کشتار وحشیانه چنگیز درهرات، بروایت سیفی هروی

قسمت اول

مقدمه :

هرات آنقدر نویسنده و شاعر ودانشمند وهنرمند ومورخ دارد که ضرورت ندارد کسی دیگری قلم بردارد ودربارۀ آن شهرمعروف چیزی بنویسد. چندروز قبل مطلبی در باره ویرانی بلخ توسط چنگیز نوشته بودم ، یک ازخوانندگان بنام یلماز درکامنتی نوشته بودکه این گونه نوشته ها بمنظورمغول ستیزی صورت میگیرد، وچنگیز هم مثل کوروش وداریوش واسکندر و دیگر فاتحان لشکرکشی کرده ولی زیادمردم را نکشته است .


البته تاریخ فتوحات هریک از کشورگشایان را ثبت کرده است، ولی هیچیک از کشورگشایان درخون افشانی به پایه چنګیز نمیرسند وکودک را در رحم مادر نکشته اند. نمیدانم ایشان تاریخ های که مورخان در دربارشاهان وایلخانان مغول نوشته اند از قبیل:تاریخ جهانکشا از عطاملک جوینی مورخ دربار ارغون خان حاکم ایران وآسیای صغیر(درسال ۶۵۸هق) ،جامع التواریخ رشیدی(از خواجه رشیدالدین فضل الله وزیرغازان خان ( درسال ۷۱۰هق)،تاریخ وصاف،از شهاب الدین عبدالله شیرازی (درسال ۷۲۸هق)، تاریخ نامه هرات از سیفی هروی (سيف بن محمديعقوب الهروی)، مورخ دربار ملوک کرت هرات( در سال۷۱۸هق)، را خوانده اند یا خیر واگرآنها را نخوانده باشد آیا تاریخ غبار را مرورکرده وبدان باوردارد یاخیر ؟

همه مورخان فوق الذکرگواهی داده اند که کشتارمردم توسط لشکریان مغول بسیار وحشتناک وبی رحمانه بوده است. منظور این مورخان مغول ستیزی نیست ، بلکه دادن تصویری از وحشت جنگ است که توسط اقوام صحرانشین مغول براین مردم رفته است.نشان دادن نقطه های ضعف مردم است در برابر دشمن که اگر از شهر ودیار خود دفاع نکنند وتسلیم شوند ، همه نابود خواهند شد. غلط بودن این تصوراست که اگر تسلیم شوند ، بجان امان می یباند ولی همه جا معلوم گردید که این تسلیم شدنهاجز نابودی خود و به اسارت دادن زن و دختروفرزندان شان وبه غارت رفتن دار وندارشان چیزدیگری در برنداشته است.

اکنون من از زبان یکی از مورخان هراتی (سیفی هروی) که وحشت جنگ وکشتار و ویرانهای مهاجمان مغولی را بچشم خود دیده وآنچه را ندیده از زبان بزرگان ورجال آگاه معاصرخود شنیده وبعد ثبت تاریخ خود نموده ، میخواهم دراینجا از نظر بگذرانم و تاثیرات سوء این کشتار ها را بر وضع زندګی اجتماعی واقتصادی مردم هرات وکل مردم افغانستان وایران برشمارم .

اهمیت شهرهرات درقرون وسطی :

شهرهرات، در قرون وسطی ازشهرهای تاریخی و پرجمعیت وآبادان کشور بود که بالاحصارارگ آن با مسجد جامع بزرگ ومزین با کاشی های فیرزه گون با مصلا های برافراشته درچهارگوشۀ آن به آن شهر شکوه وابوهت خاصی بخشیده است.

همه مورخان وجغرافیا نگاران اسلامی دراین قول متفق اند که شهرهرات در دوران قبل از یورش مغول از تمام شهرهای خراسان وسیستان وماوراء النهربزرگتر و زمین آن حاصلخیزترومعمور ومرکز تجارت وداد وستد بازرگانان ومحل تجمع توانگران ومرکز فضلا ودانشمندان بوده است.

ابواسحاق ابراهیم بن محمد استخری (متوفی۳۴۰هق)گوید:هرات بزرگترین شهرخراسان است، درتمام خراسان وماوراء النهر ومرو وسجستان وجبال شهری به این بزرگی یافت نمیشود. درهیچ مسجدی به اندازۀ مسجد هرات اجتماعی نمیشود.انبار امتعه وکالاهای تجارتی ایران به خراسان است. [1]

ابوعبدالله مقدسی (۳۳۶-۳۸۰هق) می نویسد: «هرات بوستان این نقاط است،جمعیت انبوه دارد،عمارات آن به هم چسپیده اند ودیه های بزرگ دارد.مردمش زیرک وشوخ وشنگ و دارای ذوق ادبی هستند. ازاینجا اقسام وانواع پارچه های اعلی به کشورهای مختلف فرستاده میشود.»[2]

یاقوت حموی که درسال ۶۰۷هجری(۱۲۱۰م) درخراسان بوده میگوید:« هیچ شهری را نیافتم که بزرگی واهمیت وشرافت واحترام وزیبائی وپرجمعیتی هرات را داشته باشد. بوستانهای زیاد وچشمه طبیعی فروان دارد. مردمش دارای ثروت هنگفت می باشند.هرات پراز مردمان فاضل ودانشمند واعیان ومتمولین معتبراست.بسیاری از علمای بزرگ واشخاص مهم منسوب به هرات میباشند. [3]

مستشرق معروف انگلیسی درکتاب جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرق با توجه به منابع جغرایا نگاران اسلامی مینویسد: «بقول ابن حوقل ومقدسی درقرن چهارم هجری، قلعه وباروئی باچهار دروازه داشت . این دروازه ها به ترتیب موسوم بودند به دروازۀ سرای(دروازۀ کاخ درشمال برسرراه بلخ)، دروازۀ زیاد (درسمت مغرب برراه نیشابور)، دروازۀ فیروز( در سمت جنوب برسر راه سیستان) ،دروازۀ خشک (درسمت شرق برسر راه غور). قلعه هرات هم (که کهندژ نامیده میشد) چهار دروازه داشت که هریکی از آنها روبروی یکی از دروازه های شهر بود و به همان نام خوانده میشد. وسعت شهر نیم فرسخ درنیم فرسخ بود. دارالاماره درمحلی بود بنام خراسان آباد در یک میلی خارج شهر برسرراه فوشنج که بطرف غرب می رفت. نزدیک هریک از آن چهار دروازه درداخل شهر یک بازار وبیرون هر دروازه حومه ای پهناوری وجود داشت ومسجد جامع بزرگ در وسط بازار ها بود ودر زیبائی وکثرت نمازگزاران درتمام خراسان وسیستان بی نظیر بود. پشت سمت قبله مسجد، زندان شهر قرارداشت.... یاقوت حموی که درسال ۶۱۴ هجری یعنی چهار سال قبل از حمله مغول در هرات بوده گوید:درخراسان شهری بزرگتر ومهمتر ونیکوتر وبارونق تر وپرجمعیت تر ازهرات ندیده ام، باغهای بسیار وآب فراوان دارد. »[4]

درسال ۶۱۸(۱۲۱۸م) که هرات مورد حمله مغولان واقع گردید، به قول سیفی هروی ۱۹۰ هزارمردجنگی از هرات برای مقابله با مغول آماده نبرد شدند.» [5] این روایت بخوبی نشان میدهد که شهر هرات واطراف آن تا چه اندازه پر جمعیت بوده است.

لسترانج از قول حمدالله مستوفی که درسال ۷۳۰ هجری هرات را دیده می گوید: «دور بار ویش [حصارش] نه هزارگام است وهوائی درغایت نیکوئی ودرستی دارد وپیوسته درتابستان شمال وزد... وهیجده پاره دیه است متصل آن شهر وآبش از نهر هریرود است واز میوه هایش انگور فخری وخربزه نیکوست ومردم آنجا سلاح ورز وجنگی وعیار پیشه باشند وسنی مذهب اند ودر آنجا قلعه محکم است وآنرا "شمیرم" خوانند. وبردو فرسنگی هرات برکوه آتشکده ای بوده است که در قرن چهارم زردشتی ها بزیارت آن می شتافتند. درنیمه راه میان آتشکده سرشک وشهرهرات کلیسائی از آن مسیحیان نیز واقع بود.واز مزارکبار اولیا وعلما تربت شیخ عبدالله انصاری معروف به پیرهرات وخواجه محمد ابوالولید وامام فخر رازی است...»[6]

ابن بطوطه که یک قرن بعد ازخرابی های مغول (درسال ۷۲۶ق)از راه ترمذ به افغانستان واردشده ، پس ازمشاهده خرابی های مغول دربلخ رهسپار هرات شده ميگويد : پس از هفت روز راه پيمائی در جبال « غرجستان» به شهر هرات رسيديم. « شهر هرات يکی از بزرگترين شهر های آباد خراسان است . هرات شهری بزرگ و دارای ابنيه بسيار است. مردم اين شهر متقی و متدين و پاک دامن و حنفی مذهب مي باشند و شهر هرات از هرگونه فسق و فساد مبراست.» [7]

حمدالله مستوفی که در سال ۷۳۰ ق از هرات ديدن کرده، گواهی ميدهد که پس از احياء مجدد هرات« درشهرهرات ۱۲هزاردکان، ۶هزارحمام وکاروانسرا و طاحونه(آسياب بادی) و۳۵۹مدرسه و خانقاه و آتشکده و ۴۴۴هزارخانه موجودبود.» [8] مگر متأسفانه که در حمله تيمور(۷۸۵ق (۱۳۸۳م) اين شهر يک بار ديگر ويران و مردم آن قتل عام گرديدند.[9]

مسجد جامع هرات که در عهد (سلطان غیاث الدین غوری) از خشت پخته اعمارشده بود، در آتش سوزی مغولها زیاد صدمه ندید و در زمان ملک شمس الدین کرت این مسجد دوباره احیاء گردید. درعهد شاهرخ وملکه گوهرشاد وبخصوص درزمان صدارت امیر علی شیرنوائی در اوج شکوه خود رسید. يکی از جهانگردان که از اين مسجد ديدار نموده بود ، نوشته است : «مسجد جامع هرات دارای ۴۰۸ گنبد ، ۱۳۰ دريچه ، ۴۴۴ ستون و شش دروازۀ ورودی است .»[10]

هجوم چنگیز برآسیای میانه وافغانستان وایران:

يکی از وحشيانه ترين هجوم ها بر سرزمين های ايران و افغانستان و کشورهای آسيای ميانه و همجوار، هجوم مغولان بسرکردگی چنگيز خان مغول در۱۲۱۷ميلادی بود. سرداران چنگيزی بدستور خان بزرگ ، همه ساکنان شهر ها را بدون استثنا ازدم تيغ گذرانده نابود ميکردند. چنانکه با اترار و اورگنج(جرجانيه پايتخت خوارزم ) و تر مذ، سمرقند، نساء و مرو ، بلخ ، باميان و هرات و نيشاپور و سبزوار، و طوس و ری و قزوين و همدان ومراغه و اردبيل و نخجوان و ديگر بلاد آسيائی در شرق ميانه چنين کردند. [11]

پطروشفسکی، محقق شوروی در مورد قتل های دسته جمعی مغولان در سرزمين های مفتوحه می نويسد: « مغولان ، ساکنان را که قبلاً خلع سلاح کرده و به صحرا رانده بودند و مرعوب و روحيه باخته بودند، ميان سپاهيان تقسيم ميکردند. هر سپاهی افرادی را که سهم وی شده بود، بزانو می نشاند و سپس با شمشير و قداره ( ساطور)سرهای ايشان را از تن جدا ميکرد ، بعد منشيان اسير را وا دارميکردند تا تعداد سر های بريده را شمار کنند . بگفته جوينی ، پس از کشتار عمومی مرو در سال ( ۶۱۸ق=۱۲۲۱م) شمارش کشته گان ( توسط منشيان اسير)۱۳ روز به طول انجاميد.[12] گاهی که عده محکومين کشتار دسته جمعی بسيار زياد بود، سرداران چنگيزی، بردگان اسير خويش را مجبور ميکردند به اتفاق سپاهيان در قتل محکومين شرکت کنند.

درقرن ۱۳ ميلادی، در شهربلخ دوصد هزار نفر زندگی ميکردند که در سال (۶۱۷ = ۱۲۲۰ م) همه آنان را به امر چنگيز خان تا نفر آخر از دم تيغ گذراندند. [13] . بنابرتاريخ وصاف، چنگيز بجرم قتل يکی از پسران چغتای در باميان، فرمان داد هيچ زنده سری را درآنجا باقی نگذارند، حتی جنين در شکم مادران زنده نگذاشتند وچارپايان را هم بکشتند وسپس نوبت به غزنه رسيد. [14]

نخستین حمله مغولان برهرات:

نخستین یورش مغولها برهرات درسال ۶۱۸هجری بسرکردگی تولوی خان فرزندچنگیز بعد از تخریب مرو ونیشابور اتفاق افتاد.دراین وقت ملک شمس الدین جوزجانی از سوی خوارزمشاه حاکم هرات بود.این مردشجاع خود را برای دفاع از شهرهرات آماده کرد و۱۹۰هزار از مردم هرات برای دفاع از شهرودیارخویش آماده شدند.ایلچیان پیغام تولی خان را مبنی برتسلیمی به ملک شمس الدین رساندند وملک شمس الدین با اعدام ایلچیان تولی خان عدم تسلیمی خود را به دشمن خبر داد. بنابرین جنگ آغاز گردید وبقول سیفی: (توگفتی که از خون گردن کشان/ همی غرق خواهد شد بلندآسمان) وازجنگ جویان تولی خان ۱۷۰۰ تن به قتل رسیدند.بعد ازهفت شبانه روز جنگ ملک شمس الدین جوزجانی با تیر دشمن زخم برداشت وهلاک گشت ومردم بالاخره مجبور به تسلیم شدند. تولی خان امرکرد تا شهریان را به چهارگروه تقسیم وازچهار دروازه شهر خارج کنند وسپس دستور داد تا همه را گردن زنند.... وقریب صدهزار دختر چهارده ساله به اسیری رفت.»(سیفی، ذکرهشتم درخرابی هرات)(۱۳)

دومین حمله مغول برهرات زمانی رخ داد که چنګیزخان در پروان از لشکرخوارزمشاه شکست خورد واین آوازه به هرات نیز رسید.هنگامی که لشکریان تولی خان قلعه کالوین(نره تو، نریمان) بادغیس را درمحاصره داشتند، ۸۰تن از عیاران بادغیسی باهم صلاح کردند وتصمیم گرفتند تا به عنوان تاجر خود را به شهرهرات رسانند و بعد از ورود مردم شهر را از اسارت وظلم مغول نجات دهند. آنها بنام تاجر خود را به هرات رساندند ودرخانه مردم متفرق شدند وسپس در یک روز "منکتا"ی شحنه وملک ابوبکرحاکم دست نشانده تولی خان را درمیان بازار کشتند و بدین سان شورش در شهر برپا شد و شورشیان ملک مبارزالدین اسفزاری را بحیث رهبرخود و خواجه فخرالدین عبرانی که مردی کارآزمود بودبریاست ولایت برگزیدند وهمه یک دل ویک صدا کمر بر رزم بستند. وقتی خبر این قیام به چنگیز خان رسید، چنگیز ، ایلچیکدای نویین را بسرکردگی هشتادهزارسپاهی از حوالی غزنین برای سرکوبی هرات گماشت.این لشکر با قوتهای دیګر قلمرو چنګیز از ترکستان وشبرغان وافغانستان درشوال ۶۱۸هجری درکناررودخانه هریرود فرود آمدند. سرکرده لشکر چنګیزی برای فتح هردروازه شهر سی هزار سپاهی را موظف ساخت.

بقول سیفی هراتیان مدت ۷ ماه در برابر سپاهیان مغول از جان گذشتند ومقاومت کردند ولی در ماه هشتم لشکریان مغول موفق شدند آتش عصيان هرات را خاموش وشهر را در پايان سال ۶۱۹ق = ۱۲۲۲ م اشغال کنند. در این نوبت قتل عامی صورت گرفت که در طی آن کشتار گويا يک مليون و ششصد هزار نفر از ساکنان شهر و دهکده های پيرامون آن به قتل رسيدند. فاتحان مغولی ضمنن اقداماتی بعمل می آوردند که هيچ کس بر حسب تصادف، جان بدر نبرد. مثلاً ايلچیکدای نويین ، پس از قتل عام مردم هرات هنگام خروج از شهر، ازحوالی قصبه اوبه، دوهزاراز سپاهي خود را دوباره به شهر فرستاد تا اگرکسی از مرگ گریخته باشد آنها را نیزبه قتل برسانند. آن سپاهیان به شهر آمدند ودو روز در مسجد جامع شهر کمين کردند. آنگاه مؤذنی اسير را مجبور کرد که بر مناره مسجد رفته و آذان بگويد. عده ای در حدود دوهزار نفراز ساکنان که درمخفيگاه ها وسردابها و کاريز ها پنهان شده و زنده مـــانده بودند به محض شنيدن بانگ مؤذن پنداشتند که مغولان رفته اند و به طرف مسجد جامع شهر شتافتند و در آنجا مرگ چشم براه ايشان بود. پس از آن کشتار، فقط ۴۰ نفر مرد از صنوف مختلف اجتماع در هرات جان بدر برده و زنده ماندند. [14]

سیفی درفصل نهم کتاب خود «ذکرنهم درخرابی هرات» مینویسد:«به حکم ایلچیکدای لعین لشکریان جوی های خون از درون وبیرون روان کردند وخلق رااز جوان وپیروصغیر وکبیر به قتل رسانیدند وهیچ سری را برتن و بدنی را با سرنګذاشتند، وتمامت بناها وسراهای شهررا فروکوفتند وخندق را بینباشتند، وشرفات وابراج وبارو را خراب کردند.هفت روزجز به کشتن وسوختن وکندن وحون ریختن، به کار دیګر قیام ننمودند.القصه بدین سان شهرهرات از آفات زمان وعاهات دوران ویران ګشت وافزون از هزار هزار وششصدهزار و کسر یازخلق هرات شهید شدند.»[15]و عده بازماندگان روستا ها از صد تن تجاوز نميکرد. [16]

گرچه ما نميتوانيم همه اين ارقام را کاملاً قابل اعتماد بدانيم ، معهذا نبايد پنداشت که صرفا ً مولود تخيل بوده و بايد مردود شان پنداشت.عدۀ نفوس شايد کمتراز ارقامی بوده باشد که در منابع آمده است ولی حقايق مربوط به نفس موضوع يعنی جمعيت و ويرانی جمعی و يا تقريباً همه نفوس شهر های پر جمعيت و ويرانی نواحی به طور در بست ، که در منابع گوناگون ذکر شده مورد ترديد نمی تواند باشد. زيرا اين حقيقت که بعد از وقايع مذکور برخی از شهر های بزرگ، مثلاً بلخ و باميان تا مدت ها احيا نشدند و قرنها ويران و غير مسکون باقی ماندند، قابل انکار نمی باشد. [19]

بقیه در قسمت دوم