مذاکراتی که در قطر برګزار شد بسیار هم عجیب نیست زیرا هر جنګ در قبال خود صلح دارد و علایم ،قراین و بیشترین عقیده بر انست که زمان صلح باید فرا رسیده باشد اما اینکه تفاهم قطر چقدر نمایانګر عینیت و ممثل صداقت میباشد؟ ریس شورای امنیت در پاسخ به این سوال حدود تفاهم و نوع اشتراک هیت افغانی را توضیح نموده ګفت کسانی که از کابل جهت مفاهمه به قطر رفته شکل رسمی ندارد و به مفهوم مذاکرات دولت با طالبان تلقی شده نمیتواند و دولت افغانستان خود را مکلف به تعمیل فیصله های ان نمیداند بلکه در قطر یک تفاهم افغانی بعمل امده تا سعی شود نظریات یکدیګر را بدانند طالب نیز ملاقات قطر را رسمی ندانسته انرا برای توضیح موضعګیریها جانبین یک پروګرام دانسته است اما اشتراک امریکا ، چین ، پاکستان و سایر کشورهای علاقمند میرساند که هدف فراتر از توضیح موضعګیریها و یک تفاهم جانبین است و توقع بر انست که این تفاهم و ملاقات مذاکراتی جدی را در قبال خود خواهد داشت .

اکنون باید دانست که حکومت افغانستان کدام مسولیتها را در قبال صلح یقینی دارد در قدم اول وحدت و یکپارچګی در ارکان دولت افغانستان میتواند موضع دولت را در میز مذاکره تقویت نماید و این موضوع نیاز به وحدت تیوریک نظریات دارد انچه که متاسفانه تا کنون به مشاهده نرسیده است و حتی ګاه ګاه از مطبوعات نظریات ضد و نقیض حُکام دولتی اعم از پارلمان و حکومت بګوش میرسد که به وضوح عدم هماهنګی عقاید در ان دیده میشود، و نیز عده ای افراد غیر مسول متعلق به ګروپها و حلقات خورد و بزرګ که در دولت بطور مستقیم دخیل نیستند با عقاید سادستی که ناشی از موضع خصمانه شان در برابر صلح و امنیت است مطالب و جملات غیر حقیقی و تخرشی را ارایه مینمایند تا اګر اب ګل الود ګردد و اینها مجددا به ګرفتن ماهی اغاز نمایند، همچنان عده ای از روشنفکرانی که عقاید شان در چوکات یک ساختار جامع منسجم نګردیده بدون برنامه و هدف با روحیه وطن پرستانه و افکار ناسیونالیستی نا خود اګاه طوری در رابطه به قطر و صلح و اینده ان صحبت مینمایند که بعوض خدمت به مردم و کشور خسارات بزرګی نظریاتی را به پروسه صلح وارد مینمایند .وحدت ایډه لوژیک چیزیست که اقلا در شرایط کنونی در دولت دیده نمیشود و این در حالی است که در صفوف طالبان نیز اختلاف نظر مشاهده میشود . و حتی تلویزیونهای مشخص سعی میکند تفاهم با طالبان را به چالش بکشد شایعاتی نیز وجود دارد که در رهبری و یا رده ای دوم طالبان نیز تضاد نظر وجود دارد. در دو طرف کسانی هستند که نه در اسبق و نه اکنون درد مردم را احساس کرده و نه هم مرګ و میر هموطنان بی ګناه برایش مهم است.

انچه که امیدوار کننده است همانا اعتقاد نماینده ګان طالب به حقوق زن است انان در تفاهم با نمایندګان کابل حقوق تعلیم ، کار و تجارت برای زنان را خلاف تعامل قبلی پذیرفته اند انان به اصل دموکراتیک ساختار دولت یعنی انتخابات معتقد ګردیده اند علاوتا نمایندګان طالب حقوق بشر و مناسبات بین المللی را ارج میګذارند و حتی اظهار داشتند که در برابر صلح و ترقی حاضر اند از ادعای بدست ګرفتن مقامات دولتی بګذرند اما تعدیل در قانون اساسی را خواستار اند انهم شاید بمنظور ان باشد که حکومت افغانستان اکثرا انرا نقض نموده و حتی حکومت فعلی را در تناقض با قانون اساسی میدانند .پس مانع صلح چه باید باشد ؟ یقینا اولا تقاطع ایډه لوژیها و طرز رفتارها به اسانی نمیګذارد به اهدافی مردمی راه باز ګردد ثانیا مجرمین جنګی دو طرف بقای خویشرا در صلح نمی بینند انها خود میدانند زودتر کدام جرم را پاسخ ګویند ثالثا روشهای و مداخلات پنهانی کشورهایکه منافع خویش را در دوام هرج و مرج در افغانستان میدانند ، همین سه اصل میتواند صلح را به تاخیر کشاند اما متوقف کرده نمیتواند زیرا بعضی روندها بر مبنای ضرورتهای جبر تاریخ به پیش میروند.

باید قبول کرد که اقای کرزی در امپراطوری سیزده ساله خویش نتوانست در ساحه بین المللی کاری را انجام دهد که لااقل تهداب برای امنیت و صلح در اینده پذیرفته شده میتوانست فقط و فقط فساد، غصب ،تجاوز زورمندان بر مردم ، معافیت از قانون برای کسانیکه در سر خود پر دارد و قاچاق مواد مخدر توسط حُکام از مشخصه های زمامداری او میباشد که برای ډاکتر غنی به میراث مانده است اما انکار شده نمیتواند اینکه ډاکتر غنی در شش ماه نخست کارهای را در جهت مذاکره و صلح انجام داد که پیش بینی شده نمیتوانست کرزی دهها سفر بی محتوا را به پاکستان انجام داد اما نتوانست اعتماد پاکستان،طالب و امریکا را بدست اورد انچه که ډاکتر به یک یک سفر به چین ، پاکستان و سعودی عملا به ان توفیق یافت اما دیده شود که این روند هم جز بازیهای استخباراتی منطقوی است و یا روحیه عینی برای اعاده صلح یقینی میباشد ظاهرا ازینکه حلقه اول سیاست خارجی ډاکتر چنان به موفقیت انجامید شکی نیست که چهار حلقه دیګر ان نیز با دست اوردها همراه خواهد شد ولی اینرا باید یاداور شد که موفقیتهای ډاکتر غنی دلیل صحهګذاشتن بر تمام کارهای حکومت وحدت ملی شده نمیتواند و حتی بیم ان میرود که فرصتهای بدست امده بدون بهره از دست نرود.