دکتورنوراحمد خالدی
پلان امریکا برای ایجاد یک شرق میانهء نوین !
یک سناریوی تجزیهُ کشورهای شرق میانه و جنوب آسیا بر اساس خطوط قومی و فرهنگی/مذهبی از سال 2006 به اینطرف در محافل محافظه کاران نوین (نیو کانزرواتیفز) امریکا به حمایت انگلستان و اسراییل وجود دارد که توسط یکی از افسران اردوی امریکا به نام دگروال رالف پیترز برای تغییر جغرافیای سیاسی شرق میانه بشمول ایران، افغانستان و پاکستان مطرح شده است. خطوط اساسی این پلان تجزیهء کشورها از این قرار اند: 1. تقسیم عراق به سه کشور: دولت سنی عراق، دولت شیعهْ عرب و جدایی کردستان در شمال؛ 2. ایجاد کشور کردستان با یکجا کردن مناطق کردنشین شرق ترکیه، شمال شرق سوریه، شمال عراق و کردنشینهای شمال غرب ایران؛ 3. واگذاری مناطق شمال غرب ترک نشینهای ایران بشمول تبریز به کشور آذربایجان، 4. واگذاری عرب نشینهای ایران مانند خوزستان به کشور تازه تاُسیس دولت شیعهْ عرب؛ 5. تجرید مناطق ساحل مدیترانهُ سوریه از ترکیه تا لبنان و واگذاری آنها به لبنان با ایجاد لبنان بزرگ وتغییر رژیم در سوریه؛ 6. تغییر رژیمهای کشورهای شمال افریقا و تجزیهُ سودان؛ 7. تجزیهُ عربستان سعودی به سه قسمت: "دولت مقدس اسلامی" با شمولیت مکه و مدینه، جداکردن مناطق شیعه نشین شرق و یکجا شدن آن با دولت شیعهْ عرب، و نامگذاری متباقی بنام "سرزمینهای مستقل آل سعود”؛ 8. واگذاری خراسان افغانی و برخی از سیستان افغانی که شامل ولایات بادغیس، هرات و فراه میگردد به کشور ایران؛ 9. قطع مناطق پامیری از پاکستان بشمول چترال، مناطق پشتون نشین پاکستان بشمول کویته و ضمیمه شدن آن به افغانستان؛ 10. قطع مناطق پامیری و بدخشان از تاجیکستان و ضمیمه شدن آن به افغانستان؛ 11. قطع مناطق بلوچ نشین از پاکستان و ایران و تشکیل کشور مستقل بلوچستان؛ 12. ایجاد پاکستان جدید متشکل از ایالات سند و پنجاب. در بحبوحهُ جنگ اسراییل و امریکا برضد لبنان در ماه جون سال 2006م ،کاندالیزا رایس وزیر خارجهُ امریکا و اولمرت صدراعظم اسراییل اعلان کردند که پروسهُ ایجاد یک "شرقمیانهُ نوین" از لبنان شروع شده است. در حقیقت تخریب دولتها، اردوها و کشور های عراق، لیبیا و سوریه توسط امریکا همه در جهت تحقق هدف استراتژیک ایجاد یک شرقمیانهُ نوین که در خدمت منافع استراتژیک امپریالیزم امریکا و متحدین نزدیک آن انگلستان و اسراییل باشد، صورت گرفته اند. تا دیروز کشور عربستان سعودی با رغبت در تمام این پروژه های امریکا-اسراییل-انگلستان سهم گرفته و آنها را به کمک قطر و امارات، تمویل نموده است.
تصمیم ولادیمیر پوتین برای جلوگیری از تحقق پلان تجزیه و تغییر رژیم سوریه خلل بزرگی در مقابل پلانهای امریکا -اسراییل- انگلستان در شرق میانه بوجود آورد که در نتیجه حالا نوبت پلان ب است. بعد از لیبیا، عراق و سوریه اینک نوبت عربستان سعودی رسیده است. با کشف و استخراج نفت از منابع بحری، امریکا و متحدان او وابستگی خودرا به نفت سعودی کم کرده اند. بعد از آنکه عربستان سعودی در دام جنگ یمن و سوریه مبتلا گردید و قبل از آن هم با تمویل جنگ افغانستان خدمت بزرگی به امریکا کرده بود؛ اکنون واشنگتن عربستان را رها کرده تا بدنبال سرنوشتش برود. آن هم زمانی که ریاض در سخت ترین شرائط در تاریخ معاصرش قرار گرفته است. عربستان سعودی اکنون در لبه پرتگاه عملیات باج خواهی مالی و سیاسی بی سابقه ای از جانب حامی هفتاد ساله اش امریکا قرار دارد؛ آن هم در زمانی که نظر به سقوط قیمت نفت در جهان ذخایر مالی اش کاهش پیدا کرده و رو به افول گذاشته است و برای کاهش کسر عمیقی در بودجه اش به مالیات و سیاست های ریاضتی رو کرده است. عربستان به ارزش 750 میلیارد دالر سرمایه گذاری در آمریکا دارد که از جمله اینها 119 میلیارد دالر آن خریداری اوراق بهادار خزانه داری آمریکا است . خطر آن موجود است که این پولها برای دادن غرامت به خانواده های قربانیان حملات یازدهم سپتامبر منجمد ومصادره شوند. کارشناسان این غرامت را نزدیک به 3.3 تریلیون دالر تخمین زده اند. بر این اساس، نفت عربستان سعودی برای سالهای طولانی در گرو آمریکا خواهد بود تا در بدل غرامت به قربانیان یازدهم سپتمبرپرداخته شود.
این نمایشنامه همچنان ادامه دارد و دیده شود بعد از سعودی نوبت کدام کشور است! شواهد نشان میدهد که پاکستان به نوبت در صف مقدم قرار دارد. اما افغانستان هم در صف است! رابرت بلکویل سفیرسابق امریکا دردهلی در سال ۲۰۱۱ نوشت: "اکنون زمان آن فرا رسیده است تا بالای پلان (B) کار صورت گیرد." (پلان B برای افغانستان، رابرت بلکویل، ژورنال روابط خارجی، شماره جنوری/فبروری سال ۲۰۱۱م). پلان مورد اشاره ی رابرت بلکویل، تجزیه ی افغانستان است. این پلان برای بار اول توسط نک کلگ رهبر حزب لیبرال دموکرات و معاون صدراعظم بریتانیا در حکومت ائتلافی و پدی اشداون یکی از سیاست مداران کهنه کار بریتانیا و عضو حزب لیبرال دموکرات در سپتمبر سال 2009 در روزنامه گاردین به حیث پلان Bمطرح شد. رابرت بلکویل می افزاید: "درموجودیت این همه مشکلات، بهترین بدیل شکست ستراتیژی اوباما در افغانستان عبارت از راهی می تواند باشد که منجر به تقسیم عملی افغانستان شود." بیجهت نیست که رییس جمهور کرزئ بعد از این تاریخ به ضرورت خروج قوای امریکایی از افغانستان تاکید کرد و مخالف امضای پیمان امیتی با آن کشور گردید. یکی از شخصیتهای آگاه منطقه که گام به جلو گذاشت و این پلان را رد کرد احمدرشید، آگاه ونویسنده ی معروف پاکستان است. احمد رشید در اجلاس قونسل شیکاگو برای روابط جهانی خارجی در سال 2012م به جواب یک سوالی اظهار داشت: "باید بگویم که بسیاریها کوشیدند افغانستان را تجزیه کنند. شما اولین شخص نیستید. به یقین که انگلیسها کوشیدند، شورویها کوشیدند، پاکستانیها و ایرانیها کوشیدند اما موفق نشدند. افغانها قبول ندارند کشورشان تجزیه شود و این استقامت آنها قابل تقدیر است. به اروپا نگاه کنید پنج دقیقه بعد از فروپاشی اتحاد شوروی، یوگوسلاویا به بیش از یک درجن کشور مستقل تقسیم شد. افغانها میخواهند کشورشانرا داشته باشند. هرگز هیچیک از رهبران افغانستان صحبت از تجزیه نکرده که باقیمانده باشد. علاوه بر آن تجزیه افغانستان و یا مانند آن تجزیه پاکستان، به درهم شکستن سرحدات کشورهای منطقه مبدل میگردد. بخاطر باید داشت که سرحدات کشورهای منطقه از ایران گرفته، افغانستان، پاکستان و هندوستان سرحدات طبیعی نبوده بلکه ناشی از زد و بندهای استعماری میباشند. هرگاه شما با این سرحدات بازی کنید به عدم استقرار تمام این منطقه منجر خواهد شد. من مطمن هستم که هیچیک از کشورهای منطقه تجزیهء افغانستان را نمیخواهند چون به هرج و مرج عظیمی در منطقه مبدل خواهد شد."
تقسیم میهن ما را دشمنان ما طوریکه در بالا دیدیم آسانترین راه برای غلبه برما برای مقاصد توسعه طلبانه و استعماری خود تشخیص کرده اند. بنابر آن قومپرستی از هر نوعی و زیر هر نامی، منجمله «حل مسئله ملی»، مخرب بوده و در نهایت هیاهوی تجزیه افغانستان را به میان آورده به تحقق اهداف امپریالیستها و استعمارگران نوین کمک میکند.
دوکتور نوراحمد خالدی