فردا چگونه خواهد بود؟

آنچه امروز بر مردم افغانستان می گذرد ادامهٔ مبارزهٔ صدسالهٔ علم و جهل است. مبارزهٔ ترقی در برابر عقب گرایی، تجدد در برابر کهنه پرستی، ارزشهای شهری در مقابل ارزشهای دهاتی است. این دائرهٔ شیطانی با مخالفت مرتجعین برضد نهضت ترقیخواهانهٔ امانی در سالهای 1920-1929م آغاز گردید و تا امروز به اشکال گوناگون ادامه دارد. امروز این مبارزه مرتجعین به هیچصورت مبارزهٔ قومی، زبانی، طبقاتی و ضد بی عدالتی های اجتماعی و سیاسی منجمله بر ضد ستم ملی نیست، همانطوریکه صد سال قبل نبود. قیامهای، ملای لنگ در جنوبی، روحانیون پشتون در شینوار ، حبیب الله کلکانی در شمالی، مجاهدین برضد حکومتهای خلق و پرچم و طالبان برضد انارشی مجاهدین و دولت جمهوری اسلامی همه در جوهر خود خصلت ایدیولوژیک ارتجاعی ضد ترقی و ضد تجدد طلبی داشتند باوجودیکه در عین زمان قیامهای مجاهدین در سالهای 1978-1992م و طالبان از عناصر ملی گرایی نیز برخوردار بودند. نباید فراموش کرد به همان پیمانه که احزاب خلق و پرچم وابسته به حزب کمونیست اتحاد شوروی بودند، گروههای هفت گانه و هشتگانهٔ مجاهدین نیز وابستگی به استخبارات پاکستان، امریکا و ایران داشتند. همچنان، به هرپیمانه که طالبان جنگ 20 سالهٔ خودرا برضد اشغال خارجی تعریف نماید، به همان پیمانه هم تشکل تحریک طالبان و ادامهٔ قیام آنها با سرمایگذاری و حمایت بیدریغ استابلشمنت پاکستان به پیروزی رسیده است. همهٔ این قیامها مخالف برنامه های روشنفکرانه برای همگام نمودن افغانستان با کاروان ترقی و تمدن عصر بوده بازگشت به انفاذ حاکمیت تحت اللفظی شریعت سالهای اولیهٔ اسلامی را بدون توجه به نیازمندیهای عصر حاضر و تغییرات اقتصادی، اجتماعی و صنعتی که طئ این یکهزار و پنجصد سال صورت گرفته است، تبلیغ مینمایند. بازندهٔ اصلی در این جدال علم و جهل مردم افغانستان میباشند که فرسخ ها از کاروان ترقی و تمدن جهان عقب نگهداشته شدند و خطر آن موجود است که هرگز نتوانیم به این کاروان در آینده نزدیک شویم.

آیا این بار مبارزهٔ علم و جهل، ترقی و عقب گرایی، تجدد و کهنه پرستی، ارزشهای شهری در مقابل ارزشهای دهاتی، به ضرر علم، ترقی، تجدد، و ارزشهای شهری خاتمه یافته است. هرگاه چنین باوری نزد ما موجود باشد در آنصورت ما به سیر تکامل صعودی انسان و جوامع انسانی بی اعتقاد خواهیم بود. یک روشنفکر هرگز اجازه ندارد چنین به اندیشد. یک روشنفکر، یک درس خوانده، کسیکه به علم معاصر مجهز است، کسیکه با مزایای زندگی شهری بزرگ شده است نباید بخاطر تعلقات قومی، زبانی و سمتی، و بخصوص تنها به دلیل اینکه مخالفین عقیدتی اورا طالبان متواری کرده اند، به دلیل بعضی خصلتهای ملی گرایی از ارتجاع حمایت نماید. من معتقدم که:

  • هرگاه طالبان با برداشتهای غیر علمی، ناقص و متحجر خود از احکام شریعت اسلامی مردم را از حقوق انسانی و بشری آنها همچنان محروم نگهدارند؛
  • هرگاه طالبان زنان افغانستان را به غلامهای حلقه به گوش محارم مرد مبدل کرده از حق تعلیم و کار محروم نموده از جامعه تجرید نموده خانه نشین نمایند؛
  • هرگاه طالبان مردم را از حق تشکیل اجتماعات، احزاب و سازمانهای سیاسی محروم نمایند؛
  • هرگاه طالبان مشروعیت حکومتداری خودرا از مردم حاصل نکنند؛
  • هرگاه طالبان به ادارهٔ ملکی و نظامی کشور بدست ملاها و طالبان ادامه داده سایر اقشار کشور را از آن محروم سازند؛ و
  • هرگاه طالبان مردم را در تعیین حکومت، نظارت از حکومت و تصویب قوانین از طریق یک شورای ملی انتخابی شریک نسازند؛

در آنصورت حاکمیت آنها عمر کوتاهی خواهد داشت.

به قلم دوکتور نوراحمد خالدی