استادفیض الله جلال استاد پوهنتون کابل در گفت شنود اخیر خویش با تلویزیون طلوع ضمن تماس بر برخی واقعیت ها در رابطه با مسایل جنگ و صلح درکشور،از خیانت   و معامله گری های حلقه حاکم بر سرنوشت شورای نظار جمعیت اسلامی افغانستان در بن اول، لویه جرگه اضطراری و لویه جرگه تصویب قانون اساسی و در این مورد که « انها» نمایندگی تاجک ها را گرفتند، حرف زد و از برخی چهره ها نام هم برد.

من در این مورد نمیخواهم کدام تبصره داشته باشم.در این جستار میخواهم بگویم که: جنگ و کشمکشی که بر سر قدرت چار دهه اخیر به استشاره بیگانگان وبه منظور تحقق اهداف استراتیژيک شان آغاز شد، دو هدف را دنبال میکرد.

1 - تضعیف حاکمیت انحصاری سنتی و عنعنوی.

2- انتقال قدرت به «تاجک ها».

تحقق این برنامه : با ترور میر اکبر خیبر، سرنگونی جمهوری سردار محمد داود و کشته شدن او و 39 تن از اعضای خانواده اش آغازشد، اختلافات حفیظ الله امین با نورتره کی که کشته شدن هر دو را درپی داشت و کودتای شهنواز- گلبدین ، بنیاد آن ساختار عنعنوی را سست کرد و با ساقط کردن حکومت داکتر نجیب الله در 8 ثور جامه عمل پوشید.

به منظور استحکام اهداف فوق و جلوگیری از برگشت احتمالی دوباره قدرت در دست سنتگرایان و شکل دهی ترکیب و کیفیت جدید نیروهای دفاعی امنیتی،جنگ های تنظیمی عمدآ و اگاهانه بالای مردم ما تحمیل و تمام ساختار نظام به خصوص سیستم قوای دفاعی امنیتی دوصد ساله کشور که هدف اصلی بود، تخریب و از بنیاد از بین برده شد.

در نتیجه در 8 ثور1371 شورای نظار جمعیت اسلامی افغانستان  در مرکز قدرت قرار گرفت . حلقه رهبری کننده و یا حاکم بر سرنوشت شورای نظار جمعیت اسلامی از آن چانس و امکانات تاریخی استفاده درست و معقول نکردند.« انها» در تقسیم قدرت مانند شاه هان و امیران عمل کردند وچند تن انگشت شمار قدرت را به نمایندگی از قوم تاجک افغانستان در انحصار گرفتند و خود را نماینده قوم تاجک جا زدند. «انها»نقش و رول و ساحه تاثیر و نفوذ متحدین خود را نا دیده گرفتند. همین مساله بین شورای نظار و جمعیت اسلامی و متحدین شان و سایر اقوام فاصله ایجاد کرد. جنگ شورای نظار با حزب اسلامی حکمتیار مفهوم و قابل درک بود. اما جنگ شورای نظار با حزب وحدت و جنبش ملی اسلامی جز خود خواهی و خود کامگی کدام مفهوم دیگر نداشت.

بعد از 11 سپتمبر 2011 باز هم چانس و امکانات گسترده و بی حساب   در اختیار همین حلقه قرار گرفت. اما انها از گذشته درس عبرت نگرفتد . انها در بن اول، لویه جرگه اضطراری ، لویه جرگه تصویب قانون اساسی، اولین، دومین و سومین انتخابات ریاست جمهوری باز هم برخورد انحصاری و تنگ نظرانه کردند، منافع کوچک گروپی – سمتی شانرا بر منافع عمومی ترجیح دادند، همه امتیازات و هستی را بین خود تقسیم کردند. این برخورد شان به اعتبار انها در بین جامعه ، سایر اقوام به شمول قوم تاجک لطمه شدید وارد کرد و در نتیجه حکومت وحدت ملی خلاف میل شان شکل گرفت و بازی برد جای خود را به بازی باخت خالی کرد .

از من همنقدر

هرکه نیاموخت از گذشت روزگار

هیچ نامــــوزد زهیچ امـــــوز گار