فقیرمحمد ودان

 

واقعیت های پشت پردۀ جنگ در افغانستان

قسمت چهارم

تاریخ: ۲۹ جون ۲۰۱۶

وضعیت توضیح شدۀ کشور در قسمت های قبلی این سلسله و نتیجه گیری مبتنی بر ضرورت تشکل و حضور باالفعل یک اپوزسیون سیاسی ملی، مستقل، نیرومند، متحد، قابل اعتماد و خدمتگزار و مهمتر از همه برانگیزنده مطرح گردید، تا این نیرو با استفاده از ارزشهای دموکراتیک قانون اساسی نافذۀ کشور و سایر قوانین متمم آن، خواست ها و نارضایتی مردم را در وضعیت سیاسی مطرح و نه تنها از این خواستها پشتیبانی نماید؛ بلکه تحرکات مقطع ای و پراگندۀ مردم را انسجام داده و تلاش نماید آن را گسترش و استقامت سیاسی بخشیده و به یک نیروی اثر گذار سازمانیافته جهت تغییر وضعیت کنونی و ختم جنگ مبدل نماید.

 طرح ضرورت وجود اپوزسیون سیاسی مورد نظر فوق الذکر بصورت یک خواست، خود مؤید آن است که تا اکنون اپوزسیون سیاسی ای با چنین مختصات در وضعیت کنونی کشور وجود ندارد و  طبعاً جای خالی آن را در موضیع اپوزسیون، نیروی معجون مرکبی مافیایی پر نموده که هم در حاکمیت دولتی حضور داشته و هم نقش اپوزسیون را بازی مینماید.

قبل از آنکه به وضعیت موجود و سوال چه باید کرد مربوط به نیروهای سیاسی ای بپردازیم که می باید نقش شان را در تشکیل اپوزسیون مورد نظر ما ایفا نمایند، لازم است تحلیلی از ماهیت نیروها یی ارایه نمائیم که اینک هم از موضع قدرت دولتی و هم از مواضع اپوزسیون (سیاسی و نظامی) بر وضعیت کشور اثر می گذارند. این نیروها که عمدتاً از تعداد محدود(در حدود 14 تنظیم و حزب نام نهاد) ساختارهای معلوم الحال متشکل اند که عده یی از مواضع اپوزسیون مسلح در جنگ اعلان ناشدۀ پاکستان علیه کشورما، به نیابت از آن کشور عمل مینمایند و عده دیگر که خویشتن را اپوزسیون سیاسی میخوانند، هیچیک با درنظرداشت وجود واقعی ساختار تشکیلاتی، تعهد برنامه یی و انتظام اساسنامه ای حیات درونی، نه تنها ماهیتاً احزاب مدرن سیاسی، تعریف شده نمیتوانند؛ بلکه با اصول و ارزشهای مطرح در قانون اساسی و قانون احزاب سیاسی افغانستان نیز مطابقت ندارند. صرف تبارز چهره های رهبری و چه بسا شخص «رهبر» ممثل وجود و حضور ساختارهای واقعاً نا موجود حزبی اند. به همین ملحوظ است که این احزاب و تنظیم های نام نهاد، خود نیز نه با تشخص مبتنی بر مواضع فعال فکری ـ سیاسی، نه برنامه های مدون و مقامات تصمیم گیرندۀ مرکزی و محلی (مقام رهبری، دفتر سیاسی، مقام اجرائیوی مرکزی، شورای مرکزی، شوراهای ولایتی و محلی) و نه انتظام دموکراتیک حیات حزبی مطرح میگردند؛ بلکه این تشخص رهبران آنان اند که «وجود» آنان را افاده نموده و بمثابه افزار حفظ منافع و تمایلات شخص رهبر و حلقۀ متشکل از ثنا خوانان اطراف او بکار گرفته می شوند. چنین مشخصات، آنان را از هویت و عملکرد یک حزب و یا تنظیم صرفاً سیاسی فاصله داده به ساختارهای «سیاسی ـ نظامی ـ مافیایی» مبدل ساخته است که این ساختارها اعتبار شان را نه از تسلسل تشکیلاتی آنان از مرکز تا محلات و نه از پایگاه های اجتماعی و آرای مردم به آنان؛ بلکه از نیروهای سازمانیافتۀ مافیایی و قدرت اقتصادی ناشی از آن، وجود و نفوذ تحمیل شده شان در حاکمیت دولتی و همچنان حمایت های خارجی بدست می آورند. بنابر چنین وضعیتی اکثریت کادرها و صفوف آنان یا بنابر عدم تجلای آرمانها و اهداف اعتقادی خویش در وجود ساختارهای موجود، یا بنابر عدم راه یافتن در حلقات صاحب امتیازِ نزدیک به«رهبر»، مایوس گردیده، بدنه و صفوف این احزاب را در حالت مایوسی ترک نموده اند. به همین ملحوظ است که در تمام مقامات انتخابی مرکزی و محلی دولت، حتی یک نفر از این میان را نمیتوان نام گرفت که از یک موضع مشخص حزبی، سازمانی و برنامۀ سیاسی و با اتکأ به آرای بدست آمده از اعتبار اجتماعی آن حزب یا تنظیم انتخاب و از چنین موضعی عمل نماید. دیده می شود که حتی «رهبران تنظیم های جهادی» در مبارزات قدرت طلبانۀ شان بدون نام بردن از تنظیم های شان بمثابه ساختارهای سیاسی، با اتکأ بر نیروی به اصطلاح «جهادی» خویش در وضعیت سیاسی به قدرت نمایی می پردازند، که این نیرو در ماهیت، جز نیروی مافیایی تحت فرمان آنان، چیزی دیگری بوده نمیتواند.

نیروی فوق الذکر مافیایی و مراکز متعدد خارجی حامی آنان از همان آغاز پروسۀ شکلگیری ساختار سیاسی مبنی بر فیصله های کنفرانس اول بن که به تعقیب سقوط حاکمیت قرون وسطایی «طالبان» دایر و حکومت انتقالی را تشکیل نمود، تا اکنون نه تنها با شرکت در قدرت دولتی مواضع سیاسی، اقتصادی و نظامی شان را تقویت نموده اند؛ بلکه با لجاجت تمام از حضور مؤثر احزاب و سازمانهای سیاسی مستقل ملی، ترقیخواه و دموکرات در وضعیت سیاسی کشور نیز جلوگیری بعمل آورده اند.

افزون به اثرات فوق الذکر منفی، خود احزاب و سازمانهای سیاسی ترقیخواه نیز نتوانسته اند، نیرویی را تدارک نمایند که نه تنها توانایی عقب زدن موانع موجود، بلکه اثر گذاری جهت تغییر وضعیت کنونی کشور را تبارز دهند. این ضعف ها عمدتاً عبارت اند از:

ـ نفاق و در نتیجه تقسیم آنان به احزاب، سازمانها، حلقات، محافل و حتی افراد نامتشکل سیاسی وضعیت زیانباری را باعث گردیده که مشحصات آن را میتوان بطور ذیل برشمرد:

 ـ حد اکثر نیرو و امکانات سیاسی، تبلیغی و ترویجی این نیروها تا سرحد خصومت با همدیگر به کار رفته، آنها به اصل زیست باهمی با همدیگر بی اعتنا بوده، حدود رقابت معقول و سازنده را تشخیص نتوانسته و رعایت نمی نمایند. در نتیجه آنها نیروها و امکانات شان را نه تنها به هدر می دهند؛ بلکه با چنین روشی، هریک از این نیروها بطور داوطلبانه تیشه به ریشۀ نهضت ترقیخوانه کشور و در حقیقت تیشه به ریشۀ آرمانها و اهداف خود میزنند.

     ـ به اعتبار سیاسی شان صدمه وارد نموده و اثر گذاری آنان را بر ذهنیت های عامه و جذب این ذهنیت ها در دفاع از سیاست های جاری و دورنمایی شان، به حد اقل تنزیل داده، در نتیجه نتوانسته اند و با تداوم این وضع نخواهند توانست پایگاه اجتماعی شان را گسترش داده و هرچه بیشتر تحکیم تقویت نمایند.

     ـ  سطح اثرگذاری این نیروها بر وضعیت سیاسی کشور در حد نامحسوس تنزیل نموده و در نتیجه حد اکثر وضعیت را نیروهای «سیاسی ـ نظامی ـ مافیایی» پوشش داده اند.

    ـ در محاسبات و معادلات قدرت سیاسی، درسطح ملی نسبت به آنان با بی اعتنایی برخورد صورت می گیرد و این نیروها نتوانسته اند، خویشتن را در سطح بین المللی بمثابه نیروی قابل اعتنا و اثر گذار بر وضعیت، تثبیت نمایند.

ـ در مقابله با حملات سیاسی، تبلیغاتی ـ و احتمالاً در آینده در مقابله با حملات فزیکی ـ نیروهای راست افراطی ـ مافیایی نتوانسته و نه خواهند توانست به مدافعه متحدانۀ نیرومند از خویش مؤفق گردند. بنابرین و درین صورت هریک چون شاخچه منفرد خمچه های چوب، به آسانی شکستانده می شوند.

ـ نیروهای وابستۀ و مزدور سیاسی ـ نظامی ـ مافیایی با درنظرداشت افتراق و در نتیجه ضعف نیروهای مستقل ملی، ترقیخواه و دموکرات، تا اکنون توانسته اند ـ و در صورت تداوم این افتراق خواهند توانست ـ حاکمیت ضد مردمی و ضد ملی زورگویانۀ شان را در زد و بند با مافیای بین المللی و شبکه های استخبارات خارجی، بر مردم ما کماکان تحمیل نمایند و پایه های قدرت شان را حفظ و همچنان بر جان، مال و نوامیس ملی و شهروندان افغانستان مسلط بمانند.

ـ جنگ جاری و تداوم بحران موجود در تمام ابعاد زندگی اجتماعی ـ اقتصادی کشور متضمن قدرت و تراکم ثروت رهبران « سیاسی ـ نظامی ـ مافیایی» در هردو طرف جبهات جنگ است. بنابر وجود و تداوم نفاق در میان نیروهای مستقل ملی، ترقیخواه و دموکرات، نیروهای سیاسی ـ نظامی ـ مافیایی را امکان و توان میبخشد تا به قیمت خون مردم افغانستان، به جنگ و بحران موجود ادامه دهند.

ـ برای تغییر وضعیت نابسامان و بحرانی کنونی کشور، وحدت و همگرایی نیروهای مستقل ملی، ترقیخوا و دموکرات به ضرورت مبرم کنونی و مسولیت جدی آنان در برابر مردم و تاریخ کشور مبدل گردیده است که تردید و بی اعتنایی نسبت به آن جز خیانت در برابر مردم و محکومیت تاریخی، چیزی دیگری تلقی شده نمیتواند.

ـ این وحدت و همگرایی چگونه صورت گیرد؟.

جواب به این سوال را در بخش پنجم این سلسله بخوانید.

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد