کنارزدن داکترغنی ازقدرت خواست کی وبرای چه؟

رهبرخردمند و مدبر جامعه را به شگوفایی و ترقی بشکل مدبرانه رهبری و سوق میدهد جوامع که ازنبود رهبرخردمند رنج میبرند افرادش به مرگ تدریجی روبرو میشوند وقتی جامعه دچار فقر روشنفکری و روشنگری است، یعنی روشنفکر و روشنگر به ارزش‌های جمعی و تغییر باور را ازدست میدهد وبه آن کار نمی‌کنند، جامعه بصورت فرسایشی بطرف مرگ  روانه می‌شود، اینجاست که روشنفکر و روشنگر خواسته یا ناخواسته درخدمت افرادِ قرارگرفته است  که پی منافع خود وخدمتِ بیگانه گان قرار دارند؛ نه ارزشها و منافع ملی، وقتی جامعه به علم و عالم حرمت قایل نیست، دانایی شگوفایی ندارد، جامعه بدون علم فاقد روح بوده بدون شک بازهم مرگش حتمی میشود، پس ابتکار را باید افراد آگاه جامعه در دست داشته باشند و نگذارند که قدرت های خارجی و یا منابع استخباراتی منطقوی وجهانی حق ملتها را سلب، اصول و ضوابط خود را بانیرنگ های مختلف توسط یک قشر مزدورعملی کنند، مشکلی  که امروز دامنگیرماست همین است که بعضی سیاسیون ،سازمان ها و گروهها زیراین و آن نام بر جامعه ما تحمیل می‌ شوند وبا هراسانیدنِ جامعه بر زندگی شان حاکمیت می‌راند، اینان نیز به هر نام که باشند تروریست اند، چه دینی، مذهبی، قومی، اتنیکی وغیره موجودیت شان جامعه را به قهقرا میبرد، این بدبختی زمان رُخ میدهد که جامعه اصول زندگی، راه های پیشرفت و انتخاب درست جهت تعین رهبری خود را نداشته باشند ویا این حق از جامعه گرفته شود و افراد با زور تفنتگ و سرنیزه  بالای  جامعه حاکم شده و خویشتن را رهبر، امیرالمومنین، پادشاه، قاید و رئیس جمهوری بتراشند.

امروز در افغانستان هم افغانها به همین مشکل روبرو اند زدو بند امریکا با طالبان و کم اهمیت دادن دولت افغانستان این سؤال را به میان میاورد که چرا امریکا باید بایک گروهٔ که هیچ نوع مشروعیت سیاسی و حقوقی ندارد به میز مذاکره بنشیند و با آنها موافقتنامه امضا کند، این خود تلاش بخاطر تضیف رهبری دولت افغانستان بود بدبختنانه؛ که انجام شد، ملاقات های ممتد جان بس سفیر پیش امریکا با عبدالله عبدالله و درعین حال حمایت امریکاو ناتو از جنگسالاران ،ملاقاتهای آشکار و پنهان داکترزلمی خلیلزاد با سیاسیون به اصطلاح مطرح همواره اتوریته دولت مرکزی افغانستان را تضعیف کرده است، آیا دراین عمل منافع افغانستان نهفته بود و یا منافع امریکا، واضح است که منافع امریکا و شرکای آن نهفته است حال که سهیل شاهین میگوید که داکترغنی ازقدرت کناررود از همین جا سرچشمه میگیرد برای توضح لازمست نگاه مختصربه قضایا بیاندازیم.

 سدهٔ بیست، سدهٔ رقابت ها و رویارویی های خصمانه میان دو قدرت و دو سیستم اقتصادی سیاسی، اجتماعی در جهان بود، اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، در برابر جهان سرمایه داری قرار داشت، حال این جنگ سرد با درنظرداشت منافع بزرگ اقتصادی درمنطقه سبب شده  که جنگ شکل و شمایلی جدید بنام جنگ  نیابتی را بخود بگیرد، کشتار بی رحمانه ملت افغان، چه به دست مجاهدان، چه طالبان و چه امریکا و ناتودر قریب نیم سدهٔ اخیر، جز این که به منظور امحای دستجمعی این ملت سرکش و برداشتن جذری هر نوع مانع ازسری راهی برنامه های آیندهٔ منطقه ای امپریالیسم جهانی باشد، چیز دیگری تصور شده نمی تواند، اکنون این وظیفه را پاکستان بیش از دیگران در هر دو طرف خط دیورند با موفقیت به پیش می برد، به اختصار می توان گفت که کشور ما میدان بازی های بزرگ قرار گرفته امریکا و ناتو ازیک سو، چین و روسیه از سوی دیگر و در کنار آن، تقابل ایدیولوژیک ایران و عربستان.

اکنون کشورما جهت دست درازی به حریم های روسیه وچین و ایجاد بی ثباتی دراین کشورهاو آسیایی میانه که درد سربه روسیه میتواند ایجاد کند درموقعیت مناست قرارگرفته است، این موقعیت جیو ستراتیژیک وجیواکونومیک سبب شده تا افغانستان درمحراق توجه قدرت ها قرارداشته باشد بدبختانه بجای آنکه ازاین موقعیت استفاده مثبت صورت گیرد بیشتر قربانی منافع دیگران قرارگرفته است، سقوط ولسوالی در سمت شمال به صورت سیستماتیک و بیدون یک فیر درعین حال برآمدن جنرال دوستم طورغیر مترقبه به ترکیه نشان دهندهٔ بازیی است که بازیگران آن قدرت های اندکه پشت پرده قرار دارند سقوط ولسوالی هادرشمال بدون حتی یک فیر وبرخورد گروه اشغالگرطالب ویا زیرنام طالب درشمال با مردم کاملاً شبیه برخورد گروه داعش درعراق وسوریه است، خبرهای که در شبکه های اجتماعی درز کرده نشان میدهد که تصمیم برآن است که گروه های بیشتر ازداعش درسمت شمال متمرکز گردند اشغالگرانِ طالب در ولسوالی ها به خلع سلاح باشنده گان و گروه  های مسلح مصروف اند تا موجودیت خود را در ولسوالی ها مطمئین و مستحکم سازند.

مثلث امریکا ترکیه و پاکستان که قرار است کنترول میدان هوایی کابل را به عهده گیرد و قواء  نظامی تُرک ها درآن مستقرگردد شاید یک کوریدورمطمئین برای خروج دیپلوماتها و کارمندان خارجی باشدشاید این نظریه با انتباه گرفتن از سقوط میدان هوایی کابل در زمان داکترنجیب الله گرفته شده باشد که ملیشه های دوستم ازشمال آمدند و کنترول میدان هوایی را به عهده گرفتند ازاین روخروج داکترنجیب الله از افغانستان میسر نشد، ازطرف هم میتواند بادرنظرداشت اهداف که قدرت ها دراین منطقه دارند میخواهند از وجود ترکیه درافغانستان استفاده کرده  با جذب ترک تواران نفوذ خود را دربین این قوم گسترش دهند که ترکتباران آنطرف مرزآمویعنی آسیای میانه را بیشتردر برخواهند گرفت، جنرال دوستم دربین ترکان دوطرف مرز ازنفوذ خوبی برخورداراست یکی از راه های آسان نفوذ درآسیای میانه وجود ترکهاست، انتقال داعشیان به افغانستان و جابجایی آنها درشمال میتواند یکی از وظایف ترکیه باشد که ازمیدان هوایی کابل سازماندهی خواهدشد، ترکیه درزمان جنگ عراق و سوریه  با داعش رابط خوب داشت بعضی اخبارتائید ناشده وجود دارد که بیست هزار داعشی که درکنار اردو امریکا درسوریه میجنگیدند از طریق میدان هوایی کابل به شمال انتقال خواهند شد، ازطرف هم نمیتوان اندیشه های توسعه طلبانهٔ تُرک ها که تخیلات پانترکیزم  را درسر می پرورانند ازنظرانداخت، وظیفه نیروهای امنیتی افغان درمیدان هوایی کابل باید دقیق و برنامه ئي باشد تا به عملکرد ترک ها نظارت دقیق داشته باشند.

مسئلهٔ دلچسپ ومعاصر دیگر انکشاف و شگوفایی جهشی اقتصادی در آسیا و انتقال سریع مراکز قدرت اقتصادی و تکنالوژی پیشرفته، ازغرب به شرق است، در حالی که سه کشور بسیار بزرگ از نگاهٔ ساحه و نفوس؛ روسیه، چین و هند، با سرعت تعجیلی رشد اقتصادی شان را می پیمایند، کشور های کوچکتر دیگر همچون کوریا، ویتنام، مالیزیا، سنگاپور و غیره نیز با آهنگ رشد خوب شتابان به پیش می روند، به همین دلیل، امریکا تمام تلاش ها هم سیاسی، نظامی و اقتصادی خود را جهت برهم زدن و جلوگیری از این روند بکارانداخته و به پیش میرود تنش های وقتاً فوقتاً با چین و روسیه به همه اشکاراست، تلاش ها برآن است که افغانستان نیزدر این بازی رول مهم را به نفع امریکا و غرب بازی کند از این رو امریکا و غرب به رشد اقتصادی افغانستان چندان علاقمند نبوده و نیست چنانچه درظرف این بیست سال گذشته امریکا هیچ گونه سرمایگذاری درافغانستان بخاطربهبود اقتصاد آن نکرده است حتی بخاطر امحای تروریزم نیز کارارزشمند انجام نشده نتیجه همین اکنون که خروج امریکا صورت گرفت پیشروی چشمان هر یک قرار دارد پس به مقاصد دور ونزدیک قدرت ها باید پی برد که آنها دراین کشورپی چی میگردند افغانستان نباید زیاد به کمک های امریکا دل ببندد، کمکهای امریکا زمانِ به دولت افغانستان صورت گرفت که مردم درحمایت از نظام خیزش های مردمی به هرطرف انجام دادند گرچه تلاش های صورت گرفت تا دررأس این خیزش جنگسالاران سابق قرارداده شود و به این ترتیب ازنفوذ وحمایت دولت کاسته شود ولی قاطعیت دولت درتنظیم این خیزش ها در چوکات پولیس و اردواین تلاش ها را کندساخت،  ورنه مسولین امریکا میگفتند که با خروچ امریکا ولایات یک پی دیگر سقوط خواهدکرد پیشبینی سؤال برانگیز! روزگذشته ۲۳ماه جولای آقای جوبایدن با داکتراشرف غنی تیلفونی صحبت کرده  وعده کمک های نظامی داد اگر امریکا واقعاً  صادقانه پی آوردن صلح درافغانستان است چرا درمورد پاکستان نه تنها بی تفاوت برخورد میکند بلکه پاکستان را درحل مسله افغانستان سهیم ساخته است، چرا به اتهام موجودیت گروه تروریستی درپاکستان این کشور را تحریم نمیکنند، پس حرف معلوم است لازم بحث نیست امریکا درافغانستان پی ایجاد یک حکومت یکپارچه و قوی نمیباشد حتی اگر این دولت طالب باشد و یا جمهوریت. 

کناررفتن داکترغنی ازقدرت خواست کیست؟

سهیل شاهین طی مصاحبهٔ اعلان کرد «تا زمانیکه حکومت جدید روی کارنیاید و داکترغنی ازقدرت کنار نرود صلح در افغانستان برقرار نخواهدشد»، سؤال دراین است که داکترغنی چه کار را انجام داده که آن مورد قبول طالب نیست؟ آیا واقعاً این نظر طالب است؟ لازم است چند کار بزرگ وبنیادی داکترغنی مشت نمونه خروار تقدیم کنم.

  • ۱-مبتکراولین گام های عملی برای صلح رفتن به راولپندی وایجاد اولین آتش بسِ سه روزه داکترغنی بود.
  • ۲-افغانستان از انحصارتجاری پاکستان آزاد و به چارراهٔ تجاری تبدیل شد.
  • ۳-برای اولین بار مدیریت سالم آب بوجود آمد.
  • ۴-انتقال پروژه های برق وارداتی کاسایکهزار وتاپي از آسیامیانه به افغانستان و آسیای جنوبی انجام شده و یا درحال کاراست.
  • ۵- بهره برداری از بنادر چابهار، آقینه ،غلام خان ، شیرخان بندر و حیرتان .
  • ۶-بندهای برق سلما، کمال خان، شاتوت، شاه وعروس، شورابک دربدخشان، سوختک در دایکندی، ماڼوګی درکنر، بند پاشدان درهرات و ۱۵بند خورد وبزرگِ دیگریا سروی ویاتحت کار قرارگرفته اند.
  • ۷- ایجاد دهلیزهای هوایی برای اولین بار برای صادرات کالاها تجارافغانی.
  • ۸-ایجاد صدها پروژه های خورد وبزرگ دیگر.

نباید فراموش که این همه دستاوردها درحالیکه جنگ ویرانگر

درجریان است صورت گرفته است.

 حال از طالبان باید پرسید:

  • ۱- آیا کارهای فوق که داکترغنی انجام داده کدامش مورد پسندشما نیست؟
  • ۲-شما(طالبان) میگوید که ۹۹فیصدمردم افغانستان مسلمان اند ولی شما همین ۹۹فیصدمردم را بی داغ و درد بی کشته نگذاشته اید زندگی را برای شان به جهنم تبدیل نموده اید فکرمیکنید مردم این را برای شما خواهد بخشید؟
  • ۲-«داکترغنی باید ازقدرت کنار رود» این صدا کیست که ازحنجره شما(طالب) بیرون میشود؟ آی اس آی ، سپاه پاسداران، غرب و یاهرسه آنها؟
  • ۳-معلوم است که منافع باداران طالبان از این دستاوردهای افغانستان و رهبری خردمندانه داکترغنی زیان دیده است؟
  • ۴- اگرشما(طالبان) این ادعا را دارید که داکترغنی دست نشانده امریکاست این یک ادعا پوچ وبی معنی است زیرا داکترغنی نه امریکایان را آورده ونه دعوت کرده است، امریکایان در نتیجهٔ عمال نابکار خودطالبان آمده اند و این طالبان بودند که کشوررا در اشغال امریکا دادند و امریکا حامدکرزی را آورد و به کرسی نشاند توافق نامه را هم قسیم فهیم ، یونس قانونی و داکترعبدالله عبدالله وزیرخارجه حکومت آنوقتِ آقای برهان الدین ربانی امضا کردند که به اساس آن امریکایان وارد افغانستان شدند شما(طالبان) بااین ها مشکل ندارید و حکومت موقت و ائتلافی جورمیکنید ولی با داکترغنی مشکل دارید، عجب است؟
  • ۵- آقای سهیل شاهین چرا مردانه وار اعتراف نمیکنید که داکترغنی خواست باداران تان نیست، واقعیت این است که داکترغنی خارچشم پاکستان ایران وحتی کشورهای غربی و امریکاست و دراین هیچ جای شک نیست.

ضرورت زعامت ملی دریک ملت:

«یکی برای همه وهمه برای یکی» این یک جمله ساده ولی بامفهوم یک دریا، چرامیخواهند زعامت را ازملت ما بگیرند مگر ما از دست دادنِ زعامتهای خود درصدسال گذشته نادم نبوده ایم و پندنگرفته ایم؟ آیا گاهی به این خلای بزرگ اندیشیده ایم؟ بیائید خوشبینی را کنار گذاشته کمی با دقت بیشترفکرکرده ووضعیت را بنگریم.

همانطورکه درفوق گفتم آسیا قراراست به یک مرکزی اقتصادی بزرگ جهانی مبدل گردد که چین، روسیه و هند درآن رول ارزنده خواهند داشت بخصوص چین که درصدد کشیدن راه های بدیل و موثر برای تسخیراقتصادی منطقوی و جهانی است وتلاشهای را بخاطرایجاد راه ابریشم و راه ابریشم جدید وصل کردن کاشغر به گوادر پاکستان، کمک ۴۰میلیارددالری به بنگلدیش جهت ایجاد کوریدور اقتصادی درآن کشور، و ده ها پلان خورد وبزرگ براه انداخته، چین برای ابرقدرت شدن اقتصادی جهان پلانها را در سر می پروراند که به امریکا و اروپا نگران کننده است.

اگرکمی به گذشته دقیق ترنگاه کنیم اولین کار داکتر غنی پروژهٔ راهی ابریشم یا کوریدور واخان چرا خاموش است؟ 

یکی از بزرگترین پروژه های اقتصادی که افغانستان را از خاک بلندو به چار راه اقتصادی آسیا و اروپا تبدیل مینمود چرا امروزخاموش است و چه شد؟

خط آهن که حیرتان را به مس عینک لوگر و تورخم وصل میکردچه شد؟

واقعیت این است که این پروژه ها و پروژهٔ کوریدور واخان که بنابر مخالفت امریکا و در ظاهر به علت مشکلات امنیتی که مزدوران حلقه بگوش همین قدرت ها ایجاد کرده اند به خاموشی گرائید، تفصیلاتش بنابه دلایل نامعلوم منتشر نشد، احتمالاً این پروژه ازقلب افغانستان تا بندر گاه ها و منابع نفت و گاز ایران ادامه می یافت و از طریق ترکمنستان به آذریجان  وترکیه تا اروپا میرسید.

به اساس آنچه که درفوق به آن اشاره شد واقعیت تلخ این است که جنگ سرد روی بازارهای جهانی و اقتصادی و جلوگیری از نفوذچین، روسیه وهند درجریان است و ما قربانی این رقابتها هستیم، حال نتها اینکه پاکستان و ایران نمیخواهد افغانستان یک کشورمتمدن، مترقی، متکی به اقتصاد قوی وخودکفا باشد و یک دولت قوی با رهبری کارا و خردمند داشته باشد، بلکه کشورهای آنطرف ابحار و غول های اقتصادی شریک با آن هم علاقهٔ به شگوفایی افغانستان و یک رهبری خردمند درآن، دلچسپی ندارند، ضربه این کار به همین کشورهای همجوار هم خواهد رسید اگر متوجه پلانهای قدرتها نشوند، امریکا باوجود کمک های آن به اردوی ملی و دولت فعلی درحقیقت امربا متحدین اش یکجا خواهان ایجاد مرکب از جاهدو مجاهد، طالبان و تکنوکرات اند، تا حکومت ضعیف و فاقد صلاحیت که باز، یکی برسر دیگر بکوبند را به وجود آورند، قدرتها میدانند که پلانهای اقتصادی داکترغنی را مهارکردن و بازی دادن وی دراموراقتصادی کاریست بس دشوار اگر وی از قدرت زده شود کسی دیگرنیست که درعرصهٔ اقتصادی جای وی را پرکند این بدان معنی نیست که ما به فقدان اقتصادانان مواجه یم بلکه کسی نداریم اصلاً گذاشته نمیشوند که جای داکترغنی را پرکند.  بدین ترتیب میخواهند خوابها افغانستان را که بیک نقطهٔ وصل آسیا میانه و آسیای جنوبی تا اروپا بود را به یأس ناامیدی مبدل کنند، جلسه کشورهای اروپای و امریکا در رومِ ایتالیا بتاریخ ۲۲جولای و فیصله پنج فقره ئي درآن که انتقال قدرت بیک حکومت انتقالی وآتش بس جزآنست، هدف بیشتر آن حذف داکترغنی است، حکومت انتقالی اگر بوجودبیاید در رأس شخص خنثی و [بلی صاحب]قرارخواهد گرفت که مانند آقای حامدکرزی فاقدمدیریت ودرایت باشد دربین طالب که نه کسی سیاست میداند و نه اقتصاد ونه طالبان به رشد اقتصادی کشورعلاقه دارند، ویرانگری آنها ثبوت آشکاراین مدعاست، حکومت انتقالی یعنی حذف داکترغنی، حکومت انتقالی یعنی  شیریک ساختن چپاولگران و مفسدین سابق درقدرت حکومت انتقالی یعنی سپردن سکان قدرت افغانستان به پاکستان، بدین ترتیب  افغانها را بازهم درهمان فقر وبدبختی وسیه روزی  که است رهامینمایند، وخود تأمین منافع میکنند، آنچه ازحنجرهٔ سهیل شاهین بالامیشود صدا دیگران است نه طالب، طالب اگرمیخواهد صلح بیاورند بهترین انتخاب برای شان اتحاد با داکترغنی است چون نه درفساد نه درخونریزی و ویرانی افغانستان دست دارد وهم شخص عالم و وطندوست است، ولی با تأسف که طالب میخواهد با ویرانگران و چپاولگران ومفسدین اتحاد و ائتلاف کند ولی انسانهای خوب وعالم را حذف و سرمیزنند. یک کشور نمیتواند به تعالی و ترقی برسد تا رهبری خردمند، دلسوز و کارا و زعامت واقعی درآن وجود نداشته باشد! پس برای نابودی یک ملک حذف یک شخص میتواند فاجعه آفرین تمام شود بدبختانه در افغانستان همه پی تقسیم کرسی و سفارت وزارت وریاست اند نه منافع ملی و آیندهٔ کشور، شرایط، اوضاع فعلی کشور ایجاب میکند تا ازجمهوریت و در رأس آن  داکترغنی وتیم اش باوجود همه کامی و کاستی های که دارد ایستاد و ازآن حمایت کرد کزینهٔ جزاین درشرایط و حال واحوال فعلی وجودندارد باید تعصب و پیش پای بینی را کنارگذاشت و به منافع ملی کشور باید اندیشید که پشیمانی سودی نخواهد داشت.

                                                                             پایان