معرفی یک شهکار تاریخی از قلم اکرم عثمان

قسمت پنجم

محمودطرزی طراح سیاست های بزرگ در نهضت مشروطه خواهی افغانستان :

نام علامه محمودطرزی مثل نام سید جمال الدین افغانی بزرگ است ومحققان ومورخان وبرخی ازمحصلان افغان دربارۀ افکار اندیشه ها ونقش او دراحیاء نهضت مشروطیت درافغانستان مقالات ورسالات وکتابها وپایان نامه تحصیلی فروانی نوشته اند. به سخن دیگر همانقدر که در بارۀ نهضت امانی نگاشته شده ، دربارۀ علامه محمودطرزی نیز نوشته شده خواهد بود. چند سال قبل صدیق رهپوطرزی رساله ای بنام کتاب شناسی محمودطرزی نوشته بود که با کمک فضل الرحمن فاضل سفیرافغانستان درمصر به چاپ رسید واین رساله میتواند منبع خوبی برای اثبات ادعای ما باشد.

من هم سال پار کتابی بنام «وطن وحب وطن از نظر علامه محمودطرزی »نوشته وبجاپ رسانده ام.

داکتراکرم عثمان هم یازده بخش کتاب خود را وقف نقش علامه محمودطرزی طراح سیاست های بزرگ درنهضت مشروطه خواهی ورفع عامل استبداد داخلی وایجاد یک نظام مترقی وتجدد خواه برهبری شهزادۀ منور و روشنفکر امان الله خان و سپس راه اندازی نبردمقدس علیه استعمارخارجی وکسب استقلال کامل سیاسی کرده است.

اکرم عثمان در بخش یازدهم کتاب «تاریخ افغانستان در صد سال اخیر» مینویسد:«باید پیشاپیش خاطرنشان کنم که تعلق خاطراین قلم به نهضت مشروطه خواهی درافغانستان به سبب تعلق آن نهضت به عقلاینت وایجاد جامعه مدنی است.

درمباحث گذشته آوردیم که کند وکاو کارهای ما،مبتنی برسیرتحول افکارخواهد بود تا بیان رویدادهایی که از بطن آن افکار به دنیا می آیند و ارزش گذاری دارند. دراینجا ایجاب می کند که روشن کنیم مرادما از کار برد اصطلاح دوره بندی افکار درمباحث گذشته نوعی دوره بندی متصلب نیست که بربنیاد دترمینیم تاریخ ، آمد وشد شان حتمی والزامی باشد، بلکه منظورما زاد وولد اندیشۀ سیاسی است که تحت تاثیر عوامل متعددی شکل میگیرند وهمیشه مهرونشان ویژگیهای بومی شان را با خودحمل مینمایند.

از آنجای که علامه محمودطرزی دومین سیمای نمادین اندیشه ای بعد از سید جمال الدین افغانی درکشور ماست، میکوشیم جایگاه خاص او را به عنوان واسطه العقد وحلقۀ ارتباط نهضت های اسلامی بخاطر ایجاد نظامات امروزی تر، بقدروسع مشخص سازیم. ونفوذ افکار و آراء او را درجنبش مشروطه افغانستان نشان بدهیم.

اینک به اقتضای گفتار حاضر به جایگاه اندیشۀ، سیاسی وادبی علامه محمودطرزی می پردازیم که در برهۀ گذار از مشروطیت اول به دوم درنقش های ماندگار وکارسازی ظاهر شده است. چنانکه واقفیم محمودطرزی بعد از یک دورۀ طولانی تبعید درشام وترکیه با استفاده از فرمان عفو امیر حبیب الله خان که تمام تبعیدی های دوران امیر عبدالرحمن خان را به عودت به وطن دعوت کرده بود، به سال(۱۹۰۲) به وطن برگشت.

دانشنامۀ ادب فارسی درافغانستان، در بارۀ او چنین آورده است:محمودخان پسرسردار غلام محمدخان، پسررحمدل خان[پسرسردار پاینده خان بارکزی]، شاعر ، نویسنده، روزنامه نگار،جغرافیا دان، مترجم ودولتمرد افغانستان درخانوادۀ ادیب وآزادیخواه زاده شد. پدرش غلام محمدخان طرزی شاعر توانا وادیبی آزادیخواه بود.در۱۲۹۹قمری(۱۸۸۱) که امیر عبدالرحمن خان[۱۸۸۰-۱۹۰۱) غلام محمدخان را با خانواده اشت به هند تبعید کرد،محمود با پدر همراه بود. طرزی با پدر به کراچی، دمشق، بغداد واستانبول رفت. اودراین سالهای دور از میهن،زبانهای ترکی وفرانسوی را نیز فرارگرفت وبا دانش های نوین، پیشرفت ها وآثار ادبی غرب آشنا شد. سالهای تبعید دو دهه طول کشید ومحمودطرزی درمدارس دمشق وقسطنطنیه، بافرهنگ ونهادهای آروپائی تماس حاصل کرد.با جنبش ملی احیاگری عثمانی ودیدگاه های پان اسلامیستی سید جمال الدین افغانی آشنا شد.او توجه امیر را به ضعف های عمدۀ کشور در زمینۀ تعلیم وتربیت، ارتباطات وصنعت جلب کرد واثرات نا مطلوب انزوای سیاسی وفرهنگی وفکری را خاطرنشان ساخت..طرزی بریاست دفترترجمه دربار منصوب شد ووظیفۀ اصلی او این بودکه امیر را درجریانی حوادثی که درجهان اسلام واروپا میگذرد، قرار بدهد.

در اثر تلاش های خستگی ناپذیر طرزی وحمایت سردار عنایت الله خان فرزند امیرافغانستان صاحب نشریه [بنان سراج الاخبار اقغانیه]شد. این نشریه هم از مطبوعات انگلیسی،اردو، ترکی وعربی وهم از روزنامه ومجلات فارسی ترجمه واستفاده میکرد.

سراج الاخبار تحت مدیریت طرزی از نوگرائی وناسیونالیزم حمایت میکرد وعهده دار آموزش سیاسی واجتماعی طبقِۀ حاکم افغانستان بود....»

اکرم عثمان ازقول میرمحمدصدیق فرهنگ میگوید:جریدۀ سراج الاخبار زیرادارۀ منورانه وماهرانۀ طرزی به پیمانۀ قابل اعتنا از آزادی انتقاد، بهره مند بود. درسا حۀ سیاست خارجی ، جریده صریحاً با انگلیس واستعمار آن مخالف بود.چنانچه حکومت های هند و روسیه هردو ورود آن را به کشورهای شان ممنوع قراردادند. وانگلیسها نسبت لحن ضد انگلیسی آن به امیر شکایت نمودند.معذالک امیر این ازادی را سلب ننمود واین پدیدۀ عجیب راکه دریک کشورتحت نفوذ برتانیه یگانه جریدۀ رسمی به طور پیگیرعلیه آن دولت نشرات میکرد، دوام داد.» (ص۸۱-۸۴)

بگفتۀ اکرم عثمان،«با اینکه طرزی پیوسته مشغول دادن آگاهی سیاسی وتنویر اقشار وحلقات استقلال طلب ومشروطه خواه بود، مع الوصف باید این برهه از زندگی او را برهۀ ترصد وانتظار نامید. در آن آوران طرزی مراقب تیزبین قضایایی است که در گرد ونواح دربار می گذرد. از هرفرصتی دراشاعه وتبلیغ افکارش بهره می برد ولی در برابر سلطنت همیشه جانب احتیاط را مراعات میکند. به تفاریق درشمارههای متعدد جریده اشت به هدف خوشنودی خاطر شخص اول مملکت، امیر را بزرگترین جانبدار ومشوق ترقی وتمدن درکشور معرفی میکند ووانمود می نماید که تمام برنامه ترقی خواهان در ظل حمایت امیر صورت می گیرد.»(ص ۸۵)

سپس اکرم عثمان در اطراف دربار امیر حبیب الله خان سه گروه مردم را مشخص میکند: گروه اول محافظه کاران درباری بودند که طرفدار حفظ وضع موجود وچشم شان به قاش پیشانی امیر،بحیث شاهین ترازوبود.گروه دوم، محافظه کاران استقلال طلب به سرکردگی سردار نصرالله خان بود که مردی متشرع،کاردان، عنعنه گرا وبشدت مخالف استعمار بود. او شماری از سردارها وشعرا وادبا را درحلقۀ خاصش گرد آورده بود[وکتابخانه نفیسی از اثار خطی وقلمی درمنزل اول منزل قصرخود-قصرصدارت- بوجود آورده بود].

گروه سوم، خانوادۀ «مصاحبان» مرکب از محمدنادرخان وبرادرانش، بودند که بعد از سالها اقامت در دیره دون هندوستان به کابل برگشته بودند واز مقربان امیرشمرده میشدند.آنها قسماً درمدارس هندبرتانوی درس خوانده بودند وبه مبادی آداب غربی وزندگی مدرن آشنایی داشتند.محمدنادرخان به رتبه سپهسالاری رسیده بود.اما بعدازکشته شدن امیر حبیب الله خان در کله گوش لغمان درسال 1919 ، اوضاع از بیخ تغییرکرد. گروه «مشروطه خواهان دوم» به رهبری عملی شاه امان الله وسیاست گذاری های محمودطرزی زمام اختیارکشور را در دست گرفتند.تمام زندانیان سیاسی مخصوصاً هواخواهان نظام مشروطه رها شدند وبه مقامات بلند دولتی رسیدند.

اکرم عثمان می افزاید: «ازاین فعل وانفعالات برمی اید که دگرگونی کیفی وبنیادین- هرچندکوتا وگذرا-اتتفاق افتاده بود.ظاهراً به نظرمیرسید که شیره وعصارۀ ظرفیت، هوش وخرد یک جامعۀ بشدت سنتی،باستان زده،وقرون وسطایی در وجود تنی چند از روشنفکران آرمانگرا جمع شده و زمینۀ تحولی بسیارمهم فراهم آمده است. درجامعۀ بالنسبه سترون که در طول تاریخ همیشه قبل از موعد مقرر به زایش نشسته وعمدتاً نوزادهایی غضروفی به دنیا آورده است ،ولادت وپیروزی مشروط یک حادثۀ استثنائی، حیرت انگیز،غیرمعمول وخارق العاده روزگار در سرزمین ما بود. بارنخست از صدر تاذیل دم ازحاکمیت قانون وبا لاکشیدن ارادۀ مردم، تفکیک قوا وتاسیس جامعه مدنی می زدند.»(ص ۸۶)

اکرم عثمان میگوید ،چنانکه میدانیم محمودطرزی مدت زمانی از محضر سید جمال الدین افغانی فیض برده وتحت تاثیر تلامیذ سید، سخت به وحدت جهان اسلام واحیای مجد وعضمت مسلمین معتقد بوده است واز همینجا چنین آرمانی را هم در جریده سراج الاخباردنبال میکرده وهم هنگامی که درعهدشاه امان الله به وزارت خارجه رسید، چنان هدفی را محور سیاست خارجی افغانستان قرار داد که زمینه سازماجرا های بزرگی گردید.(ص ۹۲)

!

اکرم عثمان از نقش کارساز ومؤثر محمودطرزی در تبلیغ وتعمیم وترویج مزایای علم وفن واهمیت تاسیس موسسات مطبوعاتی جدید ونشرسراج الاخبار وتنویرشاه وشهزاده ها وجلب نظر آنها درکار پشتیبانی از نشر وتوسعه مظاهرتمدن معاصر وسمت دادن افکار دوشهزاده مؤثر به سوی مشروطه خواهی واستقرارجامعه مدنی مطالب دلچسپی آورده است.

ودر بخش سیزدهم در رابطه به نوسانات سیاست خارجی افغانستان سخن رانده ومی نگارد: همانطوری که اطلاع داریم محمودطرزی در نخستین کابینۀ مشروطه خواهان دوم،به قیادت شاه امان الله عهده دار وزارت خارجه گردید. بدیهی است که او مردی آرمانگرا وهدفمند بود وپیشاپیش برنامه هایی برای استفاده از قدرت داشت.در پُست وزارت خارجه نیز سایق او اجرای تمام وکمال همان برنامه ها بود.جای گفتن ندارد که او از سویی دلبستۀ احیای عظمت اسلام وفکر دینی بود واز سوی دیگر نظر به عشق مفرطی که به تعالی وپیشرفت کشورش داشت می کوشید به تقلید از ممالک اروپائی هرچه زودتر اسباب ووسایل ترقی اجتماعی را در داخل افغانستان فراهم کند.به گمان ما این همان پارادوکسی بود که تا آخر عمر، سد راه پیشوا وآموزگارش سیدجمال الدین افغانی هم بود.

اکرم عثمان میگوید:«طرزی به شدت عنصری ضد استعمار بخصوص استعمار انگلیس بود از همین جا بعید از احتمال نیست که شاه امان الله به تشویق وترغیب او در صدد تحصیل استقلال کامل افغانستان از یوغ اسارت استعمار انگلیس برآمده باشد.»[درهمیجا احتراماً بعرض میرسانم که شاه امان در دامان مادری چون علیاحضرت سراج الخواتین سرور سلطان دختر لویناب شاغاسی شیردلخان پیدا وپروپش یاقته بود که از کودکی درگوش فرزندش صدای آزادی زمزمه کرده بود ،وبا روحیه صد انگلیسی واستقلال طلبی بزرگ شده بود. امان الله خان روزی که برضد امارت عمش قیام کرد، در نطقی خطاب به سپاه وشهریان کابل در درمیدان مرادخانی کابل ،از استقلال عام وتام افغانستان سخن زد ومتعاقباً دراعلامیه «اشتهارواجب الاظهار» خود نیز موضوع استقلال افغانستان را درج کرد وبه اطلاع اهالی کابل وقشله های عسکری درکابل وجلال آباد رسانید. بنابرین شهزاده امان الله درس آزادی واستقلال طلبی راهم از مادرش وهم از آموزگار وپیشوای ایدئولوژیک خود محمود طرزی بخوبی یاد گرفته بود.دراین باره« تاریخ امان الله شاه واستقلال مجدد افغانستان»تالیف پوپلزائی چاپ 2017، جلد اول،مدرک معتبری است که از نظر مرحوم اکرم عثمان نگذشته بود.سیستانی]

نویسنده درادامه می افزاید:« محمودطرزی بعد از انهدام خلافت اسلامی درترکیه، در پی تاسیس خلافت اسلامی درافغانستان به رهبری شاه امان الله بود که ًبا موانع بسیار جدی مقابل شد.چه باز سازی وپی افگندن خلافت اسلامی، نه با منافع انگلستان در منطقه ما تطبیق میکرد ونه با منافع دولت نوبنیاد کمونیستی که در آسیای میانه روسیه استقرار یافته بود. با توجه به سلطۀ جهل وتاریک اندیشی واستقرارحکومت های استبدادی وتمدن ستیز درممالک اسلامی، احیای مدل خلافت اسلامی مطابق صدراسلام ناممکن بود.

انگلستان در صورت تاسیس خلافت، هندوستان رامعروض با خطرمی دید زیرا که کثیری از مسلمانان هند برتانوی بعد از انقراض خلافت عثمانی چشم امید شان به افغانستان بود وشکی درمیان نبود که هنگام اوج گرفتن آن کارزار، اقلیت مسلمان نیم قاره، شاه امان الله را به عنوان بدیلی مناسب برای احراز مقام خلافت می دانستند. از سوی دیگرعده ای از آزادیخواهان هند اعم از هندو ومسلمان ،کمونیست وناسونالیست درافغانستان واتحادشوروی جمع شده بودند و در صدد تحریک مردم در داخل هندوستان بودند.... اکرم عثمان می افزایدکه :در آن برهۀ بحرانی شاید صلاح کار دولت نوبنیاد وضعیف افغانستان رعایت حفظ موازنه در بین دودولت قدرتمند اتحادشوروی وانگلستان بوده باشد، نه اینکه به مقتضای هیجانات ناسیونالیستی واحساسات مذهبی درعین زمان با طرفین دعوا درگیر شود.»(ص۹۶)

پایان قسمت پنجم