دوکتور نوراحمد خالدی

هویت شخصی و هویت ملی

·شنبه, فوریه 24, 2018

انسانها باتوجه به هویت نفوسی (دموگرافیکی) آنها باهمدیگر گروهبندی شده و یا از همدیگرجدا میشوند. اگر ما از کوچکترین واحد که فرد است آغاز و به بزرگترین واحد که انسان یا بشراست ختم کنیم، همانطوریکه محترم سیف فاضل نیزمعتقد اند، یک انسان دارای هویت فردی یا شخصی (احمد/ناهید/...)، هویت جنسی (مرد/زن) هویت فامیلی یا خانواده گی (شریفی/ امیری/...)، هویت دینی (مسلمان/هندو/عیسوی/...)، هویت مذهبی (سنی/شیعه/...)، هویت محلی (دهمزنگی/شهرنوی...)، هویت شهری (چاریکاری/قندهاری/هراتی...)، هویت سمتی (قطغنی/پکتیاوال)، هویت قــومـی ( پشتون/تاجیک/هزاره/ازبک/...)، هویت مــلــــــی (افغان/جرمن/روس/...) ، هویت قاره ئی (اروپایی/افریقایی/...)، هویت جیوپولیتیکی (شرقی/غربی/...)، هویت نژادی (ســفـید/سیاه/زرد/...) و هویت طبیعی (انسان) میباشد.

در حالیکه هویت قــومـی ( پشتون/تاجیک/هزاره/ازبک/...) مبنای خونشریکی دارد، مبنای هویت مــلــــــی (افغان/جرمن/روس/...) را تعلق داشتن یک فرد یا تابعیت او به یک واحد جغرافیای سیاسی یا مملکت میباشد.

در دنیای امروز تمام کشورهای جهان از "اقوام" و گروه های مختلف انسانی تشکیل شده اند. در یکتعداد این کشور ها کشور خود را به نام "یکی" از اقوام خود، معمولا بزرگترین قوم مسما ساخته اند مانند تاجکستان ، ازبکستان، روسیه، جرمنی، فرانسه، ترکیه و غیره.

در افغانستان باآنکه نام کشور از نظر ممالک همسایه و دور و نزدیک ریشهٔ قومی ندارد و مردم این کشورها (فارسها، اعراب، هندیها، ترکها) بودند که تمام باشنده گان این سرزمین را، در سه صد سال اخیر بدون تفکیک قومی آنها، "افغان" خطاب میکردند، اسم "افغانستان" به تدریج نظر به کاربرد روز افزون آن توسط خارجیها (بخصوص فارسها ، هندیها، انگلیسها، روسها، ترکها) بالای این مملکت عام شد. به کرونولوجی آتی توجه کنید:

. درسال ۱۷۸۲م در زمان سلطنت تیمورشاه جورج فورستر حین عبور از افغانستان از کشور و ملت افغانستان نام میبرد، (جورج فورستر، مسافرت از بنگال به انگلستان از طریق شمال هندوستان، افغانستان، فارس و روسیه، چاپ لندن، ۱۷۸۹م)؛

. در سال ۱۷۸۹م حاجی ابراهیم وزیر اعظم دولت قاجار در مکتوب رسمی از کشور افغانستان نام میبرد (صدیق فرهنگ، افغانستان در پنج قرن اخیر)؛

. در سال ۱۷۸۹م وفادار خان وزیر اعظم شاه زمان در مکتوب رسمی به پاسخ وزیر اعظم قاجار از کشور افغانستان نام میبرد (صدیق فرهنگ، افغانستان در پنج قرن اخیر)؛

. در سال ۱۸۸۰م در معاهده دولت قاجار با انگلیسها از دولت افغانستان نام میبرد (محمود محمود، تاریخ روابط انگلیس با ایران در قرن نزدهم)؛

. در سال ۱۸۰۹م الفونستون از کشور افغانستان نام میبرد (مونتستوارت الفونستون، گزارش سلطنت کابل و قلمروهای تابعهء آن در فارس، کشمیر و تاتاری، چاپ لندن ۱۸۴۲م)؛

. درسال ۱۸۳۷م شاه قاجاری حین بازگشت بعد از شکست محاصره هرات در منشور خود از افغانستان نام میگیرد، (محمود محمود، تاریخ روابط انگلیس با ایران در قرن نزدهم)؛

. در سال ۱۸۳۸م وایسرای هند برطانوی قبل از شروع جنگ اول افغان و انگلیس از کشور و دولت افغانستان نام میبرد. (صدیق فرهنگ، افغانستان در پنج قرن اخیر)؛ و بالاخره

. در نقشه های جغرافیای سیاسی زمان ترکیه عثمانی که در موزیم استانبول محفوظ است نام کشور امپراطوری ابدالی افغانستان نوشته شده است .

اما در داخل افغانستان اقوام غیر پشتون به یک فرد پشتون "افغان" و به وطن او (جنوب کابل تا دریای سند) "افغانستان" میگفتند که مثالهای این نوع برداشت در کتابهای تاریخچهٔ هرات سیف هروی و بابرنامهٔ ظهیرالدین بابر که آن را واقعات بابری و توزک بابری نیز خوانده‌اند، ( حوادث سال‌های ۸۹۹ تا ۹۳۶ق) منعکس شده است. حتی درباریان کابل تا زمان امیرحبیب الله خان اززبان پشتو به عنوان زبان افغانی یاد میکردند. باآنکه پشتونها معمولا قوم خودرا پشتانه/پختانه و زبان خودرا پشتو/پختو میگویند اما نظر به عمومیت کلمه افغان از این کلمه نیز در معرفی خود استفاده کرده اند که در اشعار خوشحال خان و رحمان بابا منعکس است.

از سیف فاضل در فیسبوک نقل قول شده که: " اطلاق و استفاده از(ی نسبتی) با کلمۀ افغان دارای معنی و تابع دستور زبان است مانند افغانی یعنی آن شی یا چیزیکه به افغان نسبت داشته باشد. اما نسبت دادن اشخاص به کلمۀ افغان، نادرست است چون لغت افغان اسم خاص و صفت فاعلی دارد. از پیوند (ی نسبتی) با کلمۀ افغانستان، لغت افغانستانی بدست میآید که آنهم به معنای چیزی است که به افغانستان نسبت دارد. از آنجائیکه (افغان + ستان) به معنای سرزمین افغانان است، نسبت دادن شخص سوم به کشور افغانان، مهاجرمعنا می پذیرد یا میدهد. به عبارت ساده تر با این تعریف افغانستانی کسی است که از بیرون نسبتی با سرزمین افغانان داشته باشد. یعنی، این سرزمین اصلاً از افغانان است اما من افغانستانی ام، چون افغان نیستم، ناچاربه نسبت داشتن به این مردم و کشورشان، اعتراف و اکتفا میکنم."

هویت قومی و هویت ملی مردم افغانستان در مادۀ چهارم قانون اساسی نافذهٔ سال ۲۰۰۳م چنین تعریف شده است: "حاکميت ملي در افغانستان به ملت تعلق دارد که بطور مستقيم يا وتوسط نمايندگان خود آن را اعمـا ل مي کند. ملت افغانستان عبارت است از تمام افرادي که تابعيت افغانستان را دارا باشند. ملت افغانستان متشکل از اقوام پشتون، تاجک،‌ هزاره، ازبک، ترکمن،‌ بلوچ،‌ پــــشه يي، نـورستاني، ايماق، عرب، قرغيز، قزلباش، گوجر، بـراهـــوي وسايـر اقـوام مي باشد. برهر فرد از افراد ملت افغانستان کلمه افغان اطلاق مي شود.“

بنابرآن طوریکه میبینیم هویت قومی اشخاص در قانون اساسی محفوظ است و هویت ملی افغان بودن داشتن تابعیت افغانستان است نه کدام عنصر قومی. بر این اساس تازمانیکه اسم این سرزمین افغانستان است ناگزیر مردم آن افغان هستند و هرگونه تلاش برای نادیده گرفتن قانون اساسی در این مورد عبث و بیهوده بوده بجز از ایجاد بحران بی لزوم، گذاشتن لکه های بی اعتمادی و تنفر هیچ نتیجهٔ در بر ندارد.

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد