایش شاید مجبور به دوعکس العمل گردد؛ یا خروج کامل از افغانستان ویاهم اقدام به تشدید جنگ‌وخطر تبدیل شدن افغانستان به سوریه دیگر..
پارچه پارچه ساختن اقتدار دولت ، پلان تقسیم قدرت در ولایات وسلب صلاحیت ارگانهای مرکزی دولتی در تعین والیان ، تعین وتقرر مقامات ارشد نظامی با مشوره یک حزب سیاسی ، تقسیم بودجه وامور مالی دولت با یک حزب معنی جز بردن کشور بسوی بحران عمیق وعلاج ناپذیر نداشته دولت وقوای مسلح را تقسیم وتضعیف کرده میدان را برای استقرار امارت اسلامی هموار واماده میسازد.
این پلان شوم بیگانگان است . سوال این است که چرا افغانها اگاهانه تن به این تقدیر میسپارند ؟ مدعیان قدرت دربرابر تاریخ این کشور جوابده ومسئول میباشند.

میگویند پا گذاشتن روی دو کشتی علامت غرق شدن است امریکا که روی سه کشتی پا گذاشته وسر نشینان انرا چون کشتی نوح از هر نوعی گلچین کرده وسکان کشتی را بسوی کرانه های ناپیدا چرخ میدهد با چه ابتذالی روبرو خواهد شد ؟