وظیفه مبرم :نجات دست را از زیر سنگ پاکستان

محترم محمد یاسین بیدار در اثر تحقیقی شان زیر عنوان " خط دیورند زخم‌خونین تاریخی افغانستان " ضمن بررسی تاریخی و مستند پیرامون قضیه در جایی مینگارند " اندیشه افغانستان به حیث عمق استراتژیک پاکستان یک اندیشه پاکستانی است . مقصد پاکستان از این عمق استراتژیک همان است که پاکستان میخواهد کشور مارا مستعمره خود بسازد این اندیشه پس از رویداد های سال ۱۹۷۱ بوجود امد -- زمانیکه هند پاکستان شرقی را از پاکستان غربی جدا ساخت . در ان هنگام ذوالفقار علی بوتو این طرح را پیش کشید که پاکستان باید در برابر از دست دادن بنگال افغانستان را قبضه کند . در ان زمان هنوز دو ملاحظه بسیار مهم مطرح بود :

یکی گنجینه های بزرگ زیر زمینی افغانستان و دیگری کشور های اسیای میانه . یعنی در ان هنگام پاکستانی ها می پنداشتند که از یک سو افغانستان را به عوض بنگال بدست می اورند ؛ از سوی دیگر از هند انتقام میگیرند . رویداد های بعدی و تحولاتی که در افغانستان رخ دادند ، این فرصت طلایی را بدست پاکستان دادند که این مفکوره را تحقق بخشد و به ان ملاحظات نو افزود ".

دیده میشود که با نا امید شدن پاکستان از تحقق این عمق استراتژی ،ناکامی در ممانعت از کانال قوش تیپه و از دست دادن امکان طرح دهلیز واخان با تاجکستان ان کشور به ابزار های جدید فشار چون اخراج کتلوی مهاجرین در این موقع نا مساعد از لحاظ موسم و تقف چهار هزار کانتینر اموال تجارتی افغانستان در بندر کراچی و برخی فشارهای سیاسی و تبلیغاتی متوصل شده است .

افغانستان با همسایه بد نیت و جانشین استعمار انگلیس سرحد طولانی دارد که از معضلات اصلی بین طرفین خط فرضی دیورند است .

محترم بیدار درین مورد در نتیجه گیری اثر تحقیقی شان دو طرح برای حل دایمی این مشکل دارند :

یکی " پا در میانی جامعه بین المللی به منظور ایجاد تفاهم میان دو کشور "

دوم " ایجاد یک نهاد دایمآ فعال به منظور اعتماد سازی متقابل و فراهم اوری زمینه همکاری های متقابل "

نویسنده در مورد اول به این باور است که چون پاکستان بحیث یک طرف حاضر نیست " که در مورد اختلافات میان دو کشور حرف بزنند ... حرفی از اشتی و همزیستی مسالمت امیز نمیتواند در میان باشد "

اما در مورد نکته دوم شان قالب ذکر دانسته میشود که برای حل معضلات سرحدی کمسیون سه جانبه امریکا - افغانستان و پاکستان در زمان سلطه بیست امریکا ایجاد شده بود ولی نتیجه ای بدست نداد با حفظ حضور نماینده نظامی امریکا در ان کمسیون پاکستان ازاد تر از گذشته عمل کرد و قسمتهای از خاک افغانستان را بخود ملحق ساخت و ترتیبات اداری را در مناطق اشغال اغاز کرد .

پادر میانی های زیاد در زمان سلطنت محمد ظاهر شاه صورت گرفت ، رضا پهلوی شاه ایران بحیث میانجی پا در میدان گذاشت ، کسی بنام تی مرچنت از سیاسیون کانادا موظف به ایجاد تفاهم میان دولتین شد اما نتیجه ای بدست نیامد .

گفته اغای بیدار دقیق است که وقتی پاکستان بحیث یک جانب مسئله حاضر نباشد حل مشکل بعید به نظر میرسد .

در اوضاع موجود وظیفه مبرم این میتواند باشد تا جانب افغانستان دست کشور را از زیر سنگ پاکستان دور سازد برای این کار با جانب پاکستان در مورد عودت دوباره مهاجرین طبق یک تقسیم اوقات مرحله به مرحله از لحاظ زمانی به توافق برسد تا همه مهاجرین به کشور برگردند و افغانی دیگر زیر مظالم نظامی ها و پولیس پاکستان فریاد نکشد و در اینده تا حد امکان به وابستگی یکجانبه عبور و مرور اموال تجارتی از پاکستان خامه دهد و راههای بدیل را جستجو کند قطع این نوع روابط نه ممکن است و نه مفید .

نه نقشه افغانستان تغییر پذیر است و نه از پاکستان با همین غده سرطانی باید گذاره کرد و شدت درد انرا کاهش داد .