شاه امان الله هرگز بوطن خود خیانت نکرده است!

کسانی که شاه امان الله را متهم به خیانت میکنند، خود خاین اند ویا جاسوس کشورهای بیگانه !

هیچ کس نمیتواند سندی مبنی برخیانت شاه امان الله ارائه کند،چنین کلماتی توهین وتحقیرآمیز صرف از زبان اشخاص خاین وجاسوس برون شده میتواند، نه از دهن یک انسان وطن پرست وملیگرا. کلمه خاین تنها درحق کسانی میتواند اطلاق شودکه بدستور استعمار برضد رژیم امانی توطئه کردند واز سادگی وباورهای دینی مردم افغانستان سوء استفاده نمودند و برضد بهترین شخصیت روشنفکر وتجدد طلب که عاشق ترقی وتعالی کشورش بود، مردم را بشورش واغتشاش واداشتند وسرانجام او را مجبور به ترک وطن محبوبش کردند.

یکی ازستونهای ارتجاع وقهقرا درکشورما حضرات مجددی اند که درتبانی باانگلیس ها همواره بحیث سد راه تغییر وتحولات اجتماعی درافغانستان عمل کرده اند. این خاندان بلحاظ مرشدی ورهبری فرقۀ نقشبندیه در افغانستان نفوذ فوق العاده ای برقبایل پشتون بخصوص ئر پکتیکا وپکتیا دارند. اینها درده سال حکومت امانی پنج بار مردم را علیه این شاه ترقیخواه به شورش وبغاوت واداشتند. باراول شورش خوست برهبری ملالی لنگ را در۱۹۲۴ سازمان دادند وباردوم ا دراکتوبر۱۹۲۸ گردآوری امضاء چهارصد ملا را مبنی برکفرشاه برهبری محمدصادق مجددی وقاضی عبدالرحمن پغمانی سامان دهی کردند وبارسوم شورش شینوار بسرکردگی محمدعلم ومحمدافضل شینواری درنومبر۱۹۲۹ وبارچهارم اغشتاش حبیب الله مشهور به بچۀ سقو را درشمالی در دسمبر۱۹۲۹براه انداختند که به سقوط رژیم امانی منجرشد.

وبارپنجم اعزام هفت هزار مرید ازطایفه سلیمانخیل به مقابل لشکرامان الله خان درغزنی بود که بقصد کابل بسوی غزنی پیش می امدند. جنگجویان سلیمانخیل دراواخر ماه جون ۱۹۲۹بدستور حضرت نورالمشایخ باسلاح سقوی جلو لشکر امانی را درغزنی گرفتند. شاه از اشتعال یک جنگ قومی (میان درانیها وغلزیها)از خیر سلطنت درگذشت و به لشکریان قندهاری خود دستور بازگشت داد وبعد از رسیدن به قلات تصمیم گرفت ازکشورخارج شود. داکتر ستانیزی متعلق به طایفه سلیمان خیل است که دشمنی با شاه امان الله را در گهواره آموخته است ونمیتواند نام نیک او را بشنود. به همین خاطر او زبان بدگوئی از شاه غازی می آلاید وامضای معاهده صلح راولپندی را بمنزله خیانت به او می بندد.

یکی ازاتهامات بی بنباد داکتر ستانیزی اینست "امان الله خان با امضای قرار داد راولپندی، خاک افغانستان را برای همیشه فروخت؟؟؟ " یک چنین سخن بی اساس را تا کنون نه مورخین افغانی ونه هیچ مورخ خارجی تائید نکرده اند.خان عبدالغفار خان، رهبرمبارز قبایل سرحد، تا آخرین روز حیات خود، یکی از طرفداران جدی شاه امان الله بود، و او را به عنوان یگانه شاه حامی افغانها میشمرد وهمواره از کارکردهای او دفاع میکرد. ولی آقای ستانیزی اکنون با وقاحت و پر روئی تمام میگوید که امان الله خان، خاک های آنسوی خط را به انگلیسها فروخت؟؟؟ من از داکتر ستانیزی میخواهم تا مبلغ این خاک فروشی را برویت اسناد به ما نشان بدهد و در صورتی که سندی در این زمینه نشان داده نتواند، این یک اتهام بی اساس وتوهین برزگ برمحبوب ترین شخصیت ملی افغانها بشمار میرود که کمترین خدمتش برای این وطن، حصوص استقلال از چنگ استعمار انگلیس بوده است. بنابرین همچو اتهامی بر چنین شخصیت ملی ومحبوب کشور، فقط از سوی یک خاین ویک نوکراجیر ودشمن استقلال ومفاخر ملی کشور میتواند مطرح شود. درحالی که اگر چشم وجدان این داکتر کور نباشد، باید میدانست که شاه امان الله بخاطر حمایت بی دریغ خود از قبایل آنسوی خط، تاج وتخت خود را از دست داد.

هرگاه شاه امان الله در جنگ استقلال این توانائی را می داشت که سرزمینهای آنسوی خط را دوباره بدست آورد، بدون تردید کمال آرزوی شاه و تمام مشروطه خواهان وهر فرد استقلال طلب افغان بود، ولی وقتی جنگ آغاز گردید، دیده شد که دشمن خیلی قوی تر ومجهز تراز نیروهای نظامی افغان است . وتنها درجبهه جنوبی با کمک اقوام وزیری ومسعود پیشرفت هایی نصیب نیروهای افغانی شده بود.درچنین وضعیتی است که افغانستان پیشنهاد متارکه از جانب انگلیس را به معنی استقلال افغانستان تعبیر کرده وشرایط آتش بس را پذیرفت. وهیاتی برای مذاکرات صلح به راولپندی فرستاد.

بعدانگلیس ها حتی برسرمحتویات قرارداد صلح راولپندی با جانب افغانی نیزچانه میزدند وحاضر به قبول استقلال رسمی افغانستان نمی گردیدند،تا آنکه در۲۲ نومبر۱۹۲۱ انگلیسها استقلال افغانستان را برسمیت شناختند، پس درچنین وضعیتی توقع الحاق سرزمین های آنسوی خط دیورند با امکانات محدود نظامی - سیاسی افغانستان آن زمان، حرف مفت و خیال پردازانه یی نیست؟

منابع گواهی میدهد که قوای افغانی بجز درجبهه پکتیا، در تمام جبهات دیگر جنگ با انگلیس ها شکست خورده بودند. تلفات افغانی تنها در جبهه خیبر بروایت غبار ۴۰۰ تن، وبروایت افسراتریشی «ایمیل ریبیچکا » که در هنگام جنگ استقلال در جلال اباد حضور داشته وبا محمودسامی همرکاب، در درۀ خیبر به شش هزار نفررسیده بود(سایت آسمائی،مقالۀ رتبیل آهنگ:چشمدید های یک افسر اتریشی از جنگ استقلال، ۲۲ اکست ۲۰۱۴) و پس از آنکه طیارات جنگی انگلیس برشهر های جلال اباد و کابل و جبهات جنگ در تل نیز بمب فرو ریختند، بگفتۀ حسن آیبک[همراه ویاور سپهسالارنادرخان]، حتی قوتهای تحت فرمان جنرال محمد نادرخان ،نیز سنگرهای خود را رها کرده به گردیز فرارکرده بودند. (خاطرات ظفر حسن آیبک، ترجمۀ فضل الرحمن فاضل، ص ۲۰۸،)

درکابل ، نیز بمباردمان طیارات انگلیس این تشویش را ایجاد کرده بود تا شاه وکابینه وخانواده های شان به درۀ پنجشیر پناه ببرند. این نشانگر عدم توانائی سپاه افغانی در برابر انگلیسها بود.آنچه کمرافغانستان را بست وسبب پیروزی ما گردید حمایت بیدریغ اقوام وزیرومسعودبود که انگلیس را وادار به پیشنهاد متارکۀ جنگ ومذاکرات صلح راولپندی نمود. فتح کابل ونجات مردم از چنگ دزدان سقوی نیز با رشادت وازجان گذری مردم وزیرستان وجاجی پکتیا میسرگردید.

به نظر من، تخریب وتوهین به شاه امان الله، واستقلال افغانستان، بخاطرعدم اشغال مناطق آنسوی خط دیورند، یک عمل ضد ملی و خاینانه است ومیتواند در راستای دفاع از منافع پاکستان تعبیر شود، نه دفاع از قبایل پشتونستان. بنابرین موضع گیری آقای ستانیزی وامثال وی که امضای قرارداد صلح راولپندی را خیانت شاه امان الله ،این زعیم مترقی وملی برمیشمارد، برمحور منافع پاکستان می چرخد. من از تمام عناصر میهن پرست که به سلامت ارضی افغانستان موجوده می اندیشند، میخواهم تا برضد چنین موضع گیریهای ضد ملی ایستادگی کنند و نیات شوم شان را افشا نمایند وبه آنها جواب های مناسب بدهند.
پایان ۱۱/ ۷/ ۲۰۲۰