صلحِ دوحه نجات یاسقوط افغانستان!

صلح یکی از ضرورت ها و اولویتهای اشد درجوامع به شمارمیرود صلح به معنی نبود جنگ نیست  بلکه فضیلتی است که از نیرو و قدرت جان مایه میگیرد قسمیکه آزادی به معنی درزندان نبودن نیست وازخود یک مفهم و ارزش خاص دارد صلح هم دارای ارزش و فضیلتِ است که بدون آن معنی و مفهوم خودرا از دست میدهد، صلح، ایثار، خود گذري وفداکاري میخواهد ولی این خودگذری وایثارهرگز نباید به بهائي شکستن ستون فقرات باشد که با اندک حرکت به قطع حرامغز و مرگ حتمي بیانجامد، بعضی ها آنقدر با خوشبیني افراطی به خورشید صلح مینگرند که مایهٔ تعجب برمی انگیزد، باید گفت مذاکرات دردوحه نباید آنقدر باعث دلگرمي گردد که همه ارزش ها، دستاورد ها و زیربناهای ایجاد شده درجامعه دست کم دریک قرن اخیر به باد فنا داده شود ونه آنقدرباعث دلسردي شود که تمام آن ارزش هاي که باید به آن رسید وفرصت بدست آمده ازدست برود، هدف آنست که افغانستان دارای دستاورد های ارزشمندی از زمان امان الله خان تابه امروزاست،  کشوریکه پس از استقلال ده سال درمسیر تحول قرارداده شد، با یک تند بادِ سقوی، ده ساله دستاوردش از معارف تا مطبوعات از نهضت زن تا آزادی های سیاسی ومدنی وقت، واز ساختمان تا جمیع مظاهر نو گرایی طی هفت ماه به اتش جهل سوخت وسالها سر بلند نکرد بازهم میتواند به کام همان توطئه ها و نابود سازی ها برگردانده شود.

با انفاذ قانون اساسی دوران سلطنت محمد ظاهر شاه یکبار دیگر نسل نو مشعل نبرد حق با ناحق را بر افروخت اما این هم در کمتر از چهل سال فروزان نماند ، همان ارتجاع سیاه وعقبگرا با حمایت منطقوی وجهانی استعمار واستعمار زدگان به کمک پاکستان وایران دار وندار چهل سال را در آتش جنگ سوختاند، چور کردند، غنیمت بردند، به پاکستان سپردند وده سال زیر نام مجاهد وطالب وظیفهٔ ویرانی وبربادی هفت ماهه سقوی را به انجام رسانیدند تا اینکه کشوررا در بند ۴۷ کشور دیگر در آوردند وخود به غولهای ثروت وجایداد های نا مشروع وصاحبان لشکرهای مسلح مبدل شدند.

اکنون که باز درطول این بیست سال وطن صاحب دستاورد های شده که تا اندازه زخم هایش را التیام بخشیده آزادی های مردم برگشته پروژه های عمرانی و انکشافی یکی پی دیگربه ثمرمیرسد روشنگری و روشنفکری درجوانان رشد نموده، بعضی ها میخواهند این همه را باز دستخوش لهیب عقب گرائی قرون اسطائي وسقوی کنند به آرمان این که، است و نیست صلح دردوحه است وطالبان هم فرشته های صلح، این یک فکرازبنیاد باطل است!

هنوز تارسیدن به صلح پایدار، باحرمت و باعزت راهی دور و درازی راباید پیمود هرقدم باید سنجیده، محاسبه شده و به اساس یک میکانیزم تدوین شده به پیش برود نه احساساتی، مصلحتی وعاطفی چه خاصه آنکه منافع بعضی افراد و یا حلقات در آن متبلور باشد؛ درنظرگرفته شود.

دراین روزها یکعده از پشت تریبیونها و کمره های تلویزیونها و مجالس با دهن کف آلود چیغ و فریاد براه انداخته و شیپورصلحِ دوحه می نوازند، و به یک کش دولت و بخصوص داکترغنی را مقصرو مانع اصلی صلح میدانند، ولی سؤال دراین است که این صدا چرا برضد داکترغنی با این پیمانهٔ وسیع نشخوار میشود، لازم به یاد آوریست که هدف من دفاع از داکترغنی نیست ولی به یک نکته باید اعتراف کرد بدونِ داکترغنی جمهوریت هم وجود ندارد لااقل دراین مقطع زمان، اسد دورانی رئیس پیشين آی اِس آی پاکستان این بار دوم است که میگوید داکترغنی در دولت آینده که ساخته میشود نقش نخواهد داشت و پاکستان بیشتر به داکترعبدالله عبدالله و محقق در این خصوص اهمیت میدهد، نیویاراک تایمز چاپ امریکا هم بطور غیرمسئولانه نوشته  که « با وجود توافق احتمالی طالبان و هیات مذاکره‌کنندۀ دولت در قسمت طرزالعمل مذاکرات، رئیس‌جمهور غنی از ادامه گفتگوهای صلح امتناع می‌کند  نیویارک تایمز در گزارش خود به نقل از سه مقام دولتی روایت کرده که،  اشرف‌غنی بر یک مورد از جزئیات تاکید کرده و آن این که دولت افغانستان در این طرزالعمل باید با نام رسمی آن یعنی «جمهوری اسلامی افغانستان» یاد شود. جزئیاتی که به گفته این روزنامه در گذشته نیز باعث توقف مذاکرات شده بود.»

«صدیق صدیقی، سخنگوی ارگ ریاست جمهوری با بی‌اساس خواندن گزارش روزنامه نیویارک ‌تایمز؛ مبنی بر ایجاد مانع در برابر گفتگوهای صلح توسط رئیس‌جمهور غنی، گفت که رئیس‌جمهور همواره در راستای تحرک بخشیدن به مذکرات صلح تلاش‌ نموده است.

در عین حال، آقای صدیقی شام‌ روز دوشنبه (۱۰قوس) تاکید داشت: رئیس‌جمهور اشرف غنی، با آزادسازی پنج هزار زندانی طالب، یک گام شجاعانه‌ به منظور سرعت بخشیدن به گفتگوهای صلح برداشت، حسن‌نیتی که با تاسف از سوی طالبان پاسخ مثبت داده نشد.»

تأسفبارتر اینکه نیویارک تایمز بعوض آنکه از ترورها قتل و قتال های وحشیانهٔ گروه طالبان یادآوری کند و آنرا بزرگترین مانع دربرابر ایجاد صلح واحترام به حقوق انسانی افغانها بداند و مشکلات که در روند صلح ایجاد کرده اند تبصره و نقد نماید ازیک گروهٔ تروریست و جنگ طلب قرون اسطائي دفاع کرده آنهارا صلحجو و دولت را ناقض صلح قلمداد میکند  واقعاً مضحک وغیر قابل توقع از یک روزنامه جهان مدرنِ دموکراسی است، درحالیکه این داکترغنی بود که امریکا را آماده مذاکرات باطالبان جهت تحقق صلح درکشورساخت.

آیا پیشنهاد داکترغنی نامعقول بود؟

با امضای موافقتنامهٔ امریکابا طالبان درقطر، طالبان و حامیان آنها فکر میکنند جنگ را برده اند وامریکا را شکست داده اند ازاین رو با انکار از موجودیت دولت افغانستان، منحیث یک دولت رسمي میخواهند مذاکرات را با سایرگروه های مجاهدین سابق به پیش برند و دولت را هم جز همین گروه ها یکطرف قضیه حساب کنند، در طرزالعمل بحث روی همین بود بلاخره به این تفاهم رسیدن که هئیت طالبان اصطلاح امارت را کنار میگذارند و هئیت جمهوریت نام (دولت جمهوری اسلامی) خود را کنار میگذارند، یعنی طالب و دولت منیحث دوطرف درگیر بحث را به پیش میبرند این عقب نشینی دولت که با فشارهای جامعهٔ جهانی صورت گرفت در حقیقت یک ضربه به حثیت دولت وارد کرد چون این جنگ را صبغهٔ یک جنگ داخلی داد نه جنگ با تروریزم، درحالیکه دولت افغانستان از طرف همه کشورهای جهان برسمیت شناخته شده  درتمام جهان نماینده گی های خودرا دارد چطور میتواند منحیث یک گروه و یا یکطرف با طالبان داخل مذاکره گردد، این حرف میرساند که بازهم حرف سر همان توافق امریکا و طالبان است که درآن حرف از ایجاد حکومت اسلامی رفته است یعنی طرفین اکنون روی یک میکانیزم ایجاد دولت جدید بحث میکنند و این یک ضربه بزرگیست به جمهوریت اسلامی افغانستان ونظام جمهوریت .

بعد از تشکیل نشست بن امریکا بفکر ان بودکه  دولت متشکل ازتکنوکرات ها و مجاهدین باید درحمایت از ارتش آمریکا، ستراتیژي و منافع امریکا را در منطقه حراست کند و در صورت تنش نظامي میان امریکا، ایران، چین و روسیه انتظار داشت  تا دولت افغان آمادگي خود را بخصوص از حمله احتمالي بر ایران بیان نماید و در کنار امریکا بایستد، اما رئیس جمهور اشرف غني برعکس انتظار اعلام نمود که خاک افغانستان علیه هیچ کشور دیگرمورد استفاده قرار نخواهد گرفت. چنین موضعگیری رئیس داکترغنی، و نمونه های نافرماني های مشابه یکجا با عوامل دیگر، امریکا را به این نتیجه زیانبار رساند تا درصدد تضعیف دولت افغانستان سعی نماید بناً مناسبات خود را به همکاری پاکستان با طالبان نزدیکتر ساخت تا آنجایی که با وجود داشتن پلان ستراتیژیک با افغانستان پیشبرد پلان های ستراتیژیک خود در افغانستان و منطقه را به طالبان واگذار نماید، این باعث شدکه امروز امریکایی ها به طالبان باوجود آن ذهنیت عصرحجرِشان نزدیکی میکند، کار درمورد تضعیف دولت داکترغنی بیشتر وخوبتر درزمانیکه «جانبس» سفیرامریکا در افغانستان بود دیده میشود وی بشکل بیشرمانه درتضعیف دولت مرکزی مصرانه تلاش کرد تا آنکه یکعده را تشویق به نپذیرفتن نتیجهٔ برحقِ انتخابات کرد.

امریکا واقعاً میخواهد افغانستان راترک کند؟

سیاستهای عجیب وغریب پرزدنت ترامپ نتها اینکه روابط این کشوررا با جهان به مخاطره انداخت و دچارلغزش کرد بلکه در داخل هم با بی اعتنایی و سیاست های ضعیف موج سیل آسای  اعتراضات برعلیه تبعیض انژادی وبی عدالتی های اجتماعی بیم ونگرانی نخبگان این کشور را به وحدت ملی ایالات متحده درآینده برانگیخت، چنین روش ناسنجیده سبب شد که آقای ترامپ حمایت خود را در جامعه از دست دهد وباعث گردد که درانتخابات آرای اکثریت ملت را بدست نیاورد، مشکلات سیاسی ئیکه آقای ترامپ از خود بجا گذاشته آقای جوبایدن را به آن وادار خواهد کرد تا بیشتر وقت خود را صرفِ ترمیم این نابسامانی ها نماید، که ازآن جمله یکی هم مسئلهٔ افغانستان است گرچه سیاست های آقای جوبایدن هم در مورد افغانستان خطرناکتراز ترامپ است چنانچه دریک ملاقات با آقای حامد کرزی به خشم گفت بود که «پاکستان برای ما پیجاه برابر بیشتراز افغانستان اهمیت دارد» و هم باری نظر داد که « جنگ درصورت درافغانستان ختم میشود که افغانستان به چندقسمت تجزیه یا فدرال گردد» چنین سیاست آقای بایدن برای افغانستان و افغانها نگران کننده است گرچه شاید برای یکعده که خود را افغان نمی دانند و افغانستان را سرزمین خود نمی پندارند جالب و پسندیده باشد، امیدواریم که این نظر و تفکردوراز واقعیتِ آقای بایدن بعداز بدست گرفتن تصدی قدرت عقلانیت وواقعبینی را بخود بگیرد.

هنوز آقای بایدن نظرمشخصِ درخصوص خروج عساکر امریکائي از افغانستان نداده  ولی نظریات بسیاری از سناتورها و نظامیان جمهوریخواه دراین خصوص متفاوت از آقای ترامپ است، آقای «میچ مک‌كانل» رهبر اکثریت جمهوری‌خواه در سنای ایالات متحده هشدار داد که عقب‌نشینی زودهنگام سربازان کشورش از أفغانستان به معنای پشت‌کردن به متحدان امریکا و یک پیروزی بزرگ برای اسلام‌گرایان خواهد بود، مک‌کانل که از حامیان دونالد ترامپ به‌شمار می‌رود در سخنرانی خود در صحن مجلس سنا بدون اشاره به برنامه واشنگتن تاکید کرد که پیروزی اسلام‌ گرایان به معنای شکست و تحقیر امریکاست  دیچه ویلی فارسی.

اروپا نیز باخروج قوای امریکا مخالف است آقای استولتنبرگ روز دوشنبه همچنین اعلام کرده که یک گفتگوی تلفنی عالی» با جو بایدن» داشته و دربارهٔ افغانستان نیز صحبت شده است. وی افزود:‌ «بهای ماندن در افغانستان، البته درگیری نظامی است. اما بهای خروج، به‌خطر انداختن دستاوردهای ما در آنجاست.» دیچه ویلی فارسی

برعلاوه خروج امریکا ازافغانستان به معنی شکست و سرافگندکی این ابرقدرت است که این را نظامیان وبسیارامریکایان نمی پسندند ازطرف هم منافع امریکا و کشورهای غربی درافغانستان این اجازه را نمیدهد که امریکاسربازانش را از افغانستان بیرون کشد یکی از دلایل آن ذخیرهٔ سرشار ثروت پنهان وطبعیی درجمهوریت های شوروی سابق همجواربا افغانستان است، دلیل دیگرنظامیان امریکا برخلاف آقای ترامپ خواهان ماندن درافغانستان اند چنانچه «جنرال مارک میلی» لوی درستیزقوای مسلح امریکا بتاریخ ۳ دسمبر۲۰۲۰ گفت که امریکا  پس از کاهش تعداد سربازان آمریکایی در افغانستان دو پایگاه بزرگ امریکا و «چندین پایگاهٔ ماهواره‌ای» خویش در افغانستان راحفظ خواهند کرد، احتمالاً که یک از دلایل ماندن این پایگاه هاهم رابطهٔ پرتنش امریکا با روسیه چین وایران باشد، بناً طالبان  که فکرمیکردند فاتح میدان اند باآمدن بایدن این خواب شان آهسته آهسته به یأس مبدل میگردد.

هفتهٔ قبل داکترزلمی خلیلزاد درقطر به طالبان ملاقات کرد و بعد ازملاقاتِ داکترخلیلزاد طالبان و سرپرست سفارت امریکا درکابل آقای راس ویلسن گفت که باید ازجملهٔ ده هزارزندانی طالب تا نیمه ماه دسمبر هفت هزارطالب رهاگردد که این یک جزتوافقنامه امریکا و طالبان است، موافقهٔ که افغانستان درآن حضورنداشته بناً نزد افغانستان رسمیت ندارد، این حرف آقای سفیرامریکا تحقق همان گفتهٔ هربرت مک‌مستر مشاور امنیت ملی پیشین آمریکا در برنامه هارد‌تاک بی‌بی‌سی ثابت میکندکه گفته بود:" افغانستان بزرگترین ناکامی سیاست خارجی اداره ترامپ است، ما (آمریکا) خروج را چنان اولویت دادیم که با طالبان علیه دولت منتخب افغانستان، همدست شدیم."

مشاور پیشین امنیت ملی آمریکا می‌گوید:" فکر می‌کنم ما آنچه را همین حالا در افغانستان می‌بینیم آغاز یک فاجعه انسانی در این کشور است.

این عملِ ادارهٔ پرزدنت ترامپ مداخلهٔ آشکار و بی شرمانه درامورداخلی افغانستان و اهانت به حاکمیت ملی و اراده ملت و دولت افغانستان شمرده میشود مردم افغانستان باید نیات شوم ادارهٔ ترامپ را با چشم بینا بنگرند وآنرا مردود بشمارند اینکه طالبان از این زد وبند با امریکا راضي اند واقعاً مایهٔ تأسف ماست.

نظرمختصربه چنددستگی طالبان، وروابط آن با پاکستان؟

لازم است ساختارهای طالبان را از نظر بگذرانیم که از نظرتشکیلاتی و نظامی در کدام سطح قرار دارند تابدانیم که آيا میتوان بالای این گروه صد درصد اعتماد کرد که صلح را تأمین کرده میتواند یانه!

گرچه این سؤالیست که جواب آن خیلی دشواراست زیرا پیچیده گی جنگ در افغانستان، مداخلات بلاانقطاع پاکستان و استخباراتی نظامی آن کشور درامورداخلی افغانستان، وابستگیهای طالبان به استخبارات پاکستان و منطقه پرداختن به این جواب را دشوار میسازد، ولی باآن هم اگر خوشبینانه قضاوت نکنیم میتوانیم بیک سلسله واقعیت ها دست یافت که بتواند به مشکل ما جوابگو باشد.

گروهٔ طالبان خود به چندین دسته خورد وبزرگ تقسیم میشوند که قرار ذیل اند:

·     ۱-طالبان مربوط ملامنصور و شورای کویته، ۳۵ هزار نفر، رهبر ملا هیبت الله، شیخ الحدیث، نورزی، معاونین سراج الدین حقانی، رئیس شبکه حقانی و ملا محمد یعقوب، فرزند ملامحمد عمر .

·     ۲-طالبان مربوط ملا رسول، مستقل، ۱۵ هزار تا ۲۵ هزار نفر. در ولایات های هرات، فراه، بادغیس، فاریاب، هلمند، زابل، غزنی و پکتیا حضور نظامی دارند. گروه مولوی رسول، سه معاون سیاسی منصوب کرده است؛ ملا منصور دادالله، ملا شیرمحمد آخندزاده و عبدالمنان نیازی، و ملا بازمحمد حارث را به عنوان معاون نظامی انتخاب نموده است.

·     ۳- گروه داعش: مستقیم با داعش ارتباط دارد و اکثریت افراد آن جداشده از بدنهٔ طالبان موجود اند،گفت میشود تعداد آن  بیشتراز ۳۴۰۰ نفر در افغانستان است که درآن افراد. گروه های سابق سرحدی پاکستان به نام لشکر اسلامی، جماعت الحرار، کرم ایجنسی، خیبرایجنسی، اورکزی ایجنسی، هنگو و پیشاور همه به داعش پیوسته اند.

·     ۵-القاعده: این گروه  با طالبان  روابط تنگاتنگ دارند الی ۱۰۰ نفر و ساحه فعالیت شان در کنراست. رهبر آن در افغانستان سعد بن ابی وقاص می باشد.

·     ۶- گروه محاذ فدائی که یکگروه تروریستی است در قندهار، هلمند و ارزگان فعالیت دارد. گروه محاذ فدائی شاخه ای از گروه ملا دادالله است که توسط ملا نجیب الله یا عمر خطاب تأسیس گردیده این گروه در آدم ربایی، ترور و بمب گذاری ها در افغانستان نقش دارد. این گروه مسولیت ترور مولوى ارسلا رحمانى، عضو شوراى عالى صلح و مشرانوجرگه و مقام سابق طالبان را به دوش گرفت. بمب گذاری در مقابل سفارت هند و قتل دو خبرنگار سویدنی و انگلیسی در کابل توسط این گروه صورت گرفته است، ملا نجیب الله، رهبر این گروه اظهار داشته که هدف این گروه لغو روند صلح میان شورشیان و دولت افغانستان و ادامه مبارزه با دولت در کابل و نیروهای ناتو، تا زمانی است که افغانستان را ترک کنند، وی گفته است که دفتر قطر برای حل مشکلات بین طالبان و دولت افغانستان، توسط دولت ایران و به رهبری ملا منصور ساخته شد تا مذاکرات بین دولت افغانستان و طالبان صورت گیرد. او اظهار داشت که ملا عمر به نسبت مریضی گرده که داشت، ضرورت به تداوی داشت. ملا منصور در میان دوا، اولاً به ملاعمر زهر خوراند تا ضیعف گردد. پس از این که ملا منصور وصیت ملا عمر را گرفت، او را به قتل رساند. این کلمات ممکن توسط آی اس آی ساخته شده باشد و برخلاف زهر توسط آی.اس.آی خورانده شد باشد تا روند صلح تخریب شود.

متباقی گروه ها حزب اسلامی گلبدین که تلاش دارد دریک ائتلاف با طالبان یکجاشود این گروه فعلاً ظاهراً با دولت است حزب اسلامی مولوی خالص که هم با دولت است وهم داعش وطالب، البته برعلاوهٔ گروه های فوق ۱۶ گروه دیگر نیززیر چتراسلام در افغانستان فعالیت دارند کفایت میکند بگویم این گروه هاهم تروریستی اند دراین بحث به همین اکتفا میکنیم.

ضعفهای گروه طالبان!

ضعف های عمده طالبان در دوحه قرار ذیل اند.

·     ۱-وابستگی مطلق این گروه با پاکستان و امریکا، موجودیت این گروه درقطرو روابط سیاسی اقتصادی این گروه با شیخ های عرب که بانک های آنها دردست امریکایهاست.

·     ۲-طلبان ایدیالوژی شکست خورده دارند گفتمان اسلام سیاسی، گفتمان غالب فلسفی نیست ودرافکار پویای علوم سیاسی پدیدهٔ شکست خورده است، رژیم سیاسی تیوکراسی یا روحانیت درهمهٔ جهان روبه زوال است، عصر امروز هژموني روحانیت رابرساختارهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و علمی نمی پذیرد.

·     ۳-تفسیرطالبان از دولت ملی، ضعف مشروعیت دارداین ضعف درنبود اجماع سایرگروه های اجتماعی به دورطالبان به صراحت دیده میشود. داکترملک ستیز

اکثریت قومندانان گروهٔ طالبان ازمجاهدین که با شوروی سابق میجنگیدن میباشد این قومندانان وابستگی تنگاتنگ با استخبارات نظامی پاکستان دارد وهمه به فرمان آی اِس آی پاکستان اند این خلأ یست که طالبان هر وقت میتواند از آن ضربه کاری بخورد آی اِس آی گروهٔ طالبان را به شاخه هامنقسم ساخته که هرآن میتواند از آن به نفع خود بهره برداری کرده و طالبان را زیرفشارجدی قراردهند.

امروز که طالب دولت افغانستان را منحیث دولت قبول نمی کند از مجبوریت هم پاشیدن شان است زیرا اگرحکومت را به رسمیت بشناسد دیگر جواز برای ادامه جنگ ندارند چون صفحهٔ جنگ  با امریکا را بسته کرده اند، اگر مردم افغانستان را بنام ملحد، همدست کافر، کمونیست ودهري یاد نکنند برای انتحار و انفجار درمساجد و کشتن علما و کارمندان دولت هیچ مجوز ندارند که ذهنیت سازی برای انتحاروترورکنند، پس این همه بازی درمحوری احراز قدرت میچرخد که طالبان درصددبدست آوردن آن اند، نه مسئله دین مطرح است و نه اسلام درآن جای دارد، چنانچه اکثرکشورهای معتبر اسلامی این جنگ را ناروا دانستند ولی طالب هنوزهم این فتواها را ناشنویده میگیرند زیرا با شنیدن این فتوا ها منافع پاکستان وقدرت گیری طالب به خطر مواجه میشود.

دولت جدید اسلامی یعنی چه!

جهان سیستم های مختلف حکومتداری را تجربه کرده است ولی اصطلاح که طالبان درمورد  نوع حکومت خود بکار برده اند آنرا جهان  جدیداً تجربه خواهی کرد «حکومت جدیداسلامی» طالبان دراین خصوص تا اکنون هیچ نوع توضیح بیشترنداده اند ولی اگرما ساختارحکومت جدید اسلامی را در حرکات و عمال طالبان جستجو کنیم بغیر از ویرانی سرکها، مکاتب، موسسات عام المنفعه، بندهای برق، بندهای آبگردان، تخریب پل ها، انفجارو انتحارجلوگیر از علم و فنون، پیشرفت و ترقی چیزی دیگرنمی یافیم، حتی درساحاتِ که سالها زیرتسلط طالبان قراردارد وقتی جنگ درساحات تسلط طالبان درمیگیرد آوراره گان جنگ به ساحات دولت پناه میاورند، این میرساند که طالبان از جهان، تمدن علم و تکنالوژی واحترام به انسان بسیار فاصله دارند بخصوص اولاد پشتونها بصورت کلی ازسواد وتکنالوژی محرم ساخته شده است.

طالبان خواستارچه نوع دولت اند!

جهان در کنفرانس ژینوا چند شرط اساسی دربرابرافغانستان قرار داد که به گفته آقای حنیف اتمر وزیر خارجه کشور دوشرط آن بسیار قابل اهمیت است:

شرط اول، آوردن صلح که درآن ارزش های (جامعهٔ جهانی) وجمهوری اسلامی حفظ شده باشد این حرف درگفتار۹۰ کشور وسازمان های بین المللی مکرراً بیان شد و هم درجِ قطعنامه گردید.

شرط دوم، حکومت داری خوب ومسئولانه که بیشترتأکید کشورها بر وحدت ملی ومسئولانهٔ مسئولان بود.

سؤال دراین است که آیا طالبان توان ایجاد چنین حکومت که بتواند مورد قناعت جامعهٔ جهاني قرارگیرد را دارند؟

طالبان زمانیکه در  ۱۳۹۶هـ ش قدرت رابدست داشتند به جزاز امنیت متباقی همه ارزشهای علمی، فنی ،اجتماعی،سیاسی، مدنی، اقتصادی، نظامی، کلتوری وفرهنگی را کاملاً ازبین برده بودند وافغانستان به کشور تبدیل شده بود که مردم ازنهایت مجبوریت درآن شب وروزخود را سپری میکردند، آنعده از مبصرین و تحلیلگرانیکه درپشت کمره های تلویزیون ها ازداخل وخارج قرار میگیرند و باکوتاه نگری و کوتاه فکری دولت جمهوری اسلامی و بخصوص داکترغنی را به باد انتقادمیگیرند و وی را به غصب قدرت و چوکی وتداوم اقتدار خود درکرسی ریاست جمهوری متهم میسازند و خواستار برکناری وقربانی دولت موجوداند یا ناقص العقل اند یاکور و بی خبراز تاریخ کشور یاهم منافع شان با کشورهای مدافع طالبان  گره خورده است، آیا گاهی هم فکرکردند که باکناررفتن داکترغنی چه بلای سراین ملت خواهی آمد؟

این حرف شوخی نیست سطحی نگری و وابستگی به غنی هم نیست این یک واقعیت تلخ جامعه ماست وباید آنرا حس کرد آنهائیکه چنین درک را ندارد با حرف های بیهوده ذهنیت ملت را خراب نکنند که فراد باز از جواب داد به ملت عاجزباشند.

ذبیح الله مجاهد سخنگوی طالبان شام دوشنبه ۱۷ قوس مطابق ۷ دسمبر ۲۰۲۰ با ژورنالیست ورزیده تلویزیون شمشاد میرویس ستانکزی مصاحبه داشتند وگفتند:

« آقای مجاهد ایجاد حکومت موقت رابکلي رد کرده گفت که آنها تجارب ناکام از حکومات موقت گذشته دارند و نمیخواهد این تجربهٔ ناکام را تکرارنمایند، آقای ذبیح الله مجاهد دراین گفتگو انتخابات راهم بصورت قطع رد کرد وگفت که درانتخابات یک عالم دین شاید هیچ رأی آورده نتواند درحالیکه جانب مقابل اش یک فردعادی بیشترین رأی بیاورد مثال اش هم گلبدین وسیاف که چقدر جانفشانی کردند ولی رأی نیاوردند این نه عدل است ونه انصاف،» ضمناً از گفتهای آقای مجاهد معلوم شد که آنها خواهان تصاحب کامل قدرت وایجاد امارت اند، واین آنها اند که برای دیگران درقدرت جای بدهندووو....!! لینک این مصاحبه ۴۵ دقیقی درذیل موجود است

به اساس گفته های آقای ذبیح الله مجاهد طالبان خواهان ایجاد امارت به شکل امارت متحده عربی که شکل موروثی دارد درافغانستان میباشند که درآن همه ارزشهای مدنی واجتماعی دیگر وجود نخواهد داشت واین است تحفه، آقای ترامپ به افغانها.

حال اگر جمهوریت حفظ نشود نظام که  قراراست جای آنرا بگیرد ویا ازطرف امریکا بالای افغانستان تحمیل گردد حال تصورکنید که افغانستان زیرنام اسلام ودین در چه کدال خواهد افتید تصوراش نهایت دشواراست پس چارچیست!

·       ۱-بدون تردید وبا قاطعیت تمام باید گفت که با کناررفتن داکترغنی هیچ قدرتی وهیچ نیروی از فروپاشای نظام جلوگیری کرده نمیتواند مطمئین باشید پاکستان منافع خود را دروجود یک افغانستان ضعیف می بیند که دراین فروپاشی از هر امکان و دستدرازی دریغ  نخواهد کرد.

·       ۲-طالبان به هیچ صورت حاضربه آتش بس نیستند زیرا که بالای قومندانان خود اعتماد کامل ندارند وتصورمیکنند که با بوجود آمدن آتش بس اکثریت قومندانان طالب که تاحال از واقعیت های عینی جامعه دورنگاه داشته شده اند را از دست خواهند داد، در آتش بس سه روزهٔ قبلی که طالبان وارد شهرها گردیدند وبا مردم هم صحبت شده بسیار واقعیت ها را به چشم خود دیدند این عمل شان خشم بسیارشدید ملا یعقوب پسر ملامحمد عمر که فعلاً معاون نظامی طالبان است را برانگیخت واین رفتار طالبان را شدیداً نکوهش کرده و قابل مجازات دانست.

·       ۳-هرحکومت که بنام امارت اسلامی که درزمان پیامبراسلام وخلیفه اول به صورت قطع وجودنداشت و یا حکومت جدید اسلامی تشکیل گردد که دررأس آن طالبان باشند عنان آن بدست پاکستان خواهد بود و طالبان توان ساختن حکومت ملی مورد قبول همه و حکومتداری مدرن که اساس آن به تکنالوژی عصری استوارباشد را ندارند وهم از طرف پاکستان گذاشته نخواهند شد به چند دلیل:

·       الف-ساختن حکومت ها دراین عصری علم وتکنالوژی کار ملا، چړي، طالب وعالم دین نیست!

·       ب-طالبان ازلحاظ ساختاري قسمی که دربالامفصلاً توضیح داده شد وابسته گي به نظامیان پاکستان دارند و تمام قومندانان آنها به امری آی اِس آی پاکستان نفس میکشند هرآن که پاکستان بخواهد آنها را به ضد حلقهٔ رهبری آن حتی اگررهبری طالبان کاملاً ملیگرا  ووطنپرستان دوآتشه هم باشند استعمال کرده میتواند چنانچه به همین منظور آی اس آی طالبان را به دسته ها تقسیم کرده و قومندانان را به خود وابسته ساخته اند.

·       ت- با آمدن طالبان تمام مشاورین پاکستانی درلباس افغانی وغیرافغانی در تمام جزوتام ها وستادی رهبری طالب جابجاشده تمام حرکات و سکنات ایشان را زیرکنترول استخباراتی خود قرارخواهند داد.

·       ث-استراتیزي پاکستان داشتن عمق ستراتژیک درافغانستان است وطالب را بخاطررسیدن به این هدف تا اکنون تربیه تجهیز، حمایت و پشتبانی کرده است پس با آمدن طالبان افغانستان یا به صورت مستقیم و یا غیرمستقیم بخواهی و یا نخواهی به صوبه پنج پاکستان تبدیل میشود حتی اگر طالبان چنین بی ننگی را قبول هم نکنند.

·       ج- طالبان دریک صورت میتوانند مستقلانه و با سربلندی فعالیت کنند که درکنار دولت جمهوری اسلام افغانستان قراربگیرند به یقین که با این عمل پاکستان دروجود گروه های جداشده از طالبان جنگ وسیع را علیه دولت و طالب براه خواهند انداخت ولی پیروزی از طالبِ کنارِ دولت خواهد بود.

دراین جای شک نیست که طالبان افغانان  و یک واقعیت جامعه ی ما هستند ولی به هیچ صورت مبرمیت جامعه شده نمیتواند اینکه امروز مورد لک بخشی ها و نوازش آقای ترامپ قرار گرفته اند بدان معنی نیست که قله های شامخ قدرت را فتح کرده اند، درافغانستان ۳۵میلیون انسان زندگی میکند وطالب درآن بیش از (۰،۵) فیصد نیست پس خواست ملت جمهوریت، علم، تمدن و انتخابات آزاد است اگر طالبان خواهان هرنوع دولت باشند باید درآن نظر وآرای اکثریت قاطع افغانها وجود داشته باشد طالبان اولترازهمه باید مشروعیت خود را از آرأی ملت بدست آورند وبعد حرف از شکل دولت بزنند آدم کشی، انتحار و انفجار هرگزبه یک گروه زیرنام دین و سؤی استفاده ازاعتقادات مردم مشروعیت داده نمیتواند تااکنون طالب مشروعیت خود را از تفنگ میگیرد که درعصرحاضراین شیوه جای ندارد باید این مشروعیت را مردمی سازد.

                                                      پایان