اوضاع کشور مغشوش است؛

 زیرکی سیاسی و اقدامات تاخیر ناپذیر میخواهد

حسب احوال عمومی سیاستگری امریکا که برای توجیه اقدامات نظامی و سیاسی پیش درامد های تبلیغاتی گسترده را بکار میگیرد ، در مورد افغانستان نیز خلاف اهداف اصلی ، تبلیغات متکی بر برخی حقایق را در فضای سیاست ، دپلماسی و مطبوعات گرم ساخته است که شامل بر سه اصل میباشد :

-- حقوق بشر

-- حق تحصیل و کار دختران و زنان

-- خطر گسترش تروربسم ( عمدتآ داعش ) .

در بنیاد سیاست امریکا پابندی ، رعایت و کار در موارد فوق برای کشور های دیگر جا ندارد .

حقوق بشر به خشن ترین شکل در بیست سال حضورش در افغانستان پامال شده ، مردم‌هنوز رنج انرا متحمل میشود .

کشوریکه تروریسم جزء سیاست خارجی اش باشد وقتی نام از گسترش ان میبرد مفهومی جز سهم خودش را دران نمیرساند زیرا ما شاهدان زنده نقش تروریسم دولتی ، نظامی و استخباراتی امریکا در کشور خویش هستیم و دیده ایم که چه تباهی بر سر این ملت اورده است ، هیچ شک و ریب وجود ندارد که این گسترش از کنترول مراجع استخباراتی امریکا بدور باشد زیرا شبکه های مخفی ان درقریه و ده و شهر افغانستان خنثی نشده و منتظر فرصت لازم میباشد .

امریکا از سه طریق بر طالبان فشار می اورد تا انچه را در شکستش از دست داده دوباره بدست اورد :

-- فشار مالی و اقتصادی .

-- تبلیغات وسیع مطبوعاتی .

-- فشار سیاسی در مورد عدم برسمیت شناسی امارت اسلامی .

هیچ اقدام امریکا مبنای حسن نیت برای افغِانها نداشته همه ابزار اند نه اهداف . اگر حرف روی منافع مردم باشد این تدابیر منفی امریکاست که بر شدت فقر ، گرسنگی و بیکاری افزوده است .

وقتی از حقوق بشر نام می برد خاطرات هول انگیز زندان های ابو غریب در عراق ، گوانتانامو در کیوبا و بگرام در افغانستان در خاطره ها زنده میگردد ، شکنجه های غیر انسانی ، گرفتاری های بی گناهان ، کشتار های جمعی ، حملات شبانه بر منازل مردم و طعمه سگهای تعلیمی ساختن خانواده های در حال خواب ، قتل های جنون امیز نظامی های ان در قریه جات ، وشهرها و بمباردمانهای مناطق غیر نظامی صفحات سیاه حقوق بشر امریکا در افغانستان است .

عامل بیان ناشده این فشار ها دو اصل است :

-- شکست اخلاقی و نظامی در هشت ماه قبل از امروز .

-- کشش امارت اسلامی در مناسبات با روسیه و چین .

موقعیت خاص جیو پولیتیک افغانستان این کشور را از قرن نزده تا کنون قربانی استراتژی قدرت های بزرگ ساخته است ، نقش امریکا در سالهای پسین قرن گذشته و جریان قرن ۲۱ بسیار تباه کن و برباد دهنده بوده ، تحولات بیش از سی سال اخیر زیر نظر استخبارات ان کشور یا هم حضور فعال نظامی -- سیاسی اش در کشور ما شکل گرفته است ، تحول قدرت به مجاهدین ، امدن دور اول طالبان و سر نگونی حاکمیت انان با تجاوز عریان نظامی و استقرار سلطه ۲۰ ساله بر کشور ، تغیر نظام جمهوری به امارت اسلامی بر طبق قرار داد دوحه ، تخلیه قبل از وقت و فرار ننگین قوای عسکری امریکا و ناتو همه وابستگی به امریکا و نقش و نفوذ ان‌دارد . ظلم صریح امریکا در انست که با هر تحول قدرت ، حوادث جنگی و تروریستی خودش رااز صحنه دور نشان داده با تمام بی رحمی ها و قصاوتهایکه انجام‌میدهد خود را دلسوز و همدرد مردم‌وانمو میسازد ، گویا رد پایش را زیر جعل و دروغ حقوف بشر وغیره می پوشاند .

موقعیت جغرافیایی افغانستان و حوادث ناشی ازان باید برای هر زمامدار و هر جریانیکه در اریکه قدرت جا میگیرد معیار باشد زیرا همین موقعیت در همه مقاطع تاریخی معین کننده سیاست خارجی شده ، سیاست خارجی امیران ، شاهان و روسای جمهور افغانستان از ان ملهم و متاثربوده است ، عدم رعایت موازنه درین عرصه عامل پادشاه گردشی ها ، کودتاها ، انقلابات ، اشغالها و شکستها گردیده است . روی این ملحوظ حفظ موازنه در روابط باهمه ممالک چه همسایه ها و چه دیگران‌عامل پایداری و ثبات بوده میتواند .

طی بیست سال اخیر یک تفاوت در اتخاذ سیاست خارجی نسبت به گذشته وجود داشته و ان‌اینکه خلاف قول معروف ( سیاست خارجی ادامه سیاست داخلی کشور هاست ) سیاست خارجی افغانستان که توصیه شده از جانب امریکا بوده خط سیاست داخلی اش را معین می نموده ، با چنین وضعیت هنوز هم امریکا از دخالت و نفوذ در سیاست خارجی افغانستان دل بر نمی کَند ، بیطرفی را از گذشته ها نه پذیرفته ، تمایل و کشش به جانب روسیه و چین را تحمل نمی نماید .

افغانستان آماج سیاست امریکا برای بی ثبات ساز ی اسیای میانه ، و چین بوده میخواهد ازین مسیر بر روسیه اثر گذاری کند .

اگر در دوران استعمار کهن افغانستان دروازه هند گفته میشد حالا امریکا انرا درِ ورودی به اسیای میانه و چین و روسیه تلقی میکند .این یک خطر واقعی است که نمیتوان از ان چشم پوشید .

گرچه امریکا در افغانستان شکست خورده و جمع و جور مجدد ان‌کار اسان نیست اما نجات کشور از گزند این خزنده زهرالود در اولویت کاری باید باشد برای این کار اقدامات ذیل از اهم ضروریات است :

-- از میان برداشتن همه اسباب ، ظروف و‌ عواملی که انها را ابزار تبلیغاتی و اهرم فشار قرار داده است.

-- باز گشایی هرچه عاجلتر مکاتب دخترانه تا صنف دوازدهم .

--تامین حق کار زنان در همه عرصه ها .

- نقطه پایان گذاشتن به وجود فعال و غیر فعال گروپهای تروریستی از راه سرکوب یا از راه سیاست و تفاهم غرض تغیر موقعیت جیو پولیتکی انها و اخراج شان از حدود افغانستان .

-- تفاهم با گروه های که روی عوامل مختلف از نظام دور شده اندو دراینده میتوانند وسیله دست امریکا و همسایه های معرض باشند .

- مشروعیت بخشیدن به نظام از طرق و مجاری قانونی بخصوص در وجود یک قانون اساسی .

-- دل خوش نکردن به مناسبات محدود چند کشور ، تحقق مناسبات حسنه با همه کشورها بر بنیاد سیاست اتخاذ شده بیطرفی این اصل تعلق به برسمیت شناسی امارت اسلامی دارد .

شاه کلید واگشایی همه معضلات ، قانونیت و مشروعیت نظام است که باعث برسمیت شناسایی جهانی اش میگردد

انعطاف پذیری در سیاست داخلی و خارجی و ظرفیت سازی برای رفع بهانه ها به موقف جهانی افغانستان قابلیت میدهد تا در صورت تخطی ها و ایجاد موانع دیگران، به سازمان ملل متحد و سائر موسسات جهانی حق اعتراض داشته باشد و صدایش شنیده شود .

فکتور های جدید طی دو هفته اخیر وضعیت را مغشوش نشان میدهد ، از جمله سفر خلیلزاد به پاکستان و سرنگونی حکومت عمران خان ، روی کار امدن حزب مسلم لیگ نواز گروپ و خانواده نواز شریف که در دهه نود قرن گذشته بر افغانستان ضربات سنگین و ویران کن وارد کردند ، متصل با این تغیر ضربات هوایی و توپچی و راکتی بر مناطق قبایلی پالیسی مجدد جنگ و فشار مسلم لیگی ها علیه افغانستان را بیان میکند . حرکت مشکوک تاجکستان که بعد از هشت ماه زیر نام کمپ های آمادگی پذیرش مهاجرین آغاز شده است خطر تشدید جنگها در صفحات شمال و شمالشرق را میرساند گویا با شدت این جنگها مهاجران افغان به ان سوی دریای امو پناهنده میشوند . شک وجود دارد که ساخت و ساز این کمپها نه صرف برای پذیرش مهاجرین بلکه برای تربیت نطامی باشد و تاجکستان نقش پشاور دوران جهاد را بازی کند . گرچه این فرضیه بنابر مناسبات نیک میان روسیه و امارت اسلامی بخاطر حضور نظامی روسیه در تاجکستان دقیق نخواهد باشد اما برخی حرکتها و گفته های جانب تاجکستان مایه برخی تحرکات شده میتواند .

منافع ملی افغانستان در انست که حقوق همه اقوام و ملیتها با اصل تساوی فرصتها و امکانات سهمگیری در همه امور جدآ رعایت گردد تا همسایگان نتوانند روی عدم تحقق ان سرمایه گذاری کرده با خون افغانها خودرا مطرح منطقه و جهان سازند .

بار بار نگاشته ام و باز می نگارم که افغانستان علاوه بر موقعیت جیو پولیتک از لحاظ جعرافیای قومی و ملیتی نیز موقعیت خاص دارد ، پشتونها ، بلوچها ، تاجکها ، ازبیکها و ترکمن ها اقوام و ملیتهای مماثل در همجواری افغانستان دارند که از لحاظ ترکیب عددی بیشتر از اقوام ساکن در کشور ما میباشند اگر افغانستان بلوچ دارد ایران و پاکستان بلوچستان دارد ، اگر ما پشتون داریم پاکستان صوبه پشتونخواه دارد که از مناطق پشتون نشین ما پیشرفته تر است ، اگر افغانستان تاجک ، ازبیک و ترکمن دارد انطرف دریای امو دولتهایرتاجکستان ، ازبیکستان و ترکمنستان وجود دارد که از لحاظ رشد اقتصادی ، فرهنگی و ثبات سیاسی برتر از ما اند . علایق مدهبی ایران با پیروان مذهبی مماثل انرا نمیتوان از نظر دور داشت .

در چنین وضعیت باید جاذبه و کشش به جانب مرکز افزایش یابد نشود که کشش و علایق میان قومی و ملیتی برای سیاست بازان خریده شده مایه تحرکات خلاف منافع ملی کشور شده باعث کشیدگی های دیگر گردد .