عبدالصمد ازهر

گذری و نظری بر کتاب

« از پادشاهی مطلقه تا سقوط ج د ا»

بخش سوم

عبدالوکیل در ادامه می نویسد: «کمیته مرکزی هفت نفری حزب به رهبری ببرک کارمل بعد از کودتای ۲۶ سرطان، به یک نتیجه قاطع در مورد کار و ایجاد یک رهبری واحد، بخاطر فعالیت در بین منسوبین قوای مسلح تا اخیر نرسیدند، که باید میرسیدند.»

این جمله به وضاحت نمایان می سازد که حزب فیصله یی خلاف اصول برنامه ای خود به عمل نیاورده و این فعالیت ها، در غیاب اراده حزب، به صورت غیر مجاز پیش برده می شد.

در ادامه قضیه را چنین بیشتر توضیح می دهد:

«از یکطرف تمامی اعضای کمیته مرکزی با فعالیت نوراحمد نور و اینجانب در میان منسوبین قوای مسلح در پهلوی «سازمان انقلابی اردو» موافقت غیر رسمی خود را نشان میدادند؛ از جانب دیگرمیر اکبر خیبر در مورد فعالیتهای نور احمد نور و اینجانب و سایر اعضای ملکی در قوای مسلح، راضی نبود و بعضاً کشیدگی های جدی میان نور احمد نور و میر اکبر خیبر در زمینه رخ میداد. میر اکبر خیبر بیشتر معتقد بود که حزب نباید با تشبثات و اقدامات شتاب زده در قوای مسلح، محمد داؤد راعلیه خود تحریک نماید. در حقیقت میر اکبر خیبر با کار بخش رفقای ملکی پرچمی در قوای مسلح موافقت نداشت. بنظر میر اکبر خیبر، تنها مسؤلین «سازمان انقلابی اردو» که تجارب کار را در زمینه داشتند، قادر بودند که این کار را با احتیاط، مانند گذشته در میان قوای مسلح پیش ببرند. موصوف اظهار مینمود که کاری را که خلقیها با سر و صدا در قوای مسلح پیش میبرند ما نباید مانند آنها این سر و صدا را به راه اندازیم. موصوف معتقد بود که بزودی خلقیها با این فعالیتهای خود در قوای مسلح از جانب محمد داؤد سرکوب میشوند؛ زیرا محمد داؤد تحمل چنین فعالیتها را در قوای مسلح ندارد. اما گذشت زمان، شاهد حوادث برعکس آن بود.»

نویسنده، در پراگراف بالا، از فعالیت نور احمد نور و خودش در میان منسوبان قوای مسلح در پهلوی سازمان انقلابی اردو، سخن گفته است. در حالیکه چنین کار موازی از جانب ایشان مجاز نبود، در عمل، سخن از کار موازی و کار در پهلو، گذشته به چور اعضا و تلاش بی اعتبار ساختن و انحلال س ا ا، کشیده بود. در محراق توجه اولی شان نفوذ و کشاندن اعضای س ا ا به خود شان، با استفاده از نام رهبری و کشاندن شان به ملاقات مقام بالاای حزب و مشکوک نمایاندن رهبری سازمان، قرار داشت، تا با به کارگیری آنها در تنظیم نو مربوط به ملکی ها، افسران زیر آزمایش قبلی این افسران را بدون طی مراحل پیش بینی شده، به سرعت وارد عضویت اصلی سازند و همه آنها را در مسابقه راه انداخته شدهٔ جلب و جذب نظامیان به طریقه افشاگرانه خود شان، سوق دهند.

اگر به راستی تمامی اعضای ک م با فعالیت این دو رفیق، که کار شان با گذشت زمان انکشاف کرده، درین آوان چندین کادر دیگر را نیز خود سرانه درین راستا به کار گماشته بودند، موافقت داشتند، چرا در زمینه از طریق اصولی با صدور فیصله حزبی، تصمیم قاطع اتخاذ نکردند و به سر در گمی ها پایان ندادند؟

اما موضع میر اکبر خیبر را نویسنده بسیار دقیق و امانت کارانه بیان داشته است. این موضع، اصولی، منطقی و برخاسته از واقعیت های موجود در دولت و جامعه بود.

خیبر هوشدار می داد با تقلید از خلقی ها و در مسابقه با آنها از ماجرا جویی و تحریک داوود خان بپرهیزید. او می گفت اگر خلقی ها به این کار ادامه دهند، سرکوب می شوند. چنا نچه در نتیجه همین ماجرا جویی ها و کشف رازهای حزبی از طریق استراق سمع و دیگر امکانات استخباراتی از طرف دولت، بعد از بهانه یابی تظاهر تشییع جنازه شهید خیبر، هر دو جناح حزب زیر ضربه رفتند و با به زندان کشیده شدن رهبران حزب، پیاده کردن سرکوب در عمل آغاز گردید.

آیا نمی شود گاهی تصور کرد آگاهی یافتن داوود از فعالیت حزبی های چپ در قوای نظامی، که اکنون با نشر کتاب عبدالوکیل برای همه واضح گردید که از همان ۲۶ سرطان آغازیده بود، و از دست دادن اعتمادش بر آنها، یکی از عوامل مهمی باشد که در جنب عوامل دیگر، منجر به روگردانی از سیاست عنعنوی و رو آوردنش به غرب و عرب گردیده باشد؟!

در آغاز داوود از حزب روگردان و با تغییر اساسی در سیاستش به خشونت گرایید. شکی نیست که عوامل زیاد دیگر، به شمول ریشه سرداری، خود محوری و یکه تازی، که موجودیت و نقش هیچ شخص و نیروی مبتکر یا نامدار را در کنار خود، و لو در تاییدش، تحمل نداشت، و همچنان فشار ارتجاع و امپریالیزم، در تغییر جهت سیاسی داوود نقش داشته، ولی مایوسیت وی از پشتیبانی نیروهای مترقی و یقین حاصل کردنش به دو رویه گی آنها، می تواند باعث آن گردیده باشد که او عقبگاهش را خالی احساس کند. او با چشمان باز می دید که نیروهای چپ هم مانند اخوانی ها و دیگر راستگراها، در تلاش کنار زدن وی و تصاحب قدرت اند و با درک پشتیبانی اتحاد شوروی از چپ کشور، بالخصوص بعد ازانکه فرصت تفاهم با برژنیف درین مورد را از دست داد، خود را در صحنه بین المللی تنها یافت. نه خصلت دیکتاتوری و خود محوریش اجازه بازگشت می داد و نه بیماری واگیر کودتا گرایی را که چپی ها را هم فراگرفته بود، توقف داده می توانست.

من معتقدم در حالیکه تلاش چپ برای آماده گی نظامی، عامل قاطع در تغییر سیاست داوود نبوده، اما روغنی بود که می توانست شعله کمرنگ چنین تمایل را شعله ور تر کند. چه بسا ترددها که با فزونی یک عامل اضافی، به تصمیم می انجامند.

این نتیجه گیری عبدالوکیل که « اما گذشت زمان، شاهد حوادث برعکس آن بود» مبنایی ندارد. بالعکس، آن هوشدار داهیانه خیبر، به واقعیت پیوست و داوود سرکوب را آغاز کرد ولی به انجام رسانیده نتوانست. آنهایی که تصورات قهرمانی های دیگر را در سر داشتند، نیز گلی به آب ندادند.

وی اعتراف می کند که صرف دو ماه بعد از کودتای داؤد فعالیتش در میان نظامیان را از تماس با نبی عظیمی، و شاید قبل یا بعد ازان با محمد رفیع، گل آقا و دیگران، بدون مجوز کمیته مرکزی آغاز و دوام داده است. دلیل برائتش هم اینست که فیصله جمعی در ممانعت این کار وجود نداشت. وی می نویسد که بعداً رهبری حزب نه اینکه مانع کار شان نمی شد بلکه به آن علاقمندی هم نشان می داد. همچنان ادعا می کند که « نور احمد نور و اینجانب پیوسته اطلاعات و موضوعات مربوطه را به اطلاع ببرک کارمل و میر اکبر خیبر میرساندیم»(ص ۱۵۳)

رهبری حزب، عبارت از کمیته مرکزی آنست که می تواند در رأس آن بوروی سیاسی قرار داشته باشد. مقصود نویسنده از ذکر کلمه رهبری، صراحت ندارد. آیا مقصود ک م آن زمان است و یا فرد یا افراد مشخص؟ اگر علاقمندی افراد موضوع بحث باشد، به تشبثات شان مشروعیت بخشیده نمی تواند.

اما اجازه دهید در برابر جمله اخیر که در گیمه ها نقل شده، یک علامت سوالیه جلی بگذارم. اینها نبودند که خیبر را نیز در آگاهی می گذاشتند، بلکه این ما بودیم که از طریق اعضای خود از این فعالیت ها با خبر می شدیم و خیبر را، که مسوولیت ارتباط با ما را بر عهده داشت، در جریان قرار می دادیم. چنانچه خودش هم در جایی دیگر از افشای تماسش با نبی عظیمی سخن زده است. خیبر پیوسته از طریق ما در اگاهی قرار می گرفت و تشویش ما را از خطر لو رفتن سازمان ما و حزب در مجموع آن، به بالا انتقال می داد.

این فعالیت غیر مجاز پرچمی ها و خلقی ها دلیل واضح عکس العمل داوود را نمایان می سازد. ماجراجویی چند فیگور ماجراجو در هر دو جناح حزب، فجایع دنباله داری را برین کشور تحمیل کرد و سوگمندانه با افتخار هم ازان بدون اندک خم ابرو گلو تازه می کنند.

برای حق به جانب نشان دادن فعالیتش در قوای مسلح، علاوه بر استدلال بالایش که گویا حزب تصمیم جمعی در زمینه اتخاذ نکرده بود، دلایل بیشتری را برشمرده، که در ذیل به یکایک آنها، می پردازم:

دلیل اولی و جانانه یی را در ص ۱۴۸ می خوانیم:

« ح د خ ا بعد از تاسیس کنگره اول، متکی و معتقد به مبارزات صلح آمیز، قانونی و علنی بود و سلطنت مشروطه را بحیث مقام غیر قابل تعویض پذیرفته بود و در صدد جلب و کار وسیع و همه جانبه سازمانی با افراد نظامی نبود و بخاطر سقوط رژیم تلاش نمی ورزید. بلکه ح د خ ا در چوکات قانون اساسی کشور فعالیتهای خود را به پیش میبرد. اما بعد از کودتای( ۲۶ ) سرطان(۱۳۵۲)به دلیل نبود زمینه برای فعالیت های قانونی نیروهای سیاسی،ح د خ ا هم مانند سائر گروه های سیاسی به کار سازمانی و تشکیلاتی مخفی، در میان افسران و منسوبین اردو کشانیده شدند.»

چه توجیه ...! قانون احزاب در دوره به اصطلاح دموکراسی هم توشیح نشد و فعالیت احزاب جنبه قانونی نداشت ولی دولت چشم پوشی می کرد. بعد از ۲۶ سرطان ممنوعیت فعالیت احزاب جدی گرفته شد، متناسب به آن، حزب فعالیت های عادی خود را به گونه مخفی پیش می برد و سوالی در زمینه نیست. اما ممنوعیت فعالیت حزب را دلیل برای تشبث در داخل قوای مسلح به قصد براندازی نظام تراشیدن، مقبولیت منطقی داشته نمی تواند. سازماندهی در قوای مسلح نه در دموکراسی مجاز بود و نه در دیکتاتوری. تفاوتش در کجاست؟ جمله بالای نویسنده چنان افاده دارد که گویا حزب به این گونه فعالیت کشانیده شد. در حالی که به اعتراف خوش این حزب نه، بلکه شخص وی و پسان یکی دو نفری بودند که به آن رو آوردند. از جانب دیگر، در اصول اساسی برنامه ای و مشی جاری حزب، ترمیم یا تغییری وارد نشده بود تا بر اساس آن تشبث به کودتا، مجاز تلقی می گردید.

در ص ۱۴۹ داوود را در عدم جلوگیری فعالیت سیاسی در اردو مورد ملامت قرار داده توصیه کرده که:« (داوود) باید هرگونه کار سیاسی و جلب و جذب در اردو و اشتراک منسوبین آنرا در احزاب سیاسی قانونا منع میکرد و متخلفین را مورد تعقیب و مجازات شدید قرار میداد....»

این سخن عبدالوکیل با گفته قبلیش در تضاد آشکار قرار دارد. در پارا گراف قبلی عدم مجوز قانونی را در دوران سلطنت دلیلی بر فعالیت نکردن و در دوره جمهوریت آنرا دلیل فعالیت مخفی در اردو دانسته و درین پاراگراف بر عکس آن، دولت را بر وضع نکردن قانون در منع قرار دادن فعالیت سیاسی در قوای نظامی، مورد ملامتی قرار داده است.

نویسنده، بدون شک بی اطلاع نبود که چنین قانونی برای اردو وجود داشت، این ایشان بودند که نه تنها برای آن اهمیتی قایل نشدند بلکه حتا مراعات نورمهای کار س ا ا را هم پشت پا زده دست به ماجراجویی ها زدند. نه صرف این سازمان را بنا بر دست اندازی های غیر اصولی با خطر مواجه ساختند، بلکه حزب را در کلیت آن نیز هم با خطر بیرونی و هم با بحران بسیار خطرناک درونی، رو به رو گردانیدند. تا حدی که اگر گذشت و فداکاری انسانهایی با احساس مسوولیت در برابر حزب و وطن نمی بود انشعاب نو و بسیار خطرناک، اجتناب ناپذیر می گردید..

دلیل دیگر نویسنده، در توجیه کارش در قوای مسلح، فعالیت اخوانی ها و احساس خطر ازان ناحیه می باشد. (ص ۱۵۰)

فعالیت محترم عبدالوکیل در میان نظامیان، از روی نوشته خودش، متصل پیروزی کودتای ۲۶ سرطان، آغاز یافته بود. دران زمان هیج حرکتی از جانب اخوانی ها صورت نگرفته و هنوز تهدیدی ازین ناحیه محسوس نبود تا این دلیل نویسنده، موجه پنداشته شده بتواند. همه دیدند و خودش هم شاهد آن بود که فعالیت های بعدی اخوانی ها برای براندازی داوود، یک به یک مورد هجوم و ضربه او قرار داده شدند. با آنهم اگر دلواپسیی درین رابطه وجود داشت، باید در متابعت از مشی عمومی حزب، بیش از پیش، در پشتیبانی از داوودی قرار می گرفت که با تهدید مواجه بود،نه برعکس آن.

استدلال دیگرنویسنده که گویا ذوق و اشتیاق گرفتن قدرت بعد از کودتای ۲۶ سرطان در میان خود منسوبین قوای مسلح مسبب این فعالیت ها بود، نهایت سطحی است. اگر چنین بود، پس نقش اوانگارد، رهبرانه و رهنمود دهنده حزب، در رأس، رهبری آن چه شد؟ در حالی که از نوشته های خودش بر می آید و ما هم دیدیم که ذوق کودتا دران بالاها بود.

مطابق به اظهار نویسنده، فعالیت در قوای مسلح را بعد از ۲۶ سرطان، با استفاده از ارتباط های قبلی زمان تحصیلی با کمیته کار پوهنتون، بنا نهاده و گزارشش را به نور می داده است. (ص ۱۵۴)

شکی وجود ندارد که اعضای ملکی حزب، از طریق روابط فامیلی و آشنایی ها، امکانات زیاد شناخت منسوبان قوای مسلح را داشتند، ولی آیا برای استفاده بردن از این امکانات به طریقه مصؤن و اجتناب از سوء تفاهم ها در داخل حزب و در تعاملات با دولت، راهی وجود نداشت؟ به یقین که وجود داشت. طریقه معقول آن بود که افسران مساعد، با تدابیر سنجیده شده، بدون ایجاد سوء ظنی، از مجرای قبول شده، بدون آنکه حتا خود این افسران متوجه شوند، به این سازمان پاس داده می شدند تا با معیارهای این سازمان، شناسایی،آزمایش، تربیت و فعال می گردیدند. اگر سخن بر سر کودتا بود که ترس داشتند ما مخالفش بودیم، ایشان هم گلی به آب ندادند.

در ص ۱۵۵ بعد از اینکه چنان نشان می دهد که گویا گل اقا را به حزب جذب کرده، علاوه می دارد که موصوف از جانب فیض محمد برای اشتراک در کودتای ۲۶ سرطان دعوت شده بود ولی بنا به دستور حزب از اشتراک دران ابا ورزیده بود. وی چرا از انتساب قبلی او به س ا ا و اینکه این دستور را ازین سازمان دریافته بود، چشم پوشی می کند؟

من از ارجی که عبدالوکیل به شخص من گذاشته و از سر تا پای کتابش منجمله در اخیر ص ۱۵۵ با لطف زیاد از من و کارم یاد کرده است از ته دل سپاسگزارم. اما چه نیکو می بود این را هم رفیقانه اعتراف می کرد که اعضای سازمان ما را، با شکستن معیارهای کاری، از نام رهبری حزب، ربوده بود.

جلب و جذب های وکیل و یارانش از اعضای س ا ا در ابتدا در قوای زمینی آغاز و سپس در قوای هوایی و پولیس دست درازی شد. آنها را به نام آشنایی و ملاقات با رهبران حزبی، که آرزوی هر رفیق بود، اغوا و با انتقاد از حرکت خزنده ما و اظهار شک و بی اعتمادی نسبت به ما، عده یی را به سوی خود کشانده بودند و موجبات سوء تفاهمات و دو دسته گی را در سراسر حزب فراهم کرده بودند.

در ص ۱۶۷ و ۱۶۸ با نقل قول هایی از ص ۶۴۳ جلد اول کوچه ما، اثر داکتر اکرم عثمان، و ص ص ۲۶۵ و ۲۶۶ یادداشت های سیاسی و رویدادهای تاریخی، اثر سلطان علی کشتمند، به گله گزاری ها و رنجش های داوود اشاراتی شده است. معنای سخن آنست که حزب با فعالیت اماده گیش برای کودتا، او را در موقعیت دشوار و علیه خود کشانده بود. این جمله داوود در نوشته کشتمند که «پرچمیها از موضع دوستانه عدول نموده و به خصومت علیه نظام جمهوری گرائیده اند. ایشان اکنون خود را در سوراخ ها پنهان مینمایند ( مخفی کاری می کنند) و اگر به این وضع پایان داده نشود، دولت نمی تواند آنرا دیگر تحمل نماید.» به وضاحت پریشانی او را حکایت می کند. با فعالیت های عادی ح د خ ا داوود آشنایی داشت و پیش ازین کدام عکس العمل منفی از وی دیده نشده بود، اما این عکس العمل تند حکایت از اطلاع وی از تشبثات فراتر از معمول حزب که برای نظام خطرناک تلقی شده، می کند.

در اخیر ص ۱۶۸ و بعد ازان، از بحرانی سخن رفته که از به تعویق انداحتن جلسات حزبی و آوازه انحلال حزب در سال ۱۳۵۳، بالا گرفته بود. در حالی که حکایت ها و شکایت ها وافاده های داوود خان را هم کوشیده بودند از حزب پوشیده نگه دارند و حزب را در یک تاریکی گذاشته بودند، بیخ قضیه و دلیل آشفته گی داوود را که برخاسته از کار مخفی خود سر چند فرد بالایی حزب در قوای مسلح،حتا در غیاب کمیته مرکزی بود، تا آخر افشا نکردند. میر اکبر خیبر هم تا این زمان از اصل جریان آگاه نبود.

در ص ۱۷۱به نقل از ص ۶۴۶ کوچه ما، اثر داکتر اکرم عثمان، می خوانیم:

« دو سه هفته از این بحران حزبی میگذرد که روزی سردار، امین(نام مستعار اکرم عثمان در ناول «کوچه ما») را بسیار عاجل در دفتر کارش احضار میکند. در اتاق انتظار سردار زود تر از دیگران، امین را به حضور می طلبد و اشاره به سه چهار عدد کست کوچک که روی میزش قرار داشت، میگوید: در کست ها صدای رفقا ثبت شده است که همه چیز را روشن میکند. در این صحبت های خصوصی، رفقا بر هر چیز من خندیده اند، بر سر طاسم، بر حزبم، بر انقلابم و تمام کارهایم. چون وقت ندارم واله (و الا) یکی ازانها را می گذاشتیم تا میشنیدی. به آنها بگو که زحمت نکشند من پیشنهادم را پس گرفته ام (مقصدش صحبت قبلیاش با اکرم عثمان بوده که دران بعد ازانکه از قهر می نشیند، می گوید به رفقا بگو بیایید مرا یاری کنید و حزب مرا هم شما بسازید) . به گفته سردار، مقامات امنیتی از راه زیرخانه بلاک ۲۴ میکرویان (میکرو ریان) اول وسایل ضبط صدا را در پشت کف زمین منزل همکف آن ساختمان تعبیه کرده بودندو پیوسته صدای ساکنانش را می شنیدند. آن اپارتمان از دیرگاه، در اختیار یکی از سرکرده های پرچم بود.»

در ص ص ۱۹۳ تا ۱۹۵ از کشف جا به جایی دستگاه ضبط صوت در زیر زمینی بلاک۲۴ میکروریان اول، مرکز جلسات حزبی در تابستان ۱۹۷۶، و در قسمت اخیر ص ۱۹۴ و آغاز ص ۱۹۵ از به دست آوردن صندوق بزرگی از کست ها از اتاق استراحت قدیر نورستانی وزیر داخله، بعد از قیام ثورمطالب با اهمیتی درج گردیده است. در ادامه از موجودیت لیست اعضای هر دو جناح حزب در قوای مسلح و بعضی مسایل خصوصی و فامیلی، استخراج شده از این کست ها، نیز سخن رفته است. خواننده گرامی متوجه شده خواهد بود که پیش بینی ها و اخطارهای ما، چقدر به جا بود و چگونه بر درستی آن امروز عبدالوکیل صحه می گذارد.

وکیل نوشته است که رهبران خلقی هم پسان گفتند که در دیوار کورس موسیقی همجوار دفتر حزبی شان در گلزار مارکیت، نیز سوراخی ایجاد و دستگاه ضبط صوت گذاشته شده بود.

۱۸ مارچ ۲۰۱۷

ادامه دارد