شورای عالی مصالحه ملی هم پرابلم شد

صلح تنها ختم جنگ و خاموشی سلاح نیست . صلح معامله و تقسیم کرسی های دولتی نیست . به گفته اسپینوزا « صلح به معنی نبود جنگ نیست ، بلکه فضیلتی است که از نیروی جان مایه می گیرد » . صلح نه تنها قطع جنگ ، ختم مخاصمت و تنازع است ، بلکه سازش ، اشتی ، و توافق ، از خود گذری و همدیگر پذیری ؛ جمع اوری سلاح . مهمات و وسایل جنگی ، تامین عدالت اجتماعی ، احترام به حقوق و ازادی های انسانی ؛ سرگذاشتن در برابر قانون و نظم عامه ؛ فراهم سازی زمینه های تجدید تربیه و ملکی سازی ؛ جستجوی امکانات و شرایط کار و فعالیت اجتماعی معقول برای اشتراک کننده های جنگ که سلاح به زمین گذاشته اند ؛ اتخاذ تدابیر صحی و معالجوی برای کسانیکه سال ها در جنگ بودند ؛ مساعد سازی امکانات تعلیم وتربیه برای فرزندان وطن ؛ مبارزه با فساد مالی و اجتماعی ؛ تامین دموکراسی و برابری در برابر قانون ؛ جوابگو بودن مراجع مسوول در برابر مردم . این ها حداقل شرایط برای تامین صلح عادلانه در کشور اند .

با درد و اندوه فراوان باید گفت که تامین صلح در کشور ما بیشتر جنبه معامله و زد وبند را دارد تا تامین صلح واقعی و فراگیر . اوازه های درز کرده به بیرون حاکی از ان است که خلیل زاد نماینده وزارت خارجه امریکا از دولت افغانستان خواسته تا قطعات نظامی و انتظامی خود را از ولایات جنوبی ( پکتیا ، پکتیکا و خوست ) بیرون کرده این ولایات را به طالبان بسپارند . به باور من این همان سناریوی کهنه اشغال جلال اباد و اعلان حکومت مجاهدین در دهه شصت خرشیدی میباشد که حکومت حزب وطن با مالیدن پوز پاکستان و عناصر مزدور جهاد پیشه و حامیان بین المللی شان به خاک مذلت  درس های فراموش ناشدنی برای شان داد . ولی پاکستان هنوز هم پند نگرفته همان پلان را با محتوای دیگر از طریق خلیل زاد به منصه اجرا میگذارد .

خلیل زاد این بار پلان تباهی کامل افغانستان را با خود به کابل اورده . داکتر عبدالله ، نور و قانونی و شرکا که صرف دغدغه حفظ پول های باد اورده خود را دارند با شور دادن سر بدون در نظر داشت تحلیل عواقب تباه کن بعدی این پلان شوم ، خلیل زاد را دلشاد ساختند . ولی اشرف غنی و اطرافیانش که به بازی های پشت پرده ای . اس. ای اشنایی دارند و از پلان تباهی احتمالی افغانستان با خبر اند ، موقع و امکان تطبیق این طرح را به خلیلزاد ندادند .

ازامکان بدور نیست که امریکا این بار هم با استفاده از سلاح کهنه ، قطع کمک های مالی به افغانستان استفاده کند . بدبختانه در این دو دهه تهاجم غرب به افغانستان ، دولت های برسر اقتدار نتوانستند با استفاده از امکانات مالی و لوژیستیکی که در اختیار شان گذاشته شده بود ، استفاده نموده زیربنا های اقتصادی و تخنیکی کشور را باز سازی مجدد نموده و به سوی خود کفایی اقتصادی بروند . لذا دست نگری و پابندی دولت به کمک های خارجی هنوز هم به قوت خود باقی است و این احتمال وجود دارد که امریکا با تهدید به قطع کمک های مالی به افغانستان و فشار جنگ سالاران داخل حاکمیت ، دولت را مجبور به چنین معامله ای بگرداند .

در کشور ما متل مشهور است که می گوید « پیر مردن اسان است ولی رخنه ای مرگ باز می شود » با واگذاری ولایات جنوبی به طالب کار به پایان نمی رسد . طالب ها یک بار امتحان خود را به مردم افغانستان داده و مزدور بودن خود را ثابت ساخته و نشان داده اند که مجریان پلان های ای . اس. ای  اند . لذا به مجرد سپردن ولایات جنوبی به طالب ، ولایات شرقی و جنوب شرقی خود بخود سقوط کرده جنگ به دروازه های کابل می رسد . در کابل که دولت متشکل از تنظیم های جهاد پیشه ، تکنوکرات های امده از غرب و قسمآ افراد نفوذی طالبان است ، به گردن هم می افتند . در این خلا جنگ سالاران که در طول چند دهه میلیون ها دالر سرمایه اندوخته اند ، بخش های باقیمانده سرمایه خود را به دوبی ، دوحه ، ترکیه ، ایران وحتی روسیه فعلی انتقال کرده خود با خانواده و نزدیکان خود تا رسیدن طالبان کشور را ترک میکنند .

تکنوکرات های امده از غرب یا با پادر میانی امریکا در امارت اسلامی جای خود را پیدا کرده به شیوه دیگر به چپاول دارایی های مردم ادامه میدهند و یا با استفاده از امکانات ولی نعمتان خود با بکس های پر از دالر به خانواده های خود در غرب می پیوندند .

به این ترتیب طالبان به کمک افراد نفوذی خود در دولت زمینه های سقوط حتمی نظام سیاسی کشور را که مجموعه کاملی از نهاد ها ، گروه های ذینفع سیاسی ــ اجتماعی و ارتباطات میان این نهاد ها و قواعد رهبری سیاسی است را فراهم ساخته ، چپاول و چور مجدد داشته های مادی و معنوی کشور بدست طالبان اغاز و سالهای ۱۹۹۲ یک بار دیگر تکرار شده و پاکستان به اهداف خود که تباهی افغانستان است می رسد .

فراموش نباید کرد که ایران سالهاست از ساخت وساز بند های ابگردان در غرب کشور نا راضی و براشفته بوده وبخشی از گروه طالبان را زیر حمایت مالی و سیاسی خود در اورده است . به مجرد بروز خلای قدرت ایران از موقع استفاده کرده با فراهم نمودن امکانات تخنیکی برای این گروه بند های ابگردان که طی چندین دهه با خون و اشک انسان این وطن اعمار شده را تخریب و بخش های غرب کشور را چپاول و داشته های مادی و معنوی انرا به غنیمت می برد .

در سرحدات شمالی متصل با جمهوری های اسیایی میانه که روس ها در انجا فعال اند و زد وبند های با طالبان دارند ، وضع تغیر چندان نمی کند . زیرا این گروه به کمک و یاری روس ها این مناطق را زیر پوشش مکمل خود قرار داده و با نیرو های حزب اسلامی گلبدین حکمتیار به معامله می رسند . روس ها با تحریک طالبان که دیگر بخش اعظم کشور را زیر کنترول خود دارند به موافقه رسیده و امارت اسلامی در بخش بزرگ کشور تحت حمایت پاکستان ، ایران و روسیه بوجود می اید .

ما دراین شک نداریم که صلح نیاز مردم افغانستان است . ولی باید دانست که کدام صلح ؟ شاید صلح راکه پاکستان از طریق طالبان بر ما تحمیل میکنند بدتر از جنگ فعلی باشد .

شورای عالی مصالحه ملی که مرکز تجموع خانواده جنگ سالاران جهاد پیشه گردیده ، نمیتواند مظهر تامین صلح در کشور باشد . در این جنگ تمام مردم افغانستان صدمه دیده و متضرر شده اند . شورای عالی مصالحه نمی تواند این کتله بزرگ را نادیده بگیرد .

غرب تلاش دارد با اوردن فشار بر دولت افغانستان مبنی بر تقویه بیشتر شورای عالی مصالحه ، از یک سو دست اشرف غنی را از پروسه صلح کوتاه سازد و از سوی دیگر زمینه جولان بیشتر برای داکتر عبدالله را میاثر بگرداند که این خود موجبات سرکشی بیشتر شورای عالی مصالحه از دولت و باز شدن بیشتر درز میان دولت و این شورا فراهم می گرداند .

من قبلا وضاحت دادم که با گذاشتن ولایات جنوبی برای طالبان احتمال قوی وجود دارد که ولایات شرقی و جنوب شرقی توسط تحریک طالبان سقوط کرده و جنگ به دروازه های کابل برسد . تجارب گذشته نشان داده و تاریخ گواه است که در چنین حالات دولت که عالی ترین مظهر رابط قدرت و حاکمیت و نماد مصلحت عمومی بوده و دارای ویژه گی های شامل نظم و امنیت ، پاسداری از قانون و حقوق طبیعی شهروندان و ایجاد رابط همبستگی اجتماعی و تامین رفاه و اسایش اجتماعی میباشد ، از درون می پاشد و تراژیدی سالهای دهه شصت خرشیدی تکرار می شود و پاکستان یک بار دیگر به ارزوی دیرین خود که ویرانی نهاد های اجتماعی ، سیاسی و نظامی در افغانستان است ، می رسد .

من با سروصدا های مبنی بر تجزیه افغانستان به دست پاکستان بدلایل زیر موافق نمی باشم . پاکستان در تلاش است از یک سو برای خود عمق ستراتیژیک بوجود بیاورد و از سوی دیگر به بازار های اسیایی میانه دست رسی پیدا کند . برای پاکستان یک افغانستان ضعیف و دست نگر و تحت الحمایه به مراتب مفید است نسبت به تجزیه و بوجود امدن سرحدات جدید . لذا در اخرین تحلیل پاکستان به کمک غرب و کشور های همسایه امارت اسلامی ؟ طالبان را در افغانستان برپا می کند که دیگر در ان از حقوق انسانی ، احترام به کرامت انسان و نوع بشر ، دموکراسی و حقوق شهروندی ، حقوق و ازادی های زنان ، خبری نبوده ، ملا طالب و چلی هر کاره ان باشند . این اخر مطلب نیست . پاکستان تشنه داشته های زیر زمینی ماست که هنوز دست ناخورده باقی مانده است . وضع اقتصادی در کل در پاکستان به طرف وخامت می رود . در صورتیکه نظامیان پاکستان نتوانند یک راه حل بیابند ، احتمال ناارامی ها در مناطق مختلف پاکستان بدور نیست . به همین دلیل نظامیان پاکستانی با گرم نگهداشتن اتش جنگ و ویرانی در کشور ما تلاش دارند اذهان عمومی در کشور خود را از مشکلات داخلی منحرف و متوجه به اصطلاح عامل خارجی نمایند .

بیاید نگذاریم نظام سیاسی در کشوراز هم بپاشد و یک گروه مزدور و بیگانه پرست برسر نوشت ما حاکم شود .

10.12.2020