F
F
دوکتور نوراحمد خالدی
F
به مناسبت نودونهمین سالگرد استقلال افغانستان
F
F
شاه امان الله خان بتاریخ ۱۸ اگست ۱۹۱۹ میلادی استقلال افغانستان را رسمآ اعلام نموده و این روز را که مطابق به ۲۸ اسد است روز رخصتی عمومی اعلان کرد.
اینکه افغانستان هرگز مستعمره بوده یا نبوده موضوعی است جدا که بعدآ به آن میپردازم.
اما در هر حالتی ۱۸ اگست که مطابق به ۲۸ اسد میگردد روز ملی افغانستان است. در حقیقت پیروزی ملت افغانستان در دفاع پیهم از استقلال آن طئ جنگهای اول، دوم و سوم افغان و انگلیس در مقابل استعمار گران انگلستان در طول هشتادو یک سال است که از سال 1838م شروع و در سال 1919م پایان می یابد.
در حقیقت ۲۸ اسد روز خلاصی ملت افغانستان از شر استعمار گران برطانوی است.
هر کشوری به یک روز ملی نیاز دارد تا مردم در آن روز دور هم جمع شده از پیروزیهای خود جشن بگیرند، از ناکامیهای خود بیاموزند و امکانات خودرا در برابر مشکلات و آزمونهای که در مقابل قرار دارد ارزیابی نمایند.
در آسترالیا 26 جنوری هر سال به عنوان روز ملی جشن گرفته میشود، روزیکه در سال 1788م یازده کشتی پر از محکومین انگلیسی تحت قوماندانی کپتان آرتور فیلیپ به سدنی کوف مواصلت کرده بیرق انگلستان را در این سرزمین بلند می کنند.
برای امریکاییان 4 جولای روز ملی شان است. روزیکه در سال 1776م کانگرس امریکا اعلامیهء استقلال امریکا را تصویب میکند.
مردم روسیه روز نهم مئ را هرسال به عنوان روز پیروزی بر آلمان نازی جشن میگیرند.
در حقیقت هر کشوری به یک روز ملی نیاز دارد که ممثل وحدت ملت آن است.
برای مردم افغانستان که در جنگهای اول، دوم و سوم افغان و انگلیس جوانان بیشماری از تمام اقوام و اقشار آن در دفاع از وطن مشترک شهید شده اند روز 18 آگست به مثابه روز پیروزی استقلال طلبی و شکست استعمارگری است.
در این روز بالاخره بزرگترین قدرت استعماری جهان قبول کرد که ملت افغان را نمیتوان مانند دگران مستعمره ساخت!
28 اسد سمبول ناسیونالیزم یک قوم نیست، سمبول پیروزی یک ملت است، در دفاع از وطن مشترک.
تجلیل از استقلال افغانستان، تجلیل از روز ملی افغانستان در حقیقت دفاع از تاریخ و هویت ملی ملت افغان است که امروز مورد یورش اجنبیان قرار دارد.
جا دارد در این روز ملی در کنار شهدای راه استقلال از تمام شهدای مردم افغانستان، بدون توجه به عقاید سیاسی، مذهبی و تنظیمی، چه سرباز و پولیس، مجاهد و بیگناهانیکه ایکه تصادفآ شهید شده اند یاد کنیم.
یاد آوری از این شهدا در یک روز ملی حق ایست که این گلگون کفنان بر مادارند. در این باره از مردم آسترالیا بیاموزیم که چگونه شهدای خود را با احترام یاد میکنند. درست سر ساعت 6 شام هر روز در هزاران کلوپ اجتماعی و تفریحی آر آس ال RSL در سراسر آسترالیا برای یک دقیقه حاظرین به پا می ایستند و به سرود یادبود شهدا گوش فرا میدهند:
جنگ سوم افغان و انگلیس که از دوم مئ تا دوم جون سال 1919م دوام کرد، با امضای توافقتنامهء آتش بس به تاریخ هشتم اگست سال 1919 در راولپندی، رسمآ به پایان میرسد.
سر هملتن گرانت رییس هیات انگلیسی که وزیر خارجه حکومت هند برطانوی نیز بود طئ مکتوبی عنوانی علی احمد خان وزیر داخله و رییس هیات افغانی تآیید میکند که حکومت انگلستان استقلال افغانستان را در امور داخلی و خارجی برسمیت میشناسد. او هم چنان در این نامه تآکید میکند که "با این جنگ و این موافقتنامه، تمامی معاهدات قبلی میان دوجانب فسخ شده محسوب میگردند".
به این اساس امان الله خان وعده ایرا که حین تاجگذاری خود در ۳ مارچ ۱۹۱۹ به مردم افغانستان داده بود جامهء عمل میپوشاند. امان اله خان گفته بود:
"به آن شرط این تاج و تخت را میپذیرم که شما با اندیشه ها و افکار من همکاری کنید. حکومت افغانستان باید از نگاه داخلی و خارجی کاملاً مستقل و آزاد باشد."
مردم افغانستان همه ساله از ۲۸ اسد به عنوان روز استقلال کشور تجلیل نموده و معمولا مراسم جشن را در ماه سنبله پرپا میکنند.
با آنکه موضوع استقلال افغانستان و جنگ سوم افغان-انگلیس از سوی بریتانیا کم اهمیت و خیلی کوچک جلوه داده شد، باوجود آن این جنگ از جمله جنگهای بزرگ به شمار میرود که دران بیش از ۱۶ میلیون پاوند خسارات مالی به هند برطانوی وارد شد و حدوداً ۲۰۰۰ افراد نظامی آنها نیز درین جنگ هلاک شدند.
تعدادی در مورد تاریخ استقلال افغانستان فتنه انگیزی کرده و با بیشرمی میکوشند در مورد ابهام ایجاد کرده جوانان کشور را فریب دهند. حقیقت آن است که معاهده راولپندی و ضمایم آن بتاریخ ۸ آگست سال ۱۹۱۹م استقلال افغانستان را تایید کرد که ۱۶ اسد ۱۲۹۸ هجری شمسی میشود به برش زیرین از روزنامه آنروز لندن توجه کنید. و متعاقب آن امان اله خان 12 روز بعد ۲۸ اسد ۱۲۹۸ را روز رسمی استقلال و رخصتی عمومی اعلان کرد
در تمام معاهده راولپندی کلمه استقلال نیست. استقلال در مکتوب رسمی سرهملتن گرانت رییس هیات انگلیسی و وزیر خارجه هند برتانوی عنوانی علی احمد خان رییس هیات افغانی تایید شده که به حیث ضمیمه رسمی معاهده 8 آگست سال 1919 راولپندی است. معاهده سال 1921 کابل معاهده دوستی بوده معاهده راولپندی وضمایم آن را تکرار و تایید میکند
تاریخ ۸ آگست سال ۱۹۱۹م که ۱۶ اسد ۱۲۹۸ هجری شمسی میشود روز برسمیت شناختن استقلال توسط انگلستان است،. تایید پیمان صلح راولپندی از جانب امانالله خان ۲۸ اسد ۱۲۹۸ بوده و تصدیق استقلال است. من با کسانی مانند حبیبالله رفیع و فاروق انصاری که میگویند چون امانالله خان این پیمان را در ۱۹ آگوست ۱۹۱۹ برابر با ۲۸ اسد ۱۲۹۸ تایید کرد به دلیل این که برای نخستین بار نماینده انگلیس در سند پیوست این پیمان، استقلال افغانستان را پذیرفته بود، اهمیت داشته موافق هستم.. به همین استدلال مبنای انتخاب ۲۸ اسد به عنوان روز استقلال تاریخ درست است. بیانات قبل از آگست امان اله خان در حوت و حمل قبل از تصدیق استقلال توسط انگلستان بوده و منطقا مبدآ استقلال شده نمیتوانند. این بیانات تبلیغات برای احراز استقلال بودند.
سوالی که نزد بسیاریها مطرح است و بخصوص در سالهای اخیر مورد مباحثه زیاد قرار دارد این است که آیا افغانستان هرگز مستعمره بوده است یا خیر؟ حتی شخصیتهایی در سطح جواهر لعل نهرو در آنزمان تعجب کرده بود که چرا افغانستان بالای هند برطانوی حمله کرده بود (نهرو، نگاهی بتاریخ جهان).
وقتی در سال 1919 امان اله خان به پادشاهی رسید دولت هند برتانوی حتی سفارت در کابل نداشت صرف یکنفر بنام حافظ سیف اله تحت عنوان "واقعه نگار" حافظ منافع انگلستان در کابل بود و او هم در حالت نظر بند بسر میبرد. در حالیکه شخصی بنام سردار عبدالرحمان در مقام رسمی سفیر افغانستان در دهلی ایفای وظیفه میکرد.
افغانستان چگونه مستعمرهء بود که استعمار گران در این کشور نه نمایندهء داشتند و نه سربازی و نه کدام اداره چی؟ در حالیکه در هندوستان مامور مالیه، مدیر گمرک، قومندان امنیه و حتی مامور پوسته خانه همه انگلیس بودند!
پاسخ به این سوال را در شرایط ختم جنگ دوم افغان و انگلیس باید جستجو کرد.
بیاد بیاوریم که در سپتمبر سال 1878م امیر شیرعلی خان، به پیروی از امیر دوست محمد خان ( 1843م)، بازهم از قبولی سفیر انگلستان بدربار کابل اجتناب میکند. با وجود آن لارد لایتن وایسرای هند برطانوی بدون موافقهء امیر به اعزام سفیر خود به کابل اقدام میکند. مآمورین سرحدی افغان در شرق درهء خیبر از ورود نیول چمبرلن Neville Bowles Chamberlain که، بعدها صدراعظم بریتانیای کبیر شد، به عنوان نمایندهء اعزامی دولت انگلستان به خاک افغانستان جلوگیری میکنند. در مقابل لارد لیتن وایسرای هند برطانوی میخواهد بزور سفیر خودرا در کابل نصب کرده افغانستان را به یک مستعمرهء تمام عیارمبدل نماید. برای این منظور قوای برطانوی از سه محاذ مشرقی، جنوبی و قندهار در سال 1878 بالای افغانستان حمله نموده و کابل را در محاصره میگیرند. امیر شیرعلی خان برای جلب حمایت روسها به بخارا میرود اما مآیوسانه به مزارشریف برگشته در همانجا وفات میکند وپسرش محمد یعقَوب خان در کابل جانشین او میگردد.
انگلیسها به خونخواهی نابودی کامل اردوی انگلستان در جنگ اول افغان و انگلیس که در سال 1842م درمنطقهء گندمک بین کابل و جلال آباد واقع شده بود، در همان محل خیمه زده و معاهدهء گندمک را در28 مئ 1879 بالای امیرمحمد یعقوب خان تحمیل کردند.
معاهدهء گندمک دو شرط اساسی داشت:
۱ دولت افغانستان سفیر دولت هند برطانوی را که اروپایی نژاد خواهد بود در کابل قبول کند؛ و
۲ دولت افغانستان روابط خودرا با کشور های خارجی به مشوره سفیر انگلیسی اجرآ نماید و در بدل آن دولت هند برطانوی سالانه یک سبسدی به افغانستان میپردازد.
سر لویی کیوناری که معاهده گندمک را با امیر امضا کرده بود با حمایت قوای انگلیسی به حیث سفیر بریتانیا وارد کابل میشود. طئ دو ماه اقامت خود در کابل، کیوناری به وضاحت نشان داد که نقش او نه تنها مشوره دادن در امور خارجی بوده بلکه در عمل به مثابه زمامدار اصلی فعالیت خواهد کرد. به این ترتیب شرایط تبدیل کشور به یک مستعمره مستقیم بریتانیا فراهم شده بود.
اما مردم افغانستان خیالات دیگری داشته دست به قیام زدند و با تار و مار کردن قوای انگلیسی مقیم کابل و کشتن سر لوئی کیوناری، دو ماه بعد از آمدن او، پاسخ لازم را به بریتانیا دادند. خارجیها نمیتوانند بالای مردم افغانستان مستقیما حکومت کنند!
متعاقبا قوای انگلیسی وارد کابل شده به تنبیه مردم شهر میپردازند. امیرمحمد یعقوب خان از سلطنت دست شسته و انگلیسها اورا به هندوستان تبعید میکنند. اغتشاش و نا آرامی ادامه می یابد و در این گیرو دار سر کلاوه از دست انگلیسها گم میشود.
تا آنکه عبدالرحمان خان برادر زاده امیر شیرعلی خان از بخارا بکابل آمده در جولای سال 1880م به حیث امیر زمام امور کشور را بدست میگیرد. در مقایسه با شرایط هرج و مرج و اغتشاش در سرحدات شمال غرب هند برطانوی انگلیسها ناگذیر امارت امیر عبدالرحمان خان را ترجیح داده از تاکید به داشتن سفیر در کابل صرف نظر میکنند اما به پرداخت سبسدی سالانه برای ۳۹ سال آینده تا معاهده راولپندی ادامه میدهد.
در زمان امیر عبدالرحمان خان و متعاقب او امیر حبیب اله خان انگلیسها در تعیین خطوط سرحدی افغانستان با همسایگان به حکمیت میپردازند اما در ادارهء امور داخلی کشور نقشی ندارند.
با این سابقه میتوان به وظاحت گفت که افغانستان هرگز مستعمره به تعریف کلاسیک آن نبوده است.
از چه زمانی و چگونه ما با اختاپوس استعمار انگلیسی روبرو شده ایم؟
کمپنی هند شرقی در 1612م بعد از شکست دادن پرتگالیها حق انحصاری تجارت را از امپراتوری مغولی هند دریافت کرد، در 1615م در بمبئ جای پآ باز میکنند. کمپنی هند شرقی بعد از پیروزی در War of Plassey در سال 1757م کنترول کامل اداری و سیاسی ایالت بنگال را بدست گرفته مستعمره سازی هندوستان را آغاز نمود.
بنابر آن وقتی احمد شاه بابا در سال 1747م اعلان پادشاهی میکند ده سال بعد ازآن کمپنی هند شرقی در سال 1757م کنترول کامل اداری و سیاسی ایالت بنگال را بدست گرفته مستعمره سازی هندوستان را آغاز میکند.
تضعیف دولتهای گورگانی هند توسط مرهته، نادرشاه افشار و احمدشاه ابدالی نیز راه را برای استعمار هند توسط انگلیسها فراهم میکند.
قوای کمپنی هند شرقی در سال 1803م شهر دهلی اشغال میکنند و در سال 1858م حکومت انگلستان رسمآ زمام ادارهء کامل سرزمین هندوستان را با منحل کردن کمپنی هند شرقی بدست گرفت و 89 سال تا 1947م به عنوان برتش راج یا دولت مستعمرهء هند برطانوی بر هندوستان حکم راند.
در این مدت هند برتانوی ازجانب ناپلئون، امپراطوری ابدالی، روسیهء تزاری و فارس قاجاری احساس خطر کرده در مقابل افغانستان از پالیسی سه گانهء تضعیف دولت مرکزی، مستعمره سازی، و ایجاد دولت حایل در مقابل روسیهء تزاری استفاده میکند..
بر خورد اول فغانها با استعمارگران انگلیسی با آنکه بصورت غیر مستقیم صورت گرفت اما برای ملت افغانستان مرگبار بود.
در سال 1798م مردم هندوستان و مهاراجه های آن از گسترش استعمار انگلستان توسط کمپنی هند شرقی در بنگال، مدراس، میسور و بمبئ به تشویش بوده از زمانشاه پادشاه افغانستان دعوت میکنند تا برای راندن انگلیسها از هندوستان به هند لشکرکشی کند. مهارجه های هندوستان حاظر شدند روزانه یک لک روپیه مصارف اردوی زمانشاه را بپردازند. زمانشاه با قوای بزرگی به هند لشکر کشی میکند. انگلیسها دست و پاچه شده به فکر چاره می افتند و آنها مهد علیخان بهادر جنگ را با اعتبارات زیاد به دربار فتح علیشاه قاجار به ایران اعزام میکنند و از شاه قاجاری میخواهند تا بالای افغانستان لشکر کشی کند. در این زمان شاه قاجار از حکومت درانی بالای مشهد و خراسان ایران نیز ناراضی بود و در صدد بهانه میگشت. مهدعلی خان خودش مینویسد که او از شاه خواست تا شاهزاده شاه محمود برادر زمانشاه و بسر او کامران را کمک کند تا جانشین زمانشاه گردد. قوای زمانشاه در نزدیکی های دهلی رسیده بود که خبر لشکر کشی ایرانیها به قندهار به او میرسد. او ناگذیر به قندهار بر میگردد که در آنجا گرفتار و از دوچشم نا بینا شده شاه محمود به عوض او به تخت مینشیند. بدین سان با توطئهء انگلیسها و کمک ایرانیها برادر کشیها و جنگهای خانگی میان شاهزاده گان و بزرگان قومی سدوزاییها، بارکزاییها در افغانستان آغاز و دامن زده میشود و برای چهل سال تا جنگ اول افغان و انگلیس در سال 1838م در زمان پادشاهی امیر دوست محمد خان ادامه میابد.
دوران چهل ساله از مرگ تیمورشاه تا جنگ اول افغان و انگلیس، از تاریک ترَین دورانهای تاریخ معاصر افغانستان محسوب میگردد که در نتیجهء آن قلمروهای امپراطوری ابدالی مانند کشمیر، و ملتان بدست رنجیت سنگ می افتد و شاهان قاجاری حاکمیت ابدالی را بر خراسان در شمال غرب کشور ساقط میکنند. و علاوه بر آن در سال 1837م به کمک افسران روسی میکوشند شهر هرات را تسخیر کنند اما با وجود محاصرهء یکسالهء شهر هرات توسط اردوی بزرگ ایرانی موفق نشده مجبور به هزیمت میکنند.
استعمار گران انگلیسی بعد از چهل سال دسیسه، و اتحادهای نامقدس با همسایگان منجمله رنجیت سنگ در شرق، دولت قاجاری فارس در غرب، و تحریک شاهزاده گان برضد یکدیگرموفق به تضعیف دولت مقتدر ابدالی میگردند. رنجیت سنگ در طول 16سال از 1818م تا 1834م به کمک انگلیسها کشمیر، ملتان، سند را تصرف کرده در سال 1820م از دریای سند عبور میکند مناطق پشتون نشین دیره غازی خان، را تصرف میکنند تا اینکه در سال 1834م پشاور را اشغال میکنند.
در سال 1838م از امپراطوری ابدالی چهار قدرت محلی باقیمانده بود: کابل، امیر دوست محمد خان، قندهار سردار کهندل خان، هرات شهزاده کامران میزا (پسر شاه محمود) و ترکستان افغانی که از دریای آمو تا کوههای هندوکش بود بدست حکام محلی افتاده بود. به اینصورت در سال 1839م شرایط برای اشغال افغانستان توسط انگلیسها کاملآ فراهم بود.
انگلیسها به بهانهء پیشگیری از روسها، در ماه مارچ سال 1839م با قوای 21000 از محاذ کویته و قندهار بالای افغانستان حمله کرده کابل و جلال اباد را اشغال میکنند، شاه شجاع را که نزد آنها پناهنده بود به حیث شاه دست نشانده بر تخت مینشانند و مکناتن به حیث سفیر و الکساندر برنس را به عنوان قوماندان قوا در کابل نصب میکنند.
امیر دوست محمد خان به بخارا فرار میکند. در سال 1840م قوه جمع کرده دوباره بارلای کابل حمله میکند اما شکست خوده کرفتار میشود و انگلیسها اورا زندانی به کلکته اعزام میدارند.
محمد اکبرخان پسر امیر دوست محمد خان از بامیان به مقاومت میپردازد، در دوم نوامبر سال 1842 کپتان الکساندر برنس در کابل کشته میشود و وزیر محمد اکبر خان مکناتن را در کابل به قتل میرساند.
قوای تنبیهی انگلیسی به قیادت جنرال ویلیام الفونستون دوباره کابل را اشغال میکنند. در جنوری سال 1842م شاه شجاع تصمیم میگیرد بهتر است برای رضایت خاطر مردم قوای انگلیسی افغانستان را ترک گویند. قوای 16000 جنرال الفونستون نفری که 700 نفر افسر انگلیسی الاصل آنها را اداره میکرد شروع به عقب نشینی بسوی جلال آباد میکنند که در منطقهء گندمک از طرف افغانها طرف حمله قرار گرفته همه به استثنی محدود زندانی کشته میشوند و تنها شخصی بنام داکتر برایدن خودرا به جلال اباد رسانیده خبر نابودی قوای انگلیسی را به قوای انگلیسی مستقر در آنجا میرساند.
در کتاب ثات کو در بارهء جنگ اول افغان و انگلیس میخوانیم که: افغانها اختلافات قومی و زبانی خودرا یکطرف گذاشته و برای اخراج انگلیسها از پایتخت خود متحد شدند".
در کابل شاه شجاع کشته میشود و انگلیسها ناگذیر امیردوست محمد خان را از اسارت ازاد کرده او دوباره به امارت افغانستان میرسد.
امیردوست محمد خان بعد از وفات سردار کهندل خان، قندهار را تابع مرکز میکند و ترکستان افغانی را در سالهای1850م تا 1855 دوباره به دولت مرکزی متحد ساخت، متعاقبآ در سال 1861م بالای هرات لشکر کشیده بعد ازده ماه محاصره شهر را تسلیم میشود و به اینصورت اتحاد تمام سرزمینهای فعلی افغانستان بار دیکر تآمین میشود.
طوریکه میبینیم مردم افغانستان، اعم از تمام اقوام و اقشار نفوس، با دفاع قهرمانانه از وطن مشترک شان در جنگهای اول، دوم و سوم افغان و انگلیس پوزهء استعمارکران را بخاک مالیده در عمل ثابت کردند که ملت افغان را نمیتوان مانند دگران مستعمره ساخت!
بیست و هشتم اسد سمبول پیروزی یک ملت است، در دفاع از وطن مشترک شان. دفاع جانانه از استقلال در مقابل استعمار است. استقلال ایکه 308 سال قبل با طرد اشغالگران صفوی بدست میرویس حان هوتک و تشکیل دولت هوتکی بدست آمده بود.
تجلیل از استقلال افغانستان، تجلیل از روز ملی افغانستان تجلیل در حقیقت دفاع از تاریخ و هویت ملی ملت افغان است.
در سالهای 1709م که میرویس خان موفقانه برضد صفویها در قندهار قیام کرد، 1717م که اسداله خان ابدالی (پسر عبداله خان) در هرات به استیلای صفویها خاتمه بخشید و درسال 1747م زمانیکه احمد شاه ابدالی کشور و دولت مستقل را در این سرزمین اعلان کرد هنوز استعمار انگلیس در هندوستان شکل نگرفته بود. کمپنی هند شرقی حتی بنگال را در اختیار نداشت.
دوران معاصر تاریخ افغانستان 308 سال قبل توسط میرویس خان با وحدت سیاسی کشور در یک دولت مستقل بومی Indigenous باهویت اسلام حنفی و فرهنگ افغانی آغاز گردیده توسط احمدشاه ابدالی در سال 1747م تکمیل میگردد.
این دولت زمانی از بحیره کسپین در شمال ایران امروزی تا دهلی و از دریای آمو تا بحیره عرب در سواحل پاکستان امروزی قلمرو داشت. این دولت تمام عناصر تعریف "دولت معاصر" را طوریکه در مورد "دولت معاصر" ایران دیدیم احتوا مینماید.
این دولت باآنکه در طول نزدیک به سه صد سال تا امروز در گیر جنگهای تدافعی متعددی با قدرت های منطقوی و قدرتهای استعماری، از جمله مرهته، خالصه، هند برطانوی، روسیهء تزاری و ایران افشاری و قاجاری برای دفاع از قلمرو خود و دفاع از استقلال خود قرار داشته و سرحدات آن کوچک و کوچکتر شده است، هنوزهم به عنوان یک دولت مستقل ادامه دارد.
از قضای روزگار، در حالیکه "ایران معاصر" با ایجاد دولت صفوی آغاز میگردد، ایجاد دولت "افغانستان معاصر" با زوال دولت صفوی وبنیان گذاری دولت هوتکیها توسط میرویس خان آغاز میگردد. بیجهت نیست که تاریخ پر افتخار افغانستان مورد یورش بی امان ناسیونالیستان ایرانی و ایران پرستان وطنی قرار دارد.
در سالهای اخیر کوششهای زیادی صورت گرفته تا هویت ملی مردم افعانستان را کمرنگ کرده این ملت را بی هویت سازند. تاریخ این کشور را مورد سوال برده اند، اسم این کشور را مورد سوال برده اند، موجودیت ملت افغان را مورد سوال برده اند. این کوشش ها با ترویج طرز دید ناسیونالیزم ایرانی از تاریخ منطقه صورت میگیرد.
مبارزهء پیهم با تفسیر تاریخ افغانستان از دید ناسیونالیزم ایرانی وظیفهء هر وطنپرست افغان است.
(پایان)
مآخذ:
۱ سقوط سلسلهء صفوی و اشغال ایران از جانب افغانها، تآلیف لارنس لاکهارت، چاپ کمبرج1958، ص 87.
۲ سر جان ملکم، تاریخ ایران لندن، 1815م، جلد اول ص 606.
۳ انقلاب در ایران، تآلیف جوناس هانوی، لندن. 1753.
۴ میر محمد صدیق فرهنگ، افغانستان در پنج قرن اخیر، ۱۳۸۵ هجری شمسی، عرفان، تهران.
۵ جواهر لعل نهرو، نگاهی بتاریخ جهان.
۶ محمود محمود، تاریخ روابط سیاسی انگلیس و ایران در قرن نزدهم جاپ تهران.