وجه تسمیه خراسان

 

این روزها یکباردیگر تب خراسان گری برخی بالا رفته و در رسانه های اجتماعی از جمله در فیسبوک به تأویل وتفبیرمعنای خراسان درمقایسه با نام افغانستان سخنانی گفته میشود که آدم هرقدر حوصله داشته باشد خنده اش میگیرد.بخصوص جوانی با مزمزه کردن نام خراسان چنان کیف میکند که گوئی هرکه خراسانی باشد، بر قلۀ خوشبختی نشسته و از همه آفتهای زمینی و سماوی بر کنار خواهد بود. درحالی که عملاً چنین چیزی نیست و نه درگذشته وجود داشته و نه در آینده وجود خواهد داشت.برمعنا و وجه تسمیه خراسان مکث میکنیم.

***

مرحوم غبار، درسال 1326 در بارۀ خراسان مقاله ای نوشته بود که در 1377 دوباره بحیث یک رساله مستقل با مقدمه دستگیر پنجشیری در پشاور بچاپ رسیده است. غبار دراین رساله اول، کلمه خراسان را مرکب از "خُر"(آفتاب) و"اسان"(جای برآمدن آفتاب) یعنی مشرق معنی کرده است.(خراسان،ص 6)

وسپس غباردرجستجوی مشرق اکثرآثار مورخین وجغرافیا نگاران اسلامی رامرورکرده واین رساله را نوشته است.

غباردراین رساله خراسان را با دو حدود به معرفی میگیرد:یکی خراسان خاص؛ شامل چهار ایالت(بلخ، هرات، مرو ونیشاپور) ودیگری خراسان عام (شامل تمام ماوراء النهر وخراسان خاص و افغانستان کنونی وبلوجستان تا دریای سند .

اما آنچه از سوی غبار ومورخان دیگر افغان بدان پرداخته نشده اینست که در بارۀ وجه تسمیه خراسان سخن نرقته است.

غبار ودیگران کلمه خراسان را بمعنای مشرق ترجمه کرده اند. کتب فتوحات اسلامی هم مورخان عربی زبانی چون: بلاذری وابن خردادبه وطبری ومقدسی و ابوالفدا وغیره سرزمینهای مفتوحه درسمت شرقی خلافت اسلامی رابنام خراسان(مشرق زمین) ذکر کرده اند. اما گفتن خراسانی برای تمام مردمی که درسمت مشرق خلافت اسلامی ویا درمشرق کشورفارس زندگی میکردند اگرتوهین آمیز نباشد، حتماً بی معنا و نامی بی مسمی که هست.

مثلا: وقتی به کسی خراسانی گفته شود، یعنی که این آقا مشرقی است!! مشرقی یا مشرق زمین ، یعنی چی؟ مشرق یا مشرق زمین نام کشور یا نام شهر معین ومشخصی چون :بلخ ، بخارا،خوارزم ، نیشاپور، مشهد،طوس ،هرات و تخارستان نیست. نام یک سرزمین در سمت شرق خلافت اسلامی یا در شرق کشورفارس است. چین وجاپان واندونیزیا هم در شرق خلافت اسلامی ویا شرق کشورفارس قرار دارند. حال وقتی بکسی خراسانی اطلاق شود، شنونده چی برداشتی از این اطلاق خواهد داشت؟ هیچی !!!

بعبارت دیگر مفهوم خراسان وخراسانی برای یک مورخ ویک جغرافیا نویس عرب مشخص بوده ، ولی برای خود اهل خراسان، کاربرد کلمه خراسانی ، هویت شهری ومحلی ومنطقه ئی و زادگاه او را مشخص نمیکند. یعنی با شنیدن کلمه خراسانی، شما تشخیص کرده نمیتوانید که مخاطب، بلخی است یا مشهدی ؟ سمرقندی است یا بخارائی؟ هراتی است یا بدخشانی؟ و...و... زیرا خراسان نام کشور یا نام شهری نبوده است، بلکه یک سرزمین فراخ دامن در شرق خلافت اسلامی بوده که حدود جغرافیائی اش از عهداموی تا عباسی پیوسته در تغییر بوده است.و دردوره مغول و تیموریان وصفویان وبابریان وازبکان شیبانی مفهوم قرون وسطائی خود را از دست داده بود.

اما افغانستان(جایگاه افغانان) وچون کلمه افغان بنابر سفر نامه ابن بطوطه وتحقیقات استاد حامدنوید به معنای (سوارکار) است پس بصورت ترکیبی معنایش (جایگاه سوارکاران) میشودکه اسمی با مسمی است، و درحق همه باشندگان این کشورصدق میکند.

وقتی از افغانستان، نام برده میشود،کشوری با شهرهای مشهور وحدود جغرافیائی معینی در ذهن مجسم میشود که در آن افغانها زندگی میکنند. و وقتی کسی خود را بلخی یا بدخشانی یا هراتی یاقندهاری یا زابلی یا غزنوی یا ننگرهاری یا پکتیائی میگوید، هویتش بازهم مشخص ترمیگردد، زیرا همه این ولایات شامل افغانستان اند. به همین دلیل میتوان گفت که افغانستان اسمی با مسمی وخراسان اسمی بی مسما است، یعنی بازتاب دهندۀ کشوریا شهرمعینی نیست.

پایان 5 / 10/ 2020