مکثی براعلامیه ء

"کشف الحال نادر بقلم اعلیحضرت امان الله"

قسمت دوم

برای دانستن علت دشمنی نادرحان با شاه امان الله دراینجا نظریات مرحوم غبار وجناب داکتر کاظم را را از نظرمیگذرانیم.

نظرغبار در بارۀ علت اختلاف نادرخان با شاه امان الله :

غبارعلت اختلاف وپروپاگندهای نادرشاه عليه شاه امان ﷲ را زير عنوان «مبارزه ازخارج» چنین تحلیل کرده است: « روشنفکران افغانى در اروپا لزوم تاسيس يک حزب مبارز را عليه رژيم نادرشاه احساس کردند و طبعاّ هرحزبى ناگزير از داشتن هيئت رهبرى است. اين هيئت عبارت بودند از : محمود طرزى و غلام نبى خان چرخى در ترکيه، شجاع الدوله خان ، غلام صديق خان چرخى و عبدالهادى خان داوى در برلين، عبدالحسين خان عزيز در روما، و در سر اينها شاه امان ﷲخان قرار داشت. اعضاى حزب مرکب از يک عده محصلين افغانى و چند نفراز مامورين سفارتخانه هاى افغانستان در اروپا و ترکيه و غيره بودند. مرامنامه حزب در استامبول تسويد و دربرلين مطالعه و در سوتزر ليند مطرح مباحثه يک مجلس سرى قرار گرفت و تصويبات چندى بعمل آمد....

 

يک قسمت اين مکاتبات که از طرف شاه امان ﷲ خان ، شجاع الدوله خان ، بعضى محصلين افغانى و غيره بود ، به عنوان غلام نبي خان فرستاده شده و واضحاّ خط حرکت و اقدام پارتى راعليه دولت نادرشاه نشان ميداد. هدف نخستين پارتى برانداختن دولت نادرشاه و مستقر ساختن يک دولت ملى در افغانستان و گشودن راه ترقى و تجدد و آزادى و مساوات در کشوربود. در عين زمان تمام اعضاى پارتى بشخص شاه امان ﷲ خان چشم دوخته بودند. البته جاسوس استعمارى در بين حزب موجود و مشغول فعاليت تخريبى بود و حزب زير مراقبت شديد قرار داشت . قرار بود آن اعضاى حزب که قبلاّ مامور دولت بوده و بعدها مستعفى يا معزول مى شوند، از طرف هيئت رهبرى حزب اعاشه شوند. حزب هنوز کدام ارگان نشراتى در خارج نداشت و سعى ميکرد در داخل و خارج افغانستان با روشنفکران افغانى و خصوصاّ با متنفذين محلى و بعضاّ مامورين ناراضى تماس بگيرد.

مکاتيب حزب بعد از امضاى اعضاى عمده آن توسط چوب دست هاى مجوف داخل افغانستان ميگرديد و هم يک بار اعلاميه مشروح در چندين صفحه بامضاى شخص امان ﷲ خان در افغانستان منتشر گرديد. در اين اعلاميه پروپاگند و اتهامات مخالفين عليه امان ﷲ خان بشکل استوارى رد شده، مرام او براى ترقى افغانستان توضيح شده بود. ضمناّ لغزش هاى گذشته عاقلانه اعتراف گرديده و چهره اصلى رژيم نادرشاه تصوير شده بود. سه نفربه آوردن اين اعلاميه در افغانستان نزد نادرشاه متهم گرديد که يک نفر آن يک مهاجرهندى بودبنام دوران خان که پس ازدستگيرى فوراّ در بالاحصار اعدام گرديد.» (غبار،جلد2، ص ۱۱۴-۱۱۵)

چنانکه ملاحظه میشود،غبار علت اختلاف نادرخان با امان الله خان را مبارزات وفعالیت های سیاسی شاه امان الله از خارج میداند که ً اعلامیه های خود را از طریق چوب های دستی به مناطق سرحدی هندبرتانوی ارسال میکرد تا هواداران خود را در داخل کشور از اوضاع جهان ومبارزات خود مطلع سازد.

نظریات داکتر کاظم در باره اختلافات نادرخان با شاه امان الله:

داکتر سیدعبدالله کاظم ریشه این اختلافات را در اعلان استقلال از جانب شاه امان الله وجنگ سوم افغان وانگلیس می بیند وضمن مقاله محققانه وسودمندخود در یکجا زیرعنوان فرعی « سه پادشاه گردشی درمدت یک سال»، مینویسد:«دلیل عمده اقدامات آشکار و نهان انگلیسها علیه شاه امان الله از همان روزهای اول سلطنت او ریشه میگیرد که بااعلام استقلال افغانستان و بعد با راه اندازی جنگ سوم افغان ـ انگلیس ضربه محکم بر حیثیت سیاسی شان در منطقه و حتی جهان وارد شد. افغانستان با اینکار به حیث یک کشور استعمار شکن به دنیا معرفی گردید که شاه امان الله غازی قهرمان این معرکه بود. انگلیس ها ازهمان روزها درصدد انتقام بودند تا رژیم امانی را هرچه زودتر سرنگون کنند و قدرت سرکوب گر خود را به کشورهای تحت استعمار خود نشان دهند. از قیام خوست و اعزام عبدالک ریم تا قیام شنوار و اغتشاش حبیب الله کلکانی، همه جزء توطئه هایی بودند که ریشه های عمیق آن از یک منبع یعنی انگلیسها آب میخوردند.

اینکه انگلیسها بجای شاه امان الله خواهان بقدرت رسانیدن چه کسی بودند تا متضمن منافع شان در افغانستان و منطقه باشد و از بین چندین مدعی قدرت در آنوقت یعنی هریک علی احمد خان والی، غالم نبی خان چرخی، محمد ولیخان دروازی و سپه سالارمحمد نادرخان کدامیک مطلوب نظر شان بود، جواب واضح است که هیچیک به اندازه محمد نادرخان و برادران مناسبتر برای انگلیسها نبود. اما مشکل کار در آن بود که محمد نادرخان و اکثر برادرانش برای چند سال از وطن دور و ازحلقه مستقیم قدرت در کشور بیرون بودند و آنها نمی توانستند از خارج اقدام نمایند و در داخل نیز قدرت الزم نداشتند. بنابرآن انگلیسها پالن تاکتیکی برای این منظورطرح کردند تا در قدم اول توسط تحریک قیامها در شنوار و جلال آباد دولت مجبور شود قوای نظامی بیشتر به آنجا اعزام دارد و بدانوسیله بنیه دفاعی در کابل ضعیف گردد و درعین حال زمینه پیشرفت قوای کلکانی بطرف کابل مساعد شود.

علاوتاً دراثر جذب قبلی بعضی اراکین پرقدرت دولت بسوی مخالفین، درنظر بود تا ازیک سو اطراف شاه خالی شود و ازسوی دیگر مقاومت قوای دولت در برابر گروپ کلکانی خنثی گردد. مسلم بود که دراین وضع شاه راه دیگرنداشت، جز آنکه یا تسلیم شود، یا فرار کند و یا در مقاومت کشته شود. لذا در این سناریو، قدرت بدست حبیب هللا کلکانی می افتد و آنوقت کنار زدن او از قدرت کار دشوار نخواهد بود.

با اجرای دقیق این طرح درعمل، آخرین تلاشهای شاه امان الله مؤثر نیفتاد و شاه دراثر برپا شدن غائلۀ "سقوی" مجبور شد تا از سلطنت استعفی دهد و به تاریخ ۲۴جدی ۱۳۰۷(۱۴ جنوری ۱۹۲۹ )به قندهار برود و سلطنت را به برادر خود سردارعنایت الله خان واگذارد. اما این واگذاری چند روزی بیش دوام نکرد و بالآخره برطبق پلان حبیب الله کلکانی به قدرت رسید. پادشاهی حبیب الله در طرح انگلیسها یک دوره انتقالی بسیار کوتاه مدت و ناپایدار تلقی میشد که باید به سهولت سقوط میکرد و بجای آن محمد نادر خان و برادران که از فرانسه و از طریق هند راهی وطن شده بودند، بدون مانع و مشکل بزرگ به سلطنت میرسیدند. با آنکه اینکار به همان سهولت که حدس زده میشد، عملی نشد و هشت ماه پرمشقت را در بر گرفت، اما بالآخره آرزوی دیرینه برآورده شد و سلطنت افغانستان به کسانی تعلق گرفت که مطلوب انگلیسها و از اعتماد آنها برخوردار بودند.

هنوز قوای کلکانی برای گسترش قدرت در سایر نقاط کشور در حال جنگ بود و قوای محمدنادرشاه در سمت جنوبی دچار پراگندگی که در قندهارمردم برای اعاده مجدد سلطنت شاه امان الله غازی قیام کردند و با حمایت دیگر اقوام بخصوص هزاره ها آماده جنگ با قوای سقوی شدند و تا حواشی غزنی رو به پیشرفت گذاشتند. درآنجا بین حامیان و مخالفان شاه برخوردهایی صورت گرفت وخطرجنگ و کشتار بین اقوام به شدت بروز کرد. شاه با دیدن این وضع تصمیم گرفت به برادرکشی خاتمه دهد و ازاعاده سلطنت بگذرد و کشور را ترک کند. »( داکتر کاظم،شرح مختصر پیرامون مقاله «کشف الحال نادر بقلم اعلیحضرت امان الله»(قسمت اول)افغان جرمن آنلاین، ۱۱ اکتوبر۲۰۲۱)

بنابر آنچه ازقول داکتر کاظم اقتباس کردیم علت اختلافات نادرخان با امان الله خان از اقدامات استقلال طلبانه آن شاه آزادیخواه در برابر انگلیس نشأت میکردکه با کسب استقلال افغانستان به حیثیت وپرستیژ استمعار در آسیا لطمه واردشده بود. وانگلیس انتقام این شکست را توسط اجنتان ودست پروردگان خود، چه حضرات شوربازار،چه بچه سقو، وچه نادرشاه از وی گرفت وبنابرین انگلیسها از روز تخت نشینی واعلام استقلال کشور توسط شاه امان الله تا سقوط وخروج او از افغانستان وحتی تامرگ او دست از تعقیب وتخریب واتهام زدن به او نگرفتند.

ادامه دارد