شهرام

اشرف‌غنی، دغدغه‌ها، فشارهای روحی و مردم افغانستان

اشرف‌غنی رییس‌جمهور ایالات متحده امریکا نیست که تعطیلات آخر هفته به نیومکزیکو برود، او رییس‌جمهور تاجیکستان هم نیست که تمام مخالفین سیاسی‌اش را کنار زده باشد و برای خوش‌گذرانی در باغ ویژه‌اش در ورزاب آب‌تنی و یا با دختران خوب‌صورت رقص و سما کند. اشرف‌غنی، پوتین هم نیست که روزانه ۳ تا ۴ ساعت صرف ورزش و تفریح در کاخ کرملین کند. او حتا رییس‌جمهور کوریای شمالی هم نیست تا هفته‌ای یک‌بار به شکار برود و به این ترتیب، موجی از فشارهای روحی و روانی ناشی از کار پی‌هم را تخلیه کند.

اشرف‌غنی میراث‌دار فاسدترین نظام سیاسی جهان است. رهبر یک نظام سیاسی دوسره، رییس ملتی گرسنه، سرقوماندان اعلی سربازانی که هر روز جان می‌دهند. سیاست‌گذار حکومتی که همسایه‌هایش حتا یک روز آرامش مردم کشورش را نمی‌خواهند، سرقوماندان اعلی‌ای که چندین جبهه از طالب و القاعده و داعش شروع تا گروه‌های مسلح جندالله، حزب اسلامی ازبیکستان و غیره … علیه او می‌جنگند.

غنی میراث‌دار نظام سیاسی‌ است که ۱۳ سال کارمندانش با واسطه، زور و یا پول، اما مامور رسیدگی به مشکلات مردم شدند. رییس‌حکومتی که در آن هیچ‌کس مورد اعتماد نیست، چون هیچ‌کس به حق‌وحقوق خودش قانع نیست. غنی حتا مجبور است خودش در یک‌سال ۷۰ جلسه تدارکات ملی را رهبری کند تا ۲ ملیارد افغانی صرفه‌جویی شود و آن‌ها را برای خانواده‌های قربانیان و مجروحان جنگ اختصاص دهد.

اشرف‌غنی رهبر یک نظام پاشیده سیاسی است که پشتون‌های خارج از حکومت او را کافر می‌خوانند، هزاره‌های خارج از حکومت قبولش ندارند. تاجیک‌های خارج از حکومت او را قوم‌گرا می‌دانند. ازبیک‌ها از او حق بیشتری می‌خواهند و پشه‌ای‌ها و نورستانی‌ها و ترکمن‌ها چندتا وزارت و چند معینیت می‌طلبند.

اشرف‌غنی در میان مردمی رییس دولت است که اگر به صلح نیندیشد، متهم به بی‌توجهی می‌شود. اگر با یکی از قوی‌ترین احزاب سیاسی افغانستان صلح کند، قوم‌گرا و طالب‌پرور خوانده می‌شود. رهبر حکومتی است که کمتر کسی در آن سیاست‌های تند و منزوی کننده‌اش در مقابل پاکستان را می‌بیند، اما همه اشتباه لفظی او را که به‌جای نواسه پیامبر خدا گفته بود “نواسه خدا”، نمی‌توانند فراموش کنند.

او نه بوجی پول از ایران با خود می‌آورد و نه با پاکستان مدارا می‌کند.

غنی در کشوری رهبری می‌کند که اگر او پروژه بزرگ تاپی را به‌راه اندازد، اگر رکورددار جمع‌آوری عواید در تاریخ افغانستان شود، اگر کشورش را عضو سازمان تجارت جهانی گرداند،اگر ذخایر ارزی افغانستان را از صفر به ۱۰ ملیارد دالر امریکایی برساند، اگر کار ساخت پروژه کاسا ۱۰۰۰ را آغاز کند، اگر بند سلما را افتتاح کند، اگر بندر چابهار را به روی بازرگانان بگشاید، اما کافی است که دستش را به‌جای دعا به بناگوش‌هایش اشتباها بالا کند تا او یک رییس‌جمهور بی‌ثبات و بیمار خوانده شود.

دغدغه تولید نفت و گاز دارد و تولیدات آن را به چهار برابر افزایش داده است. به یکباره کار ساخت ۲۰ بند آبی در افغانستان را به راه انداخته است. کار ساخت فابریکه سمنت جبل‌السراج را به پایان رسانده، حتا ترمیم قصر دارالمان از دغدغه‌ها همیشه‌گی‌اش است. کار ساخت چندین سرک در دولت او به پایان رسیده است. او حتا به برگذار کنندگان آزمون کانکور اعتماد ندارد، زیرا کانکور در افغانستان ۱۳ سال پی‌هم با تقلب روبرو بود. اشرف‌غنی پروسه برگزاری کانکور در افغانستان را هم خودش مدیریت می‌کند. اما مخالفانش او را یکه‌تاز و بیمار خطاب می‌کنند.

غنی مثل همه کارمندان حکومت نیست، صبح ساعت ۵ به دفتر خود حاضر می‌شود، تا حوالی ۱۱ الی ۱۲ شب کار می‌کند، بسیاری از کارمندان ارگ ریاست‌جمهوری از این‌که غنی زیاد کار می‌کند به ستوه آمده‌اند، اما خودش معتقد است که باید بیش از این کار کرد.

غنی حتا دیدار با نهادهای مانند حوزه‌های امنیتی و دیگر موارد را شب‌ها انجام می‌دهد. روی هر موضوعی که قرار است صحبت کند، پیش از پیش از آن از بسته‌های معلوماتی را راجع به آن را مطالعه می‌کند.

هر صبح او جلسه سرقوماندانی اعلی را رهبری می‌کند و از ۳۴ ولایت وضعیت عمومی امنیتی را می‌گیرد و گزارش هایش را دریافت می‌کند. به گفته خودش، دشوارترین لحظه برایش زمانی است که گزارش از تلفات نیروهای امنیتی را دریافت می‌کند و تا چند ساعت حالت دگرگون دارد.

هر کنفرانس مهمی که قرار باشد او اشتراک کند، مانند وارسا و بروکسل، روزانه پیرامون موقف‌گیری های مهم افغانستان با مشاورین خود صحبت می‌کند. هیچ موضوعی از زیر ذره‌بین او پنهان نمی ماند، حتا پیش از ساعت ۵ صبح موضوعات روز گذشته را مرور می‌کند و بولتن‌های خبری رسانه‌ها را می‌خواند.

در کابل روزهای پنج‌شنبه و جمعه رخصتی است، اما دفتر غنی رخصتی ندارد. در این دو روز به‌دلیل تعطیلی ادارات دولتی، تراکم کاری غنی چند برابر می‌شود.

او حتا مجبور است برای جلوگیری از فساد، پروژه‌های بزرگ را خود مدیریت کند. از آن‌جا که او برای مدت‌ها یک شخصیت دانشگاهی بوده است، نمی‌تواند شیوه‌ی کاری را که نیاز به مطالعه و تجزیه‌وتحلیل مشکلات دارد کنار بگذارد. او حتا اگر برای فایلی مربوط به جمع‌آوری زباله‌ها در کابل درخواست بدهد و یک بسته‌ی پانصد صفحه‌یی دریافت کند، همان شب مطالعه‌اش را به پایان رسانده و یادداشت‌برداری می‌کند تا از فساد گسترده در خریداری سطل‌های زباله جلوگیری شود.

اشرف‌غنی در کشوری رییس‌جمهور است که اگر اعضای هییت رهبری‌اش مانند رییس‌اجراییه آن شیک‌پوش باشد همه انتقادش می‌کنند و اگر عضو دیگری مانند رییس‌جمهورش شیک‌ پوش نباشد، بازهم انتقاد می‌کنند.

در نظام سیاسی افغانستان غنی، تحسین‌کنندگان اندکی دارد و نخبگان در کابل نیز پنهان نمی‌کنند که احترامی برای او قایل نیستند. آن‌ها غنی را یک مدیر ناکارآمد و متکبر می‌خوانند و می‌گویند او هیچ دوست نزدیکی ندارد و همچنین از ذهن و خرد سیاسی برخوردار نیست. آن‌ها می‌گویند غنی رهبر کشوری خیالی و ساخته و پرداخته‌ی ذهن خود است. غنی، جیمی کارتر افغانستان است.

اما گویا که بعد از چند دهه تفکر و خواندن و نوشتن، او ناچار شده تمام مشکلات افغانستان را یکباره حل کند. او شروع به تحمیل دیدگاهش بر تمام بخش‌های دولتی میکند. او بیش از صد جنرال را که از قرادادهای نیروهای نظامی سود می‌بردند بازنشسته کرد. او در همان اوایل خواستار استعفای تمام والیان و وزیران کابینه شد و اعلام کرد هیچ‌یک نمی‌توانند به کار خود ادامه بدهند، بنابراین او پنجاه نفر یا بیشتر از کهنه‌کاران را در یک لحظه با خود دشمن ساخت. او ۴۰ نفر از سارنوالان عالی‌رتبه را که در سوابق کاری خود جعل کرده بودند اخراج کرد. غنی از یک مرکز فرماندهی ساخت امریکا در زیرزمین یکی از کاخ‌هایش، ویدیوکنفرانس‌های منظمی با فرماندهان نظامی برگزار می‌کند. او سهام تمام سازمان‌های کمک‌کننده‌ی بین‌المللی را بررسی می‌کند. غنی باور دارد که انجام چنین کارهایی روزمره تنها راه‌حل مشکلات اساسی افغانستان است.

غنی یک تئوری پرداز تنها است. نه تنها از لحاظ فزیکی بلکه از بُعد ذهنی نیز آقای غنی در حکومتش تنها است. سال گذشته دانیل فیلدمن، نماینده‌ی ویژه‌ی امریکا، چنین نتیجه‌گیری کرد که ایده‌های غنی به یک اندازه الهام‌بخش و غیرقابل‌قبول هستند: او گفت: «ما از جلسات خارج می‌شویم و می‌گوییم: مطمین نیستم که او راجع به کدام کشور صحبت می‌کرد؛ افغانستان که نبود؛ بیشتر به یکی از ایالت‌های سویس شباهت داشت».

غنی در حکومت افغانستان، پسر و یا برادری ندارد که زراندوزی کنند. او از یک افغانی تا هر چه داشت را رو کرد و گفت که او و خانمش صاحب “اینقدر” دارایی هستند. هیچ‌کس از زیر دستان نزدیک غنی تا اکنون موفق به خریداری ویلاها در خارج از افغانستان و راه اندازی شرکت های تجاری بزرگ نشده است.

با این‌همه کافی است که کفش هایش کمی خاک‌زده باشد تا تمامی فعالیت‌هایش نادیده گرفته شود و موجی از انتقادات علیه او برپا شود و از تصویر یک رییس‌جمهور “برهمریخته” ترسیم گردد.

از هفت قلم

haftqalam

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد