فقیرمحمد ودان

مـقالــۀ قرائت شده در کنفرانس عـلمی مـؤرخ ۱/۱۰/۲۰۱۶ منعقدۀ شهر اسکندربورگ دنمارک

شهیـد دوکـتـور نجیـب الله و پروسـۀ طرح و تکوین مصالحۀ ملی

دوستان عزیز و رفقای محترم!

اینک باز هم ما جمع شده ایم تا یاد شهید نامدار دفاع از ارزشها و نوامیس مادروطن خویش دوکتور نجیب الله و حماسۀ شهادت ایشان را گرامی بداریم. درست بیست سال قبل بود که رهبر شهید ما با عزم راسخ، قامت بلند، گردن برافراشته و چشمان نافذ، یکه و تنها و رو در رو در برابر خفاشان و پیش قراولان لشکر شب و قومانده دهندگان سیاه روی متجاوز خارجی آنان قامت برافراشت، با شجاعتِ بی نظیر و با باختن جان و ریختن خون خویش از نوامیس و ارزشهای ملی کشور دفاع و در نتیجه حماسۀ افتخار آفرینی را از خویش در صفحات زرین تاریخ معاصر کشورما به یاد گار گذاشت.

روحش شاد و یادش گرامی باد!

دوستان گرامی!   

شهید دوکتور نجیب الله یکی از رهبران حزب دموکراتیک خلق افغانستان بود که از میان نسل دوم حزب (اگر بنیانگذاران حزب را نسل اول بشماریم) قامت بر افراشت و اینک برعکس سایر رهبران حزب متذکره، به یک شخصیت پرافتخار و ماندگار تاریخ معاصر کشور مبدل و با گذشت هر روز و  تعمیق توجه جامعه به میراث فکری و کارنامه های سیاسی ایشان؛ قدر و منزلت و جایگاه شان در میان مردم افغانستان و بخصوص در میان نسل جوان کشور مرتفع و محبوبیت ایشان بمثابۀ یک رهبر مسلم ملی افزونتر میگردد.

ممکن سوال گردد که کدام مختصات فردی او را متمایز از سایر رهبران ح. د. خ. ا به چنین شخصیت محبوب و ماندگار تاریخی مبدل نمود؟. برای پاسخ به این سوال می باید ابعاد مختلفی از مختصات فرۀ ایزدی (کاریز ماتیک) شخصیت، منجمله مختصات اندیشه یی، گفتاری و کرداری ایشان را بمثابه یک رهبر سیاسی وطنپرست، شجاع، مؤمن و مستعد موردتوجه، تدقیق، تحلیل و استنتاج قرار داد. شناخت نجیب الله در چنین گستره ای، تلاش علمی و تخصصی را ایجاب مینماید که می باید در هریک از ابعاد متذکره صورت گیرد.

نگارنده با توجه به آموزه هایم چی طی فضای کاری و مسوولیت وظیفوی در دستگاه مرکزی آن وقت حزب و چی طی تدقیق و مطالعه، تلاش خواهم نمود تا درین نوشته به نقش مرکزی نجیب الله در پروسۀ طرح و تکوین اندیشۀ سیاسی مصالحۀ ملی، بمثابه «ثمرۀ تجارب، استعداد و خلاقیت توده های حزبی و ارادۀ همه وطندوستان افغان»؛ بپردازم:

مصالحۀ ملی مانند دستگاه تفکر ایدولوژیک ح. د. خ. ا، اندیشۀ سیاسی ای نبود که چون کالا های بسته بندی شده، وارد افغانستان و وضعیت فکری ـ سیاسی کشور ما گردیده باشد. مفاهیم بیان کلی این اندیشه، بنابر ضرورتهای وضعیت عینی افغانستان، به تدریج نخست بمثابه یک «مشی سیاسی»یا یک «سیاست» مطرح گردید، بعداً محتوای یک «یک اندیشۀ سیاسی» را کسب نمود و سرانجام بمثابه «مشی استراتیژیک سیاسی» یی که «متوجه سازماندهی مجدد زندگی ملی ما در عرصه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی» می باشد، طی تداوم زمانی شکل و محتوی کسب و در وضعیت سیاسی کشور مطرح گردیده است. 

با درنظرداشت همین تسلسل زمانی و تدریج است که توجه شما رفقا را به نقل قول های ذیل از بیانات رسمی شهید دوکتور نجیب الله، جلب مینمایم:

در گزارش اساسی کنگرۀ دوم حزب دموکراتیک خلق افغانستان با اشاره به اوضاعی که در آن صرف درک ضرورت یک «سیاست کیفیتاٌ نوین از طریق مشی مصالحۀ ملی» احساس گردید، چنین تذکار یافته است:«تحلیل انکشافات اوضاع، حزب و دولت را به این نتیجه رسانید که دیگر نمیتواند به چنین جریان امور ادامه دهد. از این رو و بادرنظرداشت منافع ملی و اوضاع تغییر یابندۀ بین المللی و با توجه به این حقیقت که مسئله افغانستان نمیتواند از طریق نظامی حل گردد. حزب سیاست کیفیتاً نوینی را از طریق مشی مصالحۀ ملی در پیش گرفت»(1).

در همین گزارش و به تعقیب گفتۀ فوق؛ نتیجه گیری گردیده که:«زندگی و انکشافات سریع اوضاع داخلی و خارجی عملاً حزب را در برابر انتخاب بین سیاست قاطع و جسورانۀ تفاهم ملی و تطبیق صادقانه و فعال آن از یک طرف و طرد محافظه کاری و عمل خاینانه از طریق حفظ سیاست ها و برخوردهای کهنۀ که ناتوانی و عدم کارایی آنها در جریان تجربۀ خونین به اثبات رسیده بود از سوی دیگر قرار میداد. یا مصالحه و زندگی صلح آمیز، یا انحصارگری و ادامۀ فاجعۀ جنگ برای مدت نامعلوم و نافرجام، این بود سوال اساسی»(2). افزون بر آن طی همین گزارش در رابطه به دشواری اتخاذ چنین تصمیمی توضیح میگردد که:«برای رهبری حزب، سوق دادن حزب در مسیر تفکر و برخورد جدید، خالی از دشواریهای توانفرسا نبوده است. زمانیکه ما راه مصالحۀ ملی را، راه نامکشوف، اما ضروری خواندیم، اظهار داشتیم که اجزای این سیاست را با درس گرفتن از حقایق زندگی جامعۀ ما آنطوریکه واقعاً هست، نه آنطوریکه تصور می شود، تکمیل کنیم و غنا بخشیم، روحیه نگرانی و تشویش که معمولاَ قبل از آغاز هرکار بزرگ که نزد انسانها بوجود می آید، تبارز کرد. هنگامیکه گفتیم سیاست مصالحۀ ملی، سیاست در حال ایجاد است و فقد میتواند ثمرۀ تجارب، استعداد و خلاقیت توده های حزبی  و ارادۀ همۀ وطندوستان افغان باشد، انواع مختلف موضعگیری های سیاسی و عدم درک ظاهر گردید و مبارزه بین سیاست جدید و روان گذشته آغاز شد» (3).

تذکرات فوق با وضاحت تمام میرساند که در ابتدأ، رهبری حزبی و دولتی به سه نتیجه گیری کُلی ذیل دست یافته بود:

الف ـ دیگر نمیتوان با اتکأ بر ایدیولوژی سنتی ح. د. خ. ا و سیاست های مبتنی بر آن، به حل معضلات موجود کشور و اوضاع شکل یافتۀ اطراف آن دست یافت.

ب ـ معضلات موجود کشور راه حل نظامی ندارد، می باید درین زمینه راه های سیاسی و صلح آمیز جستجو گردد.

ج ـ به عوض منافع طبقاتی، منافع ملی باید محور اندیشه و عمل سیاسی حزب قرار گیرد.

د ـ راه مصالحۀ ملی «راه نا مکشوف» اما «ضروری» خوانده میشد و بدین ملحوظ «سیاست مصالحۀ ملی» سیاست دانسته میشد که «در حالت ایجاد» است و «فقد میتواند ثمرۀ تجارب، استعداد و خلاقیت توده های حزبی  و ارادۀ همۀ وطندوستان افغان باشد». با چنین برداشت های کُلی بود که سیاست مصالحۀ ملی بمثابه سیاست رسمی حزب و دولت در 16 جنوری 1987 (25 جدی 1365) اعلان گردید. اگر اسناد، بیانیه ها و نشرات رسمی حزبی و دولتی در موقع اعلان مصالحۀ ملی بمثابه سیاست رسمی مطالعه گردد، دیده می شود که مجموع مفاهیم، اصطلاحات، افکار و شعار هایی که بکار برده می شدند و حتی چه بسا که مواضعیکه بیان میگردیدند، همان مفاهیم، اصطلاحات، افکار، شعارها و مواضع سنتی حزب دموکراتیک خلق و دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان بودند که به مرور زمان و به تدریج، متناسب با روشن شدن ابعاد مختلف مفهوم «مصالحۀ ملی» و غنای تدریجی ماهیت و مضمون آن، فضای فکری، تبلیغی و ترویجی نیز دگرگونی می پذیرند، شاخص های زمانی این دگرگونی را میتوان بطور ذیل تقسیمبندی نمود:

1 ـ دوکتور نجیب الله در دومین اجلاس کمسیون عالی مصالحۀ ملی (6 سرطان 1366) بود که نخستین بار مصالحۀ ملی را بمثابه اندیشۀ سیاسی مطرح و آن را «اندیشۀ صلح آفرین» خواندند؛ ایشان درین زمینه گفتند که: «این اندیشۀ صلح آفرین که بوسیلۀ خود مردم بوجود آمده بصورت هرچه بیشتر عقول و قلوب مردم را تسخیر میکند»(4). در همین بیانیه باز هم جای دیگر «اندیشه» و «سیاست مصالحۀ ملی» را از همدیگر تفکیک نموده، تذکار داده اند که:«اندیشه و سیاست مصالحۀ ملی علاقمندی عظیمی را در خارج از کشور در ملل متحد، در سازمان کنفرانس اسلامی ... بوجود آورده است. در همه جا به حقانیت انتخاب ما به نفع صلح، اعتقاد بیشتر میگردد»(5). با درنظرداشت تعریف «اندیشه سیاسی»، مطرح نمودن مصالحۀ ملی بمثابه «اندیشۀ صلح آفرین»، ماهیت آن را به مجموعۀ از آرأ ، اهداف و افزار دستیابی به این اهداف ارتقأ داده که این آرأ و افزار  به اندازۀ معقولی احتمال تحقق اهداف مورد نظر را ممکن می سازند. افزون بر آن وظیفۀ اندیشۀ سیاسی نه صرفاً توضیح علمی واقعیت؛ بلکه تغییر آن نیز است و میکوشد پدیده های پراگنده را چنان باز نماید که گویی ضرورتاً میان آنها رابطۀ انداموار وجود دارد و در پی یافتن کارگزاری در تاریخ است و از همین رو ممکن است پیرامون آنها جنبش های سیاسی و اجتماعی پدید آید. اندیشۀ سیاسی با حفظ عملگرا بودن خویش با فلسفۀ سیاسی قرابت دارد (6).

2 ـ در دومین کنفرانس سراسری حزب مؤرخ 20 اکتوبر  1987 (مطابق 28 میزان 1366)، یعنی بعد از سپری شدن بیشتر از 9 ماه طی پروسۀ عملی تعمیل سیاست مصالحۀ ملی توسط ساختارهای حزبی، دولتی و سازمانهای اجتماعی، درین زمینه«ثمرۀ تجارب،استعداد و خلاقیت توده های حزبی و ارادۀ همه وطندوستان افغان» این بود که «مشی مصالحۀ ملی» نه صرف بمثابه «مشی» و «سیاست» جاری؛ بلکه با غنای بیشتر بمثابه «مشی استراتیژیک» مطرح گردید. در گزارش اساسی دومین کنگرۀ ح. د. خ. ا درین ارتباط میخوانیم که:«دومین کنفرانس سراسری حزب دموکراتیک خلق افغانستان مصالحۀ ملی را بحیث مشی استراتیژیک حزب اعلان داشت» (7).

3 ـ با غنای مصالحۀ ملی به یک اندیشۀ سیاسی و قرابت اندیشۀ سیاسی با فلسفۀ سیاسی بود که شهید دوکتور نجیب الله در نخستین سالکرد اعلان مشی مصالحۀ ملی (26 جدی 1366) رابطۀ «سیاست مصالحۀ ملی» را با «فلسفۀ صلح» مطرح و خاطرنشان شاختند که:«این سیاست [(سیاست مصالحۀ ملی)] با طرز تفکر نوین سیاسی و فلسفۀ صلح ارتباط ناگسستنی دارد»(8).

ارتباط سیاست مصالحۀ ملی با «طرز تفکر نوین سیاسی» و «فلسفۀ صلح»، ماهیت و مضمون آن را غنا بخشیده،آن را از یک طرف محصول طرز تفکر «مدرن» سیاسی، رها از شیوه های «متافزیکی» تفکر و مبتنی بر اصلوب علمی شناخت واقعیت ها ـ منجمله واقعیت های اجتماعی ـ دانسته و از طرف دیگر بر پذیرش اصل گوناگونی این واقعیت ها در حال تغییر و تحول و ارزشهای ناشی از آنها در کنار هم و در همزیستی و سازگاری با همدیگر تأکید مینماید.

4 ـ سرانجام شهید دوکتور نجیب الله در اجلاس چهارمین سالگرد اعلان مصالحۀ ملی (25 جدی 1369) در رابطه به مشی مصالحۀ ملی خاطرنشان می سازند که:«هدف سیاست مصالحۀ ملی صرفاً محدود به قطع جنگ نبوده؛ بلکه این یک مشی کاملاً استراتیژیک است که متوجه سازماندهی مجدد زندگی ملی ما در عرصه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، انسانی و اسلامی می باشد. این مشی اساساتی را بوجود آورده و بوجود می آورد که به جنگ و برادرکشی پایان داده و وفاق ملی را تامین مینماید»(9).

طرح مصالحۀ ملی در چنین گستره یی، حدود آن را از مصالحه میان نیروهای دو طرف جبهات جنگ گشترش بخشیده، طرح و تعمیل آن را جهت رفع صلح آمیز تمام تضادهای لازمی می سازد که در پروسۀ تغییر و تحول جامعه در تمام عرصه های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و روابط بین المللی پدید می آیند.

توضیحات فوق مؤید آن اند که مصالحۀ ملی در ابتدأ یک «مشی سیاسی» و «سیاستِ» محسوب می گردید که صرف روش و جنبه های عملی «مصالحه ملی» با اپوزسیون نظامی دولت (قطع جنگ و استقرار صلح) را در نظر داشت و به مرور زمان و به تدریج مضمون و محتوی آن غنا کسب نموده، به یک اندیشۀ سیاسی استراتیژیکی انکشاف نمود که میخواست و میخواهد، همه تضادهای موجود اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را که در وضعیت افغانستان وجود داشت و وجود دارند و یا در مسیر بعدی حرکت، تغییر و تکامل اجتماعی ظهور مینمایند، از طریق مصالحه و بادرنظرداشت منافع ملی حل نماید.

این حقیقت مسلم است که شهید دوکتور نجیب الله از موضع رهبر حزبی و دولتی، نقش پر مسوولیت و برازندۀ عَلم بردار فکری و عملی را طی پروسۀ طرح، تکوین و تعمیل مصالحۀ ملی ایفا نموده و مصدر انسجام ارگانیک اجزای آن درین نظام فکری است، اما چون اجزای این اندیشه در جریان عملکرد زنده در مرکز و محلات کشور و در عرصه های مختلف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی ـ امنیتی و روابط خارجی شکل گرفته و مطرح گردیده که درین عملکرد نه صرف دوکتور نجیب الله و سایر رهبران حزبی؛ بلکه توده های حزبی و همه وطندوستان افغان اعم از کادرهای مسلکی ملکی و نظامی حزبی و دولتی در عرصه های مختلف فوق الذکر، اعضای سازمانهای اجتماعی، احزاب رسمی، علمای دینی، روحانیون، متنفذین محلات و مشران اقوام و قبال کشور، روشنفکران افغانی مقیم خارج  و حتی قومندانان جهادی یی که به مصالحۀ ملی پیوسته و یا به شکلی از اشکال امکان گفتگو و تبادل نامۀ ها با دولت را داشته اند. افزون بر افغانها، شخصیت های سیاسی خارجی یی که با رهبران کشورما ملاقهای سیاسی را در داخل و خارج کشور داشته و مشوره های شان را در زمینه مطرح کرده اند در طرح و پیشنهاد اجزای مختلف اندیشۀ مصالحۀ ملی نقش داشته اند. به همین ملحوظ هم است که شهید دوکتور نجیب الله بارها و منجمله در همان آغاز ضرورت طرح مصالحۀ ملی ـ چنانچه قبلاً تذکار نمودیم ـ پیش بین بود که: «سیاست مصالحۀ ملی، سیاست در حال ایجاد است و فقد میتواند ثمرۀ تجارب، استعداد و خلاقیت توده های حزبی  و ارادۀ همۀ وطندوستان افغان باشد».

مکانیزم اثر گذاری اندیشۀ مصالحۀ ملی بر جامعه افغانی و منجمله بر «بر توده های حزبی و همه وطندوستان افغان» و برعکس، میکانیزم اثر گذاری متقابل اندیشه و جامعه است. از یک طرف  اندیشۀ مصالحۀ ملی که خود بر بنیاد ضرورت های عینی جامعه و برای تغییر آن مطرح گردیده بود، عمل اجتماعی را محتوی و استقامت می بخشید و از جانب دیگر عمل اجتماعی و تجارب ناشی از آن باعث غنا و تکامل این اندیشۀ سیاسی میگردید و میگردد.

دوکتور نجیب الله نه تنها پروسۀ عملی تحقق سیاست های جاری مبتنی بر مصالحۀ ملی را توسط ساختارهای ملکی و نظامی حزبی و دولتی تحت نظر داشتند و درین زمینه به گزارشات حد اعظم توجه مبذول میداشتند؛ بلکه شخصاً با کادرهای علمی و مسلکی، شخصیت های با تجربۀ سیاسی، علمای دینی و روحانیون، مشران قبایل، متنفذین محلی، تکنوکرات های افغانی مقیم خارج، قومندانان «جهادی»، نمایندگان زنان و جوانان و دپلومات های خارجی، حین ملاقات های رو در رو و یا از طریق مکاتبه، مسایل را مطرح و نظریات شان را جمع آوری و مورد توجه و تعمیل قرار میدادند. بدین طریق پروسۀ تکوین اندیشه ای مصالحۀ ملی بمثابه ثمرۀ تجارب و استعداد توده های حزبی و ارادۀ همه وطندوستان افغان، آغاز و ادامه یافت و اینک مانند هر اندیشۀ سیاسی دیگر نه تنها واقعیت های موجود جامعۀ افغانی را توضیح و تفسیر مینماید بلکه در برخورد با این واقعیت ها بیطرف نمانده، مطابق به اصول خویش جهت تصحیح، تکمیل و تغییر آن عمل انسانی را محتوا و استقامت می بخشد.

اندیشۀ سیاسی مصالحۀ ملی، در تاریخ تفکر سیاسی افغانستان نخستین دستگاه تفکر سیاسی مبتنی بر واقعیت های وضعیت کنونی کشور و بزرگترین میراث فکری ـ سیاسی شهید دوکتور نجیب الله محسوب میگردد که بمثابه افزار فکری عمل سیاسی افراد و نیروهای معتقد و متعهد به راه و آرمانهای او را بسوی دستیابی به اهداف مورد نظر محتوا و استقامت میبخشد. بدون درک مصالحه ملی، درک نظام فکری ـ سیاسی نجیب الله ممکن نبوده و ادعای اعتقاد به نجیب الله و پیرو راه او صرف در حیطۀ عواطف و احساسات شخصی تبارز مینماید. بنابرین بهترین بزرگ داشت از دوکتور نجیب الله درک اندیشه های او و بکار بستن این اندیشه ها جهت دستیابی و تحقق اهداف و آرمانهای این شهید بزرگوار محسوب میگردد.

1 ـ از متن گزارش کمیته مرکزی به دومین کنگرۀ ح. د. خ. ا مؤرخ  6 ـ 7 سرطان 1369 هـ ش،برگرفته از: فقیرمحمد ودان، دشنه های سرخ، صفحه 151.

2 ـ مؤخذ فوق، صفحه 152.

3 ـ مؤخذ فوق، صفحات 152 و 153.

4 ـ  رک:بیانیۀ شهید دوکتور نجیب الله در اجلاس متذکره، برگرفته از مجموعۀ منتشر شده به مناسب سومین سالگرد شهادت دوکتور نجیب الله، صفحه 1.

5 ـ رک:همانجا، صفحه 15.

6 ـ رک: حسین بشیریه، تاریخ اندیشه های سیاسی قرن بیستم، جلد اول، صفحهات 16 ـ 19).

7 ـ متن گزارش کمیته مرکزی ح. د. خ. ا به دومین کنگرۀ حزب، برگرفته از: مؤخذ فوق اول، صفحه 153.

8 ـ رک: بیانیۀ شهید دوکتور نجیب الله در جلسۀ فوق العادۀ مصالحۀ ملی، برگرفته شده از مجموعۀ منتشر شده به مناسب سومین سالگرد شهادت دوکتور نجیب الله، صفحه 22.

9 ـ رک: بیانیۀ دوکتور نجیب الله در اجلاس مذکور، مجموعۀ بیانات به مناسبت سومین سالکرد شهادت ایشان، صفحه 181.

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد