پوهنیار بشیر مومن

ابر مرد داستان ورومان افغان در ایستگاه اخیر زندگی پیاده شد!

 

قلب این انسان اسطوره ای ، در ۱۱ اگست به سن ۷۹ سالگی برای همیش از تپیدن باز ماند!

بسيار با خود انديشيدم كه برای فقدان وتراژدی این ابر مرد ادبیات کشورم، چه بنويسم تا توانسته باشم سهمی ودین خود را در برابر این شخصیت بزرگ فرهنگی وسیاسی وطنم ادا كنم. نام داکتر اکرم عثمان در تاریخ مطبوعات افغانستان نامی آشنا و در خور احترام است،فرهیخته ای که به عنوان یک نویسنده وداستان نویس مجرب متجاوز از نیم قرن، عمر خویش را در عرصه پر تلاطم سیاست و ادبیات افغانستان صرف نمود . داکتر اکرم عثمان به آن دسته از انسان‌های بزرگی تعلق داشت که هم در بخش حقوق، هم در زندگی اجتماعی، هم درعرصه ی فرهنگ یک الگو بود.اوادبیات کهن وعامی هموطنانش را خوب می‌شناخت و زبان شیوا و آراسته‌اش نشانِ روشنِ ریشه‌دار بودن این شناخت وآگاهی بود. او انسانی والا، مدارا جو، خوش خلق، مهربان، فرهیخته، حساس، روشن بین بود.« روزگارغریبی است،انسانهای نازنین همچون گلهای پژمرده به زمین میریزند و هفتهای و ماهی نیست که درغم از دست دادن دوست و آشنای دیگری سوگ نگیریم». داکتر اکرم عثمان در طی 79 سال زندگی خود، حوادث زیادی را ازسرگذراند،او بیشترین عمر خود را در در غربت سپری کرد، او صدها مقاله پیرامون وضعیت کشور وکتابهای تحقیقانی مانند «روابط دیپلوماسی افغانستان و اتحاد شوروی» ،«مقدمه‌ای بر چگونگی نهضت‌های مشروطه‌خواهی» «شیوه تولید آسیایی و تئوری دوره‌بندی تاریخ» «چگونگی تحول تاریخ در خاورزمین» «افغانستان و آسیای میانه در چنبره بازی بزرگ». این بزرگمرد بهترین داستان ها و نوشته های خود را به دو موضوع وطن دوستی وعشق به همنوع خود اختصاص داد. او یکی از تأثیرگذارترین داستان نویسان و نویسندگان زمانه بود. او داستانها ورومان های زیاد نوشته ، اما آخرین رومان داکتر شادروان « کوچه ما » نام دارد . درین اثر آدم ، پی می برد که چگونه این مرد بزرگ می تواند با زبان داستان آنچنان عجین شود که هر حادثه اجتماعی و عاطفی را بویژه در ایده آل ترین شکل خود با مهارت و استادی آنهم به شکل رومان بازگوید. داکتر روان شاد بعنوان یک شخصیت سیاسی و فرهنگی تاریخ معاصر افغانستان دارای خصوصیات فکری، نوشتاری و شخصیتی است که نمی توان به سادگی از آن گذشت یا نسبت بدان بی‌اعتنا ماند. یکی از این ویژگی‌ها به شخصیت سیاسی وی بازمی‌گردد به شهامت وی در نقد گذشته و حال، نقد خویش و دیگران و بیان صریح و شفاف نقطه نظرات و دیدگاه‌هایش که در کمتر شخصیت سیاسی از راست گرفته تا چپ می‌توان سراغ گرفت. استقلال رای و نظر و فاصله گرفتن از پرابلهای از دست دادن همراهان یا هراس از تنها ماندن، بخصوص در مورد یک سیاستمدار افغان امری رایج نیست. دراصل او یک حقوق دان بود ولی همزمان در داستان نویسی و نویسندگی نیز از استعداد سرشاری برخوردار بود. داستانهای او از یک فضای عاطفی نزدیک به واقعیات برخوردارند که ترنم گر سرنوشت انسانهایی هستند که با ذوب کردن شمع وجودشان، دنیای روشنی را نوید می دهند. واقعیت های نهفته در آنها در انسان حس امید برای سعادت و آسایش نوع بشر را تقویت می کند. ساده نویسی روانشاد وتلاش وی جهت یافتن سوژه های بکرومناسب برای قصه هایش، از عشق و علاقه عمیق وی به مردمان محروم وستمدیده و از عزم راسخش درپراکندن تخم آگاهی در بین عوام ، سرچشمه میگرفت. هدف والای او، تربیت انسان افغان وروشن ساختن اذهان مردم بود. کلیه آثار وی ، از داستان های کوتاه که گاهی خود دکلمه میکرد ، گرفته تا مقالات فلسفی، بزبان بسیار ساده ای نوشته شده است تا مردم کوچه و بازار، این نوشته ها را خوانده واز حقایق تلخ اجتماعی، آگاهی پیدا کنند.داکتر اکرم عثمان باور داشت اگر نویسنده ای برای مردم چیزی مینویسد، باید نوشته اش ساده وعامه فهم باشد تا عوام آنرا درک کنند وبفهماند. یکی از آرزوهای بزرگ او این بود که روزی به وطن بازگردد ، دانش او می توانست در خدمت جمع بزرگتری قرار گیرد. با این همه او از هر فرصتی برای انتقال دانسته هایش به دیگران و بخصوص به جوانان استفاده می کرد که بسیاری از آنها امروز قدردانش هستند.

داکتراکرم عثمان انسانی آزاده، بسیار متین، فرهیخته و آگاه بود. من در بین تحلیل گران وادیبان برای وی احترام خاص داشتم ،هر بار که با وی در مورد نوشته هایم از طریق تلفن صحبت میکردم، احترام من نسبت به این انسان گرانقدر و اندیشمند چندین برابر میشد. آخرین بار در روز عید گذشته براییش عید را تبریکی گفتم ، او مانند همیشه با صدای گیرا وجذابش ما را توصیه کرد: « نوشته هایت را ادامه بتی آنقدر پشت کلمات قالبی نگرد مهم مضمون ومتن آن است، چیزیکه تاکنون مینویسی جالب ساده ومسایل روز است ادامه بتی...! »، پرسیدم داکتر صاحب چیز تازه زیر دست ندارید؟ گفت خوب شد گفتی عنقریب کتابم درمطبعه کاوه درهامبورگ چاپ خواهد شد ! حتمن برایت میفرستم !!!! و درهنگام خداحافظی برایم دعا کرد : « مومن عزیز با خانودات در پناه خدا باشی، خدا حاقط وناصر تان باد!» توگویی که این الوداع اخیر بود! او برای من یک پشتوانه بزرگ معنوی بود، هر کلمه هرجمله او روح مرا نوازش میکرد. داکتراکرم عثمان هرچند از این جهان رفت، اما درنوشته هایش وداستان هایش که اندیشههایش را منعکس میکند ، همچنان زنده است. درگذشت  دکتر اکرم عثمان ابر مرد رومان وداستان افغان را با تمام وجود تسلیت میگویم. غم عظیمی را در درونم احساس میکنم . از دست دادن چنین انسان شریفی ضایعه بزرگی برای جامعه فرهنگی مان است. از مدت قریب پانزده سال به این سو همیشه با او در رابطه بودم  و این افتخار را داشتم که حد اقل از طریق تلیفون با او آشنا بودم، مقالات او را بارها میخواندم و وازش درس میگرفتم ومی آموختم . بدون تردید پیاده شدن داکتر بزرگوار درایستگاه اخیر زندگی، فقدان بزرگی برای جامعه افغان وتراژدی است برای من که نمیتوان آو را به آسانی فراموش کرد. درگذشت او را به خانم محترمشان میوند جان عثمان ، وهمه باز ماندگان، یاران، همفکران و عموم مردم افغان بخصوص جامعه ادبی وفرهنگی از صمیم قلب تسلیت عرض می کنم.

       یاد این بزرگمرد حقوقدان ، داستان نویس و پژوهشگر از دست رفته گرامی باد !

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد