به ادامۀ گذشته، قسمت سی و هشتم، مؤرخ: 20 جنوری 2018

فقیرمحمد ودان

مروری بـر یادداشتهای عبدالـوکیل سـابق عضو هیئت اجـرائیه

شورای سراسری حزب وطن و وزیر خارجۀ ج. ا تحت عنوان:

از پـادشـاهی مطلقـه الـی سقوط

جمهوری دموکراتیک افغانستان

قسمت سی و هشتم

کودتای شهنواز ـ گلبدین نخستین اقدام

مشترک ضد افغانی شوروی ـ پاکستان

سبکدوشی حسن شرق از مقام صدارت و تحت نظارت قراردادن او در منزلش، اگرچه اختتام نقش او را در تحقق سناریوی ضدافغانی مسکو باعث گردید؛ ولی شبکه های مسوول تحقق سناریوی مذکور کماکان به کار شان با استفاده از سایر افزار افغانی ادامه دادند و این بار با تجربه از ناکامی شان در پلینوم ماه میزان جهت برکناری نجیب الله از طریق آرام و صلح آمیز و همچنان ناکامی تلاش شان جهت پیش کشیدن حسن شرق و دفاع مستقلانۀ دولت جمهوری افغانستان از جلال آباد، قوت و مقاومت دوکتور نجیب الله را ناشی از نفوذ و اعتبار رهبری، اثرگذاری نظریات و کارایی سیاست های عملی او در میان کادرهای حزبی و دولتی (ملکی و نظامی) در هر دو جناح حزب دانسته و نتیجه گیری آنان این بود که با حفظ چنین وضعیتی و گسترش و تعمیق متداوم و هرچه بیشتر اعتبار رهبری حزبی و دولتی، تحقق این پلان شان امکان یافته نمی تواند که نیروهای «خودی» شان را در شمال افغانستان تبارز داده و «سپر دفاع» یی را ایجاد نمایند که بتواند مصوونیت سرحدات جنوبی این کشور را تضمین نماید. بنابران بازهم به تحریک پلان شدۀ موج دیگری از اختلافات سنتی حزب و استقامت دادن آن بسوی یک کودتای نظامی دیگر پرداخته و این بار در نبود حسن شرق و گلابزوی، جنرال شهنواز تڼی وزیر دفاع را عَلَم نمودند. زیرا نتایج پیش بینی شدۀ چنین یک کودتا، نه تنها تضعیف حزب و دولت را بمثابه یک نیروی سراسری ملی و در نتیجه تضعیف نجیب الله را در رأس این نیرو باعث می گردید؛ بلکه تضعیف نیروهایی «جنوب» را در حاکمیت نیز بار می آورد؛ نیروهایی که در آینده میتوانستند در برابر اقدامات تحریک شدۀ آنان در «شمال»، مقاومت نمایند.

بنابرین بار دیگر رهبری این عملیات ضد افغانی را سازمان استخبارات نظامی اتحادشوروی (جی. آر. یو)  به عهده گرفت. این سازمان که در همه تغییرات عمدۀ سیاسی کشورما طی سالهای اخیر بنابر نفوذ با سابقه و نیرومند اش در قوای مسلح و بخصوص در اردو افغانستان نقش برجسته داشت، این بار در تماس با سازمان استخبارات نظامی پاکستان (آی. اس. ای) و در همکاری با آن پروژۀ کودتای تڼی ـ حکمتیار را در حالی رویدست گرفت که حلقه های افغانی مرتبط هر دو طرف، نقش تحریک کننده و اجرائیوی را ایفا مینمودند.

عبدالوکیل که از همه زد و بندهای پشت پرده آگاه و از چنین موضع، بمثابه محرک ایجاد و تعمیق بحران با حلقه رهبری کودتا (سیدمحمد گلابزوی، شهنوازتڼی، میر صاحب کاروال و نیازمحمد مهمند) ارتباط نزدیک داشت، با پنهان نمودن سناریوی ضد افغانی رهبری شوروی و نقش اساسی و رهبری کنندۀ استخبارات نظامی اتحاد شوروی(جی. آر. یو) در همکاری با سازمان استخبارات نظامی پاکستان (آی. اس. آی) و نقش تحریک کنندۀ علاقمندان ببرک کارمل تحت رهبری مستقیم محمودبریالی، در زمینۀ شکلگیری و انکشاف اوضاع بسوی کودتای 16 حوت 1368، توضیحاتی دارد که صرف ظواهر و شکلیات رویداد متذکره را انعکاس داده اند. اینک، نخست نکات اساسی این توضیحات را مرور و بعد آنان را مورد تدقیق و تحلیل قرار خواهیم داد:

عبدالوکیل توضیحات مورد نظر خویش را در زمینه؛ چنین آغاز مینماید:[«تا زمانیکه نیروهای شوروی در افغانستان وجود داشتند، امکان کودتا علیه دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان از جانب شهنواز تڼی و دیگر خلقی های افراطی وجود نداشت؛ ولی زمانیکه آنها افغانستان را ترک نمودند، رهبران کهنه کار خلقی موقع را برای اجرای کودتای نظامی مساعد یافتند. مخصوصاً وقتیکه شهنواز تڼی قبل از خروج قوای شوروی از افغانستان، بحیث وزیر دفاع تعیین گردیده، زمینه برای براه انداختن کودتا از جانب آنها بیشتر مساعد گردید. شهنواز تڼی به پشتیبانی بیدریغ جنرال ورانیکوف قومندان قوای شوروی در افغانستان و رهبری شوروی بشمول گرباچوف، وزیر دفاع تعیین شد.

قبل از تعیین شدن شهنواز تڼی به مقام وزارت دفاع، باری سیدمحمد گلابزوی در هنگامی که سفیر در مسکو بود برایم گفته بود:«اگر نجیب الله، تڼی را وزیر دفاع تعیین نماید، خلقی ها بعد از برآمدن شوروی ها در دفاع کامل از دولت و حزب قرار می گیرد. در غیر آن خلقی ها ممکن علاقمندی در دفاع از حزب و دولت نشان ندهند.»

زمانیکه این مطلب را به نجیب الله گفتم؛ وی درین باره گفت:«هم مسولین نظامی و ملکی شوروی و هم خودم به عین عقیده هستیم. زیرا اگر خلقی ها بعد از برآمدن قوای شوروی از افغانستان، صادقانه با ما متحداً همکاری نمایند ما از خود دفاع کرده میتوانیم»](عبدالوکیل،همانجا، جلد دوم، صفحه 611)

عبدالوکیل بعداً در مورد علل کودتای به رهبری شهنواز تڼیِ چنین مینویسد:«کودتای گروه افراطی شهنواز تڼی بطور کلی ریشۀ عمیق در اختلافات طولانی میان جناح خلقی و پرچمی ح. د. خ. ا داشت. ولی انتقام جویی عده یی از رهبران افراطی و ماجراجویی نظامی و ملکی جناح مربوط خلق را نمیتوان در فراهم سازی آن حادثۀ دردناک کم بها داد. ابتدأ درین کارزار یک عده رهبران کهنه کار ملکی خلقی، شهنواز تڼی وزیر دفاع را به بازی گرفتند. آنها از ناپختگی سیاسی، جاه طلبی و روحیۀ ماجراجویانه و بیمارگونۀ تڼی استفاده نموده و تلاش میکردند تا خواسته های شان را توسط وی، بالای نجیب الله بقبولانند»(عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحه 610)

افزون بر آن او بار دیگر؛ چنین مینویسد:«شهنواز تڼی از همان نخستین روز رسیدنش به مقام وزارت دفاع، به همکاری عده یی از رهبران نظامی و ملکی جناح خلق، برنامۀ شخصییش را در اردو و سازمانهای ملکی پیش می برد. زیرا، در پلینوم میزان 1367 صالح محمد زیری از بیروی سیاسی و دارالانشأ کمیته مرکزی سبکدوش گردیده بود و به تعقیب آن به تاریخ 18 قوس 1367 سیدمحمد گلابزوی خلاف انتظار اکثریت جناح خلقی ها بسمت سفیر به مسکو تعیین گردید. بنابران، زمانیکه شهنواز تڼی وزیر دفاع شد، عده یی از خلقی های عقده مند در حزب و دولت، در صدد انتقامجویی از رهبری پرچمی ها مخصوصاً نجیب الله گردیدند.

لذا، خلقی های افراطی ملکی و نظامی، شهنواز تڼی را در محاصره گرفتند و از هر جانب بالای وی فشار وارد نمودند که، افسران جناح خلقی خود را در پست های عمدۀ وزارت دفاع تعیین نماید. نجیب الله هم در ابتدأ خواست ها و پیشنهادات شهنواز تڼی را مورد قبولی قرار میداد. در این طرف جناح پرچمی ها هم در اردو و سازمانهای ملکی آرام نه نشسته بودند، از انکشافات وضع در درون اردو ناآرام گردیده و تلاش یکجانبۀ عدۀ مسوولین خلقی، مخصوصاً شهنواز تڼی را با دیدۀ شک می نگریستند. ...

شهنواز تڼی پس از مدت کوتاه از تقررش به پُست وزارت دفاع، یکجا با عدۀ محدود خلقی های افراطی و همدستانش، بطور آشکارا، به یک سلسله فعالیتهای جناحی در وزارت دفاع و سازمانهای ملکی حزبی، دست میزد. بنابران، نجیب الله مجبور شد تا در سال 1368 عده یی از خلقی ها را که مصروف فعالیت های جناحی و فرکسیونی در اردو  بودند، از وظایف شان سبکدوش و یا در وظایف غیر مهم بگمارد. همچنان پیشنهاد شهنواز تڼی در تقرر عده یی از صاحبمنصبان را به حالت تعویق قرار داد که باعث نارضایتی شدید وی گردید»(عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحات 612 و 613). عبدالوکیل با اشاره به وضعیت ناشی از «نارضایتی شدید» جنرال شهنوازتڼی، مینویسد که:«البته در چنین وضعیتی، دشمنان خارجی افغانستان بخصوص پاکستان، در نزدیکی و همکاری با گلبدین حکمتیار، آرام نه نشسته، با استفاده از اختلافات دو جناح حزب، فعالیت های خصمانه اش را تشدید کرده بود. چنانچه حکمتیار پیوسته از اختلافات دو جناح حزب، غرض پیشبرد فعالیت های اپراتیفی خود استفاده مینمود»(عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحه 613).

عبدالوکیل به تعقیب ادعاهای فوق، از گرفتاری اعضای «گروپ شفا» مربوط حزب اسلامی گلبدین، توسط امنیت دولتی در ماه قوس 1368 یاد نموده که در ترکیب دستگیر شدگان مذکور «عده یی از افسران و جنرالان بلند پایۀ وزارت دفاع، وزارت داخله و وزارت امنیت دولتی» شامل بودند و در میان آنها «چند تن از افسران جناح خلق» و از جمله «یکتن از افراد کلیدی آنها، «ولیشاه» قومندان دافع هوا» نیز شامل بودند. او خاطرنشان می سازد که این گرفتاری ها توسط شهنواز تڼی «توطئه یی علیه جناح خلقی ها» خوانده شده و در برابر آن «عکس العمل جدی از خود نشان داد» و بعد با تذکار نقل قولهایی از کتاب «دسایس پنهان و چهره های عریان» گلبدین حکمتیار، ارتباط جنرال آصف شور یکتن از اعضای قرارگاه تشکیل شده از جانب شهنواز تڼی جهت سازماندهی و رهبری کودتا را با گلبدین و اینکه کودتا در همکاری با او و به نفع وی انجام می شد، ادعاهای خویش را مستند می سازد(رک: عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحات 613 و 614).

عبدالوکیل در رابطه به چگونگی برخورد مقامات شوروی با وضعیت بوجود آمدۀ فوق الذکر؛ مینویسد که:[«سفیر شوروی و نمایندگان نظامی و استخباراتی آن سفارت که از اختلافات نجیب الله و تڼی آگاهی داشتند، آنها را به سفارت دعوت کردند تا در حضور و با میانجیگری آنها، اختلافات شان را حل کنند. در نتیجه، نجیب الله به تڼی وعده سپرد که وی را به عضویت اصلی بیروی سیاسی ارتقأ داده و معاون رئیس جمهور در امور نظامی تعیین میکند؛ اما، تڼی زیاده روی نمود و خودش را زیاد کنترول کرده نتوانست در حضور نمایندگان سفارت شوروی  برای نجیب الله گفت:«اگر ممکن باشد با پاکستان یکجا خواهم شد تا در مقابل تو استادگی نمایم».

نجیب الله از این موضعگیری تڼی در حضور شوروی ها خوشنود بود؛ زیرا میدید که آنها خود شاهد اند که تڼی، تا چی سرحدی در ضدیت وی قرار دارد. اما طوریکه بعداً دیده شد، عده یی از مقامات شوروی، این برخورد تڼی رانادیده گرفتند و از اقدامات نجیب الله در برابر تڼی، پشتیبانی نکردند»] (عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحات 615 و 616).

افزون بر آن عبدالوکیل توضیح میدهد که:«عده یی در رهبری حزبی و دولتی شاهد رفتار و برخوردهای دوگانۀ کارمندان امنیتی، دپلوماتیک، نظامی و حزبی سفارت شوروی در افغانستان قبل از کودتای تڼی بودند. آنها در واقع، به دو دسته تقسیم شده بودند و نظر واحد برای جلوگیری از  وقوع کودتا نداشتند. مشاورین ارشد نظامی و سفیر تمایل به نظریات تڼی و همکاران او داشتند و منتظر موفقیت آنها بودند. برعکس، مسوولین ک. ج. ب و بعضی همکاران دپلوماتیک که روابط کاری نزدیک با آنها داشتند، منتظر سرکوب کودتاچیان بودند»(عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحه 619، تکیه از: ف. ودان).

عبدالوکیل در نهایت مینویسد که:[«چند روز قبل از کودتا در بارۀ آمادگی های شهنوازتڼی برای کودتا با مستشار سفارت شوروی سیدورسکی که پیوسته با وزارت خارجۀ افغانستان تماس داشت، صحبت داشتم. وی به صراحت میگفت:«دیده شود که کدام جناح مؤفق می شود». موصوف به زبان دپلوماتیک افاده مینمود که کارمندان سفارت منتظر نتیجۀ حوادث هستند»](عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحات 619 و 620). در رابطه به همین فرد عبدالوکیل پنهان نمی کند که در نخستین لحظات آغاز کودتا و بمباردمان ارگ ریاست جمهوری و اطراف آن توسط کودتاچیان بود که:«سدورسکی، یکی از مستشاران  سفارت شوروی، با حالت نهایت مضطرب نزدم آمد تا از وضع باخبر شود. درین اثناء بمب دیگری در نزدیک برج حرمسرای ارگ اصابت نمود. سیدورسکی فوراً با سفیر شوروی در تماس شد و به وی اطلاع داد که در وزارت خارجه می باشد و گزارش از وضع چگونگی شهر را برایش بیان نمود»(عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحه 619). همچنان در مورد نارضایتی کارمندان سفارت شوروی در قبال ناکامی کودتا؛ خاطرنشان می سازد که:«چند روز بعد از ناکامی کودتا، اژیکوف، یکی از مشتشاران دیگر سفارت شوروی برای رساندن پیامی از سوی وزارت خارجۀ شوروی نزدم آمد. برخوردش برخلاف گذشته، خیلی سرد و جانبدارانه در ارتباط با کودتاچیان بود که با انتقاد شدید اینجانب[(!)] مواجه گردید. روز بعد، به نجیب الله گفتم که بعضی از رفقای شوروی به شمول پاستوخوف سفیر آن کشور در رفتار شان طوری نشان میدهند که گویا ما کودتا کرده باشیم نه شهنواز تنی. نجیب الله به عنوان تائید سر تکان داد» (عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحه 620).

در نقل قولهای فوق الذکر، عبدالوکیل که با آمیزه هایی از حقیقت و دروغ ارایه گردیده اند؛ مسایل ذیل قابل توضیح اند:

1 ـ در بُعد داخلی: عبدالوکیل بخاطر مستور نگهداشتن «ریشۀ اصلی» تحریک، سازماندهی و اقدام کودتای نظامی 16 حوت 1368، بر بنیاد سناریوی از قبل تهیه شدۀ مسکو، با کارگردانی سازمان استخبارات نظامی اتحادشوروی (جی. آر. یو) و شرکت بازیگران افغانی آن، آگاهانه و حساب شده تلاش نموده تا آنرا در حیطۀ روابط افغانی توضیح نموده و بدین منظور«ریشۀ عمیق» آن را «در اختلافات طولانی میان جناح های خلقی و پرچمی» و «انتقام جویی عده یی از رهبران افراطی و ماجراجویی نظامی و ملکی جناح مربوط خلق» وانمود ساخته و حتی آن را تا سرحد «برنامۀ شخصی» شهنواز تڼی «در اردو و سازمانهای اردو» تنزیل میدهد که در تداوم تحقق این «برنامۀ شخصی»، از یک طرف شهنواز تڼی را «یک عده رهبران کهنه کار ملکی خلقی» گویا «به بازی گرفتند» و «آنها از ناپختگی سیاسی، جاه طلبی و روحیۀ ماجراجویانه و بیمارگونۀ تڼی استفاده نموده و تلاش مینمودند تا خواسته های شان را توسط وی، بالای نجیب الله بقبولانند» و از طرف دیگر نجیب الله هم که «در ابتدأ خواستها و پیشنهادات شهنواز تڼی را مورد قبولی قرار میداد» با درک «برنامۀ شخصی» شهنواز تڼی مبنی بر«یک سلسله فعالیت های جناحی در وزارت دفاع و سازمانهای ملکی» و نیات «یک عده رهبران کهنه کار ملکی خلقی» در امر «به بازی گرفتن» شهنواز تڼی، «مجبور شد تا در سال 1368 عده یی از خلقی ها را که مصروف فعالیت های جناحی و فرکسیونی در اردو بودند، از وظایف شان سبکدوش و یا در وظایف غیر مهم بگمارد و همچنان پیشنهاد شهنواز تڼی در تقرر عده یی از صاحبمنصبان را به حالت تعویق قرار داد که باعث نارضایتی شدید وی گردید» و گویا این «نارضایتی شدید» شهنواز تڼی مورد استفادۀ ګلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی افغانستان قرار ګرفت و از طریق ارتباط با جنرال آصف شور، شهنواز تڼی را بسوی سازماندهی و اقدام به کودتای 16 حوت، در همکاری با خویش و به نفع خود سوق نمود.

2 ـ در بُعد خارجی: چون گلبدین حکمتیار با سازمان استخبارات نظامی پاکستان (آی. اس. آی) ارتباط نیزدیک داشت؛ بنابرین این سازمان از طریق او بر جریان شکلگیری وضعیت و انکشاف آن به اقدام کودتای نظامی اثر گذاشت و در عین حال «کارمندان امنیتی، دپلوماتیک، نظامی و حزبی سفارت شوروی در افغانستان» نیز بنابر وضعیت شکل گرفته در بُعد داخلی مسئله و در عکس العمل به مقابل آن: «به دو دسته تقسیم شده بودند و نظر واحد برای جلوگیری از وقوع کودتا نداشتند» و درین میان «مشاورین ارشد نظامی و سفیر تمایل به نظریات تڼی داشتند و منتظر موفقیت آنها بودند» و «برعکس، مسوولین ک. ج. ب و بعضی همکاران دپلوماتیک  که روابط نزدیک با آنها داشتند، منتظر سرکوب کودتاچیان بودند» و چنین «برخوردهای متضاد کارمندان سفارت شوروی» بخاطری «از مسکو آب میخورد» که «هر کدام آنها آجندای جداگانه را در ارتباط به قضایای کشور ما داشتند». 

اگر برداشت فوق از شکلگیری و انکشاف وضعیت بسوی کودتای نظامی 16 حوت 1368، یکی دو روز بعد از ناکامی کودتای متذکره که هنوز حقایق زیادی در زمینه افشا نگردیده بود، توسط یک ژورنالیست تازه کار مربوط به یکی از رسانه های گروهی آن وقت افغانستان و با توجه به ظواهر بوقوع پیوسته نوشته می شد، جایی برای نشر در روزنامۀ مربوطه و خواننده برای خود میداشت. اما چنین نوشته یی از جانب عبدالوکیل و آنهم 27 سال بعد از وقوع آن رویداد، صرف میتواند تلاش هدفمند سطحی گرایانه یی بمنظور انصراف ذهنیت ها از حقایق بوقوع پیوستۀ تاریخی تلقی گردد؛ زیرا عبدالوکیل نه تنها در آن زمان در مقام عضو دفتر سیاسی ح. د. خ. ا و وزیر خارجۀ جمهوری افغانستان، از نزدیک و از داخل، رویدادهای متذکره را شاهد بود؛ بلکه خود از همان ابتدای آغاز تا ختم این بازی، بنابر ماموریت تحریک کنندۀ خویش با جوانب داخلی و گردانندگان روسی آن ارتباط و در آن اشتراک فعال داشت، به این ملحوظ نسبت به سایر رهبران حزبی و دولتی آن وقت اطلاعات بیشتر از حقایقِ «پشت پردۀ» مربوط به این رویداد دارد. زیرا این او بود که از همان آغاز این بازی(«قبل از تعیین شدن شهنواز تڼی به مقام وزارت دفاع»)، وقتی درین بازی نقش یافت که به احتمال قوی یکبار دیگر و باز هم تحت پوشش و بهانه یی دیگری به «مسکو» فراخوانده شده بود؛ زیرا باز هم یک بازی دیگر ضد افغانی از «مسکو» آغاز میگردید. در همین وقت گویا «باری سیدمحمد گلابزوی» به عبدالوکیل گفته بود که:«اگر نجیب الله، تڼی را وزیر دفاع تعیین نماید، خلقی ها بعد از برآمدن شوروی ها در دفاع کامل از دولت و حزب قرار می گیرند. در غیر آن خلقی ها ممکن علاقمندی در دفاع از حزب و دولت نشان ندهند». بعد از آن بر بنیاد همین استدلال، «شهنواز تڼی به پشتیبانی بیدریغ جنرال ورانیکوف قومندان قوای شوروی در افغانستان و رهبری شوروی بشمول گرباچوف، وزیر دفاع تعیین شد» و این زمانی ممکن گردید که «مسوولین نظامی و ملکی اتحادشوروی»؛ منجمله ورنیکوف و همچنان عوامل افغانی مسکو، آن را با نیات باطنی ضد افغانی و ظاهراَ خیرخواهانه، در برابر نجیب الله به تکرار و یکی بعد دیگر تا سرحدی مطرح نمودند که او را یا مجبور و یا معتقد به صحت اتخاذ چنین تصمیمی ساختند.

بنابرین عبدالوکیل ایفای نقش خویش را درین بازی، که از مسکو شروع شده بود، تا ختم آن ادامه داد. زیرا: نه تنها «سدورفسکی یکی از مستشارن سفارت شوروی» که «پیوسته با وزارت خارجۀ افغانستان تماس داشت»، درست در لحظاتیکه کودتا آغاز شده نیز «با حالت نهایت مضطرب نزد» او «آمد تا از وضع باخبر شود» و در نهایت به چنین نقش خود تا بعد از ناکامی کودتا ادامه داد. به همین ملحوظ بود که: «بعضی از رفقای شوروی بشمول پاستاخوف سفیر آن کشور» بی پرده و با احساس خودی، مکنونات درونی شان را بطور «جانبدارانه در ارتباط با کودتاچیان» با وی در میان میگذاشتند، بدون آنکه مقام او را بحیث وزیر خارجۀ دولت جمهوری افغانستان و عضو بیروی سیاسی ح. د. خ. ا در نظر بگیرند.

واقعیت های افشا شده طی مدت زمان بعد از ناکامی کودتای مذکور (حوت 1368 ـ میزان 1396)، تا جائیکه این قلم به مطالعۀ آن دست یافته و مورد تدقیق قرار گرفته اند، مؤید آن اند که تلاش های مرتبط به پلینوم ماه میزان 1367 جهت برکناری دوکتور نجیب الله و تعیین میر صاحب کاروال و بعد از آن داکتر صالح محمد زیری بحیث منشی عمومی کمیته مرکزی ح. د. خ. ا، توأم با پلان پیش کشیدن دوکتور محمد حسن شرق بحیث رئیس جمهور در نزدیکی با احمد شاه مسعود، کودتای شهنواز تڼی و سرانجام بغاوت شمال و عملیات سقوط نظام جمهوری در 26 حمل 1371، همه تداوم تعمیل سناریوی واحدی اند که ستراتیژیست های «کرملین» آن را نوشته و ساختارهای دپلوماتیک و استخباراتی اتحادشوروی در مقاطع مختلف زمانی و با استفاده از شرکای مختلف خارجی و عاملین افغانی جهت تعمیل آن، از «همدلی» با ایالات متحدۀ آغاز، بعد ها و به تدریج، توأم با انکشاف اوضاع در خود اتحادشوروی و ازدیاد اثرات این «همدلی» بر رهبری شوروی(نخست گرباوچوف و بعد یلتسین)، زمینه های اشتراک پاکستان و عربستان سعودی در تعمیل این سناریو را فراهم و بدین ملحوظ عمال افغانی مسکو نیز درین استقامت بکار گرفته شدند.

بادرنظرداشت اصل فوق در تحریک، سازماندهی و اقدام به کودتای 16 حوت 1368، مسایل «اختلافات جناحی» حزب دموکراتیک خلق افغانستان و محرکین رنگارنگ خلقی ـ پرچمی آن، افزار مورد استفادۀ سازمانهای استخباراتی خارجی بودند. در قسمت بعدی، جزئیات مربوط به این حقیقت را تصریح خواهیم کرد که چگونه و قدم به قدم دستگاه استخباراتی اتحادشوروی و آی. اس. آی پاکستان در تحریک و سازماندهی کودتای متذکره باهم همکاری و عمل نمودند.

ادامه دارد

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد