کتاب

زنان ومشکلات فرا روی شان در جامعهٔ افغانی

نویسنده: عبدالقیوم میرزاده

پیوسته به گذشته (قسمت سیزدهم)

 

وابستگی اقتصادی زن به مرد و مسئله مشارکت

وابستگی اقتصادی زنان به مردان یا شوهران یکی دیگر از چالشهای فرا روی زنان افغانستان میباشد که این وابستگی اقتصادی بنابر تسلط فرهنگ مرد سالاری در جامعه بر زن تحمیل گردیده است. زیرا  زن بر اساس مانیفست سیستم مرد سالارجنس و یا متاع مرد بوده وبایست در چهار دیوار خانه محصور بماند و وظیفه اش زائیدن و پرورش فرزندان میباشد. مطابق این فرهنگ زن ستیز زن از همهٔ انواع حقوق انسانی چون حق تحصیل، حق کار، حق انتخاب شوهر، حق بیان اراده، حق دوست داشتن، حق سفر و سایر حقوق انسانی محروم بوده و زنانی که از این امر سر پیچی کنند مباح الدم قلمداد میشوند و تاریخ کشور ما مالامال از جنایات قبیح نظام های مرد سالار بر زن جامعهٔ ما میباشد. همان طوریکه در مباحث قبلی ذکر کردم  نظام های حاکم برای تحقق اندیشه های مردسالار خویش از حربهٔ دین هم استفاده کرده و بر روایات ناروای کذب دینی  زنان را موجودات نا توان، ضعیفه، عاجز ه، عائله، کوچ و متاع قابل خرید و فروش قلمداد کرده اند که به جز از تولد فرزندان و امور منزل حق برون رفتن از خانه را ندارند. همین اکنون در اکثر کشور های اسلامی و منجمله در حاکمیت دموکراسی امریکایی در افغانستان زنان حق سفر را بدون محرم شرعی آنهم بعد تایید محاکم کشور ندارند. زن یا دختر در خانه پدر حق تحصیل و کار را ندارد و زمانیکه بر اساس حکم پدر به شوهر انتصابی آنها داده میشود و به صورت یک جانبه بدون حظور داشت خودش به نکاح مردی دیگر قرار داده میشود او مکلف و موظف به ارضائ خواسته ها و نیاز های جنسی مرد میگردد، زن بر اساس این قرارداد یک جانبه مردانه به جنس خرید شده مرد تبدیل شده و در سراسر زنده گی مکلف به تمکین و اطاعت از این مرد موظف میگردد. شکل اجرایی و پیام رسانی نکاح را در سایهٔ دودی وغلیظ فرهنگ مرد سالاری طوری ترتیب و تنظیم کرده اند که مرد و یا حتی جوانک تازه بالغ در همان نخستین روز ازدواج به این دَرکْ باشد که زن اش را از صاحب اولی یعنی پدرش خریده است. در حالیکه از مطالعه آثار دست نخورده اسلامی در باره نکاح چنین بر می آید که براساس هدایات پیغمبر اسلام محمد (ص) نکاح در حظور زن و به میل و رغبت زن قابل اجرا میباشد و مرد برویت این نکاح مکلف به فراهم آوری تسهیلات برای یک زنده گی مشترک سالم با حقوق مساوی و با مشارکت فعال زن برای برآورده ساختن تمام  نیازمندی های خانواده سعی بلیغ کند و اگر از عهده اجرای این امر بر آمده نتواند بنابر شرایط نا گوار اقتصادی آنزمان جامعهٔ عرب و جامعهٔ بشری که زمینه اشتغال سریع زنان میسر و ممکن نبود برای معیشت زن و احتمالاً فرزند یا فرزندانش مهریه تعیین گردیده بود ولی فرهنگ های مرد سالار این مهریه را به قیمت زن تبدیل کرده اند مانند همان قیمتی که در بازار برده فروشان برای برده دار میپرداختند و برده دار امروزی عبارت از پدر ی است که دخترش را در بدل مهریه، طویانه، ولور، قلین بفروش میرساند. همان موجودی که در خانه پدرش (خودش) هم هیچ حق و حقوقی نداشت به کسی فروخت که در آنجا هم حق مطالبه هیچ حقی را نداشته باشد و برای حصول هیچ حقی باید سر بلند نکرده و دعوا نکند. بعد از عقد چنین عقد نامه نا برابر بنام نکاح در گام نخست ریاست این اجتماع نو یا خانواده به مرد واگذار میگردد، حتی اگر مرد یک فرد بی کفایت، بیسواد، بیکار و ناتوان و زن باسواد تحصیل کرده و دارای شغل و صاحب درآمد هم باشد، قوانین در کشور ما که فرهنگ مرد سالار بیداد میکند طوری تنظیم، تعبیر و تفسیر میگردد که شوهر طبق همین قوانین حق دارد زن را از اشتغال، برون رفتن از خانه و هر آنچه که به میل اش سازگار نباشد ممانعت اشد کند و بر اساس همین عقد نامه اگر زن مطالبه فسخ عقد نامه یا طلاق را کند شرایط بسیار سختگیرانه و سراسر به ضرر مادی و معنوی زن واقع میگردد. هم دین هم فرهنگ و همهٔ این وسایل، ذرایع و امکانات در کشور ما دست بدست مرد داده و زن را از همهٔ حقوق انسانی اش محروم گردانیده است. بناً زنان کشور ما از حق تحصیل، حق کار ، حق برون رفتن از خانه بدون محرم شرعی و سایر حقوق انسانی محروم بوده برده ایست در دست مرد که هم فرهنگ در کشور ما به این برده گی در شرایط قرن بیست و یک صحه گذاشته و هم متولیان دینی با تحریف آیات قرآن کریم و احادیث پیغمبر این نا برابری جنسیتی را قمچین میکنند. به این ترتیب زنانی که برده وار از استقلالیت  اقتصادی و مالی محروم است در حتی کوچکترین مسایل درون خانواده هم حق تصمیم گیری را نمیداشته باشند.  در چنین حالت حتی فرزندان پسر خانواده نیز مادر، خواهر و اعضای زن خانواده را از تصمیم گیری بدور دانسته و تصامیم شان را مورد تآیید قرار نمیدهند.  زنان جامعهٔ ما از ترس تنها ماندن و تنها شدن که نمایانگر تسلط فرهنگ مرد سالار در کشور میباشد، فدا کاری برای فرزندان، ترس از بدنامی روابط اجتماعی، عدم اطمینان به آینده مبهم سرنوشت زن در جامعه و ده ها عوامل  و دلایل دیگر تن به برده گی، اسارت و وابستگی اقتصادی به مرد داده و به زنده گی ذلت بار خویش کماکان ادامه میدهند.

از ارزیابی و بررسی های وضعیت زنان کشور ما که طی مباحث قبلی گفته آمدیم چنین بر می آید که بخش اعظم خشونت های خانواده گی و خشونت مرگبار علیه زنان در کشور ما  ریشه در همین وابستگی اقتصادی زنان به مردان دارد.

اساساً تضاد های فاحش در خانواده ها از داشتن مالکیت خصوصی مرد و نداشتن مالکیت خصوصی زن سرچشمه میگیرد که رویهمرفته شرایط را برای غصب همهٔ حقوق انسانی زن برای مرد مساعد میگرداند که مرد را سلطه گر و زن را کارگر مطیع مرد ببار می آورد.

تصورات  و پندار های تبعیض آمیز  چون زن استقلال عمل ندارد، زن صلاحیت و توان اداره زنده گی را ندارد، زن بدون مرد موجود کاملی نیست، زن همیشه اسیر و وابسته خلق شده است و هر گز نمیتواند چون انسان کامل در زنده گی قدرت عمل پیدا کند است که زن را به قهقرای بدبختی برده و از استقلالیت اش در امر مشارکت وسیع در کلیه عرصه های اقتصاد، اداره و کسب حقوق برابر در جامعه جلوگیری میکند.

موارد فراوان هم در کشور ما و در سایر نقاط جهان بیانگر آنست که زنان خود در تقویت و نهادینه شدن این پندار های تبعیض آمیز جنسیتی نقش بسزایی ایفا میکنند.

تفکیک شغل ها بر اساس شغل زنانه و شغل مردانه یکی دیگر از نابرابری های اجتماعی – اقتصادی است که نمود های تبعیض جنسیتی را در جامعه بیان میدارد و به این ترتیب در ذهن خود زن هم این مورد را القاح میکند که او موجود نا برابر با مرد است و این شغل ها را انجام و اداره کرده نمیتواند.  این امر باعث میگردد تا زنان کشور ما به حاشیه رانده شده و از بازار کار بکلی بدور بمانند و استعداد و توانمندی های  نیمی از جامعه از پویایی اقتصاد بدور مانده و از آن هیچ نوع استفاده در راه اعتلای جامعه صورت نگیرد. لیگیا آمانسیو Ligia Amancio    پروفیسو سوسیالوژی یا جامعه شناسی در یونیورستی  لیزبن پرتگال که سمت سر محقق را در مطالعه جنسیت در این پوهنتون دارد و مقالات تحقیقی فراوانی را در عرصه های ( نقش برتری جویانه ای مرد، اهمیت مرد بودن در ایدیالوژی جنسیتی جامعهٔ مرد سالار، مسٔله جنسیت و ساینس، زنان و ساینس، اهمیت جنبش زنان برای رهایی از سلطه مرد)  و ده ها مقاله تحقیقی دیگر در باره زنان نگاشته است در این باره چنین میگوید: « در کشور های توسعه نیافته زنان اولین و مهمترین امید و محمل برای ارتقا، رشد و توسعه جامعهٔ خود هستند. موفقیت زنان درمشارکت کلان اقتصادی در این جوامع باعث باروری اقتصادی و رفاه این جوامع میگردد.» با وجود این همه مزایای که مشارکت زنان برای دستیابی به توسعه پایدار دارد، چنانچه نا برابری جنسیتی به موقعیت حاشیه ای زنان در بازار کار منتهی شود و از استعداد ها و توانمندی های این قشر به خوبی استفاده نگردد، بنآ جایشان در اقتصاد کشور خالی مانده و سودی از این بابت حاصل نمیگردد. از این رو در نظر گرفتن نیاز های زنان به تحصیل و اشتغال از یک سو و اهمیت توجه به نیاز ها و انگیزه های از سوی دیگر برای حفظ و ارتقای سلامت جسمی و روانی آنان از سوی دیگر که سهم عمده ای در تحقق رفاه خانواده، پرورش فرزندان، بازدهی سالم برای پیشرفت جامعه دارد از اهمیت بالایی برخوردار است.

برای رسیدن به تعادل، برابری جنسیتی و رفع تبعیضات و در نتیجه توسعه بهتر و کامل تر جامعه، نیاز مبرم پنداشته میشود که زنان بتوانند در فرایند تصمیم گیری در سطوح مختلف جامعه شرکت کنند.

خوشبختان تجارب گرانبهایی در بسیاری از کشور ها بخوبی نشان داده است که مشارکت وسیع زنان در اداره، اقتصاد، صنعت و فرهنگ اقتصاد این کشور ها را شگوفا و رفاهیت عمومی را در این جوامع عملاً باعث گردیده است. در کشور های ناروی، دنمارک و فنلند  زنان بهترین تجارب اداره، تصمیم گیری و اقتصاد توأم با رفاهیت را تجربه میکنند.

 در این قسمت خالی از مفاد نیست تا در باره مشارکت، مشارکت چیست؟ انواع مشارکت، چگونگی مشارکت زنان افغان و سیر این مشارکت در گذر زمان توضیحاتی ارائه کنم تا خواننده گان محترم حین مواجه شدن با اصطلاح مشارکت ذهن روشن از آن داشته باشد.

مشارکت یا بزبان انگلیسی آنرا "Participation" میگویند به مفهوم استفاده از منابع شخصی یا فردی در یک عمل جمعی البته بصورت آگاهانه وداوطلبانه میباشد. اقتصاد دانان وجامعه شناسان متفق الرآی به این نظر اند که مشارکت عملی داوطلبانه وآگاهانه اتباع کشور در همهٔ امور عمومی، ارگانهای اداره کشور، اجراییوی، اداری، سیاسی، مؤسسات وکارخانه های تولید وباز تولید، جریان انتخابات هم انتخاب شونده وهم انتخاب کننده، سازمانهای اجتماعی، مذهبی، انجمن ها ومؤسسات فرهنگی، جنبش ها و سازمانهای سیاسی که حیات اجتماعی را تحت تآثیر قرار میدهد و بطور موجز میتوان گفت که مشارکت اساساً تشریک مساعی داوطلبانه مردم برای بهتر شدن زنده گی میباشد که بنیاد آن بر اصل برابری استوار بوده ورویای اندیشه های شهروندی در تعمیل مشارکت صورت عملی به خود میگیرد.

مشارکت انواع مختلف داشته چون مشارکت سیاسی، مشارکت اقتصادی، مشارکت اجتماعی ومشارکت فرهنگی و..... ولی از آنجاییکه مشارکت در تمام عرصه های حیات یک کشور به هم پیوسته میباشند، در بحث اساسی از مشارکت استفاده میکنیم ولی متخصصین امور اداره، جامعه شناسان واقتصاددانان هر بخش مشارکت را بصورت جداگانه در نظر میداشته باشند چون مشارکت اقتصادی یعنی سهمگیری وشرکت آگاهانه فعالانه وداوطلبانه مردم درنظام تولید وشیوه آن، وسایل مادی، سیاست اقتصادی وتوسعه آن، مشارکت سیاسی یعنی اشتراک آگاهانه وداوطلبانه مردم برای تآثیر گزاری عمیق روی تصمیمگیری های سیاسی حکومت از طریق شرکت در انتخابات هم منحیث انتخاب شونده و انتخاب کننده میباشد که بزبان دیگر آنرا مردم سالاری نیز مینامند. ساموئیل هانتینگتون   Samuel P. Huntington ( ۱۹۲۷ – ۲۰۰۸ ) نظریه پرداز انگلیسی – امریکایی آنرا چنین تعریف میکند « فعالیت شهروندان منفرد و متشکل به منظور تآثیر نهادن بر فرایند تصمیمگیری سیاسی دولت.» ، تنها از طریق مشارکت سیاسی است که میتوان حاکمیت سیاسی را بصورت مسالمت آمیز دست بدست کرد، تنها از طریق مشارکت سیاسی مردم میتوان از وقوع کودتا ها جلوگیری کرد، این مشارکت سیاسی مردم در اداره وتصمیم گیری است که به حکومت مشروعیت میبخشد واز طریق مشارکت سیاسی رهبران مورد اعتماد مردم برگزیده میشوند ومشارکت اجتماعی از سهمگیری آگاهانه، فعال وهدفمند مردم در روابط عمومی و بین گروهی چون اتحادیه ها، انجمن ها، باشگاه ها، سازمانهای مذهبی وصنفی و غیره تشکلات دولتی وغیر دولتی که به منظورجلب همکاری بیشتر مردم به رویداد های معین اجتماعی تآسیس گردیده باشد حکایت دارد و همچنان مشارکت فرهنگی سهمگیری فعال وداوطلبانه مردم را در وفاق فرهنگی و اجتماعی مخصوصآ در جوامع با خصوصیات مختلف اتنیکی ارتقای سطح فرهنگ عمومی در میان همهٔ مردم میباشد. مشارکت در حالیکه بهترین وسیله وابزار در راه توسعه اجتماعی، اقتصادی وسیاسی در کشور میباشد از طرف دیگر اشتراک فعالانه مردم در رویداد های اجتماعی، سیاسی واقتصادی یکی از اهداف زرین انسانی برای تشکل مردم بدرو یک ملت به هم پیوسته برای قطع جنگ وبرادر کشی بوده که ما را به سرمنزل مقصود دولت ملت رهنمون میگردد.

پس به این نتیجه میرسیم که موضوع مشارکت فعال زنان منحیث نیمی از اجتماع ما رکن اساسی برای تأمین صلح، و امنیت، رفاه، ترقی، پیشرفت و رفع فقر و فاقه در کشور محسوب میگردد. در هر آنجاییکه شهروندان اعم از زن و مرد  فعال دارند و در ساحه مسئولیت مسئولانه عمل میکنند آنجا جنگ نیست، آنجا برادر کشی نیست، آنجا بی رحمی نیست، آنجا وحشت نیست، آنجا فقر نیست، آنجا بی عدالتی نیست، آنجا ترقی است، آنجا پیشرفت است، ، آنجا رفاه است، آنجا برادری است، آنجا برابری است، آنجا مساوات است، آنجا مردم خود حافظین منافع کشور شان اند، آنجا مردم خود متخلفین را به پنجه قانون میسپارند، آنجا مردم خود حکومت را در تطبیق قانون همکاری میکنند و...... این است مفهوم اصلی مشارکت مردم در همهٔ امور سیاسی، اجتماعی واقتصادی کشور. که مشارکت زنان جای اهم را در این پروسه دارد. مشارکت زنان یعنی  حضور فعال زنان  و دخالت مثمر، آگاهانه، داوطلبانه، متعهدانه آنها  برای تصمیم گیری، پلان گذاری، اجرای فعالیت و نظارت بر فعالیت در عرصه های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فر هنگی که به اختصار میتوان گفت در کلیه امور که منافع مادی و معنوی جامعه را تأمین میکند میباشد. بر اساس اعلامیه حقوق بشر سازمان ملل متحد همهٔ افراد بشر حق دارند در تمام امور مربوط به سرنوشت شان مشارکت فعال داشته باشند. پایان قسمت سیزدهم ( ادامه دارد)