بحران در افغانستان ثمره‌ رهبری فاسد

 سقوط کابل اگرچه همه را در بُهت فرو برد اما بزرگترین دستاورد آن شناختن رهبران فاسد و تشخیص برای بهتر زیستن و جراحت فهم مردم در آگاهی بر توانمندی‌های خود برای تعیین حق سرنوشت خویش را به مرحله‌ ظهور گذاشته است . امروز ذات پلید سیاستمداران کابل و فرومایگی و پستی رهبران از هر حزبی را در جلو چشم همه به نمایش گذاشته شد و نتیجه‌ی کار جنایت کاران جنگی و سیاست قومگرایی را به وضوح در میدان جنگ دیدیم .

حاکمیت جمهوری فاسد غنی در ظرف کمتر از بیست روز سقوط کرد حاکمیتی که برای مستولی کردن ترس بر مردم زمینه‌های کشتار وطنداران سیک‌ و هزاره‌ها را فراهم می‌ساخت ، بسیاری از انفجارها از حادثه خونین سرکوب جنبش روشنایی تا تلاش برای نسل کشی هزاره در شفاخانه برچی و مکتب دختران دشت برچی محصول حاکمیت کابل بود همچنین آثار کشتن و اختطاف آزادی خواهان و ژورنالیست‌ها در عملکرد حاکمیت فاسد غنی کاملا هویدا است اجازه‌ی تحقیق برای یافتن قاتل فردین امینی خبرنگار آریانا نیوز را ندادند و هنوز توجهی بر خواست  بررسی کامره‌های بانک برای یافتن عاملین قتل یما سیاوش خبرنگار پیشین طلوع نیوز را نکردند ... فعالیت شبکه های تروریستی و قاچاق مواد مخدر، پول شویی، تجارت نامشروع از کابل تا کاراکاس نمای واضحی از فعالیت مافیایی جهادی ها و طالبان است که چرخ دنده ی آن از داخل ایران می چرخد . هشدارهای عبدالرئوف ابراهیمی رئیس وقت پارلمان افغانستان در سال ۱۳۹۵ در مورد نقش مافیای حکومتی در کشتارها درمعادن و غارت معادن استخراج شده نادیده گرفته شد... در این چهار دهه‌ اخیر که‌ جنایات جنگی در افغانستان اتفاق افتاده است ، از طرف‌ هیچ مرجعی قانونی چه در داخل افغانستان و چه در خارج این کشور ، اقدام به رسیدگی تخلفات نشده است فرهنگ معافیت ، مانع اجرای عدالت شده تمام طرف‌های درگیر با اتکا به سلاح و زور در سیستمی ایدئولوژیکی خود را مجری قانون خواندند و تمام جنایات خویش را قانونی جلوه می‌دادند که نتیجه‌ی آن بی‌باوری مردم نسبت به نظام و از همه مهمتر اجرای عدالت  بود . مردم شاهد نقض گسترده عدالت توسط حکومت بودند و ناقضان عدالت در رأس هرم قدرت و دیگر مقام های بلند پایه حکومتی بودند . معافیت گسترده ، ملاحظات سیاسی،  ملاحظات حزبی و گروهی مانعی برای دستگیری جنایت‌کاران و ناقضان حقوقی بود . تکرار بازی‌های سیاسی همچون بازی انتخابات ریاست جمهوری و یا ضعف و تقویت دادن طالبان ، مانع اجرای حاکمیت قانون و حضور مردم در تعیین سرنوشت خویش بود ...  

دوگانگی‌ها و ناشفافی‌ها در سیاست‌های کلان کشوری نوعی بیزاری در میان اقشار مردم مُلکی و حاکمیت کابل را ایجاد کرده بود بعنوان نمونه ؛ آزادی چند هزاری زندانیان طالبان در قاموس دولت مردان " حسن نیت " در جهت ابقای صلح نام می‌بردند اما در جامعه‌ی افغانستان این اقدام را سیاستی اشتباه، غیر قانونی و توهین‌آمیز به قربانیان تروریسم و جنگ تعریف می‌کردند و تمام مردم آن را بعنوان " خیانت ملی " در جهت بی ثبات کردن کشور دانستند .

مشکلات بزرگی در سیاست‌های کلان کشوری و ساختار قوای مسلح وجود داشت ، قوم گرایی و بحث برتری قومیتی در بدنه اردوی ملی و قوای دفاعی به وضوح دیده می‌شد در همان برهه‌ی حساس جنگی ، سرپرست وزارت دفاع و سرپرست وزارت داخله و رئیس امنیت ملی به افراد ناکارامد غیر نظامی واگذار شد ! و در این اواخر فرماندهانی که واقعا با طالبان می‌جنگیدند و دارای سابقه‌ی زیادی در جنگ با طالبان بودند همگی از سمت فرماندهی کنار گذاشته شدند و به صورت کم سابقه‌ای افراد نزدیک به اشرف غنی احمد زی به سمت‌های بالای اردوی ملی و قوای امنیتی منصوب شدند که دیگر احمد زی‌ها و علی زی‌ها تمامی فرماندهی جنگ را در قبضه‌ی خود گرفتند که رایج است ولی محمد احمد زی در تضعیف فرماندهان اردوی ملی و تسلیم دهی چند ولایت به طالبان نقش بالایی داشته است .

مردم خسته از جنگِ افغانستان خوش‌بین به آمدن طالبان نبودند زیرا دورنمایی از حاکمیت و نقض حقوق بشر طالبان در دهه‌ی ۹۰ میلادی را داشتند و می‌دانند که آنها عقل گریز و دارای بینش تند مذهبی  که گریزان از تعامل با مردم هستند اما در میان درز اخبار از توافق بین طالبان و حا‌کمیت کابل ، انتظار می‌رفت تا ۱۲۰ ولسوالی به طالبان واگذار شود و در آخر با مشارکت آنها حکومتی همه شمول در افغانستان ایجاد شود . تا قبل از سقوط کابل هم انتظارها به صلح و روزنه‌ی امید هم وجود داشت اما با سقوط کابل ترس بر مردمِ ملتهب و نگران کاملا عیان و آشکار شد و در فردای آن روز در بهسود پرچم‌هاي سفید بر بام خانه‌ها دیده می‌شد و روز بعد قوای امنیتی تمام ادارات و ساختمان‌های دولتی را تخلیه کردند که در حصه‌ی یک طالبان وارد شدند و تمام موتَرهای دولتی و حتی موترهای مردم مُلکی را غارت کرده و با خود بردند اما نتوانستند وارد حصه‌ی دوم در بهسود بشوند زیرا قومندان علیپور مانع ورود آنها شد و با آمدن فرمانده علیپور به حصه دوم هم   طالبان از منطقه خارج شدند همین حرکت ساده قوای خیزشی مردم ، لرزان بودن قدرت طالبان در بین مردم و منطقه را به تصویر می‌کشید و باز بنا به درخواست بزرگان و مردم بهسود ، قومندان علیپور و یارانش در خارج از دو حصه منتظر پیشامدهای در پیش رویند ...

[ متأسفانه در میانه‌ی خیانت سیاستمداران ارگ به تک تک نظامیان و عساکر در بازه‌ی این جنگ شاهد گریه‌ها و حتی تلاش برای خودکشی به جای تسلیم شدن آنها بودیم و نمونه‌ آن در میان هزاره‌ها به گونه دیگر بود . قومندان علیپور در چند سال پیش برای کم کردن ظلم طالبان بر هزاره‌ها در بهسود به پا خواست در آن هنگام مردم و جوانان هزاره با توان مالی خود برای دفاع از خویش به قومندان علیپور پیوستند چنین پدیده‌ای در افغانستان رایج بود که جایی حکومت توان دفاع از آن را نداشت توسط قومندان‌های محلی و با کمک مردم امنیت برقرار می‌شد . اما چون فرمانده علیپور از پیوستن جوانان مبارز به فاطمیون جلوگیری کرد و از طرف دیگر مردم هزاره از رهبران هزاره همچون خلیلی و محقق و دانش رویگردان شده بودند . لذا این رهبران با هماهنگی ارگ ریاست جمهوری و خط مش سپاه پاسداران پلانی برای حذف فیزیکی قومندان علیپور اجرا کردند که با مقاومت شدید مردم شکست خورد و بعدها برای خاموش کردن اذهان ، هیئت حقیقت یاب را به منطقه فرستادند اما هیچگاه اجازه‌ی فاش شدن تحقیق هیئت حقیقت یاب را در پارلمان ندادند – که آن هنگام واقعیات آن را در مقاله‌ " بهسود جلوه گاه مظلومیت و تبعیض " نشر دادم _  بعد از شکست پلان کشتن فرمانده علیپور ، ارگ و سیاسیون به پروپاگاندای دروغین ضد او پرداختند . اما امروز همه خیانت خلیلی و محقق و دیگر سیاسیون را دیدند که چگونه قبل از غنی به پاکستان فرار کردند اما فرمانده علیپور آخرین قومندان در میدان مبارزه هنوز در تدارک دفاع است و وجود ایشان توان بالایی به مردم هزاره از بهسود تا بامیان و دایکندی داده است که مانند هزاره‌های ولسوالی مالستان در ولایت غزنی جینوساید و نسل کشی نشوند].

طالبان خود دارای چند دسته با بینش جدا از هم هستند که در رفتار هم متفاوت هستند اکثر طالب‌های دُرانی میانه رو هستند که بیشتر بزرگان آنها از قندهار هستند که در تلاشند از مردم بیعت بگیرند که تعامل با سیاست‌مداران حکومت سابق نمونه‌ی آن است و در رفتار با اسیران در هرات هم از جمله اسماعیل خان خشونت تندی از خود نشان ندادند . اما طالب‌های خلجایی که اکثر آنها خارجی - پاکستانی ، ایرانی و از اعراب کشورهای منطقه - هستند بسیار تندرو و خشونت‌گرا هستند رفتارشان مانند افراد عقده‌ای و کینه‌توز است . متاسفانه هیچکدام از آنها از رهبران خود هم تبعیت نمی‌کنند ، خیلی راحت نویسندگان و شاعران و تاریخ نویسان و ژورنالیست‌ها را می‌کشند برای نمونه عبدالله عاطفی شاعر و تاریخ نویس در ولسوالی‌ چوره ولایت ارزگان را از خانه بیرون کشیدند و با شکنجه به قتل رساندند ...

در کل طالبان شریعت را بالاتر از عقل می‌دانند و ارزش‌های حقوق بشری را یک روند غربی و ضد شریعت می‌خوانند و هیچ مطلب خاصی هم از حقوق بشر در شریعت ارائه نمی‌کنند .

طالبان با آنکه عفو عمومی صادر کرده‌اند اما تعداد زیادی از سربازان تسلیمی در زیر سپر دروغین عفو و بخشش اعدام کردند ، جدا از چپاول‌ها و تجاوز بر نوامیس مردم  به کشتار و حتی نسل کشی دست زده‌اند . در گزارش جاری عفو بین‌الملل ذکر شده است که طالبان بعد از تصرف ولسوالی‌ هزاره نشین مالستان در ولایت غزنی ، شب هنگام به خانه‌های باشندگان هجوم برده‌اند و مردم مُلکی را از خانه‌ها بیرون کشیدند تعدادی را تیرباران کردند و تعداد زیادی را هم سر بریدند و مابقی را زیر شکنجه کشتند . سازمان عفو بین‌المللی طالبان را مسئول این کشتار بی‌رحمانه و نسل کشی هزاره‌ها دانست که طالبان چنین کشتاری را رد نکرد و تا کنون هیچ گزارشی از آن نداده است .

 طالبان در جاغوری ضمن تلاشی خانه‌ها برای شناسایی افراد شاغل در حاکمیت اسبق و در کابل هم برای دستگیری کماندوها تلاش می‌کنند ، آنها نشان دادند که عفو عمومی فقط یک شعار است . تعدادی طالب از باشندگان دره صوف بالا ۶۰۰ میل اسلحه طلب می‌کنند و از مردم ولسوالی چهار کنت از هر خانواده یک گوسفند و یک میل اسلحه در زیر نام مالیات می‌خواهند ! در این شرایط لرزان گاه تلاشی خانه‌ها و اذیت و آزارها نتیجه‌ی معکوس و بسا تخریبی برای طالبان داشته است و خواهد داشت برای نمونه در اندرآب بغلان تلاشی خانه به خانه برای یافتن نظامیان اسبق با خشم همگانی مردم روبرو شد و قیام مردم باعث بیرون راندن طالبان از اندراب و دو ولسوالی دیگر شد از طرف دیگر ندای مقاومت در پنجشیر هم چالش آشکار دیگری برای طالبان است ...

 اگر چه طالبان با بینش جنگی خود در اکثر ولایت‌ها حضور دارد و می‌دانند که مردم نگرانند اما در خیلی موارد در تلاش هستند مردم را قناعت دهند که امنیت را ایجاد می‌کنند اما می‌دانند که مردم در طرد و رد آنها جسورتر عمل می‌کنند زیرا مردم آینده‌ای روشن با حاکمیت طالبان را نمی‌بینند لذا طالبان موضوع حاکمیت شورایی یا حاکمیت همه شمول را مطرح کرده است . اما انتظار می‌رود که در آینده‌ی نزدیک وضعیت طالبان در افغانستان دستخوش تغییرات کلی می‌شود زیرا هم خاورمیانه آبستن حوادث غیر منتظره است و هم مردم نمی‌توانند بینش طالبانی را بپذیرند .

طاهره خدانظر

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد