گذشته راهیچ چیز و هیچ کس تغیر داده نمیتواند. با چیزی که میشود کنار امد و زندگی کرد ، واقعیت های موجود است . واقعیت های تاریخی جز تاریخ است ، که برگشتاندن آن تلاشیست ناممکن و بی دانه و بی ثمر.

ما زمانی میتوانیم برای مشکلات موجود که چون کوه سیاه در برابر مردم ما قرار دارد ، راه حل و نجات پیدا کنیم ،که واقعیت پزیرباشیم، خود و جامعه خود را بشناسیم و درک کنیم که ما در کجا و در کدام حالت قرار داریم و به کدام طرف در حرکت استیم؟

پاکستان همسایه یک واقعیت است . حق فرمانروایی و حکمرانی اسلام اباد آن طرف «خط دیورند» هم خیالی نیست. این حق 122 سال قبل برای هند بریتانوی و 68 میشود که برای پاکستان واگذار شده است.

تاریخ گواهی میدهد که: 68 سال قبل آوانیکه پاکستان از میان سر زمین هند و افغانستان رویید و بر خاست، در جریان تقسیم نیم قاره سرنوشت بلوچ ها و پشتون ها در غیاب انها و در غیاب خان عبدالغفار خان خدایی خدمتگار در سازش و توافق و همکاری حزب کانگرس ملی هند تحت رهبری گاندی جی و حزب مسلم لیک تحت قیادت علی جناح رقم زده شد .

اینجا از نظر من اینکه چرا گاندی جی با انگلیس و علی جناح همدردی و همکاری کرد، نیت انتقام تاریخی از حاکمیت سه صد ساله پشتون ها بر هندوستان و شکست هند بریتانوی در نتیجه مقاومت مردم سلحشور مناطق قبایل که به آزادی نیم قاره هند و تقسیم نیم قاره منتهی شد و رهایی شان از شر پشتون ها در میان بود . چنین یک سازش را در حقیقت امر میتوان سر آغاز بی سرنوشتی مناطق قبایل آزاد یا علاقه غیر، مناطق مورد مناقشه و منازعه و تقسیم پشتون ها به چندین پارچه نشانی کرد . به این ترتیب مناطق قبایل آزاد منحیث مناطق مورد منازعه و حایل میان افغانستان و پاکستان و افغانستان منحیث یک کشور محاط به خشکه و حایل بین بریتانیا و روسیه تا امروز در گیر رقابت های کشور های قدرتمند در مسیر رقابت شان میان آب های گرم و اسیایی میانه ( راه ابریشم و راه لاجورد) قرار دارد. به همین سان انچه که امروز افغانستان در گیر آن است و پیوسته در تنش میان اففغانستان و پاکستان انعکاس می یابد ، قسمآ به همان بازی های غیر صادقانه همان سال ها بر می گردد. انچه گفته آمدیم جز تاریخ است و نمی شود که انرا تغیر بدهیم.

انچه را که تغیر داده میتوانیم، تغیر و بازنگری مناسبات با همسایگان به خصوص با پاکستان است ،ختم دشمنی های 68 ساله با پاکستان است، دشمنی که به سود هیچ طرف نبوده.

منافع حیاتی غایب ما حکم میکند که   یک راه حل معقول و عملی برای ختم دشمنی با پاکستان پیدا کنیم. به دوستی با هند در هیچ حالت نباید کم بها داده شود، اما در دوستی با هندوستان لازم است تا حدود معلوم باشد ،بیلانس و توازن مناسبات با کشور های دیگرهمسایه را باید مدنظر داشته باشیم. این درست، معقول و منطقی نیست ، تا در دوستی بی حد با هندوستان و یا یک همسایه دیگر ما دشمنی پاکستان را بیشتر تحریک نماییم و یا هم برعکس آن. چنین حالت و مناسبات در طول تاریخ موجودیت پاکستان نتوانسته تا مداخله پاکستان را در امور داخلی کشور ما قطع و یا هم کم تاثیر نماید.هند در هر نوع حالت نمیخواهد در تامین امنیت کشور ما نقش قاطع ایفا کند و طرف واقع شود، چون هند و پاکستان با هم نقاط مشترک زبانی، کلتوری و تاریخی محکمتر و سرحد طولانی دارند، تا هند با افغانستان. هند نمیخواهد تا مبارزات بنیاد گرایان از افغانستان به طرف کشمیر انتقال کند. هند بعد ازفروپاشی حاکمیت داکتر نجیب الله به تحکمیم مناسبات با حکومت جهادی ساخت پاکستان ادامه داد و به حساب آن حاکمیت که تا اخر دهل دوستی با هندوستان را به گردن انداخته بود، نه خواست تا مناسباتش با پاکستان ، ایران، روسیه، عربستان سعودی خدشه دار شود .

این بدان معنی نیست که از مداخله بیشرمانه ، شیطانی و دشمنانه پاکستان در امور داخلی افغانستان چشم پوشی میشود .

انچه امروز در افغانستان و اطراف آن جریان دارد ، هرکه در پی منافع خود است، انچه در این میان غایب است منافع ما افغان ها است که در گروه منافع دیگران قرار دارد.

از روز زایش پاکستان ، هندوستان در مناسبات خود با جانب افغانستان با هوش وبا احتیاط برخورد کرده و هیچ وخت دروازه مزاکرات با پاکستان را بسته نکرده است.

همانگونه که ثبات و یگانه گی افغانستان به همکاری مشترک مسکو واشنگتن ضرورت دارد ، به همان اندازه به همکاری مشترک افغانستان و پاکستان نیز ضرورت دارد.

حل اختلافات با پاکستان از راه سیاسی و تفاهمات به مثابه بزرگترین کامیابی ثبت تاریخ این دو کشور خواهد شد .

حال این مساله مهم و حیاتی به زمامداران و سیاسیون افغان ارتباط میگیرد که در حل اختلافات ذات البینی و ختم دشمنی ها با پاکستان همسایه ، از راه سیاسی و تفاهمات معقول و عملی ، در شرایطیکه حاکمیت از هر طرف سخت زیر فشار( مالی، فساد اداری، اپوزیسیون « قانونی یا دولتی تا دندان مسلح» و طالبان و داعشیان) قرار دارد، چگونه گام برمیدارند .؟

در اخر  با اشاره به این نکته که : در طول تاریخ من به یاد ندارم که جنرالان پاکستانی از حمید گل گرفته تا اسدالله درانی کدام حرکت ضد منافع ملی پاکستان،تلاش برای پارچه شدن پاکستان و یا هم به مسایل سمتی و زبانی چه در زمان قدرت چه در بازنشستگی شان متوصل شده باشند، میخواهم بگویم که دوستان در زمینه حل اختلافات با پاکستان چگونه فکر می کنند و کدام راه حل ممکن و مفید پیشنهاد میکنند؟ زیرا ما تا اخر نمیتوانیم منحیث دو کشور همسایه برای همیش در دشمنی باشیم؟