در حمایت از رستا خیزدختران و زنان ولایت پکتیا

هلند، سپتمبر ۲۰۱۲

چند هفته قبل خبر بازگشایی مکاتب متوسطه دخترانه در ولایت پکتیاتحت فشار دوامدار مردم آنولا باعث خوشنودی معارف پروران کشورو دختران آندیارگردید و لی این خبر نه تنها در ولایت پکتیا بلکه در سایر ولایات و محلات افغانستان نیز مورد استقبال شایان مردم قرار نگرفت، برعکس سوالات تحریک کنندهٔ مجریان و مسئولین مؤسسات خبری از مسئولین طالبان در این اواخر مبنی برچگونگی بازگشایی مکاتب نسوان در ولایت پکتیا وبسا دلایل دیگر مقامات مسئول طالبان را واداشت تا با زور و فشار وحشیانه بروز شنبه مؤرخ ۱۰ سپتمبر سالروان این مکاتب را دوباره بروی دختران و نو باوگان آنولأ مسدودکنند.

Paktia.jpg

دختران و زنان ولاتیت پکتیا در یک اعتراض دادخواهانه مدنی علیهٔ این اقدام ضد انسانی و ضد اسلامی طالبان دست به تظاهرات و اعتراضات خیابانی زده و در جاده های شهر گردیز و ولسوالی څمکني ولایت پکتیا راهپیمایی کردند. در حالیکه طالبان در سرتاسرافغانستان مکاتب تعلیمات ثانوی را برخ دختران از حدود یکسال به اینطرف مسدودکرده است، نه تنها زنان و دختران در سراسر افغانستان هیچ اقدام و اعتراض مؤثر و ملموس در زمینه نمیکنند بلکه این اعتراضات مدنی دختران و زنان ولایت پکتیا  را نیز همراهی و پشتیبانی نمیکنند.

اگر یک نگاه گذرا بر رسانه های اجتماعی چند روز اخیر جامعهٔ افغانی بیاندازیم بخوبی میبینیم که بیشترین مطالب متن را زندگی نامه، خاطرات و مراسم تدفین ملکهٔ انگلیس، تبعات جنگ اکرايین و مشکلات انرژی در اروپا احتوا میکند. در حالیکه مهمترین و حیاتی ترین مسئله در لحظهٔ حاضربرای ملت ما خاصتاً آنهاییکه امکانات و توانمندی اطلاع رسانی و آگاهی دهی مردم را دارند، انسداد دوباره مکاتب ثانوی در ولایت پکتیا و مسدود بودن مکاتب دختران در سراسر افغانستان میباشد که دختران و زنان قهرمان ولایت پکتیا صدای اعتراض شانرا بلند کرده اند. اگر باسواد، روشنفکر و روشنگر ما متعهد و متحد عمل میکرد، بسیار لازمی و ضروری بودتا با استفاده مؤثرازهمین فرصت غیمت واکنش مدنی دختران و زنان ولایت پکتیا، با یک نهیب متحدانه دختران و زنان همهٔ کشور را به جاده ها میکشاندند وتظاهرات مدنی را برای بازگشایی مکاتب در سراسر افغانستان سمت و سوی آگاهانه میدادند و از صدای مردم برای تأمین حقوق حقهٔ شان پاسداری میکردند. ماهمانطوریکه در زمان سیطرهٔ امریکایان در افغانستان شاهد ثبت و راجستر رسمی بیش از صد حزب سیاسی در کشور بودیم که غیرازاینکه دهن جوال را با مافیا ها، غاصبین و قوماندانان زورگوی گرفتند ودقیقاً درخط مقابل خواسته های مدنی مردم قرار داشتند، کمترین کار مفیدی برای جامعهٔ دردمند ما نکردند. حالا نیزهر روزشاهد ده ها و صد ها مجالس آنلاین وگروپ های انترنتی هستیم که نا مهای بسیار جذاب اجتماعی – سیاسی بخود اختیار کرده اند ولی در عمل توانمندی کشاندن صد نفررا در عقب شعار هاییکه از صبح تا شام قلقله میکنند ندارند.

با این اشارهٔ مختصر میخواهم توضیح کنم که آنچه در این مسئله و سایر مسایل دادخواهانه، اعادهٔ حقوق و آزادی های مردم و مطالبات اجتماعی کشور ما از اهمیت فراوان برخوردار است، همانا عدم اتحاد و یکپارچگی ملت است که حرکت های نهایت مناسب و بموقع اتفاق میافتد ولی مردم ما خاصتاً اقشار سیاسی، اجتماعی آگاه و نیرو های متشکلهٔ جامعهٔ مدنی از این فرصت ها هیچنوع استفادهٔ کارا برای تأمین حقوق، آزادی ها و مطالبات مدنی مردم نمیکنند.

این است خصوصیت ذاتی جامعهٔ منفعل ما که ما نتوانسته ایم آسیب های اصلی جامعهٔ خویش را شناسایی کنیم.  بیسواد و با سواد جامعهٔ ما تقریباً منفعل است و یا در بسا حالات بیسواد از نا فهمی و با سواد فهمیده زنجیر غلامی بر گردن انداخته و تیشه بر ریشهٔ کشور وملت خویش میزنند.

در حالیکه همهٔ کشور یکسان دراین آتش استبداد میسوزد، چرا ما متحدانه در سراسر افغانستان از همچو اقدامات دادخواهانه مانند زنان در پکتیا و یا تظاهرات زنان پایتخت برای اعادهٔ حقوق شان حمایت نمی کنیم. منفعلانه نظاره میکنیم که چگونه این اقدامات مدنی سرکوب خونین میگردد. چه جهالت ونا انصافی بزرگی است که در زیر شعار های کاذب دشمنان داخلی و خارجی کشور همه چیز را از عینک تعصبات قومی و محلی ببینیم و برویش رنگ تعصب بیافگنیم و خود را فارغ بال از مسئولیت اخلاق اجتماعی بشماریم.

از اینجا به این نتیجه میرسیم که جامعهٔ ما به یک رنسانس  و یا بیداری اجتماعی وفرهنگی نیازمند است. ملت ما زمانی درواقعیت امر به این مامول نایل می آید که ما همه صادقانه در خدمت روشنگری و بیداری وجدان اجتماعی قرار داشته باشیم.