ع . رحی
آیا قصرِ« محلِ چنار» برای گلبدین افتتاح خواهد شد؟
گلبدین حکمتیار مکتبی ترین چهره ی اسلامِ ستیزه گر در تاریخِ معاصرِ اخوانیزمِ افغانستان است۰
مذهبِ گلبدین اسیرِ رفتار های سیاسی و سیاست او در گروِ پندار های مذهبی است، مذهبِ سیاسی و سیاستِ مذهبی دو جهتِ واقعیتِ کرکتر اسلامگرای گلبدین است۰کله شخی های مذهبی وسرتنبگی های سیاسی وبازی های دو پهلو با دین سیاست این گلادیاتور فراری را از همکاران جهادی اش به شدت متمایز ساخته است۰
همکیشان جهادی گلبدین که در واقع بومی های گیرمانده در سنگلاخِ اسلامِ سنتی اند پیوسته از رصدخانه مقوله های اسلامِ سنتی چشم اندازِسیاست را ترصد میکنند۰
گلبدین هرگز از سیاست بخاطر دین نمیگذرد ولی دین را مشتاقانه بخاطر سیاست معامله میکند، او فراری ترین و یاغی ترین رهبر جهادیست که سالها تبعید را بر تقید ترجیح داده است۰
حزب اسلامی گلبدین نسبتِ غیابتِ دایمی رهبر ان از محورِ اقتدارِ سیاسی، یگانه حزبی است که از روندِ باز سازی و ویرایشِ ساختاری عقب افتاده است، حزب اسلامی از تسلطِ مرد سالاری و غیابتِ نسل جوانِ در ساختار این حزب احساسِ انزوا و بیگانگی میکند، نسلِ اولِ این حزب دچارِ انقراض است،عدمِ دسترسی به منابعِ سرباز گیری نسلِ جوان و مکتب خوانده در داخل کشور امکانِ نو سازی حزب اسلامی را از او گرفته است و شاید این یکی از بزرگترین دغدغه های اینده سیاسی حزب اسلامی حکمتیار است، در حالیکه رقبای سیاسی او با ارامشِ خاطر به نو سازی ساختار های تنظیمی خویش پرداخته و جای سالخورده گان را با نسلِ نو تعویض کرده اند و این تعویض به دگر گونی های رفتاری و گفتاری عجیبی در تنظیم های جهادی انجامیده است، طوریکه پندار های سنتی جای خود را برای رفتار های دینی امیخته به سیاست خالی میکنند۰
اینک در شرایطی که تیوری جهاددگر نمیتواند بعنوانِ یک انگیزه ی موثردر میدان های سیاسی جولان کند و دینامیزمِ تفکرِجهاد فعلیت خود را به دلایل سیاسی و تاریخی از دست میدهد، گلبدین وارد میدان سیاست میشود۰
گلبدین چریکِ سیاسی زرنگی است، او میداند که جهاد به عنوان یک مقوله ی قرآنی از ان اوجِ « شگوفایی» تا سطحِ شعار های درجه سومِ سیاسی پاین لغزیده است و دگر نمیشود این انگیزه را در مدارِ ذهنیتِ عمومی چرخانید وبر شالوده ی همین منطق در یک حرکت زیرکانه با شلیکِ «مرمی رسام» هم خودش را از پیگردِ حقوقی مراجع بین المللی ستر و اخفا میکند و هم پیله ی انزوای سیاسی اش را می دَرَد۰
امدن گلبدین به افغانستان نه مصالحه با دولت است و نه کدام بغل کشی و لب چوشی با همکاران جهادی اش ، زیرا نه دولت موجود و نه حزب اسلامی کدام نظریه ی سیاسی برای مصالحه دارند،توافقنامه ی صلح با دولت از یک بازی بیروکراتیک فراتر معنی نمیشود ولی در مقیاس فراتر از دایره ی دولت این توافقنامه در واقع سندِ مشروعیتِ حلول سیاسی گلبدین در متنِ یک سناریوی بلندِ استراتیژیک معنی میشود، امدن گلبدین بُعدِ سیاسی سفر بری بنیادگرایی از جنوب به شمال است و با بیلانسِ اقتدار در ارگ ربطی ندارد، این برداشت که ارگ با استفاده از گلبدین در پی موازنه ی اقتدار در ارگ است محصولِ ذهنیت هایست که ارگ را محورِ گردش و چرخشِ سیاست میدانند و هیاهوی تعین کننده ی بیرون از ارگ را نمیبینند و نمیشنوند،تسلط بر ارگ اقتدار سراسری را تمثیل نمیکند، زیرا خود مختار های محلی مرکزیتِ سیاسی ارگ را زیر سؤال برده است ،ارگ قرارگاهِ بیروکراتیکِ تکنوکرات ها واشرافیتِ متمولِ جهادیست ،گردش دراماتیکِ سیاست و سمت و سوی انرا در بیرون از ارگ باید دنبال کرد۰
امدن گلبدین یک رویکرد پیچیده ی سیاسی و یک اراده ی چندین جانبه ی استخباراتی دارد، من در پاکستانی بودن و امریکایی بودنِ این پروژه شک دارم و احتمال میدهم که این پروژه به حمایت سازمان های استخباراتی روسیه و ایران بهدفِ تقویت شمال و ایجاد مانع عبور ناپذیر در برابرپیشروی داعشیان به سمتِ ذخایر افسانوی و پایان نا پذیرِ اسیای میانه ورفعِ تهدیدِ سرحدات جنوبی روسیه و ایران عملی میگردد۰
روسیه و ایران دو ضلعِ قائم بر هندسه ی استراتیژیک شمال اند و شمال در مقامِ عمقِ استراتیژیک در سیاست های روسیه و ایران قرارد ارد، خطِ دفاعی روسیه و ایران در برابر هجوم داعشیان از یخچال های پامیر تا آب های مرغاب را در بر خواهد گرفت و حزب اسلامی،جنبش ملی و ترک تبارانِ افغانستان با طالبانِ امده از جنوب حافظِ قلعه ی عظیمِ استراتیژیکِ شمال خواهند بود۰
دوستم و حکمتیار در نقشِ دو بازیگرِ نیرومند در سیاست اینده ی افغانستان خواهند بود،مارکیت های بنیادگرایی مطابقِ برنامه در جنوب تخلیه میشوند ، اگر این پروژه تکمیل گردد شمال مرکز اقتدار خواهد بود و در انصورت گلیم جمعیت اسلامی و مفرزه های قومی ان از بساطِ شمال برچیده خواهد شد، علت دستپاچگی جمعیت اسلامی را در همین واقعیت میشود دید۰
این کاملأ درست است که گلبدین در قتل و کشتار مردم بیگناه و بیدفاع افغانستان بخصوص شهریان کابل سهم بزرگ دارد و به ارتکاب جرایم جنگی متهم است، اما سایر نظیم های جهادی هم موسیچه های بی گناه نیستند۰
تمام رهبران جهادی قهرمانانِ بیرحمِ در شهنامه ی ویرانی کابل اند۰
در شجره ی اقتدار سیاسی و دولتی موجود کسی را نمیتوان سراغ کرد که نشان انگشتش بر دروازه های استخباراتِ پاکستان و ایران تثبیت نشده باشد
هیچ کسی ازین اسیاب بدونِ گَردِ دامن بیرون نشده است
لکه های خون نا حقِ فرزندان این وطن هنوز از دامنِ هیچ قاتلی دست نشسته است وپلِ پای استبدادِ بیرمانه ی تنظیمی بر سنگفرش های خونینِ تاریخ سه دهه ی اخیر هنوز پا بر جاست
هیچ کس ازین قماش حق ندارد دعوای پاکیزگی دامان و راحتی وجدان کند
ازینرو؛
ـ اگر قرار باشد ناقضین حقوق بشر ومرتکبین جرایم جنگی از سفره ی اقتدار تناؤل کنند بدون شک جای گلبدین درین ضیافتِ خدا داد خالیست۰
ـ ا گر پامال کنندگانِ حقوق و ازادی های بشری حق دارند برای دمکراسی گلو پاره کنند بدون شک گلبدین باید سمفونی نجات را درتیتانیک افغانستان به صدا در اورد
ـ اگر قرار باشد لست سیاه منصفانه ترتیب شود ، غیابت همقطاران گلبدین درین لست غیر منصفانه است
ـ اگر شوالیه های جهادی فرمانروای سپیدار میشوند،گلبدین چرا در تبعید بسر ببرد،بگذاریم برای او هم « محل چنار» را افتتاح کنند تا نصابِ مدرسه ی اقتدارِ تنظیمی تکمیل گردد