حاکمیت قانون ؛ نوشته ی شاه امان الله

نخستین کتابی که بقلم شاه امان الله غازی درباره امور تفتیش ولایت قندهار نوشته شده "حاکمیت قانون" نام دارد که بعد از چاپ در عهد امانی نسخه های آن نایاب شده بود وبالاخره محقق کشور حبیب الله رفیع نسخه یی ازآنرا دستیاب وبا نوشتن یک مقدمه و تصحیح و تعلیقات در سال ۱۳۷۸ش دوباره به نشر رساند.آقای رفیع در مقدمه خود می نویسد:« امان الله خان با خلوص زیاد میخواست که در کشور حاکمیت قانون به وجود آید، لذا برای تمام ابعاد زندگی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور به شکل کتاب نظامنامه ها را بوجود آورد. برای تعمیم و تکثیر نظامنامه ها علاوه براینکه نظامنامه ها را وقتاً فوقتاً نشر میکرد، "روزنامه ابلاغ" را به همین منظور درسال ۱۳۰۰ش (۱۹۲۱) تأسیس کرد و در آن قوانین و نظامنامه ها را نشر میکرد و نسخه های آنرا در مناطق مختلف و معین شهر کابل بردیوار ها می آویختند تا مردم قوانین جدید را بخوانند. برای اینکه استفاده ازین نشریه ها بیش از پیش عامتر و ساده تر گردد، برای کسانیکه از خواندن متن این روزنامه عاجز بودند، اشخاصی را مقرر کرد تا در اوقات معین هفته درمحالت مختلف شهر برای مردم قوانین و نظامنامه ها را بخوانند و تشریح کنند و مردم را از محتویات قوانین و نظامنامه ها را بخوانند و تشریح کنند و مردم را از محتویات قوانین با خبر سازند و بر آکاهی آنان بیفزایند.»

 

استاد رفیع می افزاید: شاه «برای نظارت از چگونگی تطبیق قانون پروگرام هایی را نیز رویدست گرفته بود که تحت نظر شخص شاه به ولایات و نائب الحکومگی ها هیئت های تفتیش میرفتند، کارهای مامورین و کارکنان دولت را در چوکات قوانین و نظامنامه ها تفتیش و کنترول میکردند و گزارش کارشان را بحضور شاه تقدیم میداشتند و شاه آنرا به دقت ملاحظه میکرد. گاه گاهی شاه شخصاً دفاتر را میدید و بعد از علم آوری کامل مجلس عام دائر می نمود و درآن مامورین صادق را مکافات و مامورین متخلف و استفاده جو را مجازات میکرد.»

اعلیحضرت امان الله خان به ولایات شمالی، مرکزی، شرقی و جنوب شرقی کشور با هیئت های معیتی خود شخصاً چنین سفر ها را انجام داده که جریان بررسی و گزارشهای مربوطه در جراید و کتب آنوقت نشر شده اند. شاه به سلسلۀ همین سفرها درسال ۱۳۰۴ ش یک سفرسی و پنج روزه به قندهارکرد و از امور آن ولایت بدقت تفتیش نمود که جریان بررسی خود را ازهریک از ادارات مختلف آن ولایت ازجمله امور معارف آنجا به تفصیل در کتاب "حاکمیت قانون" درج ونشر کرده است.

نکاتی از گزارش شاه :

شاه امان‌الله در تاریخ ۴ قوس ۱۳۰۴، در جمع وزرا، معینان، مدیران و ماموران ملکی و نظامی در قصر دلکشا گزارش کاملی از سفرش را ارایه نمود.

شاه گزارش دادکه:«از قندهار اگرچه یک هفته میشود که آمده‌ام، چون ناخوش بودم تا حال نتوانسته‌ام که شما را ببینم معافم کنید. می‌خواهم که یک قدری از معلومات این سفر چند روزه قندهار خود، و از کارهای که در آنجا اجرا شده است بشما معلومات بدهم بلکه ازین گفتار من برای شما نصیحت و برای اشخاصیکه در اطراف افغانستان می‌باشند یک درس عبرت داده می‌شود.

روزیکه به قندهار داخل شدم بسیار نفری به استقبال من آمده بودند، اگرچه در تعداد نفری امروز بسیاری مردم مبالغه میکند لیکن خودم چون بیشتر جمعیت‌های را دیده‌ام می‌توانم که به فکر و خیال خود تخمین درستی امثال این ازدحامات و انبوهی خلایق را بکنم. گفته می‌توانم که تعداد جمعیت آنروزه در میان سی الی سی و پنج هزار نفوس بوده است وقتیکه این نفری مرا دیدند به اندازهٔ محبت و گرمجوشی فوق‌العاده خود را بمن نشانداده که مرا خیلی متاثر ساختند. میدانید که من به امثال این پذیرایی‌ها و رسمیات چندان پابندی ندارم و نه به مدح کسی خوشحال و نه به قبح کسی اهمیتی میدهم فقط عشق ترقیات و تعالی ملت محبوبم را بدل می‌پرورانم.

اشخاصیکه اطفال خود را به مکتب داخل کرده بودند و باز توجه به رفتن آنها به مکاتب نه نموده بودند، و یا بچه‌های شانرا خارج کرده بودند، بحضور خود خواسته و با آنها نطقی کرده و به دلایل معقول اوشانرا ازین خطای شان دانانده امر کردم که مجدداً فرزندان خود را بمکاتب بیاورند و علاوتا پنچ پنچ روپیه هر واحد آنها را محض تنبیه جریمه نمودم. آنها نیز بدین غلطی خودها اعتراف کرده بصورت فوری بچه‌های خود را بمکتب آوردند و اگر اظهار تاسف نمی‌کردند و مرتبهٔ اول نمی‌بود. البته که از اوشان سخت بازخواست می‌شد.

برای طلبهٔ که داخل مکاتب و به تعلیم خود حاضر بودند البته به اخبار خوانده باشید که انعامات را که سزاوار بودند دادم و در تعداد مکاتب قندهار نیز افزوده امر کردم که علیحده به تعداد هفتصد نفر طلبه‌ایکه اکنون شهر قندهار منظوری دارد از شش‌صد الی هشتصد نفر طلبه دیگر بران افزوده شود.

در مکتب اهل هنود رفتم تعداد طلبه ایشان را نسبتاً کمتر یافتم و آن علت دارد زیرا که هندوهای قندهار را ما از دست خود از مکاتب رم دادیم چنانچه که سال گذشته کدام سرمعلم یک یا دو نفر هندوبچه را بزور مسلمان کرده؛ نی ما چنانچه پیشتر گفتیم که مسلمانی بزور دادن پول نیست و باید ما با هندوهای مملکت خود، این‌طور وضع را اختیار نه کرده اسباب تنفر آنها را روی کار نیاوریم و معلم و مدیر مکتب بجز دادن تعلیم به هیچ حق این امر را ندارند که به مسلمان‌ شدن و هندو‌ماندن آنها غرض و کاری داشته باشد اگر آنها به میل و رضای خود از عقاید پاک و اوامر صحیح اسلامی متاثر شده مسلمان می‌شوند، پس باید که بزور تعلیم نی بلکه به محکمه به نزد قاضی رفته ایمان بیاورند.

میدانید که اهل هنود در افغانستان یک جز بسیار ضعیف میباشند، می‌باید که ما و شما مراعات خاطر آنها را به هر طور که بتوانیم بکنیم و به آنها دلداری بدهیم و به هیچ صورت اوشان را از خود خفه و دلگیر نسازیم.

هرکسی که در افغانستان سکونت دارد و از هر فرقه که باشد و هر کار و هر صنعت و خدمتی که بکند تماماً افغان گفته می‌شوند. و خودم هیچ یک نوع امتیاز یا افتراقی را در بین افغانهای مملکت خود مناسب نمی‌بینم. شیعه و سنی را مسلمان و کلمه‌گوی و پیرو قرآن میدانم.

امر کردم که نامهای سابقه موقوف و آینده تمام مکاتب بنام مکاتب ابتداییه با اسم گذر و محل خود یاد شوند و بچه‌های قریب و نزدیک هر مکتب بدون تفریق در همان مکتب که پهلوی خانه‌یی اوست آمده مجموعاً تعلیم بگیرند و در تعلیمات عمومی هندو و مسلمان پهلو به پهلو نشسته درس بخوانند البته در وقت تعلیم دینیات هندوها علیحده و مسلمانها علیحده دینیات و عقاید خود را یاد کنند ما را نباید که از حالا تخم نفاق و تفرقه را درمیان ملت خود بینداریم، بلکه تا بتوانیم در اتحاد و اتفاق و گرمجوشی شان بکوشیم. جایهای سابقه مکاتب هم اگرچه چندان بد نبود اما چون حالا تعداد طلبه افزوده شد جایهایی درجه دوم قندهار را از برای مکاتب تخصیص کردم تا طلبه در آن درس بخوانند.

مدیر معارف قندهار را می‌شناسید که یک شخص درست و کارهای خوبی کرده اگرچه بعضی چیزهای جزوی از وی سر زده بود و یا به حقیقت آن نرسیده.... بهر تقدیر، چون خدماتش خوب و در امور عرفانی قندهار کوشش ورزیده بود و در تفتیش هم چیزی از او دیده نتوانستم برای خود مدیر معارف نشان ستور درجه دوم و به دو نفر سرمعلم درجه سوم ستور و برای شش نفر معلمین دیگر سه ماهه تنخواه بصورت بخشش داده شد.

چیزیکه یک ملت را به نظر دوست و دشمن به وقار و صاحب اعتبار نشان میدهد همین علم است چیزی که حقیقتا یک ملت را با‌ترقی می‌سازد علم است.

به من تکرار می‌گویند گویا از این رهگذر ترقی‌خواهی و معارف‌پروری تجار قندهار بر سوداگرهای کابل گوی سبقت را ربوده‌اند و موجبات محبت و خلوصیت مرا به خود بیشتر جلب کرد که باوجود کم‌بضاعتی و بی‌ثروتی که در اعلی‌ترین دوکانهای شان بیشتر از پنج هزار روپیه مال دیده نمی‌شود و حتی از بسیار اسباب کارآمد دکانهای اعلی آنها علی‌العموم خالی میباشند، بدون یک گفت و شنود و مذاکره به محض اظهار فیصد یک روپیه بر محصولات‌شان اعانه معارف را قبولدار شدند و تاجرهای کابل باوجود این وسعت تجارت و کثرت ثروت تا حال برای ترقی معارف و ازدیاد امور عرفانی مملکت خویش هیچ یک اقدام شایانی نه‌کرده‌اند!

نی؛ باید تجار کابل معارف خود را دوست داشته باشند و برای اعانه امور عرفانی خود کم از کم به اندازهٔ قندهاری‌های بی‌بضاعت ابراز همت نمایند، زیرا که هرچیزی گم‌شدنی و زوال می‌پذیرد، تنها چیزیکه باقی می‌ماند و هیچ اندیشه گم‌شدن و بدزدی رفتن و نقصان را ندارد همین علم است و عرفان چیزیکه برای سعادت دینی و دنیوی بکار می‌افتد علم است، چیزیکه یک ملت را به نظر دوست و دشمن به وقار و صاحب اعتبار نشان میدهد همین علم است چیزی که حقیقتا یک ملت را با‌ترقی می‌سازد علم است.

از گزارش فوق می‌توان به افکار بلند و عشق این شاه مترقی به پیشرفت و تعالی کشور و جدیتش در اداره امور پی‌برد.»(تلخیص گزارش از سایت همبستگی مردم افغانستان)

شاه امان الله اولین شاهی درکشور ما وکشور های منطقه است که شخصا به تدریس کلان سالان می پرداخت و سیستم جدید سواد آموزی وضع کرده بود که در مدت ده ساعت یک کلان سال را قادر به خواندن ونوشتن میکرد.

در برگۀ فیسبوک "کابل شهر رویا های ویران" دربارۀ شاه امان الله نوشته شده «او کسی نیست که مهره های برخاسته از گیر و دار تشنج ها و خانه جنگی ها او را لقب و مقام قهرمانی بدهد و یا از او این القاب را بگیرد، او بانی استقلال است. او غازی نبرد استعمار است. او اغاز گر عدالت اجتماعی است. ایجاد گر پیشرفت و مدنیت است . پشت پا زننده تاج و تخت است. آغاز گر مبارزه از فامیل خود است. مرد منوریست که تابو شکن است. هنجار شکن است. عیاری است از رگ شاهانه که انتخاب زندگی درویشانه را کرد ،مرد فرزانه کشور امان افغان افتخار افغانستان جای تو در قلب انسان های روشنفکر وطن دوست و عدالتخواه همیشه جاودان است.»( december2- 2016)

شاه امان‌الله البته مثل هرانسان دیگراز اشتباه خالی نبود، او که عشق آتشین نسبت به تعالی مردم خود داشت، در آوردن تغییرات سریع درکشور اشتباهاتی هم از او سرزد، اما ارزش‌های بزرگی را بنیان نهاد که با گذشت 102سال هنوز در مواردی بصورت کامل به آنها دست نیافته ‌ایم.

پایان ۱۵/ ۱۱/ ۲۰۲۱