واما مسئلهٔ خط دیورند

هلند، فبروری ۲۰۲۱

نوشتهٔ نهایت ارزشمند از قلم توانای محترم احسان الله مایار را زیر عنوان «تصور رهایی افغانستان از چنگال جنگ» منتشرهٔ ۲۰فبروری ۲۰۲۱ ویبسایت آریانا افغانستان آنلاین مطالعه کردم . نویسنده با ژرف بینی معضل افغانستان را به کاوش گرفته و راه حل منطقی و عملی را در برابرمردم و  سیاسیون کشور قرار داده است احسنت به ایشان.

در بارهٔ مشکل کشور ما افغانستان عزیز با پاکستان و مسئلهٔ خط دیورند در کتاب « ملت منافع ملی و دولت ملت در افغانستان» از این قلم توضیحی ارائه کرده ام که به سلسلهٔ نشر کتاب متذکره عنوان «واما مسئلهٔ خط دیورند» بتاریخ ۱۱ فبروری سال ۲۰۱۹ ازطریق ویبسایت آریانا افغانستان آنلاین و سایر ویبسایت های افغانی منتشر گردیده است. در جو موجود بین المللی وضرورت تشدید فعالیت های دستگاه دیپلوماسی کشور وآگاهی مردم در قبال مسایل افغانستان و پاکستان و تزئید فشار  برای حل این معضل خانمانسوزخالی از مفاد نمیبینم که این نوشته یکبار دیگر اقبال نشر پیدا کند. چون این عنوان کتاب تفصیل بیشتر دارد لازم میپندارم تا عنوان متذکره در سه قسمت در معرض دید و خوانش هموطنان عزیز خویش قرارگیرد.

بر گرفته از کتاب ملت منافع ملی و دولت ملت در افغانستان

و اما مسئلۀ خط دیورند

چنانچۀ در مباحث قبلی با اختصار در بارۀ خط دیورند یا معضل اصلی اختلاف افغانستان – پاکستان سخن گفتم، زیرا این مسئلۀ بحرانزا در صدۀ اخیر ریشۀ و عامل اصلی ادامۀ خشونت و جنگ در افغانستان بوده و آرامش را از مردم ما گرفتۀ و بیشترین افتراقات و انقطابات جامعۀ ما بنا بر موجودیت همین تابوی دیورند از جانب پاکستان و کشور هاییکه  برای تحقق ستراتیژی های شان نیازمند این سیاست تباه کن هستند، حمایت میگردد و از طرفی حکومت ها در افغانستان  هم از روی دیدگاهِ شان با این مسئلۀ مورد رد و حمایت بین المللی و منطقویی قرار گرفته اند، لازم است تا مکث بیشتر در زمینه صورت گرفته و خود مسئله و پیآمد های آن در بعد ملی، منطقوی و جهانی به ارزیابی گرفته شود.

در این جا خالی از مفاد نخواهد بود تا با ارائۀ تاریخچه و پس منظر خط دیورند بر آگاهی خوانندگان افزوده تا آنها بتوانند دیدگاه روشنی در زمینه داشته باشند.

در کشمکش های فراوان در سیر تاریخ منطقۀ مناطق مورد منازعۀ آنطرف خط دیورند بین دولت های افغانستان و هندوستان بعد ها هند برطانویی بسیار دست بدست گشت و چنانچۀ در مباحث قبلی تذکار دادم حاکمیت گذرگاه های خیبر، بروخیل، چترال، کرم، گومل و بولان برای دولت های منطقه و استیلا گران خارجی از اهمیت فوق العاده برخوردار بوده است، انگلیسها در سال ۱۸۰۴ میلادی درست بیست و پنج سال بعد از تجاوز و تسخیر دهلی از پیشروی روس ها در آسیای میانه باخبر شده و عمیقاً از این بابت نگران بودند، به همین خاطر به کمک و تطمیع سرداران افغانی به افغانستان حمله کرده که طی قیام کابلیان آنها شکست مدهشی خورده که  این رویداد به نام جنگ اول افغان و انگلیس ثبت تاریخ گردبده است. در سال ۱۸۷۶ روس ها به سرعت به سوی آسیای میانه پیشروی کرده و خود را به کناره های دریای آمو رساندند، که  این امر برای انگلیس ها بسیار نگران کننده بود و باعث دومین جنگ افغان و انگلیس گردید، البته این زمان اوج بازی بزرگ بود که مداخلات بیشرمانۀ انگلیس ها در امور کشور ما و تبدیل کشور ما به میدان جنگ رقابت های تسخیر آسیای میانه و هندوستان از جانب امپراتوری های اروپایی را باعث گردید.

جنگ های اول و دوم افغان و انگلیس که بر طبق سیاست پیشروی و یا ستراتیژی های (Fotward policy)  در کشور ما به پیش برده شد و نتائج تلخ این جنگ ها و ناکامی قوت های انگلیس در میدان های نبرد و رویا رویی در جلگه های نا شناختۀ افغانستان آنها را واداشت تا سیاست (Fotward policy) ستراتیژی یا سیاست پیشروی هند برتانوی را در قبال کشور ما بازنگری کنند و آنها مصمم گشتند تا سیاست یا ستراتیژی جدید (Back to the Indos) سیاست بازگشت به سوی سند را اتخاذ کرده و به این ترتیب از سرزمین پهناور هند دفاع کرده و به وسیلۀ عمال نفوذی اش عمق ستراتیژیک خویش را برای جلوگیری از پیشروی روسیۀ تزاری تا دریای آمو یا حد اقل جنوب هندوکش تحت نفوذ داشته باشند و به حکم این ستراتیژی زیر نظر متخصصین سیاسی و نظامی انگلیس برای جلو گیری از حملات کشور گشایانۀ افغان ها و جلوگیری از پیشروی روسیۀ تزاری ساحۀ سرحدی سۀ مرحلۀ ای ایجاد گردید که هر کدام دارای موقعیت معین سیاسی یا جیوپولیتیک بودند و شامل سرحد اولی ایالت پشتونخواۀ امروزی، سرحد دوم شامل مناطق قبایلی یا اجنسی های امروزی چون باجور، مومند، خیبر، اورکزی، کورم، وزیرستان شمالی و جنوبی و سرحد سوم شامل کشور افغانستان می باشد که پاکستان بعد از تهاجم اتحاد شوروی به افغانستان و جلب حمایت بین المللی در راستای جلوگیری از نفوذ پیشروی روس ها عین همین سیاست انگلیسی را دوباره تجدید کرده و اکنون نظامیان پاکستانی در تحت همین پالیسی دکتورین نظامی خویش را تدوین کرده اند. 

که به منظور توضیح بیشتر رویداد های سال های ۱۸۰۰ میلادی در افغانستان فشرده ای از نگارش های  پژوهشگر تاریخ اعظم سیستانی را که  طی مقالات متعددی از رویداد های تاریخی افغانستان در دوره های سلطنت شاهان متأخر افغانستان تا استرداد استقلال افغانستان و همچنان مقالۀ پشتونستان و زخم ناسور خط دیورند منتشرۀ ویب سایت افغان جرمن آنلاین درینجا بیان میدارم:

" در سال ١٨٣٢ ميلادى، شاه شجاع به کمک انگليسی ‌ها و سيکها بر قندهار حمله  آورد و سرداران قندهارى از سردار دوست محمد خان استمداد نمودند. سردار دوست محمد ‌خان به تدوير جرگه ‌يى در کابل پرداخت و از برادرش- سردار سلطان محمد خان - حکمران پیشاور و برادرزادۀ ‌اش- نواب محمد زمانخان - حاکم جلال‌ آباد خواست تا در اين جرگه شرکت جويند. اما برادر و برادر زادۀ امير، شخصاً در اين جرگه شرکت نورزيدند و پسران خود را فرستادند.
سردار دوست محمد‌ خان تصميم گرفت به کمک سرداران قند
هارى بشتابد اما قبل از آن بايد خود را از پشت سر خاطر جمع مي نمود. بنا برين، ابتدا بر جلال‌ آباد لشکر کشيد و نواب محمد زمانخان را پس از يک نبرد سخت اسير گرفت و به کابل فرستاد و به جاى او برادر خود - سردار امير محمد خان را مقرر و ننگرهار را به کابل ملحق ساخت و سپس به عزم قندهار حرکت نمود. سردار سلطان محمد خان - حکمران پیشاور از اين اقدامات و سوقيات سردار دوست محمد خان ترسيد و خود را تحت الحمايۀ رنجيت ‌سنگ حکمران مقتدر پنجاب قرار داد. از آن تاريخ به بعد پیشاور عملاً در کف سيک ها قرار گرفت و تصرف و الحاق مجدد آن به افغانستان مشکلات و درد سرهاى فراوانى را به بار آورد.

در سال ١٨٣٦ ميلادى امير دوست محمدخان به آرزوى الحاق پیشاور به افغانستان، لقب «اميرالمومئين» بر خود گذاشت و بر ضد سيک ها به خاطر استرداد پیشاور از چنگ آنان اعلام جهاد داد و از تجار و سوداگران و مردم کابل به «دم و درم و قدم» استعانت خواست. فقط پنج لک روپيۀ از اين اعانۀ به دست آمد که بسيار ناچيز بود.  لذا به ضرب سکه پرداخت.

«امير دوست محمد به عزم جنگ و جهاد – کمر ببست و بزد سکه  ناصرش حق باد»

در جنگى که ميان لشکريان افغان و قواى سيک در آن سوى درۀ خيبر رخ‌ داد، بنا بر دسايس جاسوسان ‌سيک و تلاش‌ های «هارلان» جاسوس امريکايى سيکها، دسته ‌يى از قواى افغانى به سرکردگى سردار سلطان محمد‌خان به طرفدارى سيکها از جنگ دست گرفتند و به صف دشمن پيوستند و پول و امتياز  به دست آوردند. دستۀ ديگر هم که خود را ناتوان مي ديد، از مقابله و مقاتله با دشمن سرباز زد و به کابل برگشتند.

در سال ١٨٣٧ ميلادى دوباره امير دوست محمدخان بر ضد سيکها اعلام جهاد کرد و پسران خود سردار افضل‌خان و سردار اکبر خان را همراه با برادرش سردار جبار‌خان و برادرزاده ‌اش سردار شمس‌الدين‌خان در رأس ١٢‌هزار نفر به جنگ سيکها فرستاد. سيکها با لشکر چندين برابر لشکر افغانى در محل جمرود جلو قشون افغانى را گرفتند و با حملات پياپى خود تلفات سنگينى را بر قواى افغانى وارد آوردند. در روز دوازدهم جنگ اتفاقاً سپه سالار قواى سيک با سردار اکبر‌خان روبرو شد و در يک جنگ تن‌ به تن سردار اکبرخان او را ضربه‌ يى زد که  از زین بر زمين افتاد و ديگر از جا نجنبيد. غريو در لشکريان دشمن افتاد و پشت به لشکر افغان دادند و خود را تا پیشاور رسانيدند. اکبر خان مي خواست دشمن شکست خورده را تعقیب کند و پیشاور را تصرف نمايد. اما نواب جبارخان برادر امير دوست محمدخان که مردى سالمند و بى حرارت بود، مانع پيشروى قواى افغانى بسوى پیشاور شد و حمله بر پیشاور را موکول به تصميم و هدايت امير دوست محمد خان نمود و بنابرين نامه ‌يى به امير نوشت و آن را به وسيلۀ پيکى تندرو به کابل فرستاد و از تلفات جانى قواى افغانى و شکست دشمن تذکر داد و هدايت خواست. امير دوست محمد خان که نيروى کمکى آمادۀ نبرد در کابل نداشت و ميدانست که  تدارک يک چنين نيرويى وقت زيادى در بر مىیگيرد و طبعاً تا آن زمان دشمن نيز امکانات دفاعى خود را اکمال خواهد نمود، لذا به قواى افغانى دستور بازگشت داد. ولى اين بدان معنا نبود که  امير از فکر تصرف و الحاق مجدد پیشاور به کشور دست گرفته و منصرف شده باشد.

در سال ١٨٣٧ ميلادى برنس به نمايندگى گورنر جنرال هند برتانوی همراۀ با کاروان بزرگى وارد کابل شد و با امير دوست محمدخان پيرامون ايجاد يک بازار تجارتى بزرگ در ديرۀ غازيخان و اشتراک تجار کابلى و بخارايى در آن بازار سال يکبار، به گفت و گو پرداخت، امير دوست محمد خان که مى دانست موضوع تجارت و بازار تجارتى محض حرف است و اصلاً مقصد انگليس‌ ها چيزهايى ديگرى است، به سوالات برنس پاسخ‌ های مناسب داد و به زودى معلوم شد که  اهداف و نيات انگليس از فرستادن پرنس به دربارش چيز ديگرى است.

برنس امير را از نيات روس و ايران نسبت به هرات آگاۀ ساخت و از او خواست تا همراۀ با سرداران قندهارى در دفاع از هرات بپرازد. امير هم که  تا حدودى در سياست انگليس وارد بود، از برنس خواست تا به اولياى امور هند بگويد، که  او حاضر است تا از هرات در برابر حملۀ ايران به دفاع بپردازد، به شرط آنکه بر متحد خود، سيکها، فشار آورند تا پیشاور را دوبارۀ به افغانستان مسترد نمايند. برنس به اين پيشنهاد امير دوست محمدخان موافقت مقدماتى خود را ابراز داشت و ضمن نامه ‌يى به ويسراى‌ هند نوشت که دوستى با امير افغان مواضع انگليس را در اين کشور مستحکم ‌تر خواهد ساخت و بنا برين حکومت هند برتانوی بايستى اين شرط امير افغان را بپذيرد.

هنوز برنس در کابل بود که  سفير روس به نام ويتکورويچ به دربار امير دوست محمدخان از طريق قندهار مواصلت ورزيد. امير افغان سفير روس را بطور عادى پذيرفت و از مذاکرات جدى با او تا آمدن جواب انگليس خوددارى ورزيد. مدتى بعد پيام انگليس ها به برنس رسيد که  هرچۀ زودتر به هندوستان برگردد. تا اين وقت امير دوست محمدخان با سفير روسيه مذاکرات خود را تمام کرده بود و يک کاپى مذاکرات را به برنس داد تا به اولياى امور خود آن را در ميان گذارد.

هدف امير دوست محمدخان از آگاه کردن انگليس ها از نتايج مذاکرات خود با سفير روسيه اين بود تا انگليسها را به استرداد پیشاور از چنگ سيک ها و دوستى با خود تشويق کرده باشد. زيرا سفير روسيه در ملاقات با امير دوست محمدخان کمک دولتش را به امير براى به دست آوردن مجدد سرزمين از دست رفتۀ پیشاور وعده داده بود. ولى انگليسها که  قصد داشتند سرحدات هند را در صورت امکان تا آمو و در غير آن اقلاً تا کو‌های هندوکش وسعت دهند، اين تقاضاى امير افغان را چونان دست درازى به قلمرو هند برتانوی تلقى نموده و با عقد معاهدۀ سه جانبه در لاهور در ١٨٣٨ و پخش اعلاميه ‌يى پر از دروغ و افترا نسبت به اعمال و نيات امير دوست محمدخان ، دست به لشکر‌کشى به افغانستان زدند و با بيرون راندن يک رهبر قانونى افغان، و جانشين ساختن يک شخص ضعيف‌النفس و فاقد وجاۀت ملى به نام شاه ‌شجاع بر تخت کابل، افتضاح بزرگ تاريخى را به راه انداختند که  سرانجام نه سرحدات هند را تا آمو کشانيدند و نه تا کوه ‌های هندو‌کش، بلکه با تلفات فراوان جانى و خسارات هنگفت مالى، مجبور به عقب ‌نشينى فضيحت‌ بار از افغانستان شدند.

بدينسان، آرزوى الحاق مجدد پیشاور و مناطق قبايلى به افغانستان، نۀ تنها تاج و تخت کابل را از امير دوست محمدخان گرفت و مدت چهار سال (١٨٣٩ تا ١٨٤٢) او را، آوارۀ کوۀ و بيابان و زندانى ديار بيگانگان نمود، بلکه  جان فرزند عزيز او، وزير اکبرخان، قهرمان ملى ما را هم از او گرفت. زيرا يک سال پس از جنگ اول افغان و انگليس، انگليسها سند را از دست اميران سند متصرف شدند (١٨٤٣) و دو سال پس از تصرف سند،  پیشاور را هم از چنگ زمامداران سيک به تصرف خود در آوردند (١٨٤٥)‌، وزير اکبرخان براى تصرف مجدد پیشاور از چنگ سيکها در سال ١٨٤٥ قوايى بدون اجازۀ پدر به پنجاب فرستاد که  در جنگ گجرات شرکت ورزيدند. مگر موفق نشدند. بعداً به وزير اکبر‌خان که  در لغمان بر بستر مريضى افتاده بود، به دستور مخفى انگليس به وسيلۀ طيبب هندى که  از کابل براى معالجه اش فرستادۀ شده بود، زهر خورانده شد. گويا او به جرم الحاق پیشاور به افغانستان توسط زهر ترور شد و از جهادن در گذشت.

انگليس ها که با لشکرکشى و صرف مبالغ هنگفت و تحمل تلفات بزرگ انسانى در جنگ اول خود با افغان ها نتوانستۀ بودند سرحدات هند برتانوی را لااقل تا هندوکش توسعه ببخشند. پس از حملۀ  ايران بر هرات در سال ١٨٥٧ و امضاى معاهدۀ پاريس  با آن کشور دو ضربه مهلک و تاريخى بر پيکر افغانستان وارد کردند و بعد به عقب نشستند.

ضربۀ اولى، تشويق ايران به اعمال نفوذ در سيستان و تقسيم آن ناحیه با آب هيرمند بين دو کشور با حکميت انگلستان در ١٨٧٢ بود که  تا ١٩٧٢، براى يک صد سال مايۀ نزاع ميان ايران و افغانستان واقع شد و اين دو کشور همسايه و هم نژاد و همزبان و همکيش را از هم جدا ساخت و مانع رشد همکارى‌ های اقتصادى و فرهنگى ميان آنان گرديد. سرانجام در ١٩٧٢ با گذشتن قرار داد تقسيم آب رودخانۀ هلمند از پارلمان و صحۀ ‌گذارى شاه افغانستان و بعداً تأئيد پريزدنت داوود، اين زخم ناسور گويا التيام يافته باشد؟

...و اما ضربۀ دومى که  مهلک ‌تر و خون چکانتر‌ از ضربۀ اولى بود، جداکردن قسمت هايى چون: بلوچستان شامل سيبى، دارو و چاگى، کويته، چمن، پشين، کرم، وزيرستان، پاراچنار، سوات، باجور، بنير، دير، چپلاس، چترال، باشگل و غيره از پيکر افغانستان و پيوستن آن به هند برتانوی در ١٨٧٩ بر طبق معاهدۀ تحميلى گندمک بود که  بعداً در معاهدۀ نوامبر ١٨٩٣م بين امير عبدالرحمن ‌خان و انگليس به طور دايم از افغانستان جدا و توسط خط ديورند به هند برتانوی تعلق گرفت.

مجموع مناطق قبايل آن سوى خط ديورند، از کويتۀ بلوچستان تا ديره جات و پیشاور و از بنو و وزيرستان تا خيبر و چترال، سرزمينى را در بر مى ‌گيرد که  در سال های پس از جنگ جهادنى دوم و بطور خاص در ١٩٤٧ بعد از به ميان آمدن پاکستان از بطن نيمقارۀ هند به نام «پشتونستان» مورد ادعاى افغانستان با پاکستان واقع گرديد."

همچنان برای آگاهی بیشتر خوانندگان این سطور متن معاهدۀ دیورند را با متون دری و انگلیسی آن در این جا می آورم تا شک و تردید های ایجاد شده میان مردم در بارۀ این معاهدۀ در خصوص صد ساله بودن این معاهدۀ و یا آنکه  این معاهدۀ تا کدام زمان قابلیت اجرائیوی داشته و سائر نظریه ها در این راستا برطرف گردد:

موافقتنامۀ (Agreement) دیورند یا کنوانسیون کابل (Kabul Convention) میان امیر عبدالرحمان خان، جی، سی، اس – امیر افغانستان و بستگانش از یک سو و سر هنری مورتیمر دیورند، ک. سی. ، آی. ای، سی. اس. آی- سکرتر خارجی حکومت هند به نمایندگی از حکومت هند، از سوی دیگر به علت مطرح شدن [یک رشتۀ] مسایل در رابطۀ با سر حد (frontier ) افغانستان به طرف هند، و به علت این که  هر دو، عالی جناب امیر و هم حکومت هند خواستار حل این مسائل با تفاهم دوستانۀ و تعیین حدود ساحۀ نفوذ  خود برای این که در آینده هیچ اختلاف نظری در این زمینۀ میان دو حکومت موتلف رخ ندهد، قرار زیر توافق نمودند:

n     ۱- Frontier یا حد شرقی و جنوبی قلمرو عالی جناب امیر از واخان تا مرز پارس خطی را که در نقشۀ پیوست موافقتنامه کشیده شده است،  تعقیب خواهد نمود.

n     ۲- حکومت هند در سرزمین های واقع در عقب این خط به طرف افغانستان، هیچگاهی مداخلۀ  نخواهد نمود و عالی جناب امیر نیز در سرزمین های واقع در عقب این خط به طرف هند، هیچگاه مداخله نخواهند نمود.

n     ۳- حکومت برتانیه توافق می نماید که  به عالی جناب امیر، اسمار و وادی بالای آن را تا چنک واگذار می نماید. از سوی دیگر، عالی جناب امیر توافق می نمایند که  هیچگاه در سوات، باجور و چترال به شمول وادی ارنوی یا باشگل مداخلت نخواهند کرد. حکومت برتانیه همچنان توافق می نماید، چنانی که در نقشۀ مفصلی که  از پیش به عالی جناب داده شده، نشان داده شده است، ملک برمل را به والاشأن عالی جناب واگذار نماید و عالی جناب از ادعای خود به بقیه سرزمین وزیری و داور دست می کشند. والاشأن عالی جناب همچنان از ادعای خود به چاگی دست بردار می باشند.

n     ۴- خط frontier پس از این، تا جایی که عملی و مطلوب باشد، از سوی کمیسونرهای (هیات های عالی رتبۀ) مشترک برتانوی و افغانی با تفصیل پیاده و نشانه گذاری خواهد شد و هدف هیأت ها این خواهد بود که  با تفاهم یکدیگر به سرحدی (boundary) موافقت نمایند که با بالاترین دقت ممکن مطابق خط مرزی پیوست نقشۀ این موافقتنامۀ، با در نظرداشت حقوق محلی موجود روستاهای متصل به frontier  باشد.

n     ٥- در رابطۀ به مسألۀ چمن، امیر از ادعای خود بر پاسگاۀ های جدید حکومت برتانیه دست می کشند و به حکومت برتانیه حق خود را که در آب سرگی تلری با خرید به دست آورده اند، به حکومت برتانیه می سپارند.  بر این بخش frontier، خط بر گونۀ ذیل کشیده خواهد شد:

از قلۀ کوه سلسلۀ خواجۀ عمران - در  نزدیکی پشاکوتل که در  قلمرو برتانیه می باشد، خط به گونه یی می رود که  مرغۀ چمن و چشمۀ شر اوبه را در افغانستان می گذارد و چشمۀ شر اوبه خط عدل میان قلعۀ چمن نو و تهانۀ افغانی مشهور در آنجا به نام لشکر دند می گذرد.  سپس، خط حدعدل میان ایستگاه راه آهن و  کوۀ بچۀ به میان بولدک می رود و به سوی جنوب گشته، شامل سلسله کوه خواجۀ عمران می شود و پاسگاه گواشه را در قلمرو برتانیه می گذارد و راهی را که به سوی شوراوک از جانب غرب و جنوب گواشه می رود، به افغانستان وا می گذارد. حکومت برتانیه هیچ مداخلتی تا به فاصلۀ نیم میل از این راه نخواهد نمود.

n     ٦- همۀ مواد این موافقتنامه که از سوی حکومت هند و عالی جناب امیر افغانستان توافق گردیده است، رهیافت کامل و دلخواه همۀ اختلاف نظرهای اصولی که در میان ایشان در بارۀ این frontier ، است، می باشد و هر دو، حکومت هند و عالی جناب امیر افغانستان بر ذمۀ خود می گیرند که  هر گونه اختلافات در جزئیات، مانند اختلافاتی که بر آن در آینده مأموران رسمی مقرره برای نشانه گذاری خط boundary خواهند داشت، با شیوۀ دوستانه حل خواهد شد تا برای آینده تا جای امکان همه گونه اسباب سوء تفاهمات میان  دو حکومت بر داشته شود.

n     ٧- [به خاطر] رضایت کامل عالی جناب امیر افغانستان در وفاداری به حکومت برتانیه و آرزومندی ایشان که  افغانستان را مستقل و نیرومند ببینند، حکومت هند هیچ اعتراضی بر عالی جناب امیر در باب خریداری و وارد کردن مهمات جنگی [ در خاک هند] نخواهد کرد و این حکومت به ذمه می گیرد که  در زمینه به وی تا اندازه یی کمک هم خواهد نمود. افزون بر این، برای نشان دادن روحیۀ دوستانۀ شان برای این که  عالی جناب امیر  افغانستان وارد این گفت و گوه ها شده اند، حکومت هند به ذمه می گیرد که برآن وجۀ عطیۀ سالانۀ دوازدۀ لک روپیۀ که کنون به عالی جناب پرداخت می گردد، شش لک روپیۀ  افزود شود.


امضای امیر عبدالرحمان خان                                     
امضای اچ. م. دیورند

کابل،۱۲ ماۀ نوامبر ۱۸۹۳

متن انگلیسی موافقتنامه دیورند

(کنوانسیون کابل)

The Durand Agreement or the Kabul Convention of1893.

 Whereas certain questions have arisen regarding the frontier of Afghanistan on the side of India, and whereas both His Highness the Amir and the Government of India are desirous of settling these questions by friendly understanding, and of fixing the limit of their respective spheres of influence, so that for the future there may be no difference of opinion on the subject between the allied Governments, it is hereby agreed as follows :


1- The eastern and southern frontier of his Highness’s dominions, from Wakhan to the Persian border, shall follow the line shown in the map attached to this agreement.

2- The Government of India will at no time exercise interference in the territories lying beyond this line on the side of Afghanistan, and His Highness the Amir will at no time exercise interference in the territories lying beyond this line on the side of India.
 
3- The British Government thus agrees to His Highness the Amir retaining Asmar and the valley above it, as far as Chanak. His Highness agrees, on the other hand, that he will at no time exercise interference in Swat, Bajaur, or Chitral, including the Arnawai or Bashgal valley. The British Government also agrees to leave to His Highness the Birmal tract as shown in the detailed map already given to his Highness, who relinquishes his claim to the rest of the Waziri country and Dawar. His Highness also relinquishes his claim to Chageh.

4- The frontier line will hereafter be laid down in detail and demarcated, wherever this may be practicable and desirable, by joint British and Afghan commissioners, whose object will be to arrive by mutual understanding at a boundary which shall adhere with the greatest possible exactness to the line shown in the map attached to this agreement, having due regard to the existing local rights of villages adjoining the frontier.

5- With reference to the question of Chaman, the Amir withdraws his objection to the new British cantonment and concedes to the British Governmeni the rights purchased by him in the Sirkai Tilerai water. At this part of the frontier the line will be drawn as follows:

From the crest of the Khwaja Amran range near the Psha Kotal, which remains in British territory, the line will run in such a direction as to leave.

Murgha Chaman and the Sharobo spring to Afghanistan, and to pass half-way between the New Chaman Fort and the Afghan outpost known locally as Lashkar Dand. The line will then pass half-way between the railway station and the hill known as the Mian Baldak, and, turning south-wards, will rejoin the Khwaja Amran range, leaving the Gwasha Post in British territory, and the road to Shorawak to the west and south of Gwasha in    Afghanistan. The British Government will not exercise any interference within half a mile of the road.

6- The above articles of' agreement are regarded by the Government of India and His Highness the Amir of Afghanistan as a full and satisfactory settlement of all the principal differences of opinion which have arisen between them in regard to the frontier; and both the Government of India and His Highness the Amir undertake that any differences of detail, such as those which will have to be considered hereafter by the officers appointed to demarcate the boundary line, shall be settled in a friendly spirit, so as to remove for the future as far as possible all causes of doubt and misunderstanding between the two Governments.

7-  Being fully satisfied of His Highness?s goodwill to the British Government, and wishing to see Afghanistan independent and strong, the Government of India will raise no objection to the purchase and import by His Highness of munitions of war, and they will themselves grant him some help in this respect. Further, in order to mark their sense of the friendly spirit in which His Highness the Amir has entered into these negotiations, the Government of India undertake to increase by the sum of six lakhs of rupees a year the subsidy of twelve lakhs now granted to His Highness.


H. M. Durand,

Amir Abdur Rahman Khan.

Kabul, November 12, 1893

پایان قسمت اول (ادامه دارد)