کتاب

زنان ومشکلات فرا روی شان در جامعهٔ افغانی

نویسنده: عبدالقیوم میرزاده

پیوسته به گذشته (قسمت بیست و هفتم)

با این پیشگفتار آیا میتوان تعریفی برای فیمینیسم معین کرد؟

در باره تعریف فیمینیسم نظریات متنوع و گوناگون وجود دارد. عده آنرا جنبش سازمان یافته زنان برای بدست آوردن حقوق شان تعریف میکنند. عدهٔ آنرا چشم انداز و یا دور نمایی برای رهایی زن از فرودستی، ستم، نا برابری و بی عدالتی های جامعه معرفی میکنند. گروه دیگر آنرا یک ایدیالوژی قلمداد کرده که هدفش دگر گون سازی بنیادی ساختار های اجتماعی جوامع میباشد، معرفی میکنند. اما همهٔ  فیمینیست ها متفق القول معتقد اند که فیمینیسم یعنی مبارزه بخاطر رفع تبعیض جنسی در جوامع انسانی که فرهنگ مرد سالار حاکم است میباشد. بناً میتوان فیمینیسم را سازمان یا جنبش سازمان یافته زنان برای رفع تبعیض جنسیتی نیز تعریف کرد.

فیمینیسم Feminism   در اصل از کلمه فرانسویی Feminism و از ریشه لاتین Femina  یعنی زن گرفته شده است که در جریان مبارزات فیمینیستی این کلمه را در زبانهای مختلف به عناوین مختلف توضیح و تفسیر کرده اند، که در زبان دری آنرا آزادی خواهی زن یا جنبش آزادی زنان و یا زن باوری توضیح و تفسیر کرده اند.

فیمینسم مجموعه ای است از اصول و مواضع نه یک نظریهٔ منحصر به فرد یا یک دیدگاه جهانی. فیمینیسم مجموعه ای از نظریات است که تعهد زنان را برای رهایی شان از ستم بیشتر و دریافت راه های حل بهتر برای آینده زنان در جامعه نشانی میکند. امروز فیمینیسم در بسیاری از نقاط جهان از شعار های مطالبات آزادی در سقط جنین و حق رأی به مراحل مشارکت وسیع زنان در کلیه امور اجتماع، اداره و سیاست واز شعار زنده گی خوب برای زنان به شعار بهتر زنده گی کردن در جهان و مسایل خانه و خانواده و محیط زیست انکشاف مثبت کرده است.

همچنان جرج ریتزر  George Ritzer متولد ۱۹۴۰ جامعه شناس امریکایی و استاد پوهنتون مریلند در کتاب نظریه جامعه شناسی در دوران معصر فیمینیسم را چنین تعریف میکند: « نظریهٔ فمینیستی بخشی از یک رشته پژوهش دربارهٔ زنان است که به‌طور ضمنی یا رسمی، نظام فکری گسترده و عامی را دربارهٔ ویژگی‌های بنیادی زنده گی اجتماعی و تجربه انسانی از چشم‌انداز یک زن ارائه می‌کند.» او همچنان اضافه میکند که نظریه فیمینیستی نظامی از افکار کلی میباشد که برای توضیح و تعبیر زنده گی اجتماعی و تجربه بشری از نظر حمایت و طرفداری زنان ساخته و پرداخته شده است.

عده دیگر از متفکران جهان به این باور هستندکه که مردان و زنان باید از حیث اقتصادی، سیاسی و اجتماعی برابر باشند و دلایل فراوان خاص خود را در رابطه با چگونگی تحقق آن  دارند. همین را فیمینیزم گویند. فیمینیزم جنبش فکری است که در تمام جهان در شرق و غرب خود را نشان داده و به اثبات رسانیده است و در تمام ایدیالوژی ها خود را وفق داده است. اما تا کنون جنبش های فیمینیستی به تنهایی و یا مستقلانه در هیچ نقطه از جهان برای کسب قدرت سیاسی مبارزه نکرده بلکه در پارهٔ از مراحل در جنب جنبشهای سیاسی نقش همکار و همیار را ایفا کرده است. به همین سبب هم است که دارنده گان اندیشه های مختلف و متنوع توانسته اند عضو جنبش های فیمینیستی گردند. ناگفته نماند برعکس نظریات که از جانب محافظه کاران سنتی و اقشار مذهبی علیه جنبش فیمینیستی در جهان تبلیغ میگردد که گویا فیمینیسم جنبش زنان علیه مردان میباشد کاملاً از ریشه نادرست بوده برعکس در منشور فیمینیسم جامعه را متشکل از انسانها تعریف میکند نه از زن و مرد.

در کشور ما افغانستان جنبش زنان یافعالیت های انفرادی زنان آزادیخواه فرود و فراز های بسیاری را تجربه کرده است. به قول محقق معصومه عصمتی وردک که در کتاب (نقش و موقف زنان افغانستان) بیان داشته است. در کشور ما  احمد شاه بابا علاوه بر اینکه مادرش زرغونه انا در بسیاری از موارد حکومت داری، کشور گشایی و دفاع مشاور ارشدش بود به زنان کاردان حق  دخالت در امور مملکتى را داد ، القابى  تعين کرد و مخصوصاً در امور مربوط به زنان و وارسى از حقوق زنان صدور فرامين را نيزاز طرف زنان مجاز دانست وبه اين منظور به زنانيکه موظف به کارى مى شدند مُهرى نيز برايشان داده شد تا فرامين آن ها اعتبار و وزن بيشترى برخوردار گردد. اما نخستین نشانه های مبارزات زنان برای اعاده حقوق و آزادی هایشان در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن بیستم دیده میشود. بُوبُو یا بَبَوجان خانم عبدالرحمن خان درزمان زمامداری  عبدالرحمن خان  بین سالهای ۱۸۸۰ – ۱۹۰۱ بدون رو پوش در دربار شاه حاضر میبود و شاه را در مسایل روز مره کمک و معاونت میکرد و در حل بسا مسایل از شوهرش نماینده گی میکرد. به قول نانسی دوپری بُوبُو جان  خود زن  سوار کار بود و وی را  آموزگار خوب برای خدمه‌هایش توصیف میکند. همچنان او زنی بوده که  تمرینات نظامی را تکمیل کرده بود. او علاقه مندی وافری به سیاست داشت و در ماموریت‌های زیادی به منظور مباحثه سیاسی بین طرفین مخالف اشتراک ورزید.

 در سال ۱۹۲۰ شاه ترقی پسند افغانستان امان الله خان در محضر عام طی چندین صحبت اش در باره زنان، آزادی های زنان ارشاداتی به زنان کشور ما داشتند که در یکی  از صحبت ها خطاب به زنان افغانستان چنین بیان داشتند: «دین از زنان نمی‌خواهد تا دست‌ها، پاها و صورت خویش را بپوشند و یا امر به نوع خاصی از حجاب کرده باشد». همچنان ملکه ثریا خانم امان الله خان  منحیث زن پیشتاز نهضت آزادی زن در افغانستان در سال ۱۹۲۶ طی صحبتی در ملای عام خطاب به زنان کشور ما چنین گفت: « فکر نکنید که ملت ما فقط به مردان نیاز دارد تا به آن خدمت کنند.  زنان نیز باید سهم بگیرند، چنانچه زنان در صدر اسلام این کار را کرده اند. خدمات ارزشمندی را که زنان عرضه کرده اند در طول تاریخ مورد توجه و بازگویی قرار گرفته است. ما از این مثال‌ها میتوانیم الگو بگیریم و همه باید برای پیشرفت ملت خویش همکاری کنیم و این شدنی نیست تا وقتی که به سلاح دانش آراسته نباشیم. بنا ما باید تلاش کنیم تا جاییکه  ممکن به حصول دانش بپردازیم تا خدماتی را به جامعهٔ خویش عرضه کنیم، آنچنان که زنان صدر اسلام کرده اند».

همگام با نهضت بین المللی زنان در اروپا اتحادیه حمایت از زنان افغانستان و کمیتهٔ کبرا  در سال ۱۹۱۹ به ابتکار ملکه ثریا تآسیس گردید و وظیفه کمک، همکاری، آگاهی دهی و باسواد سازی زنان را به عهده داشت و متعاقباً مکتب دخترانه بنام مستورات در سال ۱۹۲۰ در کابل ایجاد گردید که تقریباً تمام زنان نامدار که در حکومت های بعدی پست های رهبری کننده و استادان پوهنتون ها مقرر شدند فارغان همین مکتب مستورات بودند. اولین نشریه زنان بنام « ارشاد النسوان» در سال ۱۹۲۱ منتشر شد و طی نشرات اش وسیعاً به روشنگری زنان کشور ما پرداخت، در یکی از شماره های ارشاد النسوان از قول سراج البنات خواهر امان الله خان آمده است: «  دانش فقط در قبضه مردان نیست، زنان نیز باید با دانش باشند. ما باید در مورد زنان مشهور جهان بخوانیم، تا بدانیم که زنان نیز دقیقا همان چیزی را که مردان می‌توانند بدست آورند، بدست می آورند.» زنان کشور ما در سال ۱۹۲۳  قانونآ حق انتخاب درازدواج را حاصل کرد، همچنان در سال ۱۹۲۳  دوازده تن از زنان خبره کشور ما در لویه جرگه شرکت کردند و در سال ۱۹۲۸ نخستین گروه دختران افغان غرض اکمال تحصیلات عالی و مسلکی عازم ترکیه شدند.

با ذکر شمه ای از امواج آزادی خواهی زنان کشور ما برای رهایی از ستم فرهنگ مرد سالار که در سطور بالا به آن اشاره کردم مگر در ادبیات ژورنالیستیک، سیاسی، اجتماعی، هنری و اقتصادی کشور ما واژه فیمینیسم برای بار نخست دردهه های هفتاد و هشتاد قرن بیستم مروج گردید.  بر اساس توضیح فیمینیسم که در بالا تصریح کردم نخستین موج های فیمینیستی در کشور ما در زمان حاکمیت اعلیحضرت امان الله خان ثبت گردیده است که در آنزمان زنان بیشتر برای حقوق برابر با مرد و حق تحصیل مبارزه میکردند.   بنابر حاکمیت شدید مرد سالار جامعهٔ ما که زنان اکثراً از سواد بی بهره بوده و از آگاهی بسیار نازل هم برخوردار نمی باشد بناً اکثریت زنان جامعهٔ ما با واژه و مفهوم فیمینیسم آشنایی ندارند. زنان شهر نشین کشور ما که کماکان این وازه را شنیده اند آنرا به مفهوم زنان بی بند و بار، زنان روسپی وزنان بدون قید وشرط در خط مقابل باور های دینی، فرهنگی، و اجتماعی میپندارند و بسیاری از زنان کشور ما از این واژه نفرت دارند. لذا این هم یکی دیگر از مکلفیت های زنان کشور ما میباشد تا از طریق با سواد شدن و کسب آگاهی در باره مسایل که بر سرنوشت اش تادثیر گذار است مبادرت ورزند.

مبارزات فیمینیستی در جهان تا سالهای ۶۰ قرن بیستم بازتاب خواسته های زنان از قبیل جلوگیری از تجاوز جنسی بر زن، حقوق زائیدن یا داشتن طفل، جلو گیری از خشونت و خشونت خانواده گی، حقوق برابر کار یا مزد مساوی، حقوق برابر در قبال فرزندان، حقوق مالکیت اقتصادی، حقوق استراحت در زمان بار داری و بسا نیازمندی های دیگر زنان متمرکز بود. زنان در اکثر کشور های جهان توانستند به صورت کلی و یاقسمی مطالبات شان را بدست بیآورند. اما فعالین جنبش زنان کشور ما یا فیمینیست های کشور ما افغانستان تا کنون نتوانسته اند بر سر ادبیات سیاسی و واژه های مبارزه زنان برای اعاده حقوق شان و یا برابری جنسیتی و سایر مطالبات قانونی به توافق برسند. آنها وسیعاً درگیر اختلاف نظر در باره واژه ها و ادبیات مبارزات زنان میباشند. عده از زنان کشور ما آرزو دارند تا گروه هاییکه بر اساس اصول فیمینیسم جهانی در حرکت اند بنام فیمینست و مابقی گروه های مبارزه برای آزادی های زنان را فعالین حقوق زنان و یا هر عنوان دیگر مسمی گردند. آنها بصورت مشخص تفکیک فعالان حقوق زن و فیمینیست ها را از روی تعریف عملکرد شان میخواهند که این کار میتواند ضربه مهلکی بر اتحاد همهٔ زنان کشور ما در شرایط بسیار حساس وارد آورد و نیروی زنان جامعهٔ ما را دستخوش تشتت و پراگنده گی سازد. 

مبارزات فیمینیست ها در جهان منجمله در اروپا در موج های نخستین اش روی برابری حقوق زنان با مردان متمرکز بود. بعد از جنگ جهانی اول این مبارزات بیشتر بروی دریافت حق رای تأکید داشت تا سایر خواسته ها و نیازمندی های زنان. اما در مراحل بعدی و درخشان فیمینیسم،  زنان  یا فعالین فیمینیست زن در قاره های اروپا، امریکا، آسیا و افریقا بار دیگر مطالبات شانرا گسترده تر ساخته و برابری جنسیتی ، حقوق سیاسی، اقتصادی و حقوق مدنی یا به عباره دیگر حقوق کامل شهروندی را شامل مبارزات وسیع خویش ساختند. این دور مبارزات فیمینیستی برای بیداری زنان جهان تأثیرات بس شگرفی به ارمغان آورد. گرچه در اواخر دهه های هفتاد و هشتاد قرن بیستم فیمینیست های امریکایی خود را تحت لایحه حقوق برابر اقتصادی محدود ساختند اما دیگر زنان در اکثر کشور های دنیا بیدار شده بودند و طالب همه حقوق شهروندی برابر با مردان بودند که در همین راستا جنبش ها وسازمانهای بزرگ بین المللی زنان چون سازمان ملی زنانNOW ، فراکسیون سیاسی ملی زنانNWPC ، اتحادیه جنبش عدالت ‌طلب زنان WEAL ، جنبش جهانی زیر نام هشتم مارچ به کار و پیکار عدالت خواهانه برای زنان ، رفع همهٔ انواع تبعیضات علیه زن، رفع هرنوع خشونت علیه زنان و اعاده حقوق شهروندی برای زنان ایجاد و فعال گردیدند. در گیر و دار این مبارزات حق طلبانه، برابری جنسیتی و رفع انواع خشونت علیه زنان در سال ۱۹۱۰ کنگره سوسیالیست های دنمارک در شهر کوپن هاگن بمنظور حمایت از مبارزات زنان در سراسر جهان که از جانب حکومت های مستبد مرد سالار بصورت بسیار وحشیانه و غیر انسانی سرکوب گردیده بود منجمله سرکوب خونین کارگران نساجی شهر نیویارک در سال ۱۸۷۵ هشتم مارچ را بنام روز همبستگی بین المللی زنان جهان اعلام کرد و در این کنگره از زنان تمام جهان مطالبه شد تا برای احقاق حقوق شان متحد و یک آواز گردند. تا آنکه در سال ۱۹۷۷ سازمان ملل متحد حمایت خویش را از روز همبستگی زنان هشتم مارچ اعلام داشت و این روز را شامل تقویم بین المللی کردند.

 نا گفته نماند در این امواج مبارزات فیمینیستی گرایشات سیاسی نیز شامل حال این مبارزات مدنی گردید که در کشور های مختلف جهان در سایه سیاست های حاکم فیمینیست ها نیز از آن متأثر گردیدند. چنانچه سوزان جیمز نویسنده کتاب فیمینیسم بیان میدارد: « تفاسیر زیادی از زنان و ظلم وارده بر آنان تحت توصیف عام فمینیسم می‌گنجد تا جایی که نمی‌توان فمینیسم را یک اصل واحد فلسفی یا دربردارندهٔ یک طرح سیاسی مورد وفاق دانست. همان‌طور که دیدگاه‌های متفاوتی از آزادی و حقوق انسانی داریم، فلسفه‌های فمینیستی متفاوتی نیز داریم که نه به دلیل دعاوی یا توصیه‌های خاص شان بلکه برای اهتمام شان به یک موضوع مشترک به هم پیوند خورده‌اند ».

اما به نظر من این تقسیم بندی های سیاسی برای قشری که در بسا جا ها موقعیت ها، موارد و حالات بسیار شکنند و آسیب پذیر میباشد نه تنها مؤثر و مثمر نیست بلکه این اختلافات و مرز بندی ها بر پایه اندیشه های سیاسی و مذهبی زمینه ساز مداخلات مخالفین برابری حقوق زنان و برابری جنسیتی شده و راه مبارزات جنبش های زنان را سد میگردند. آنچه بعد از چهارمین کنفرانس جهانی زنان منعقده پیکن سپتمبر ۱۹۹۵ برای زنان جهان از اهمیت فراوان برخوردار است همانا روزنه هایی برای تأسیس یک سازمان جهانشمول زنان برای آزادی، برابری حقوق، مشارکت، رفع خشونت و رفع همهٔ انواع تبعیض علیه زنان میباشد که کشور های جهان یکی پی دیگری به این منشور اجلاس پیکن میپیوندند.

و بدین ترتیب فیمنیست ها درجهان نظر به گرایشات سیاسی شان به گروهبندی های مختلف منقسم گردیده اند که جامعه شناسان آنرا چنین طبقه بندی میکنند:

فیمینیسم لیبرالیستی

فیمینیسم مارکسیستی

فیمینیسم سوسیالیستی

فیمینیسم رادیکال

فیمینیسم اسلامی

فیمینیسم پست مدرن

فیمینیسم حفاظت محیط زیست

برای معلومات و آگاهی بانوان کشور عزیز ما افغانستان میپردازیم به توضیح مختصرهریکی از این انواع مبارزات فیمینیستی و پهلو های مفید ومُضر آنها تا باشد زنان کشورما با درنظرداشت این آگاهی سمت و سوی مبارزه شان را برای رهایی از زیر ستم فرهنگ مرد سالار تعیین بدارند.

پایان قسمت بیست و هفتم (ادامه دارد)