محترم محمد شریف منصور

حماسه قندهار

سال ۱۷۳۷ است و قندهاریان منتظر توفان سهمگینی هستند ، توفانی که به سلطنت هوتکی ها در ایران پایان بخشیده است و اکنون با شتاب به سوی قندهار می آید تا قندهار ، این مهد دلیران را هم به زانو درآورد ، این توفان نسیمی بود که نفاق افغان ها به آن مجال رشد داد .
نادرشاه افشار برای پایان بخشیدن به سلسله هوتکی ها با لشکری قوی و توپخانه ای سنگین به سوی قندهار می آید و شاه حسین ، هماورد او در جنگ های پیشرو ، منتظر او نشسته است .
شاه حسین که نبردهای سهمگینی را پیشبینی میکند شاهزاده محمد خان را برای فرماندهی قلعه جنگی قلات میفرستد و
بهادر خان هم از سوی شاه به زمینداور اعزام میشود ،
و قندهار ، مهد رادمردان هم به سرعت حالت نظامی به خود میگیرد تا بتواند از شهریار و مردم خویش در برابر هجوم نادر دفاع کند .
نادر با تکیه بر توپخانه خویش قلعه گرشک را فتح کرد و بخشی از نیروها و توپخانه اش را برای فتح زمینداور و بست بدان نقاط فرستاد و بخشی را هم مامور تهیه سیورسات کرد و بعد با خیالی راحت در کنار رود ارغنداب اردوگاه برپا کرد .
اما نادر اشتباه میکرد ، همان اشتباهی که پیش از او دیگر متجاوزان تکرار کرده بودند .
افغانستان جایی نیست که متجاوزی بتواند در آن آرام بگیرد
افغانستان مادریست که فرزندانی چون سیدجمال الدین افغان و مولانا جلال الدین محمد بلخی را در دامان خود پرورانده است که درآسمان علم و ادب و هنر چون خورشید بدرخشند ، اما همین مادر فرزندانی چون شاه زمان کبیر ، وزیر محمد اکبرخان و امان الله خان و سیدال خان را هم پرورانده است تا اگر روزی بیگانه ای جرئت کرد بدین خاک پاک چشم بدوزد دمار از روزگارش در بیاورند ،
نادر هنگامی به اشتباهش پی برد که شاه حسین مانند شیری شرزه بر او و سپاهش حمله آورد و نظم مثال زدنی اردوگاه نادر را از میان برداشت .
نادر هم از نوادر روزگار بود و با تمام توان جلوی فرار لشکریان وحشت زده اش را گرفت و به دنبال آن به سرعت از رود ارغنداب گذشت و به توپچی هایش فرمان داد تا قندهار را بی وقفه زیر آتش بگیرند
شاه حسین هم به توپخانه قندهار را مامور کرد که حتی الوسع پاسخ متجاوزان را بدهند و بر سر آنان باران توپ ببارند .
سیدال خان ناصری هم از سوی شاه مامور شد که از قندهار خارج شود و پس از جمع آوری نیرو ، قوای دشمن را در قلات قلع و قمع کند .
سیدال خان وظیفه اش را به درستی انجام داد و پس از گرد آوردن نیرویی اندک قشون دشمن را در قلات مورد حمله ای سهمگین قرار داد ، نادر که بوسیله رسول خائن که از قندهار فرار کرده بود و جزئیات حمله سیدال خان را به نادر رسانده بود از این حمله آگاهی داشت بنابر این به سرعت قوای کمکی را به میدان نبرد فرستاد و سیدال خان که در آستانه پیروزی بود پس از جنگی سخت ناگزیر شد که به قلعه قلات عقب نشینی کند . [۱]
نادر بوسیله بوسیله بخشی از سپاه سیدال خان را در قلات محاصره کرد و خودش به قندهار بازگشت
قندهاریان هر از گاهی از قلعه خارج میشدند و به اردوگاه نادر شبیخون میزدند .
نادر هم حلقه محاصره را تنگ کرد و قندهاریان بیش از گذشته تحت فشار قرار گرفتند اما همچنان بر ادامه مقاومت اصرار میورزیدند .
در این هنگام اشرف سلطان ننگی تاریخی را بر پیشانی خود گذاشت و از قندهار خارج و به نادر پیوست ، قلعه های نظامی قلات و شهر صفا هم یکی پس از دیگری سقوط کردند ، دردناک تر از سقوط این دو قلعه ، اسارت سیدال خان ناصری سپهسالار دلیر افغان بود که به فرمان نادر از نعمت بینایی محروم شد .
مقاومت قندهار سیزده ماه و پنج روز طول کشید و پس از آن قندهار به طول کامل فتح شد .[۲]
اما این پایان کار قندهار نخواهد بود ، نادر یکی از فرزندان قندهار را به مازندران تبعید کرد ، این جوان بعدها به سپاه نادر خواهد پیوست و در جنگ ها دوشادوش او شمشیر خواهد زد ،
هنگامی که هموطنان نادر برای کشتن او شمشیر میکشند این جوان برای دفاع از نادر شمشیر خواهد کشید و از بانوان حرمسرای او محافظت خواهد کرد .
سال بعد این جوان در همین قندهار سلسله ای را بنیاد خواهد گذاشت که برای ده ها سال بر بخش پهناوری از زمین حکم خواهند راند .
این جوان احمدشاه نام دارد و بعدها لقب درانی را هم به نام خود خواهد افزود . . .
۱۳۹۹-۲-۲۲

منبع کلی : افغانستان در مسیر تاریخ ، میر غلام محمد غبار ، از صفحه ۳۳۵ تا ۳۳۷ جلد اول
منبع دیگر :
۱_نادر پسر شمشیر ، نورالله لارودی ، ص ۱۱۰
۲_همان منبع ، ص ۱۱۳