محترم محمد ولی 

ابعاد توطئه برای گسترش بحران روزتاروز توسعه می یابد

از ظواهر سیاستهای که دران از احتمال برگشت صلح نامبرده میشود ، برخی سیاستگران دچار نا راحتی ناشی از موقف شان در حالت احتمالی صلح یا امکانات جدیدیکه دران از شدت جنگ وخشونت کاسته شود گردیده اند ، این ناراحتی به شکل دو گونه ابراز گردید ؛ از یکطرف خواستند در کامپین انتخابات ریاست جمهوری موضع مشترک با طالبان داشته باشند (مولوی قلم الدین رئیس امر بالمعروف ونهی عن المنکر طالبان وشرکت ان در گروه کامپینرهای ثبات وهمگرایی) واز طرف دیگر بر تضعیف دولت مرکزی بحیث ارگان اصلی تصمیمگیری در امر صلح وجنگ شدت بخشند .
سیر بعدی حوادث نشان داد که عاملان این سیاست تبلیغات شانرا روی دو هدف متمرکز ساختند ؛ یکی تقسیم قدرت دولتی میان دو شخص ودیگری تغیر در نظام سیاسی که بیست سال ازان در گذر است .
اگر شرکت در قدرت وسهیم شدن دردولت مایه اقناع بخشی ازین گروه گردد شاید شگاف عمیق میان خواستاران تغیر رژیم و علاقمندان شرکت در نظام به میان اید .
درمیان بحرانهای متعدد جاری بحرانیکه باعث گسترش بی ثباتی غِیر قابل پیشبینی شده میتواند همین بحران عمدآ ایجاد شده انتخابات است . چرا عمدآ ؟
برای اینکه جای ادعای تقلب را تغیر نظام وتقسیم قدرت گرفت پس تقلب نقاب طرح ادعای دوگانه ساخته شده بود نه حقیقت نیت وتصمیم.
سازمان دهندگان این بحران که عمدتآ همان تنظیمهای جهادی اند میخواهند در برابر مشروعیت دولت ( منظور ارگان دولت است نه شخص راس دولت وترکیب انفرادی دولت مداران ) سوال کلان ایجاد نمایند ودر فید زمان کوتاه فشار بر تغیر نظام اورند ودر نهایت با طرح جدید مراجعه به جامعه بین المللی غرض تدویر بن دوم نظام را دچار چالش سازند .
گرچه دولت از حمایت مردم برخوردار نیست اما از لحاظ شکلی واجرای عملیه های به ظاهر دموکراتیک وبه اصطلاح قانونی ( انچه حامیان خارجی دولت بران اتکا میکنند وبیست سال ازان حمایت نظامی ، مالی ، سیاسی ودپلماتیک نمودند) چون چهار دور انتخابات ریاست جمهوری ، انتخابات پارلمانی ، داشتن قانون اساسی ، ارگانهای ثلاثه ، روابط وسیع خارجی با کشورهای جهان وسازمانهای بین المللی ومنطقوی ، در سطح جهان بحیث دولت پذیرفته شده است وبا موافقان ومخالفان بین المللی اش در تعامل قرار دارد.
دولت پابند قوانین جهانی بوده نه از لحاظ توانایی ونه از لحاظ قانون اساسی متمایل به توسعه نفوذ وایجاد تنش میان همسایگان نمیباشد بلکه از دیگران متضرر میگردد.
اگر بحران جاری در کشور ادامه یابد وگروههای متمایل به نا مشروع نمایی این ارگان به استراتژی پیش گرفته ادامه دهند خطرات تقسیم قدرت میان قدرتهای غیر مسئول در محلات را نمیتوان نادیده گرفت درین صورت اداره کشور به شکل قوماندان طوایفی درامده ، نمیتوان از وجود دولت به مفهوم مدرن نام برد .
جنگهای دهه هفتاد خورشیدی نشان داد که همین گروههای جمع شده درمحور ثبات وهمگرایی عاملان ان حوادث بودند و باعث فروریزی نظام دولتی شد ه کشوررا پارچه پارچه کردند .اینها یا خصلتآ قانون گریز ودولت ستیز هستند یا منافع شان را در نبود قانون ودولت دیده روی همین منفعت به همان استقامت رجعت میکنند .
چون جانب مقابل نظام ( طالبان ) تشکل نظامی ایدیولوژیک هستند در کشاکش توسعه بحران با حمایتی که از امریکا دارند توانمندی حضور فعال تروبا نفوذ گسترده تر از تنظیمهای گذشته را درصحنه سیاسی کشور میداشته باشند .
جنرال دیوید پترئوس رئیس قبلی س.آی.ای. که زمانی قوماندان قوای امریکا در افغانستان بود در مجله فارین پالیسی چنین نگاشته است : " امریکا به جای تداوم حضور ائتلافی با افغانهای همفکر در صدد تبدیل طالبان به عنوان تضمین کننده اصلی منافع امریکا است ." رابطه بحران افرینی وتضعیف دولت مرکزی وجمله " طالبان تضمین کننده اصلی منافع امریکا" را میتوان از همین جا قیاس نمود .
با خصلت ایدیو لوژیکی " دعوت وتوسعه" که تفکر القاعده ای وطالبانی دارد طالبان از صدور خفی یا علنی اندیشه شان به کشور های واقع در شمال سرحدات افغانستان ارام نخواهند نشست . توسعه ودعوت نزد انها یک مکلفیت دینی است درچنین حالت بار دیگر امریکادین را در خدمت میگیرد وافغانستان را همچون پاکستان دوران جهاد به قرارگاه ومحل صدور جنگ مبدل میسازد . حضور داعشیان با خانواده هایشان درخوستک جرم بدخشان وامکانات سرشار دالری انهااز اقدامات آغازین این پروگرام میباشد.
دوران جهاد نشان داد که امریکا ، غرب وپاکستان از مناطق عیر شامل در قلمرو قانون استفاده خوب نمودند با بردن بحران از طریق تقسیم قدرت واسقاط نقش دولت در تعین والیان صفحات شمال ، این مناطق حیثیت علاقه جات غیر تابع بدولت را گرفته بوزیرستان دیگر مبدل میشود
به خاطر باید داشت که با تمام ظاهر نمایی های ترامپ در ترک افغانستان استراتژیستهای که سازندگان واداره کنندگان اهرم های قدرت در امریکا هستند حاضر نخواهند شد باسادگی های ترامپ همنوا شوند مگر اینکه در صورت ختم بحران کرونا در نظام بین الملل کدام تغیر به میان اید ووضع امریکا زار تر گردد .
امریکا نمیخواهد بدون ایجاد معضله به جایی گام نهد ، برای این کار به اتش زدن جنگهای مذهبی ، قومی وقبیلوی وایجاد تنش های فرقه ای وغیره دست می یازد تا دلیل مداخله را بدست داشته باشد.
وضع موجود کشور وتشدید تنشها توائم با زمزمه های غیر مسئولانه وتهدیدات سمتی وقومی را نمیتوان خارج از دسایسی دانست که امریکا دران ذیدخل نباشد.
سوال اساسی طی بیست سال حضور پرقدرت امریکا در کشور این است که چرا دولت مرکزی ضعیف است ویا ضعیف نگهداشته شده است ؟ این حالت خود مدلول همین توطئه است که باان دموکراسی خود ساخته اش را به بحران نگهدارد تا بار دیگر دین را در خدمت جیو پولیتیک قرار دهد .
کیسنجر نظریه پرداز امریکا در روابط بین المللی خطر رفتن افغانستان به بی ثباتی را چنین پیشبینی کرده بود : " بدون حمایت دوامدار جامعه بین المللی از افغانستان ، همسایگان این کشور از گروههای مورد نظر شان درمیان اقوام این کشور حمایت کرده وشرایط را برای یک جنگ قومی وفرقه ای مساعد خواهند کرد .
درین صورت افغانستان به صورت بالقوه تجزیه خواهد شد . درنتیجه پاکستان کنترول مناطق پشتون نشین در جنوب وهندوستان ، روسیه وحتی چین باحمایت از اقوام مختلط در شمال روی خواهند اورد."
پیشگویی های مراجع امریکایی چه از دیدگاه سیاسی وچه از دیدگاه نظامی واستخباراتی نشان میدهد که کشور از یک بحران به بحران بدتر استحاله داده میشود .
در مورد علایق امریکایی ها با طالبان تا سرحد " تضَمین کننده اصلی منافع امریکا " این سوال مطرح است ؟
بر بنیاد تفکر اساسگذاران اسلام سیاسی ( حسن البناء وسید قطب) دولت سکولار مردود است . انها دولتهای معاصر را قبول نداشتند ، در تیوری هایشان سرزمینهای اسلام مربوط به تمام مسلمانان خوانده شده که باید بران امپراطوری اسلامی برپا دارند وبااتحاد ویکپارچگی ، مسلمانان به گسترش دیانت اسلامی به سراسر جهان آغاز کنند ، عدم مداخاله در کشورهای دیگر بدلیل اصل دعوت وتوسعه نفوذ اسلامی اعتبار ندارد. همین برپایی نظم اسلامی در جهان اسلام وسپس سراسر جهان عامل تحرکات نظامی القاعده ، حماس، حزب الله ، حزب التحریر، بوکو حرام ، جبه النصره در سوریه ، داعش وطالبان احزاب افراطی چون حزب اسلامی وجمعیت اسلامی وغیره گردید .
حزب اسلامی حکمتیار هنوز از بر پایی نظام ناب اسلامی سخن میراند ، طالبان امارت اسلامی را نصب العین شان میدانند و داعشیان خراسان خلافت برپا میدارند.
بنیاد گذاران تفکر اسلام سیاسی نظام اسلامی رابنابر احکام خودشان غیر قابل مخالفت دانسته مخالفین انرا نه سیاسی بلکه منافق وکافر تلقی میکردند .
طالبان که حاضر نیستند با دولت بانام غیر از امارت اسلامی به مذاکره بنشینند ودر سند توافق با امریکا این نام را حفظ کرده اند ایا از اصول ومبادی دولت اسلامی مورد نظر بزرگان گذشته ورهبران موجود پا فراتر می نهند ؟ ودرصورت ایجاد امارت به امور دیگر کشورها برای توسعه ودعوت مداخله نخواهند کرد ؟ دیگر اندیشان سیاسی را متهم به تکفیر نخواهند کرد ؟ وایا با اصول وموازین موضوعه جهانی پابند میباشند ؟ تا کنون با حفظ امضای توافقنامه باامریکا کدام تغیر محسوس در ماهیت رفتاری و فعالیت کرداری شان دیده نمیشود افغانهای مومن وصاحب ایمان را کافر گفته بیرحمانه میکشند وسر میبرند وتیر باران میکنند.
با چنین وضع تضمینی وجود نخواهد داشت که در یک کشور بحران زده همه این تفکرات چه جهادی ، طالبی ویا داعش خراسانی برگوشه ای از کشور مسلط نشوند واین سرزمین به قرارگاههای انها مبدل نگردد . نتیجه بیست سال جنگ وویرانی برای دموکراسی وحقوق بشر ودولت سازی وقانون مداری نام نهاد همین بود ؟
بعضی ها میگویند امریکا از جنگ خسته شده است . انچه از روان شناسی بر می اید این است که ذوق وعلاقه انسان ها در بسا موارد محرکه حرکات وتهیج کننده خواهشات شان میباشد . شاید موسیقی دان‌تا اخر عمر به ذوقش پابند بماند ، دانشمند ومحقق درهر حالت ذوق پژوهندگی را از دست ندهد وسائر علاقمندی های انسانها.
تاریخ امریکا نَشان میدهد که زمام داران ان جنگ را بحیث یک مصروفیت می پسندند چون حصول سود ودوران سرمایه وصدور کالاهای جنگی جزء علایق فطری سرمایداران بوده است ازین جهت فکر میکنند بدون مصروفیت جنگی این ذوق بحیث محرکه درایشان کشته میشود ، سرمایه ها از دوران می افتد وبازار عرضه کالاهای جنگی به کساد میرود .
درمدت حدود ۲۳۰ سال موجودیت امریکا ان کشور ۶۴ بار به جنگ وماجرا جویی واشغال سرزمینها دست زده است یعنی در هر سه ونیم سال ضمن اینکه در جریان جنگ بوده به جنگ دیگری پرداخته است .
مصروفیت موسسات تحقیقات جنگی ، نظامی واستخباراتی امریکارا دریافت راهها وطرق ایجاد تشنج وبحران در خارج وسنجش پیامد های ان ازلحاظ استراتژیک میسازد . انها وضعیت توطئه راه انداخته شده رابه محاسبه میگیرند که با صرف چه مبلغ چه بدست میاورند وجوانب مخالف را تا چه حد تضعیف ودچار چالش میسازند مانند پروژه جنگ افغانستان به نام جهاد وپروژه مقابله توطئه امیز علیه پیشرفت اقتصادی چین . لهذا تا امریکا توان پولی ونظامی دارد به مصروفیت ممدوحش ( جنگ) ادامه میدهد .
ما در هاله چنین توطئه ها گیر مانده ایم واثرا ت بد وناگوار اترا میبینیم زعما وقدرتمندان کشور میتوانند اثرات مخرب پلانهای بیگانگان را جلو گیرند نه اینکه با اعمال ناشیانه وشعار های پوشیده ومرموز زمینه عملی شدن بحران وتشنج را وسیعتر سازند درعملی شدن این خواست میتوانند روی ارزشهای مشترک ملی باهم نزدیک شوند نه اینکه زمینه اای افتراق را مهیا گردانند