تیرماه خونین

 

رنگ زرد ، رنگ طبیعت در فصل‌ خزان است اما در افغانستان این رنگ با خون کشته شدگان گلگون گردیده است .

چه میشد اگر اولاد ادم بخون یکدیگر تشنه نمی بود ، انسانها همدیگر را بخاطر تفاوت رنگ ، نژاد وعقیده نمی کشتند ؟ چه میشد اگر عاطفه جای غضب وترحم جای خشونت را میگرفت ؟

با تاسف جنگ جزء تاریخ بشر است ، از ابیل وقابیل تا امروز همدگیر را میکشند ولی میگویند خون نا حق حرام است اما اگر غیر را کشتی غازی میشوی ، اگر مخالف را کشتی کامروای تفکر وحکمروای اوامرت میگردی . بکش تا کشته نشوی و خود زنده بمانی .

افغانستان در همین ورطه خونین تاریخ گیر مانده است که انجام ان نا پیداست .

اقدام به تعاملات سیاسی باید نوید تخفبف خونریزی ودر نهایت قطع انرا میداد اما خلاف امیدها باعث تشدید کم سابقه ان گردید . سر خط هر سرویس خبری گذارش از جان باختن مردم است چه ازین طرف جنگ یا ازان طرف جنگ که هردو از یک خطه اند ومدعی حفاظت از خاک ووطن میباشند ( ظاهر حرف چنین است ) این دو مدعی چنان همدیگر را ومردم را میکشند که گویی روی میراث تفسیم ناشده از سرحد مفاهمه گذشته اند وباید یکجانب را نابود سازند تا مالک یگانه این میراث گردند .

چهار فصل این وطن خونین است اما خزان خونین امسال حاصل موافقتنامه ایست که مدعیان جهاد راه حق انرا با کفرستان منکر از اسلام امضاء کرده اند وبرای تحقق وتطبیق ان ترور میکنند ، انفجار میدهند ، در جبهات میکشند وبر خانه ها راکت وهاوان میریزند . درین جنگ کور نه پیر در امان است ونه جوان وطفل خون همه مباح است تا موافقتنامه عملی گردد ، گویا مرحله اول جهاد که علیه عسکر امریکا بود خاتمه یافته مرحله دوم ان برای تحقق موافقتنامه ادامه می یابد .

در هر کیش و اندیشه گفته میشود جنگ تابع قانون باشد با کسی بجنگید که با شما می جنگد ، انانیکه شامل جنگ نیستند مصئونیت شانرا رعایت کنید ، اما این جنگ که انرا جهاد خوانده اند در قید هیچ قاعده وقانونی نیست ، قاعده ان کشتن است . هر انکه پیش اید بکش ، نه دوست معلوم است ونه دشمن ، نه ملکی تفکیک میشود ونه نظامی ، هدف یک چیز است قتل وویرانی تا رسیدن به قدرت ان هم از مسیر تفاهم با امریکا وعبور از تصفیه خانه های اسلام اباد .

اینجا ریختن خون انسان سهلتر از هر عمل دیگر است . قدرت ها در بیرون تصمیم میگیرند تا مسیر بعدی جنگ را معین سازند . آغاز گر ، سازمانده و مشوق جنگ ( پاکستان ) توصیه میکند که طرفین جنگ با هم صلح کنند ، جنگ راه حل نیست زیرا او مطمئن است که در برد جنگ دست بالا دارد .این هم ازجمله همان توصیه های شیطانیست که چهل سال قبل زیر نام جهاد علیه کفر، سر کردگان خریداری شده استخباراتش را موعظه مینمود ولی برخی از انها حالا معترف اند که نا دانسته در دام جهاد س.آی.ای.وآئ.اس.آی. افتیدند ووسیله پیشبرد اهداف ابلیس جهان ومنطقه شدند .

اگر پاکستان به این توصیه اش صادق است بدون انکار واختفا ابزار جنگی اش انهارامجبور به ترک کشتار سازد ، امریکای حامی ومشوق جنگ وهمدست پاکستان که سیاستمدارانش در کتابها ، رساله ها ، مقاله ها و مصاحبه ها بارها جنگ چهل ساله افغانستان را جنگ برای خود وجنگ برای ازادی تبلیغ میکردند وتا پیاده شدن عساکر شان درین سر زمین دران دخیل بودند دست از توطئه بردارند ، حالا که ظاهرآ میخواهند پای شانرا از لجن ناشی از کثافات زائیده خود شان بیرون کنند بر دست پروردگان چهل ساله شان فشار بیاورند تا بر کشتار مردم خاتمه دهند ، به حقیقت صلح تن دهند ودر یک حاکمیت واحد شرکت ورزند .اما نه امریکا ونه پاکستان ونه ابزار دستی انها در پی چنین عمل انسانی نیستند زیرا اهداف دور نمایی شان از طرق صلح واشتی براورده نمیشود .

وقتی امریکا به اشغال پرداخت بنام دموکراسی وحقوق بشر ازهوا وزمین حمله کرد بسیار کشت وزیاد ویران نمود حالا که بر میگردد رندانه میگوید پولیس جهانی برای تطبیق این دو ادعا نسیت .

وقتی به اینجا حمله نمود مشتی از ادمکشان ، جنگاوران ، مفسدین ، وطنفروشان وسوداگران دین وگروی داران قوم وسمت وزبان را با جمیع خصائل حضیضه شان بحیث بزرگان خود ساخته وسیاستگران خود پرداخته دورش جمع کرد ووسیله تطبیق حاکمیت وقدرت خود ساخت وبرانها قراداده ها و پیمانهای اسارتباررا امضاء نمود اما حالا به نوحه ونوای شان گوش نداده پا به رکاب فرار است .چه عجب افتضاحی دامنگیر جنگ افروزان وتجاوز گران وپیش خدمتان داخلی شان شده است که همه در فکر جمعبندی مال ومنال خویش اند نه در اندیشه کشور ومردم این سرزمین .

جامعه افغانی جامعه خالص جهادی وطالبی نبوده است انسانهای این مرز وبوم ابرو، عزت وغرور داشتند و چون ملت واحد در کنار هم با مشترکات فرهنگی ، مادی ومعنوی میزیستند ، اما شما زندگی چهل ساله شانرا تابع جنگ ، همدیگر کشی ، فقر ، غربت وپریشان حالی روحی وجسمی ساختید ، همه ارزشهای انرا تابع بی ارزشی های وارداتی خود نمودید وهویت انرا درگیر خصومت وانواع تناقضات کردید ، چه چیزی از شما باقی می ماند ؟ بنیاد گرایی وهمزاد ان تروریسم ، وطن سوخته وسرزمین اشفته وملت پراگنده ، قدرتهای جبار محلی نه ملی و سراسر وطنی و صاحب احساس بشری .

اما اگر مردم بیدار شودوقبول کند که برخی تفاوتها در نقاط نظر ها را گرچه قدیمی و خشن شده است درهمین موقع خاص که موجودیت وعدم موجودیت همه اقوام وملیتها درخطر نا بودی است کنار بگذارند و برای حفظ سلامتی خود به خشونتها واختلافاتها پشت پا زده برای دفع خطر با هم یکی شوند میتوانند بر مصائب وارده غالب ایند وطن شانرا نگهدارند واز عزت وابروی خویش دفاع نمایند .اما حیف که ملت را بحال خود نمیگذارند ، محتاج ونا توانش ساخته اند ، دارائی اش رامیبرند وخودش را مرهون وممنون دالر های بدست اورده ازخودش میسازند .

حیف این ملت وحیف جوانان این کشور که گل ارزوهایشان خزان عمر را نا دیده در بهار جوانی پرپر میگرد .

گوسفندی برد این گرگ مزور همه روز

گوسفندان دگر خیره در او می نگرند