در آخرین صحبت تلفونیی که با جاودان یاد دکتور اناهیتا راتبزاد داشتم، مثل همیشه، با آواز رسا و گرم از سلامتی من می پرسیدند. این آواز چنان با انرژی بود که تصور شنیدن آن از زنی به چنین سن وسال بعید مینمود. آواز بلند و گرم، آمیخته با مهر و شفقت وعطوفت و عشق وصفا.
طنین این آواز نگرانی ها و خوف را از دل میزدود و فرا تر با انوار بر تیرگی ها میتاخت و روشنایی می آفرید.
آری ... همان زنی که در سرزمین تار و تاریک، اما در تارک های بلندزمانه ها، پیوسته و پیگیر فریاد برآورده بود:
ای زنان !
ای نفرین گشتگان تاریخی ی این آب و خاک،
ای نیمی از قدرت و توان پیکر این جامعه،
به پا خیزید! به پا خیزید!
از خود، از حق و حقوق حقه ی خویش، خود دفاع کنید!
از فریاد بلند و رسای زنی شجاع و نستوه و قهرمان در عمق و پهنای تاریکی های ساکت تاریخ معاصر میهنم سخن میگویم، که به ویژه در دهه های چهل و پنجاه و شصت پیوسته همچو رعد و آذرخش بود، براق و مواج؛ قلب ظلمت افغانستان و خاصتاً ظلمتکده اسارت و مظلومیت و بی حقی زنان افغان را پاره میکرد و محیط سوت و کور نا آگاهی و اغتفال را روشنی می بخشید.
او همیشه بدان امید و باور بود که مبارزان و رزم آوران پاکنهاد و پاکدل برای رهایی و آزادی بیش از نیمه ی پیکر جامعه با هوشیاری و اقتدار به پا خیزند و درد و ضجه زنان معصوم ولی اسیر و محصور و پا افتاده ی افغان را خاتمه بخشند و شائیسته ترین های دنیای معاصر را به خانه و خانواده ها ارمغان نمایند!
او خود بخاطر دفاع از حقوق انسان مظلوم جامعه، دفاع از انسان و انسانیت، نخستین زنی بود که با آرمان واهداف بلند انسانی در پس میله های زندان رژیم وقت قرار گرفت.
راتبزاد رزم آور و رزم آفرین نه تنها تسلیم خواست های سرکوبگرانه ی رژیم بیداد گر وقت نشد، بل با اعتقاد راسخ و شجاعت افزونتر بیش از پیش به روشنگری و خرد ورزی در بین مردم وطن و به ویژه میان زنان پرداخت. سنگپایه های جنبش آزادیبخش زنان را بر جا نهاد و آن را به سوی چکاد بلند مبارزه ی نور بر ظلمت رهنمون شد.
او را جوانان و زنان بیشماری بر علاوه صفات متعدد دیگر؛ «مادر» میخواندند و مادر میدانند.
امروز خبر تلخ و جانکاه مرگ همین «مادر» هزاران فرزند آگاه و مبارز و با آرمان، فضا را سخت در هم فشرده سوز سوگ را تا درون سلول های خون و استخوان همه جاری کرده است. دریغ و درد که ناقوس ماتم و حسرت از دست دادن گرامی ترین مان به صدا در آمد که:
دوکتور اناهیتا راتبزاد وفات کرد!
مگر واقعیت این است که راتبزاد؛ خیلی ها پیش مرز های مرگ و نیست شدن را در نوردیده بود. او جزو کاروان نمیرندگان و جاودانان تاریخ انسان گشته بود.
درستش این است که راتبزاد؛ یکسره به جاویدانگی پیوست!
اکنون دیگر از همه طعن ها و تهمت ها که در زندگی؛ دست از سر هیچ رزمنده و ترقیخواه پیشروی بر نمی بردارد؛ وارسته شد و مانند آفتاب صبح روشن در فضای پاکیزه و بی ابر و غل و غش به تلالو پرداخت.
چونکه آرمان و مبارزه و راه راتبزاد تابان است، او مشعلی جاودان برای زنان کشور ماست . داکتر راتب زاد در تنگناهای پرتلاطم و پر خم و پیچ مبارزات دادخواهانه و وطنپرستانه، پرچمدار و پیشتاز و از پیشقراولان انگشت شمار کوره راه قیام برای عدالت و برابری و ترقی بود.
ای مادر! جایگاه و منزلتت همیشه بلند بادا!
روانت شاد بادا!
---- ----- -------
* خاطره: من به مناسبت زادروزِ هشتاد سالگی مادر مبارز بی بدیل مان، نبشته ای هم داشته ام. این نبشته را در لینک زیر، خدمت دوستداران این دخت بلند مقام و پر افتخار آریا تقدیم میدارم.
لطف نموده بالای لینک زیر کلیک فرمایید: