ناله را هرچند میخواهم که پنهان تر کشم ...

 

ناله را هرچند میخواهم که پنهان تر کشم

سینه میگوید که من تنگ امدم فریاد کن

 

فریاد بینوایان ، ژنده پوشان ، پا برهنگان ، سرمادیدگان با تن های لرزان ، فریاد بیوه زنان ، فریاد سه ملیون کودک مبتلا به سوء تغدی ، فریاد بیماران در بستر های بی دوا و درمان در شفاخانه ها ، فریاد مهاجران در نیمه راههای هجرت و بیکسی ، فریاد وحشت زدگان در ظلمتکده های فاقد تعلیم و تحصیل ، فریاد جوانان تحصیلکرده دستفروش کنار سرکها و فریاد بی صدایی نود فیصد مردم زیر خط فقر در سینه ها محبوس و در لبها خشکیده است .

 

داد وبیداد از سر تنبگی حاکمان و بی عاطفگی امریکای بی مروت که حاصل بیست سال اشغالش همه این فریادها و داد و بیداد ها رادر گلوی مردم طوری خفه ساخته که جز شکر گذاری به هر حال از جنگ تا اشغال و از اشغال تا مصائب متداوم ان نه حرفی بر لب دارد و نه فکری در سر و با روزی دست و دهان میسازد و اهی بر نمی اورد ، معلوم نیست که حوصله و تاب برداشت مردم همچون هندو کش وبابا وزین و با تمکین است یا اینکه نه به زور خود پی برده و نه به فشار دیگران ؟

بیش از سه ملیون کشته و معلول و بیش از نود فیصد گرسنه و بی سر پناه که اوای این ملت را موثر نساخته است کدام عامل دیگر باعث تحرک ان خواهد شد ؟

چه وقت زهره فریادها و داد و بیداد های متراکم‌ان خواهد کفید تا دوست را از دشمن و حق را از باطل تمیز کند ، حق خودرا بخواهد و داد از بیدادگر بستاند ؟

حالت واماندگی افغانستان که از ۱۹۲ کشور جهان به شمول ۵۶ کشور اسلامی کسی حاضر به شناسایی ان نیست و حدود سی سال است که در بی برنامه گی اقتصادی و سیاسی بسر برده طی این مدت زخمهای وارده بر ان بار بار بیشتر از مداوایش بوده خود گواه بر نارسایی اوای بی تاثیر ان میباشد . گرچه گفته اند

آه بی تاثیر ما را کم مگیر

هر کجا دود است اتش در قفاست

اما دودهای علایم آتش جز اینکه چشم مردم را اذیت کرده باشد خشم انرا زبانه دار نساخته بلکه فریادش را در گلو خفه کرده است .

ملتی که تقدیرش را خود بدست نگیرد روزگارش چنین باید باشد .