(عدم درک واقعی ازمعنی ومفهوم دین اسلام وکلام الهی ، منافع شخصی یا تجارت بالای دین وتحریف احکام دینی باپیروی ازخرافات،منافع زبانی ،قومی، قبیلوی،سیاسی واقتصادی ،عامل عمده میباشد)

 

دربخشهای گذشته درباره معنی ومفهوم دین ،دین اسلام وپیروان دین آن که مسلمان نامیده میشوند ،دسته بندی مسلمانان وعوامل پارچه پارچه دین اسلام به مذاهب وگروپهای متعدد تا حدود معلومات ارائه گردید، به ادامه موضوع
مذهب وهابیت:-

ایجاداین فرقه مانند اکثرمذاهب ناشی ازعدم درک مفهوم واقعی دین اسلام میباشد. بنیانگذارآن محمد بن عبد الوهاب بن سلیمان بن علی نجدی تمیمی ملقب به ابن عبد الوهاب میباشد که درمنطقه عیینه، درنزدیکی شهرریاض متولد شد. درآن دوران اختلافات مذهبی درجامعه عرب شدت گرفته بود،مخالفان پیروان این فرقه را مدینه (دین سازان) یا وهابی مینامیدند، ولی شیخ محمد عبداوهاب خود وهم مسلکان خویش را اهل توحید یا موحدین نام گذاشت .

پدر ابن عبد الوهاب،‌ یعنی شیخ عبد الوهاب عالم در امورشرعی و قضایی بود، وهم شاگردان را تدریس هم مینمود. او شخصاً تعلیم و تربیت پسرش را زیرنظر گرفت. محمد که جوان باهوش وپراستعداد بود،اما استعدادش درجهت منفی ( پارچه نمودن اسلام ، قتل و کشتار انسانان رشد نمود.) هنوز ده ساله نشده بود که قرآنشریف و بسیاری ازاحادیث را فراگرفت .درسن بیست سالگی اکثرعلوم شرعی وادبی رایج در نجد را آموخت. فراگیری احادیث وسایرعلوم شرعی بشکل دوگم ومحیط عقب مانده آن زمان که آغشته با عقاید دوران جاهلیت و بدوی اعراب عُینیه و سایر بلاد نجد بود بر اعتقادات او اثر گذاشت و شکل گرفت. برداشت آنان که مملو ازخرافات گرایی و بدتراز آن بود، تصمیم به مبارزه مسلحانه و بی‏امان با بعضی رسوم و عنعنات رایج در بلاد اسلامی وقت ،گرفت طورمثال ابن عبد الوهاب ساختن بقعه و گبند برمزارها وسایرمعماریهای مدرن، زیارت رفتن ، خواندن بالای مقابر ،سفرهای زیارتی، غیر ازسفرمکه و مدینه وبیت‏ المقدس ،رسوم سایر مذاهب مانند سینه‏ زنی، قمه‏ زنی ،زنجیرزنی وبطورکلی، وهر رسوم وعاداتیکه   درعهد رسول ‏الله (ص) وسلف صالح نبوده،بدعت و حرام دانسته ومعتقد اند که مرتکب آن واجب ‏القتل میباشد. وفتوا داد که برای محو این عادات و رسوم باید شمشیر به دست گرفت وجهاد کرد. به همین دلیل ازجمله دشمنان سرسخت شیعیان به حساب میآیند.

رؤسای قبایل وشیوخ وعلمای نجد،ازجمله برادرشیخ محمد که شیخ سلیمان نام داشت ، با او به مخالفت پرداختند وعرصه را چنان براو تنگ کردند که ابن عبد الوهاب مجبورشد تا زادگاه خود را ترک کند و به حریملاء  برود. ولی در حریملاء هم کسی به حرفهایش توجه نکرد، ناگزیر به حجاز سفرنمود.

ابن عبد الوهاب با تائید مذهب حنبلی ،درمدینه مدتی در حوزه درس عبد الله بن ابراهیم بن سیف نجدی و محمد حیات سندی حضور ‏یافت.

بعداْ از راه شام به نجد بازگشت و سپس به بصره رفت. مردمان بصره که سخنان شیخ را مخالف معتقدات خود یافتند ، علیه او برخاستند وابن عبد الوهاب مجبور به فرارشد و پای پیاده و راه صحرا را پیش گرفت.شخصی به نام ابو حمیدان به ابن عبد الوهاب کمک کرد و او را از هلاکت در بیابان نجات داد. گرچه روایات مختلف در زمینه وجود دارد که از جمله ابن عبد الوهاب بعد به ایران آمد و چندی در اصفهان به تحصیل ادامه داد. سپس به کربلا و نجف رفت، به هر صورت پس از بازگشت ابن عبدالوهاب به حریملاء علمای اسلام در این منطقه درصدد قتل وی برآمدند و محمد ناچار گریخته و به عیینه پناه برد. درعیینه چانس به او یاری کرد . عثمان بن حمد بن معمر، امیر آن شهر او را در خانه خود پذیرفته ،وخواهرش را به همسری وی در آورد، او پس از سالها رنج و مجاهده در سی وهشت سالگی صاحب همسر و عیال شد. از قضای روزگار همسر ابن عبدالوهاب زنی باهوش بود و به شوهرش کمک بسیار کرد.

ابن عبدالوهاب درعیینه عقاید افراطی خویش را آشکارکرد وبا نظرداشت اوضاع متشنج آنزمان ، تعداد ازافراد با او پیوستند. موصوف اعلام کرد،هرکس ازمذهب حنبلی سلفی پیروی نکند، از اسلام خارج و واجب ‏القتل است. نخستین اقدام ابن عبدالوهاب آن بود که به کمک پیروانش درخت‌های مقدسی را که زنان بر آنها دخیل می‏بستند، از ریشه برکند و سوزاند. بعد بقعه زید بن الخطاب، برادر عمربن الخطاب را که درجنگ با مسلمیه کذاب شهید شده و زیارتگاه بود، ویران کرد.

محمد جواد مغنیه در کتاب «هذه هی الوهابیة» با استناد به کتب محمد بن عبدالوهاب و آثار دیگر وهابیان می نویسد: به نظر وهابی ها هیچ انسانی نه موحد (یکتاپرست ) است و نه مسلمان مگر این که امور معینی را که در ادامه به آنها اشاره می شود)ترک نماید. درحالی که، همه مسلمانان معتقدند که هر کس شهادتین را بر زبان جاری کند مسلمان است و خون و مالش محفوظ است، اما وهابی ها می گویند: قول بدون عمل ارزش و اعتباری ندارد، بنابراین هر کس شهادتین را بخواند، ولی از مردگان استعانت بخواهد چنین کسی کافر و مشرک خواهد بود و خون و مال او حلال است.

مذهب وهابی اکنون درعربستان سعودی مذهب رسمی است و فتاوای علمای آن مذهب از طرف دولت اجرا می شود. آنان در فروع مذهب، تابع احمد حنبل هستند و بر هیچ یک از پیروان مذاهب اربعه (حنفی، شافعی، حنبلی و مالکی) ایراد نمی گیرند، ولی پیروان دیگر مذاهب از قبیل شیعه و زیدیه را مورد طعن قرار می دهند.

بعضی از عقاید فرقه وهابی :

۱ ـ اعتقاد به قدرت غیبی به جز از خداوند : اگر کسی به پیامبر(ص) یا اولیا الله استغاثه ( طلب کمک) کند که حاجتش را برآورده می کنند، معتقد باشد، شرک اکبر میباشد.

۲ ـ حاجت خواستن از اموات حتی اگرانبیاء وائمه معصومین باشند، اصل و اساس شرک میباشد.

۳ ـ دعا وتوسل که یکنوع عبادت است ، صرف مخصوص خداوند میباشد پس درخواست به غیراز خداوند، شرک است .

۴ـ زیارت نمودن ازقبرستان، شرک میباشد.

۵ ـ تبرک جستن به آثار انبیا و صالحان، شرک میباشد.

۶ ـ احتفال (جشن گرفتن) میلاد پیامبر(ص) شرک میباشد.

۷ ـ اعمار گنبد و ساختمانها بر روی قبرها ،شرک میباشد.

ابن عبدالوهاب درعیینه حوزه درس فقه را ایجاد کرد و خود در آن به تدریس پرداخت. علمای عیینه و سایر بلاد نجد که دعوت شیخ را در حال پیشرفت می‌دیدند، نامه‏هایی به سلیمان بن محمد، امیر احساء نوشته و خطر روزافزون وهابیان را گوشزد کرده و خواستار رسیدگی به این قضیه شدند.

محمد بن سعود بنیانگذار سلطنت سعودی، ابن عبدالوهاب را وسیله مناسبی جهت وسعت و استحکام قدرت خود در نجد یافت. موصوف به دیدار ابن عبدالوهاب رفت و به تشویق همسرش "موضی" پیمانی با او منعقد کرد که خود وجانشینانش پیوسته حامی ومبلغ مذهب وهابی باشند.

ابن عبدالوهاب با سئو استفاده ازدین وعدم درک واقعی اسلام که دین درجهت منافع انسان ومسلمان قرار گیرد، از سوی خود وپیروانش با ابزاری ساختن دین جهت تقویه وبقائی آل سعود،تعهد نمود که هرگز دست از یاری و پشتیبانی سعودیان برندارند.و بعد از امضای آن پیمان تااخیرحیاتش، اساسات،پایه‌ها و اصول مملو از وحشت وهابیت را با پایه‏های سلطنت سعودی گره زده و مستحکم ساخت.وهابیون با تأیید محمد بن سعود و بعداْ پسرش عبد العزیز و سپس سعود بن عبد العزیز همت گماشتند و آنان را به جنگ و کشتار با مخالفان تشویق وبرانگیخت.وسعت قلمروسعودیان درنجد،حجاز،عراق،خلیج فارس و سایر بلاد عرب موجب پرشدن خزانه آل سعودی گردید.

ابن عبدالوهاب در بیشتر جنگ‌های وهابیان سلاح در دست شرکت می‏کرد، او هنوز زنده بود که هیبت وهابیان سراسر عربستان و خاورمیانه را فراگرفت و پیروان بی‏ترحم خود را که کوچکترین نشانی از مهر و شفقت نداشتند،وبا استفاده از راهزنان نجدی دسته‌جاتی با انضباط وجنگاورانی وحشت‏ آفرین مانند شاخچه های این مذهب ( القاعده ، سلفی ، طالبان ، زرقاوی و...) بوجود آوردند. وتوانستند مسیر تاریخ را در عربستان تغییر دهند.

به اساس گزارش سرويس بين‌الملل(بازتاب)، و روزنامه پرتیراژ مراکش احداث مغربيه، درمقاله ئی‌ به توضیح برخی ازافكار عجيب ابن‌تيميه ، پدرفكری القاعده وجريان خطرناك وهابيت پرداخته است.دربخشی ازاين مقاله آمده که:ابن تیمیه با انديشه وعقل بکلی مخالف است وخواستارالغاء عملکرد عقل از تمام شئون زندگی میباشد. با فکرکردن واندیشيدن دشمن بود، جز آن فکر و انديشه ئیکه درراستای تاييد نقل واحاديث باشد.ابن تيميه می گويد سلف صالح به نيابت ازما اسلوب‌ها وروش‌ها را تعيين نموده وما بايد تبعيت و تقليد نماييم .ما بايد تماماْ درخط ،اسلوب،کردار وگفتارسلف صالح راه برويم ونقش ما تبعيت است وبه نفع ما میباشد. در واقع اوتمام نمادها ومظاهرزندگی عصرفعلی را نفی ميکنند.ومسلمانان را فراميخواند که تمامی روابط خود را باکفارقطع کنند ودرتمامی امورباآنها مخالف باشند. وهابیان خون غیرمسلمان، منافق و کافرراحلال میدانند.سایرمسلمانان که ازشيوه وروش آنها پيروی نمیکنند، درزمره منافقان وکافران قرارمیدهند درمورد شيعیان برحسب تفكرات ابن تيميه، كفرآنان بزرگتروگناه آنان عظيم ترازکفار اصلی است.ابن تیميه به ترقی، علم، فرهنگ وهنرچندان معتقد نبوده،چنانچه پیروانش به تخريب آثارهنری و باستانی افغانستان ويا تخريب اماکن مقدسه که علاوه برتقدس جنبه هنری وعلمی داشت، اقدام نمودند.و آنان را نفی ميکنند.امروزسلفیهای جهادی مانند زرقاوی، القاعده، طالبان وغیره شاخه های مذهب وهابی همان ديدگاه سنتی ابن تیمیه را به ارث برده ،ومرتکب شریرترين حوادث وجنایات در سالهای اخيرمانند انفجارحرم امام موسی کاظم و امام عسکری درسامراء ، انفجار یازه هم سپتمبر درنیویارک ،حملات انتحاری درعراق (کشتاراضافه ازهزار نفر درحمله انتحاری پل کاظمیه که به انجام عمل جنایت کارانه خودتاکید هم نمودند) ، انفجارات متعدد در افغانستان ، پاکستان و سایرنقاط جهان شده اند.

(آیا انسان مرتکب چنین جنایات میگردند ؟ )

وهابیان درتائید جنایات خویش با پرروئی اضافه میدارند که: بزرگان ما خط ‌مشی روشن را درمورد شيعیان دراختيارما گذاشته.درجای دیگرميگويند:درپشت سرشيعهنمازنخوانيد، به آنها سلام ندهيد،با آنها ازدواج نكنيد وازگوشت ذبح‌ شده توسط آنان نخوريد..ابن تميمه درادامه میگوید،چنانچه اهل سنت متفق ‌القول‌اند، اگرمبارزمسلمان ،به سمت قتل دشمن پيشنرود، كشته خواهد شد.پس به طريق اولی، قتل اين گروه خارج ازاسلام ودشمن خدا و رسول(ص) لازم است.

ابن تيميه را بايد مغزی متفكردرجهت تفرقه اسلام، قتل وقتال مسلمانان وکشتارانسانان درسایرنقاط جهان که سبب اسلام ستیزی درسراسر جهان گردیده است،به شمارآورد. برخورد سلفی‌های امروز مانند القاعده و طالبان نمونه‌های ازاين طرز تفكر است.

ادامه دارد...

بااحترام عبدالواسع غفاری