امپریالیسم فرهنگی در اواخر قرن بیستم

( اول )

نویسنده :پروفیسور جمیز پتراس
مترجم: رسول رحیم
منبع: گلوبل پالیسی فاروم
فبروری 2000

 

جمیزپتراس کیست؟ جمیز پتراس پروفیسور بازنشسته جامعه شناسی و شهروند ایالات متحد امریکا است. از وی تاکنون 62 اثر انتشار یافته است که به 29 زبان از جمله فارسی ترجمه شده است. آخرین کتاب های وی این ها هستند:
1.
جهانی شدن بی نقاب: امپریالیسم قرن بیست ویکم. مولف مشترک سال2001
2.
پویائی تغییر اجتماعی در امریکای لاتین .سال 2000
3.
سیستم درحال بحران.2003
4.
جنبش های اجتماعی و قدرت دولتی . مولف مشترک سال 2003
5.
امپراتوری با امپریالیسم. مولف مشترک 2005
6.
شرکت های چند ملتی در دادگاه. 2006
او سابقه طولانی در تعهد به عدالت اجتماعی دارد، به ویژه مدت 11 سال با کارگران بی زمین برازیلی کارکرده است.از سال 1973-1976 عضو تریبونال راسل در مورد سرکوب امریکای لاتین بوده است.
یادداشت مترجم: بارها در درون افغانستان چه از جانب همکاران ژورنالیست وچه فعالان مدنی و سیاسی مورد سوال قرار گرفته ام که چرا وضعیت کشور روز به روز بدتر شده می رود، چرا حکومت و به خصوص مکتب رفتگان و تحصیلکرده ها اقدام مصممانه برای نجات از این منجلاب به عمل نمی آورند؟ تاجائی که برای من مقدور بوده است، برداشت ها و دیدگاه های شخصی ام را با ایشان شریک ساخته ام ولی می دانستم جای یک پاسخ علمی معتبر در این ارتباط هنوز خالی است. ارجاع به کتاب های اختصاصی در این زمینه هم به دلایل مختلف و متعدد بی فایده بود. به منظور ارائه یک تصویر کلی بالنسبه روشن، ناگزیر ترجیح دادم تا این مقاله پروفیسور جمیز پتراس را که در حقیقت فشرده و چشیده آن درامه ای می باشد که در امریکای جنوبی به نمایش در آمده است و اکنون در افغانستان تکرار می شود، برای خوانندگان گرامی ترجمه نمایم. بخش توصیفی این مقاله در کل و بخش تجویزی آن تا حدود زیاد می تواند، در مورد افغانستان امروز صادق باشد. این مقاله با زبان دقیق علمی و ایجاز وافر به نگارش در آمده است و بهرو وری از آن ایجاب حوصله مندی را می نماید.

امپریالیسم فرهنگی در اواخر قرن بیستم

نویسنده :پروفیسور جمیز پتراس
منبع: گلوبل پالیسی فاروم
فبروری 2000

امپریالیسم فرهنگی ایالات متحد امریکا دو هدف بزرگ دارد، یکی اقتصادی و دیگری سیاسی، یعنی تسخیر بازارها برای کالاهای فرهنگی اش و ایجاد هژمونی اش در جهت شکل دادن به آگاهی عمومی. صادارات سرگرمی ها یکی از منابع بسیار مهم انباشت سرمایه و سود در سطح جهانی بوده و جاگزین کالاهای تولیدی صنعتی می گردد. امپریالیسم فرهنگی در گستره سیاسی نقش عظیمی در جدا ساختن مردم از ریشه های فرهنگی و سنت های همبستگی شان بازی نموده، آن ها را با نیازهای ایجاد شده توسط رسانه ها تعویض می نماید که با هر کارزار تبلیغاتی دچار تغییر می شود. تاثیر سیاسی آن بیکانه سازی مردم از پیوند های سنتی طبقاتی و جماعتی، تنها به خود اندیشیدن (اتومی سازی) و جدا سازی افراد از یکدیگر می باشد.
امپریالیسم فرهنگی بر پارچه پارچه سازی طبقه کارگر تاکید می نماید، به این معنی که آن عده ای که کار ثابت دارند، ترغیب می شوند که خود را از کارگرانی جدا سازند که کار موقت دارند و در برگشت کسانی که کار موقت دارند، خود را از بیکاران جدا می سازند و بیکاران نیز در "اقتصاد زیر زمینی " ای که وجود دارد، پارچه پارچه می شوند. امپریالیسم فرهنگی کارگران را ترغیب می نماید تا خود را بخشی از سلسله مراتب (هیر ارشی) اجتماعی فکر کنند و به عوض توجه به نابرابری های بزرگ با بالائی ها و جدا ساختن خود از آن ها، بر اختلافات بسیار کوچک شان در سبک زندگی با پائینی ها تاکید نمایند.
هدف اصلی امپریالیسم فرهنگی استثمار سیاسی و افتصادی جوانان است.سرگرمی ها و اعلانات سیستم امپریالیستی جوانان را آماج قرار می دهند، زیرا در برابر تبلیغات تجاری ایالات متحد امریکا بسیار آسیب پذیر اند. پیام آن ساده و مستقیم است، یعنی "مدرنیته" با مصرف تولیدات رسانه ئی ایالات متحد امریکا همردیف است. جوانان بازار بزرگی را برای صادارات فرهنگی ایالات متحد امریکا تشکیل می دهند و آن ها در برابر تبلیغات مصرف گرایانه و فرد گرایانه بسیار آسیب پذیر اند. رسانه های گروهی با به کار گیری زبان چپ روحیه شورشی جوانان کم تجربه را مورد دستکاری قرار داده و نارضایتی آن ها را به سوی زیاده روی های مصرف گرا سوق می دهند. امپریالیسم فرهنگی تنها به مثابه یک بازار روی جوانان تمرکز نمی کند، بلکه همچنان به دلایل سیاسی به این کار مبادرت می نماید. این برای فرو خواباندن آن خطر سیاسی است که شورش شخصی می تواند به یک شورش سیاسی علیه اشکال کنترول اقتصادی و همچنان فرهنگی منجر شود.
در دهه گذشته جنبش های ترقیخواهانه با یک تناقض مواجه شده اند، در حالی که اکثریت بزرگ مردم در جهان سوم خرابی سطح زندگی، عدم امنیت اجتماعی و شخصی و انقراض خدمات عامه را از سر می گذرانند ( و زندگانی اقلیت های ثروتمند به شکل بی سابقه ای رونق یافته است) پاسخ ذهنی به این اوضاع شورش هائی محدود و محلی بوده، فعالیت های پیگیر اما محلی و اعتراضات بزرگ دارای دوام کوتاهی بوده اند. به عبارت دیگر یک خلا عمیق بین نابرابری های فزاینده و اوضاع اجتماعی- اقتصادی از یکسو و ضعف پاسخ های ذهنی انقلابی و یا ریشه ئی (رادیکال) از سوی دیگر وجود دارد. "شرایط عینی" پخته در جهان سوم همراه با رشد آن قدرت ذهنی (فکری) نبوده است که قابلیت تغییر دولت و جامعه را داشته باشد. این کاملاً روشن است که کدام رابطه خودکار بین سیرقهقرائی وضعیت اجتماعی – اقتصادی و تغییر اجتماعی- سیاسی وجود ندارد. مداخله فرهنگی( در وسیع ترین مفهوم آن شامل ایدئولوژی، آگاهی و عمل اجتماعی) عامل بسیار اساسی در تبدیل شرایط عینی به مداخله سیاسی آگاهانه می باشد. برعکس، به نظر می رسد که تدوین کنندگان سیاست های امپریالیستی در مقایسه با مخالفان شان اهمیت ابعاد عمل سیاسی را بسیار بهتر فهمیده اند.

ابعاد فرهنگی استثمار جهانی
امپریالیسم نمی تواند صرفاً به مثابه یک سیستم کنترول و استثمار اقتصادی- نظامی قابل درک باشد. بعد فرهنگی یک بعد جدائی ناپذیر هر سیستم پایدار استثمار جهانی است.
در ارتباط با جهان سوم، امپریالیسم فرهنگی را می توان به مثابه نفوذ نظام مند (سیستماتیک) و سلطه فرهنگی بر زندگی طبقات مردم توسط طبقه حاکمه غرب دانست که منظور آن تنظیم مجدد ارزش ها، رفتار، نهادها و هویت مردم زیر ستم در جهت انطباق دادن با منافع طبقات امپریالیستی می باشد. امپریالیسم فرهنگی هم شامل اشکال "سنتی" و هم مدرن می باشد.
در سده های گذشته، کلیسا، نظام تعلیم و تربیت و مقامات دولتی در تلقین تسلیم طلبی و وفاداری به مردم بومی، زیر نام زیر عنوان احکام الهی و اصول مطلق گرا نقش بزرگی بازی می نمودند. در حالی که این سازوکارهای( میکانیسم های) سنتی امپریالیسم فرهنگی هنوز هم کارشان را انجام می دهند، ابزار سازی های جدید و مدرن، ریشه در نهادهای معاصر دارند و به طور فزاینده ای نقش مرکزی در سلطه امپریالیستی ادا می نمایند.
امروز، رسانه های گروهی، تبلیغات، اعلانات و سرگرمی های سکولار و روشنفکران نقش بزرگی بازی می نمایند. در جهان معاصر هالیود، سی ان ان و دیسنی لند، بیشتر از واتیکان و انجیل و سخنان تبلیغاتی شخصیت های سیاسی نقش دارند. نفوذ فرهنگی ارتباط نزدیکی با سلطه سیاسی- نظامی و استثمار اقتصادی دارد. مداخلات نظامی ایالات متحد امریکا به دفاع از رژیم هائی که در امریکای مرکزی دست به نسل کشی می زنند و از منافع اقتصادی ایالات متحد امریکا حفاظت می کنند، همراه با نفوذ فرهنگی شدید است. ایالات متحد امریکا تهاجم مبلغان انجیلی به روستاهای مردمان بومی (اندین ها) را تمویل نمود تا پیام تسلیم شدن به آن دهقانان بومی را تلقین کند که قربانی شده بودند. از کنفرانس های بین المللی برای روشنفکران رام شده حمایت می شود تا " دموکراسی و بازار" را مورد بحث قرار دهند. نفوذ فرهنگی دنباله جنگ ضد شورشگری با ابزار غیر نظامی است.

ویژگی ها جدید استعمار فرهنگی
استعمار فرهنگی معاصر به چندین دلیل از عملکرد گذشته متفاوت است:
1.
برای تسخیر مخاطبان توده وار سمت و سو گرفته است، نه اینکه صرفاً بخواهد دیدگاه نخبگان را تغییر بدهد.
2.
رسانه های گروهی ، به ویژه تلویزیون، خانواده را مورد تهاجم قرار می دهد و کارش را از "درون" و "پائین"، همچنان از" بیرون" و بالا انجام می دهد.
3.
استعمار فرهنگی معاصر دارای ابعاد جهانی و تاثیر همگون یا یک دست سازنده است: ادعای جهانی گرائی در خدمت رمز آلود گردانیدن نمادها، اهداف و منافع قدرت امپریالیستی است.
4.
رسانه گروهی به مثابه ابزار امپریالیسم فرهنگی امروز تنها از نگاه رسمی "خصوصی" است: فقدان ارتباطات دولتی رسمی برای رسانه خصوصی یک پوشش مشروع مهیا می سازد تا منافع دولت امپریالیستی را در شکل "خبر" یا " سرگرمی" باز تاب دهد.
5.
در تحت امپریالیسم معاصر، منافع سیاسی از طریق کسانی بازتاب داده می شود که اتباع امپراتوری نیستند. گزارش های خبری متمرکز به زندگی نامه شخصی دهقانانی اند که در امریکای مرکزی سرباز مزدور اند و طبقه کارگر سیاه پوست امریکائی در حال خندیدن در جنگ خلیج دیده می شوند.
6.
به دلیل افزایش خلا بین وعده صلح و رفاه در تحت سرمایه ای که تابع نظم و قاعده نیست و واقعیت افزایش بینوائی و خشونت، رسانه گروهی حتی امکانات چشم اندازهای بدیل را در برنامه های شان محدود ساخته اند. کنترول فرهنگی کامل، مکمل جدا سازی کامل بین خشونت سرمایه داری واقعاً موجود و وعده های توهم آمیز بازار آزاد است.
7.
استعمار فرهنگی برای فلج گردانیدن واکنش های دستجمعی می خواهد هویت های ملی را درهم شکند و یا آن ها را از محتوای اجتماعی- اقتصادی آن تهی گرداند. امپریالیسم فرهنگی برای ایجاد انشقاق در همبستگی جماعت ها، کیش "مدرنیته" را به مثابه انطباق با نماد( سمبول) های خارجی ترغیب می نماید. به نام " فردیت" اتحادهای اجتماعی مورد حمله قرار می گیرند و شخصیت ها مطابق به آنچه که پیام رسانه ها دیکته می کنند، شکل نوی به خود می گیرند. درحالی که سلاح امپراتوری جامعه مدنی را و غارت بانک ها اقتصاد را متلاشی می گرداند، رسانه های امپراتوری برای افراد هویت های واقعیت گریز فراهم می سازد.
امپریالیسم فرهنگی کاریکاتور مخرب و شرانگیزی از مخالفان انقلابی اش ارائه می نماید، در حالی که فراموشی دستجمعی را در مورد خشونت های توده گیر کشورهای جانبدار غرب ترغیب می نماید. رسانه های گروهی غرب هرگز به مخاطبان شان از قتل و قتال رژیم های ضد کمونیستی جانبدار ایالات متحد امریکا که در گواتیمالا 100 هزار بومی اندین، در السلوادور 75 هزار کارگر و در نیکارا گوا 50 هزار انسان را قربانی ساخته اند چیزی نمی گویند. این رسانه های گروهی فاجعه بزرگ ناشی از ورود اقتصاد بازار را پوشش می دهند که در اروپای شرقی و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی پیشین صدها میلیون انسان را به فقرکشانده است .

برای خوانش بخش دوم وسوم این نبشتار بر روی بخش ها کلیک کنید:

امپریالیسم فرهنگی در اواخر قرن بیستم

بخش دوم 

امپریالیسم فرهنگی در اواخر قرن بیستم

بخش سوم