فقیرمحمد ودان
مؤرخ: ۱۰ مارچ ۲۰۱۷
اعترافات جدید مقامات روسی به «خیانت»رهبری سـابق شـان
در سقوط نظام جمهوری افغـانستـان
آغاز بغاوت از شهرک حیرتان، شکل گیری ایتلاف شمال، سقوط مزارشریف و گسترش بغاوت به سایر ولایات شمال و نفوذ آن در وجود «ستون پنجم» تا عمق هیئت اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن، گارنیزیون کابل و گارد ریاست جمهوری، که منتج به کودتای آرام و خزندۀ علیه دوکتور نجیب الله در شب 26 حمل 1371، پناهندگی اجباری شان به مقر سازمان ملل در کابل و تخریب پلان صلح فقره ای سازمان ملل گردید، در حالتی از مسکو و به همکاری آی.اس. آی پاکستان، اطلاعات و سپاه پاسداران ایران و به قوت پترودالر عربستان سعودی سازماندهی گردیده بود که در آن وقت«تمام ارگان های دولتی ونظامی روسیه توسط 300 تن اعضای سی. آی. ای رهبری می شد» و این افراد بودند که به ایلتسین در امور افغانستان مشوره میدادند.
اسناد و شواهد زیاد جهت تائید حقانیت رویدادهای فوق و انکشافات فاجعه بار بعدی آن وجود داشته که نگارنده آن را در دوجلد کتاب و ده ها مضمون، طی سالیان بعد از سقوط جمهوری افغانستان نوشته و به نشر رسانیده و چه بسا این اعتقاد خویش را نیز پنهان نداشته بودم که سازماندهان خارجی بغاوت شمال نیز نمیتوانند حافظه ها، دهن ها و قلم های شان و همچنان گاوصندوق های اسنادسیاسی، نظامی و استخباراتی شان را تا دیر زمان دیگر مهر و موم شده نگهدارند.
اینک طی سالهای اخیر برخی از پژوهشگران، ژورنالستان و بخصوص شخصیت های سیاسی، نظامی و استخباراتی فدراتیف روسیه امکان یافته اند تا از نقش رهبران آن وقت شوروی و فدراتیف روسیه در سقوط دولت جمهوری افغانستان سخن زنند و به «خیانت» آنان در برابر مردم افغانستان و رئیس جمهور دوکتور نجیب الله اعتراف کنند. درین سلسله، اخیراً تلویزین یک دولتی فدراتیف روسیه، برنامۀ خاصی را تحت عنوان «افغانستان سی سال بعد: آیا ما پیروز شدیم یا شکست خوردیم»، به نشر رسانید که این برنامه توسط ولادیمیر سلافیوف، نظاق تلویزیون مذکور گردانندگی میگردید و در آن هشت تن از شخصیت های اکادمیک، سیاسی، نظامی و استخباراتی ارشد فدراتیف روسیه؛ از جمله اشخاص ذیل شرکت نموده بودند.
1 ـ تورنجنرال قوای هوایی الکساندر روتسکوی، قهرمان اتحاد شوروی و سابق معاون رئیس جمهور یلتسین.
2 ـ ډگرجنرال لئیونید ایواشف رئیس کادمی پرابلم های ژئیوپولتیک روسیه.
3 ـ کرین شاه نظروف رژیسور و هنرمند مردمی روسیه.
4 ـ فرانس کلینسویچ معاون اول رئیس کمیتۀ شورای فدراتیف روسیه در بخش دفاعی.
5 ـ سیمون بگداساروف مدیر ادارۀ مرکزی مطالعات کشورهای شرق میانه و آسیای مرکزی.
6 ـ الکساندر ختنیشتین مشاور در نهاد گارد روسیه که یک نهاد اصلاعاتی و عملیاتی است.
جریان تلویزیونی برنامۀ متذکره در «یوتیوب» و سایر نشرات، منجمله در نشرات افغانی با ترجمه دری متن مباحثات، به نشر رسیده که از این میان مرجح دانستم تا درین تبصره از ترجمۀ محترم جیلانی گلشنیار که درین اواخر یکجا با جریان ویدویی برنامۀ متذکره در «http/pendar.forums1.net» به نشر رسیده، استفاده بعمل آید.
در جریان بحث همین برنامه است که فرانس کلینسویچ معاون اول رئیس کمیته شورای فدراتیف روسیه دربخش دفاع و امنیت، برای اولین مرتبه افشا میکند که:
«باید حقایق را بشکل عینی آن درک کرد و دانست و بی هراس واقعیت های آن زمان رابیان نمود و پذیرفت. پیش از سال 1992 درزمان ایلسین تمام ارگان های دولتی ونظامی روسیه توسط 300 تن اعضای سی. آی. ای رهبری می شد، آنها به ایلتسن دیکته میکردند، که وارد مسایل افغانستان نشود، مردم افغانستان خودشان می دانند وکشورشان. صلاحیت در دست همین کارمندان سی. آی. ای بود».
حقیقت فوق مؤید آن است که تصامیم رهبری سیاسی اتحادشوروی در حال زوال و بخصوص تصامیم باریس یلتسین رئیس جمهور فدراتیف روسیه در ارتباط به افغانستان، متأثر از مواضع و عملکرد این گروه کارمندان سی. آی. ای بوده اند که مرحله به مرحله بوسیلۀ عمال استخباراتی (اخوانی ـ کمونیست) افغانی آنان، طی مراحل ذیل عملی گردید:
1 ـ قرار اظهارات الکساندرخینشتین مشاور درنهاد گارد روسیه (این نهاد به مبارزه علیه تروریزم، افراط گرایی و جرایم سازمانیافته منجمله مبارزه با مافیای مواد مخدر مؤظف است)، همه مسایل مربوط به رویدادهای افغانستان از ملاقات گرباچوف با رونالد ریگن آغاز میگرد؛ موصوف درین زمینه میگوید:«هرگاه گرباچف با بی مسئولیتی و خوش خدمتی در توافقات خود با ریگن گردن خم نمیکرد، حوادثی که بعد از آن به وقوع پیوست، جبران ناپذیر است و خیانت گرباچف نسبت به مردم و کشورما و مردم افغانستان و به شخص نجیب الله، هیچگاهی قابل عفو نخواهد بود».
بر بنیاد «گردن خم» کردن گرباچوف در توافقات با ریگن و انکشافات ناشی از آن است که پای 300 نفر از اعضای سی. آی. ای به مسکو باز و در امتداد آن همکاری میان کی. جی. بی و آی. اس. آی پاکستان، به اشتراک استخبارات عربستان سعودی آغاز و این همکاری توسط و کی. جی. بی بنابر ارتباطات قبلی با اطلاعات و سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران گره داده می شود که در نهایت به دعوت هیئت مجاهدین مقیم پاکستان و ایران تحت ریاست برهان الدین ربانی در عقرب سال 1371 به مسکو و صدور اعلامیۀ مشترک رهبری شوروی، فدراتیف روسیه و هیئت مجاهدین منجر میگردد. مطابق مادۀ دوم همین اعلامیه، جوانب اتحادشوروی و فدراتیف روسیه:«لزوم انتقال تمام صلاحیت های دولتی را در افغانستان به حکومت اسلامی انتقالی تائید کرده اند» (رسالۀ گزارش: مجاهدین در مسکو ـ مذاکرات با روسها، گزارش دهنده فضل الرحمن فاضل. موصوف که خواهرزادۀ برهان الدین ربانی است، عضو هیئت مجاهدین نیز بوده است).
با اشاره به توافق فوق الذکر است که در برنامۀ مورد بحثِ تلویزیون یک روسیه، سیمیون بگداساروف مدیر در اداره مرکزی مطالعات کشورهای شرق میانه و آسیای مرکزی؛ با صراحت اعتراف مینماید: «نجیب الله هیچ گاهی تسلیم نمی شد ... ما تسلیمی او را آماده ساختیم. تنظیم های جهادی را به مسکو پذیرفتیم وحکم سقوط دولت آنرا امضأ نمودیم..... تسلیم نمودن افغانستان توسط مقامات عالی رتبه حزبی و دولتی روسیه، به آمریکا وگروه های شورشی، بزرگترین خیانتی بود که آنها مرتکب شدند.»
بعد از امضای متن اعلامیۀ فوق بود که: الکساندر روتسکوی شخصی که درهمین برنامۀ تلویزیونی مورد بحث شرکت داشت و آن موقع معاون رئیس جمهور فدراتیف روسیه باریس یلتسین و طرف برهان الدین ربانی در مذاکرات بود، طی ملاقات وداعیه؛ روبه طرف ربانی گشتانده؛ پرسیده بود:«شما از متن این سند راضی هستید؟.
استاد[ربانی]: یک آغاز مفید است، کارهای مهم دیگری باید آغاز شود. ... ما منتظر قدم های جرئت مندانه و انقلابی شما هستیم. نقش سهمگیری ذعامت جدید این کشور میتواند عمر فاجعه را در افغانستان کوتاه تر کند. ما در روشنی تصمیم گیری های ذعامت جدید، چنین انتظار داریم» و روتسکوی در ختم همین ملاقات به ربانی اطمینان داده بود که:«طوریکه من وعده داده ام طی یک ماه آینده ملاقات هایی با ایران و پاکستان و سعودی انجام خواهیم داد که چگونه قدرت را به حکومت انتقالی اسلامی انتقال بدهیم و توافقات مندرجۀ اعلامیه باید از طرف ما و شما در عمل پیاده شود» (مجاهدین در مسکو مذاکرات با روسها، صفحات 102 ـ 104).
ملاقات روس ها جهت انقال قدرت با عربستان سعودی بخاطری می باید صورت می گرفت که پول این پروژه را پادشاه عربستان سعودی پرداخته بود و در مقابل این معامله بار اول 400 میلون دالر و بار دوم 3 ملیارد دالر به جانب روسها پرداخته، که این پرداخت ها هر دو بار باعث داد و فریاد عبدالرب رسول سیاف ـ که هنوز از معاملات پشت پرده خبر نداشت ـ در مطبوعات گردیده بود.
2 ـ قطع سلاح و مهمات به هردو طرف جنگ، که مطابق به توافق مبتنی بر تناظر منفی میان ایالات متحدۀ امریکا و اتحادشوروی صورت می پذیرفت، روسها بعد از صدور اعلامیۀ مشترکِ فوق الذکر با هیئت مجاهدین، از اول جنوری 1992 (11 جدی 1370) نه تنها ارسال سلاح و مهمات؛ بلکه مجموع اقلام تجارتی را نیز بر جمهوری افغانستان قطع کردند. درین زمینه اشتراک کنندگان برنامۀ مورد بحث توضیحات جالبی دارند:
فرانس کلینسویچ درین زمینه میگوید:«ازسال1991 تمام کمک های خود را قطع کردیم. نجیب الله به مشکلات سخت و دشوار دچارشد. ما آنها را رها کردیم و به حق آنها خیانت نمودیم.درسال 1992 نجیب الله ازشخص ایلسن خواهش کرد تا 500 تن تیل بخاطرتانکها و زرهپوشها دراختیارشان بگذارد، لیکن ایلتسن جواب رد داد و گفت: ما این امکانات را نداریم و نمی توانیم بدهیم».
در میان صحبت او الکساندر روتسکوی داخل شده و گفت:«من نزد ایلتسن رفتم وگفتم: بوریس نیکولایویچ! شما می دانید، که چه می کنید؟. اجازه بدهید که من شخصأ این وظیفه را به پیش ببرم و شخصأ نجیب الله را می شناسم، خوب نیست، که مردم را در حالت بدی تماشا کرد وکار خوب نیست و ما کار خود را تا اخیر انجام ندادیم. این کشور دوست است، تمام تلاشهای من موثرتمام نشد وموفق نشدم». این همان الکساندر روتسکوی است که اکنون چنین میگوید ولی در آن وقت آنچه می کرد که از او در فوق خواندیم.
همچنان سیمیون بگداساروف درین زمینه اضافه مینماید:«دولت افغانستان پس از خروج ما، مدت سه سال مقاومت نمود و تمام جاهای حساس وسوق الجیشی کشور را زیرکنترول خود داشت. حقیقت این است، که خیانت مقامات عالی رتبه حزبی ودولتی ما بود که تیل ومهمات را بالای دولت افغانستان قطع کردند و حتی به تقاضای دولت افغانستان برای دریافت 500 تن تیل جواب رد داده شد».
3 ـ مرحلۀ سوم عملیات ضد افغانی سازماندهی ایتلاف شمال و وارد عملیات نمودن این ایتلاف فرامیرسد؛ سیمیون بگداساروف طوری افاده مینماید که هنوز هم در افشای حقایق درین زمینه ترس وجود دارد، بنابرین میگوید:«نباید ترسید، با جرأت باید حرف زد، اکنون هریک ازباند گروپهای تروریستی که درسوریه برعلیه دولت بشار اسد می جنگند مثل احمد شاه مسعود، رادیکال اسلامی هستند.
شما فراموش کردید؟.
کیها اتحاد شمال افغانستان را ایجاد کردند و کیها سلاح و مهمات برای آنها ارسال نمود؟.
شما فراموش کردید؟ وقتیکه رئیس بودید [به نفری که در کنار او نشسته و به گمان غالب فرانس کلینسویچ است] همراه هیأت اتحادشمال و مسلیکوف نزد شما آمدیم و در رابطه به اتحادشمال صحبت کردیم و بعد برای احمد شاه مسعود سلاح ومهمات فرستادیم».
باید گفت که این همان «سلاح و مهمات» بود که توسط روس ها به بندر حیرتان رسانیده شده و بوسیلۀ جنرال مؤمن قومندان قوای نظامی مستقر در بندر، به ایتلاف شمال تسلیم می گردید و افشای آن باعث شد تا نجیب الله جنرال متذکره را از حیرتان تبدیل نمود ولی او بنابر تحریک و حمایۀ چهره ها مشخص، از تبدیلی اش سر باز زد و بغاوت کرد.
بنابر این واقعیت ها بود که کرین شاه نظروف ریژیسور وهنرمند مردمی روسیه؛ در همان آغاز برنامه از زبان «یکی از افسران کی. گی. بی که در زمان حکومت مجاهدین وظیفۀ ترجمانی داشت و به زبان های پشتو و فارسی بطور کامل مسلط بود»، نقل قول نمود که موصوف به او گفته بود؛ وقتیکه: «نجیب الله به دفتر ملل متحد پناه برد، خواستم که با نجیب الله ملاقات کنم و بعضی از مسایل را به وی بگویم، به دفترملل متحد رفتم، نجیب الله به عقب پنجره آمد و برایم گفت: «من دیگر با شوروی ها کاری ندارم و روگشتاند و رفت. دو روز بعد از این دیدارم با نجیب الله، طالبان وی را از دفتر سازمان ملل متحد بیرون کشیدند واعدامش کردند».
اعترافات صریح کادرهای علمی، سیاسی، نظامی و استخباراتی فدراتیف روسیه، در حالی صورت می گیرد که مهره های «سوختۀ» افغانی بکار رفته درین بازی، با دست و پا زدن در زباله دان تاریخ، هنوز هم مذبوهانه تلاش مینمایند عملکرد ننگین شان را علیه دوکتور نجیب الله و طی پروسۀ ننگین سقوط حاکمیت جمهوری افغانستان و انتقال قدرت به «حکومت اسلامی انتقالی»، پنهان و یا برخلاف واقعیت ها توجیه نمایند.
از این میان عبدالوکیل وزیر خارجه و عضو هیئت اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن که برخلاف ساحۀ مسوولیت وظیفوی خویش، «قهرمان ایتلاف» های دستور داده شده از مسکو و نطاق «ستون پنجم» فعال در سقوط حاکمیت بود، نجیب الله را «مانع مصالحه» میخواند و محفل انتقال قدرت به «حکومت انتقالی اسلامی» توافق شده در مسکو را به تاریخ هشتم ثور 1371 در تعمیر وزارت خویش دایر و میزبانی نمود، به عوض آنکه چشم خم انداخته و نسبت به اعمال خود درین برهۀ تاریخی، از مردم افغانستان، از صفوف و کادرهای حزب وطن و از روح شهید دوکتور نجیب الله معذرت بخواهد، با نشر کتاب دو جلدی و بیش از هزار صفحه یی خود، هرگز نتوانسته و نخواهد توانست واقعیت های تاریخی را مسخ نماید. زیرا افزون بر نقد این «اوراق» توسط کادرهای حزبی و سایر هموطنان، دیر یا زود یک بار دیگر از گاوصندوق های استخبارات روسیه، بدنامهای سر بیرون خواهند کشید که درین برهۀ از تاریخ کشور علیه حزب و مردم خود بکار گرفته شدند. عبدالوکیل که در آستانۀ تجاوز نظامی اتحاد شوروی با آرایش چهره و لنگش ساختگی پا، بنام «پرزه های موتر جیپ»، در صندوقی توسط کی. جی. بی به کابل انتقال گردیده بود و اسناد آن سالها قبل افشا گردیده، باید با چنین تجربه شخصی خود، این سرودۀ از آذرخش حافظی را آویزۀ گوش خود می ساخت که:
راز دل زمانه کجا؟ کی؟ نهفتنی است
بر چرخ آنچه برگذرد، برشمردنی است
تاریخ همچو پردۀ نقاش چیره دست
تصویر صادقانه یی از ما کشیدنی است