جانشینان چنگیز ۵۳ نوع مالیات از مردم اخذ میکردند

 

تهاجم اقوام مغول برسرزمین های آسیای میانه وشرق میانه ونزدیک، بطور کلی درتمام شئون زندگی اجتماعی واقتصادی وتولیدی تغییرات و اثرات مرگباری داشت . اکثریت اهالی شهرها، دهات وقلاع متصرفه که در برابر مهاجمین مقاومت می ورزیدند، قتل عام می شدند ویا به برده تبدیل می گشتند. اموال آنها در معرض چپاول قرارمی گرفت. خانه های ساکنین محل وبناهای تاریخی ویران میگردید وشهرهای آباد از سکنه خالی می شدند. کسانی که به نحوی از انحاء زنده مانده بودند، دچار فقر وفلاکت شدند ودرخطر دایمی می زیستند.

صنعت وتجارت ونیز زراعت در شرایط بسیار بدی قرارگرفت، اکثراشراف محلی وملاکان بزرگ وکوچک، املاک خود رااز دست دادند وبعضی از آنها نابود شدند. برخی اسیر گردیده ویا روبه فرار ومهاجرت نهادند وعده ای که باقی مانده بودند، موقعیت سابق خود را از دست داده بودند وتحت شرایط توانفرسایی قرار داشتند.

وضع ماليات در دوران مغول بسيار دشوار تر و پيچيده تر از سراسر قرون وسطی بود. اصولاً کشور هايی که لگد کوب سم ستوران چنگيزيان شده بودند، ديگر قادر نبودند مبالغی را برسم ماليات بپردازند. روستائيان بکلی بينوا و درمانده شده بودند و درحد نهائی فقر و تنگدستی قرار داشتند. اکثر دهقانان و کشاورزان ماليات عقب افتاده داشتند و به همين سبب دسته دسته از زادگاه خود فرار ميکردند، چونکه در غير اين صورت ممکن بود در صف بردگان قرار گيرند. تاثیر مرگباراین روش خود کامگی وغارت ودزدی وبی بندوباری بیش از همه چیزموجب انحطاط بیشتر اقتصاد کشورهای مفتوحه توسط چنگیزیان میگردید.

در زمان شش ایلخان نخستین هلاکوئی، وضع اقتصاد به نازل ترین حد انحطاط رسید وبخصوص طی سالهای( ٦٧٩-٦٨٩ق=١٢٨٠-١٢٩٠م) براثر سیاست مالیاتی نخستین ایلخانان وبهره کشی غیر محدود وخامت اوضاع اقتصادی به منتها درجه رسید.

مغولان، بعد از تصرف اراضی وسیع وبرقراری تسلط خود، املاک متصرفه ملاکین واشراف محلی را بین خود تقسیم کردند. این سیاست حتی در دوران ایلخانان اول: هلاکو(٦٤٨-٦۵۵هق=١٢۵٨-١٢٦۵م) واباقاأن (٦٦۵-٦٧٢هق = ١٢٦۵-١٢٨٢م) شدت بیشتر یافت. قسمت اعظم اراضی متصرفه، از جمله اراضی موقوفه جزو اراضی دیوان یعنی دولتی واملاک خاندان شاهی مغول تحت عنوان«اینجو» درآورده شدند. سرکردگان مغول، شاهزادگان، خاتونها، نویینها، وامراء از هرطراز، از امیرتومان وهزاره وصده ودهه گرفته تا صاحبان اقطاع وسیورغال برطبق سلسله مراتب خان خانی(فیودالی)، بسرکردگی ایلخان وکوچ نشینان ذینفوذ که به امورگله داری رابطۀ نزدیک داشتند، ضمناً املاک بزرگ اراضی شخصی، مراتع وشکارگاه ها رانیزتصاحب نمودند.

وصول واخذ مالیات ازاراضی دیوان( دولتی) واینجو( اراضی سلطنتی وخانوادۀ شان)، که درتمام ولایات بحد وفور وجود داشت. اصولاً بطریق «مقاطعه» انجام میگرفت. مقاطعه کاران اساساً ساکنین محل بودند که طبقۀ جدید ملاک واشراف را تشکیل میدادند.این مقاطعه کاران که مطئمن نبودند درآینده نیزمجدداً از زمین های اجاره ای مالیات اخذ خواهندکرد(غالبا ً درعهد قبل از غازان خان مقاطعه برای یک سال اعتبار داشت) لذا هنگام وصول مالیات دست به هرگونه تعدی میزدند وچهاربرابراصل مقاطعه را از اهالی دریافت میکردند وهرگزبراعمال غیر مشروع شان نظارت صورت نمیگرفت. (۱)

صاحب منصابان عالیرتبه میکوشیدند که میزان حق المقاطعه بیشتر گردد تا رشوه های کلان دریافت بدارند. با درنظر گرفتن نفع شخصی وراه آسان ثروتمندشدن به حساب اهالی زحمتکش وخزانه دولت، برعدۀ مقاطعه کاران مدام افزوده میگشت و درنتیجه هم میزان حق المقاطعه وهم میزان رشوه ها زیاد تر میشد.بگفتۀ ابن هندوشاه نخجوانی، « خرابی وانهدام بیش از ابادی بود.»( ٢)

در دوره قبل از غازان خان(٦١٧-٦٩۵هق= ١٢٢٠-١٢٩۵م) خودکامگی کامل وغیر محدود در وضع ووصول مالیاتها،بمراتب بیشتر از دوره سلجوقی وعهد بعد از غازان خان بود. اخذمالیات وخراج توسط عمال چنگیزیان به نحوه وشیوه ئی صورت میگرفت که وصول ان از رعایای مطیع، ماهیتاً با غارت آشکار وجمع آوری غنایم از کشور دشمن تفاوتی نداشت.( ٣)

در اوایل دوران پس از غلبه مغول، هیچگونه قاعده وقانونی در زمینه وصول مالیات وجود نداشت. هرقدرکه میخواستند وهرچه میخواستند، میگرفتند.( ٤) جوینی دروقایع سال٦٤١هجری مینویسد:« وکار خراسان در طبطاب و اظطراب بود ونوایر فتنه ها وتشویشها در التهاب واگرچه ازمرورلشکرها پایمال بود، اما اهالی آن مستاصل کلی نگشته بودند.سبب آنکه ناحیتی یا دیهی که ایل شدی به مجرد اندک علوفه وده گز کرباس یا غایت صدگز به نسبت هر موضعی راضی گشتندی ودست تعرض کشیده کردند ودیهی را که بحرب و قتال بکشادندی، ظاهر آنچه یافتندی از چهارپایان واقشمه ببردندی.»( ۵)

دربسیاری مواردهمان عاملان پیشین محلی ومقاطعه کاران مالیاتی ویا ملاکانی بودند که بخدمت فاتحان مغولی درآمده میکوشیدند حسن خدمت ابراز دارند. سیفی هروی درباره شرف الدین بیتکچی(مامورمالی) چنین مینویسد:« درغور، دست تعدی وزوربرآورد وبه قلانات(بیگار وکارهای شاقه) وقسمات وعوارضات وتجبر وتحکم دیوانی رجال جبال غور را از منازل اوطان، جلاء وطن فرمود...» (٦) بگفتۀ جوینی،«شرف الدین بیتکچی نخست هرچه توانست برسم مالیات از مردم تبریز گرفت وسپس وارد قزوین شد(ماه رمضان٦٤٢ق) وظلم وشکنجه وتعدی را برکبیر وصغیر بحدی رسانید که «آه دود آحاد خلقان به اسمان میرسید.»(٧)

بقول خواجه رشیدالدین فضل الله، در دوران قبل از غازانخان، برای وصول مالیات وعوارض گونه گون، هر ولایت را به حاکمی به مقاطعه میدادندو« آن حاکم درسالی دوقبچور(مالیۀ مواشی وسرانه) ودر بعضی مواقع بیست وسی قُبچور را از رعیت بستدی... وبه هروقتکه ایلچی جهت مهمی یا مطالبۀ مالی و مایحتاجی بولایت آمدی بدان بهانه حاکم قبچور قسمت کردی وهر چند ایلچیان بسیار میرسیدند واخراجات وملتمسات ایشان بی اندازه می بود، حاکم بوصول ایشان شادشدی ونوبتی باسم وجه مهمات و نوبتی باسم علوفه و اخراجات و نوبتی باسم تعهد و ملتمسات قسمت میکردی و بعضی درآن مصالح مصروف داشتی وبعضی خویشتن بردی وبعضی بشحنه وبیتکچیان داده تا همدستان وگواه دروغ اوشوند واز چندان مال که از رعیت میستدند، بخزانه نفرستادندی.»(۸)

نه تنها حاکم مقاطعه کار وبیتکچیان به عناوین گونه گون مردم را می دوشیدند، بلکه ایلچیان نیز به بهانه های رنگارنگ روستاها واهل شهرها راغارت میکردند. بگفتۀ رشیدالدین فضل الله :« هرسال به بهانۀ ایلچیان چندین هزار زیلو وجامه خواب وغزغان وأوانی وآلات مردم می بردند وچهارپای درباغات مردم میکردند وباغی که بزیادت از ده سال بصدهزار زحمت معمور گردانیده بودند بیک روز خراب میکردند واگر اتفاقاً درآن باغ کهریزی بودی و چهارپایان درافتادی، خداوند باغ رامیگرفتند و باضعاف بها ازوی میستدند....» (۹)

همچنان در سنۀ ٦٩١ هجری ، یکی ازملاکان به دهی بزرگ که فیروزاباد نام داشت رفت تا چیزی از املاک خود درآن ده بدست آورد، ولی «هرچند سعی نمود در سه شبانه روزهیچ آفریده از کدخدایان را بدست نتوانست آورد وهفده محصل صاحب برات وحوالت میان دیه نشسته بودند ودشت بانی و دو رعیت را از صحرا گرفته بودند وبه دیه آورده وبه ریسمان درآویخته میزدند تا دیگران رابدست آورند وماکولی جهت ایشان حاصل کنند و قطعاً میسر نشد ومجموع آن محصلان واتباع راعلوفه وعلفه وشراب وشاهد بایستی وازاین معانی قیاس توان کرد که دیگر انواع ظلم چگونه بوده باشد.»(۱۰)

«بواسطۀ سوء تدبیرات واتلافات، اکثر رعایای ولایت جلای وطن کردند ودر ولایت های غریب ، خان ومان ساختند. وشهرها و دیه ها خالی ماند و به هرچندگاه ایلچی جهت جمع کردن غایبان برفتی ایشان را بسیار زحمات رسانیدی واضعاف قبچور به تعهد از ایشان بستدی وهرگز میل نکردندی که به ولایت خویش روند وازآن ملک عظیم متنفر گشته بودندی وبا وجود چندان ایلچی که در اوقات مختلف جهت جمع غایبان به اطراف رفتند، هرگز رعیت را با مقام خود نتوانستند برد وآنچه در شهرها مانده بودند، اکثر درخانه ها به سنگ برآورده بودند یا تنگ باز کرده واز بام خانه ها آمد و شد کردندی وازبیم محصلان گریخته وچون محصلان به محلات رفتندی، حرام زاده ای را بادید کردندی که واقف خانه ها بودی وبه ولایت او مردم را ازگوشه ها و زیرزمینها وباغات وخرابه هاکشیدندی واگرمردان را بادست نتوانستند کرد، زنان ایشان بگرفتندی وهمچون گلۀ گوسفند در پیش انداخته از محله ای به محله یی پیش محصلان بردندی وایشان را بپای از ریسمان آویخته میزدندی وفریاد وفغان زنان به آسمان رسیدی وبسیار اتفاق افتاد ومشاهده کردیم که محصل بربام رفته رعیتی رامی یافت و برعقب وی می دوید تا او رابگیرد، رعیت ازغایت عجز و بیچارگی چنان میگریخت که خود را از بام بزیر می انداخت ومحصل بوی میرسید ودامنش میگرفت وبروی رحم آورده شفاعت میکرد و سوگند مینهاد که خود را از بام مینداز که هلاک شوی وچون اختیار از دست داده بود درمی افتاد و پایش می شکست. واز جمله این ولایت ها ولایت یزد چنان شده بود که اگر کسی در تمامت دیهای آنجا میگردید قطعاً آفریده ای را نمیدید که با وی سخن گوید و یا حال راه بپرسد ومعدودی چند مانده بودند دیه بانی معین داشتند، چون از دور یکی بدیدی اعلام کردی جمله در کهریزها ومیان ریگها پنهان شدندی...» (۱۱)

سپس رشیدالدین فضل الله توضیح میکند که در دوران سلطنت غازان خان پس از تحمل رنج بسیار وصدور بخشنامه های مکرر بتدریج دست مامورین را از تجاوز به حقوق کشاورزان کوتاه کردند، بطوریکه« دراین چند سال هرگز دانگی زر ویک تغار وخروار کاه وگوسفند و یک من شراب ومرغی به«زواید» و«نماری» و«یام» و«ساوری» و«ترغو» و«علفه وعلوفه» وغیره به هیچ ولایت حوالت نرفته ونستده اند. وحق تعالی برکت اموال وحقوق دیوانی چنان داده که درهیچ عهدی وزمانی چندان از نقد و جامه که درسالی پادشاه اسلام خلد سلطانه صرف مینمایند ومی بخشند دیگران در مدت پنج سال خرج نکرده اند....»(۱۲)

رشیدالدین دراین مکتوب خود صرف چند نوع مالیات عهد قبل از غازان خان را از قبیل «زواید» و«نماری» و«یام» و«ساوری» و«ترغو» و«علفه وعلوفه» وغیره نام برده است، درحالی که انواع مالیاتها عهد مغول به 53 نوع میرسیده است که در اینجا بخاطرجلوگیری از تطویل کلام از توضیح وتعریف هریکی صرف نظرگردید.[ ۱۳]

بنابر دستورالکاتب وجامع التواریخ رشیدی وتاریخ وصاف، علاوه برمالیات های فقهی مانند: زکوة، عشر، جزیه، وخراج، انواع مالیات های غیرفقهی وعوارض محلی بنام های : «تغار، تمغا، تابغور، ترغو، نماری، بلارغو، آلام، قبچور، قلان، شورپا، شلتاق، شناقص، شوسون ،شیلان بها،ساوری، کرکیارق، آش، بهره، نزول، علفه وعلوفه، جریمه، خانه شمار، باغ شمار، سرشمار، باج، پیشکش، سلامانه، توقعات، تفاوت وتوفیر، زواید، اخراجات، تکلیفات، تخصیصات، توزیعات، قسمات، مرسوم، مال، مال وجهات، متوجهات دیوانی وسلطانی، حق الانشاء، حق التعدیل، حق التقریر، حق التحصیل، حق البیمانچه، حق التولیه، رسم الحرز، رسم الوزراء، رسم الصداره، رسم خزانه، رسوم شحنگی و داروغگی، تسعیر یا ارزیابی، تقدمه، بیگار،» وغیره از رعایا با شکنجه وتعدی گرفته میشد. (۱۴)

سیفی هروی از چشم دید خود میگوید که درسال ٧١٦ هجری« امیر یساول(از طرف ایلخان حاکم خراسان بود) به اسم آنکه شاهزاده یسور( یساور) راطوی خواهم کرد ، مبلغ سیصد هزاردیناربرولایت خراسان قسمت کرد وپنجاه هزاردینار برخلق شهرهرات نوشت وعمال خود را گفت که میخواهم دریک هفته این سیصدهزار دینار را به خزینه معمورۀ من رسانده باشید. در روز عید قربان از جمله نواب او یکی خضر ودوم فیروزبا پنجاه سوار به هرات آمدند وهم از گرد راه خلق شهر را به زخم چوب وچماق مجروح گردانیدند وخلق را از مسجد جامع به تعدی کردن بسته بیرون آوردند وهر کس که میگرفتند صد دینار ودویست دینار براو حواله میکردند و در سوق واطراف قرب دویست تن را به شکنجه خسته وبیکار گردانیدند. القصه روز دیگر هنگام زوال مبلغ پنجاه هزاردینار ازاسکان هرات بستاندند وبندگان خدای وعزوجل چه درشهر هرات وچه درکل بلاد خراسان زبان بدعای بد ونفرین امیر یساول بکشادند.»(۱۵)

خلاصه بزرگان مغول پس ازفتح سرزمین های خلافت شرقی، درمرحلۀ نخستین (١٢٢٠-١٢٩۵م) خویشتن را در اردوگاه نظامی می پنداشتند که در سرزمین تسخیرشده ای قرارداشته باشند ومیکوشیدند ساکنان سربه فرمان نهاده آن سامان را بالکل غارت کرده از هستی ساقط نمایند. چنانکه این روش را در نواحی مقاوم وسرکش نیز اعمال میکردند. طرفداران این سیاست به هیچ وجه دراندیشه تفاوت میان فرمانبردار ونافرمان نبودند وبنابرین اخذ مالیات وخراج توسط عمال چنگیزی به نحوه ای صورت میگرفت که باغارت بی چون وچرای سرزمین های دشمن تفاوتی نداشت، از هرچیز هرقدر که میخواستند، میگرفتند.

پایان

مآخذ این مقاله :

[۱]-جامع التواریخ رشیدی، ج٢، بخش ٢، وتحریرتاریخ وصاف وتاریخ گزیده،تاریخ جهانگشای جوینی وغیره مآخذ این دوره.

[۲]-محمد ابن هندوشاه نخجوانی،دستورالکاتب، ج١، بخش ٢، ص٣١٦

[۳]-پطروشفسکی، کشاورزی ومناسبات ارضی در ایران عهدمغول، ج ٢ ص ٦٦٠ ببعد

[۴]-عنایت الله شاهپوریان، ٢۵ سده مالیات، ص٨٤

[۵]-جوینی، تاریخ جهانگشا، ج٢،ص ٢٦٩

[۶]- سیفی ،تاریخنامه هرات،چاپ صدیقی، ص١٧٤

[۷]-جوینی ، همان، ص ٢٧۵-٢٧٦

[۸]- جامع التواریخ رشیدی، ج ٢، ص١٠٢٤

[۹]-همان، ص ١٠٢٩

[۱۰]-همان، ج٢،ص ١٠٣٠

[۱۱]-همان، ج٢، ص١٠٢٨-١٠٢٩

[۱۲]-همانجا، ص ١٠٣٣

[۱۳]- برای اطلاع بیشتر رجوع شود به کتاب« مالکیت ارضی وشیوه های بهره برداری از زمین درخراسان قرون وسطی»، چا پ کابل،فصل سیزدهم[تالیف سیستانی]

[۱۴]- دستورالکاتب، ج٢، فهرست اعلام

[۱۵]-سیفی، تاریخنامه هرات ،ص ٦٤٩، روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات، بخش یکم، ص ٤٦٩