F

محمد ولی

F

مسعود شناسی ومکتب خانه مسعود

F
حقیقت یا جعل در حقیقت ؟

F

مکتب یا سیستم فکری که به یک شخص یا گروهی از همفکران تعلق داشته باشد با اضافت (ایسم ) نامگذاری میشود مانند ماکیاولیسم، مائو ئیسم ، مارکسیسم - لنینیسم، نازیسم ودهها (ایسم) دیگر وان مجموعه ای از اندیشه ها،تعالیم ونظریات فلسفی،سیاسی، اقتصادی، فرهنگی واجتماعی شامل شناخت جهان وپدیده های ان بوده شکل گیری وتکامل بعدی جوامع بشری تارسیدن به مراحل پیشرفته ومدرن تشکیل دولت هارا احتوا میکند.
مکتب دارای منظومه ی فکری مدون ناشی از اندیشه های موجدش بوده انواع رژیمهای سیاسی،اندیشه های فلسفی واقتصادی را برای بیان هویت وماهیت سیستم نظریاتی اش مشخص میسازد. هر مکتب فکری برابر با تفکر واندیشه مربوطه ، روابط قدرت،تشکیل حکومت، طرز تعمیل حاکمیت،سیر انکشاف وتطورات بعدی سیاسی،اجتماعی را بادرنظرداشت ساختار اتنیکی وامتزاج ان با ریشه های قدرت وحاکمیت تعریف مینماید.
تکامل بعدی این اندیشه ها بیشتر مربوط به پیروان مکتب بوده ،ارائه لکچرها،نشر مقالات،کتب ورساله ها ی تحقیقی غرض چگونگی تطبیق نظریات ومفاهیم در همخوانی ان را شرایط جامعه وطرز بعمل دراوردن ان اندیشه هارا تصریح میدارد. بنیانگذاران مکاتب فکری ادمهای کم سواد وعادی نه بلکه نوابغ ،فیلسوفان ودانشمندانی اند که  طی قرنها نظریات شان جز دانش بشری بوده در کتاب خانه ها بحیث ماخذ می ماند ودر موسسات تحصیلات عالی به تدریس گرفته میشوند .

واما در مورد مسعود شناسی ومکتب مسعود :
احمد شاه مسعود دارای تحصیلات عالی نبود، دانش اکادمیک نداشت ودر حوزه های ذکر شده در بالا نه اثری دارد ونه توان علمی تدوین کدام برنامه را داشت. اوظاهرآ خودش را پیرو اسلام تلقی نموده میخواست با استفاده از عقاید سچه قومش خط معنوی حفظ تشکل سیاسی اش بنام شورای نظار رادر داخل جمعیت اسلامی امتداددهد، تحکیم بخشد ومافوق ان قرار دهد.
درمورد خط فکری به ظاهر اسلامی اش کدا م تز جدیدی که بتواند درکنار نظریات تیوریسن های جهان اسلام مکمل کننده اندیشه های سیاسی اسلامی باشد ارائه نکرده است. ازین جهت در مکتب فکری اخوانی گری تزس تازه ای بنام مسعود ثبت نه شده وجا ندارد ونیزدر بیان هم پیوندی مفاهیم وارزشهای اقتصادی ، فلسفی، سیاسی وفرهنگی متکی بر موازین فکری آغای مسعود چیزی وجود نداشته ،اثری از خامه اش تراوش نکرده ومنظومه فکری جدااز دیگران نداشته است تا پیروانش با یک قرائت مکتبی معین به تفسیر وتشریح ان ، مکتب خانه ای بسازند وبه نام مسعود شناسی یا (مسعودیسم) مقالات رساله ها وکتب بنگارند( خداکند مانند سائر جعلیات نسبت داده شده به مسعود اقدام به تدوین وطبع کدام اثر بنام وی نه نمایند) .
منظومه فکری شخصیتهای بزرگ ومتفکر شامل پیچیدگی های بوده است که پیروان ودانشمندان بعدی به تحلیل وتوسیع ان غوامض پرداخته اند.ایا مسعود ، صاحب چنین اندیشه ای مدون بوده که برای شرح وبسط ان مکتب خانه ای ایجاد شود ودم ودستگاه تبلیغ پراگنی فعال نگهداشته شود ؟
یکی از معضلات عام دامنگیر همه تنظیمهای جهادی نبود یک هسته فکری ونظام معرفتی در جریان جنگها بود تاجهاد را به استقامت اصلی اسلامی مسیر میداد. فقدان تیوریسن ها و نظریه پردازان در امر جهاد که بر علاوه جنگ،خرد ورزی وصلاحیت سیاسی دولت داری را میان یک گروه معین رهبری کننده جهاد تعمیم میداد باعث شد تا باورود انها به شهرها منجمله شهر کابل از چهره های دست اول تا فرد عادی کلشنکوف بردار در ورای اصول اسلامی واخلاقی حرکت کنند. انها به غصب جایدادهای منقول وغیر منقول شخصی ودولتی،اموال دولت ومردم غنیمت گو یان مصروف شدند وحتی به ناموس مردم هم ترحم نکردند که به گفته آغای مجددی شش صد زن تنها از شهر کابل دران جریان ربوده شده وسرنوشت شان تا کنون معلوم نیست. دران جریان کسی از کسی اطاعت نمیکرد وهر که هرچه توانست دزدید وربود،حالا چگونه میگویند مکتب مسعود وراه مسعود در حالیکه مصیبت عام بی دانشی وناقابلی دامنگیر همه بود.
سابقه این بی خردی به کجا میرسید؟
طوریکه شاهد زنده ی شکل گیری اوضاع سیاسی کشور طی ۵۰ سال اخیر بوده ایم ریشه عدم خرد ورزی این گروه در دستور پذیری از بی خردان پاکستانی واجرای خط به خط دساتیر انها بدون در نظرداشت مصالح ومنافع افغانستان بوده است چنانچه این مشکل در دوران جهاد، جنگهای بین التنظیمی،سپردن کابل به طالبان وحوادث جاری هنوز هم ادامه دارد.
منطومه سیاسی دینی در افغانستان توسط تحصیلکرده های اخوانی الا زهر مصر واخوانی های پاکستان که دران دیو بندی ها نقش بلند داشتند وارد شده است، ما تاکنون کتابی،مقاله یا رساله ای از پیروان این منظومه فکری در افغانستان ندیده ایم که به مدلول ان نظام ساختاری دولت مبتنی بر دین را بعد از جهاد مشخص ساخته باشد وبنیاد های ساختاری ان نهاد را بیان کرده سیستم سیاسی ودولت داری را بر مبانی اسلامی صراحت داه باشد. چه رسدبه مسعود ومکتب خود ساخته برادرانش .
گفتند اسلام وحالا هم میگویند اسلام ، اما نمیگویند منظور از اسلام گفته شده انها چیست؟ 
مردم افغانستان طی قرون متمادی معتقد وپا بند به دین اسلام بوده وهستند اگر منظور انها دولت مبتنی بر اساسات اسلامی است پس نهادها ونماد های این دولت چگونه است ؟

حکو مت انها در پشاورزیر نظر منصبداران ای.اس.ای. ساخته شد همینکه داخل کابل شدند به جان یکدیگر افتیدند،بعد از دولت جنگ زده جهادی ونظام قرون وسطائی طالبانی وتجاوز امریکا به افغانستان همه تنظیم های جهادی وسران انها بیک قانون اساسی لیبرال که بنیاد اقتصادی کشوررا براساس بازار ازاد، اساسات سیاسی اش را بر طبق دموکراسی غرب وامور فرهنگی اش را بر مبانی تقلیدی غربی گذاشت رای دادند ودر نتیجه نظام موجود افغانستان به میان امد . ایا نظام اسلامی که اسلامیستها طی ۵۰ سال برای اوردن ان کشتند وکشته دادند وویران کردند همین است ؟ این که یک نظام ترکیبی ریاستی امریکایی ونیمه مختلط پارلمانی میباشد.
وقتی اندیشه چپ در افغانستان بسرعت میان قشر روشنفکر جامعه راه می یافت ،این اندیشه در فضای سیاسی ان زمان در عرصه بیداری مردم وداد خواهی علیه مظالم طبقاتی وملی وقت ودر عرصه بیرونی برضد پاکستان،اسرائیل، امریکا وانگلیس وارتجاع عرب میچرخید، مراجع مربوط به ان کشورها در پی ان شدند تا با استفاده از دین مقدس اسلام اندیشه مخالف چپ را در کشور نظام بندی کنند ویک گفتمان ضد چپ رادر میان روشنفکران هم از راه تبلیغ وهم از طریق زور وخشونت وتروریسم پیش کشند که مجموعه ان بنام اخوانی گری مشهور شد. این ها اسلام را هرچیز گفتند، ایدیولوژی گفتند، دین گفتند ، جهان بینی الهی نامیدند و بالاخره به پیروی از احکام مراجع دست اول ودوم این جریان فکری بخصوص از پاکستان از طریق قاضی حسین احمد مسئول منطقوی اخوانی های پاکستان،بنگلدیش،هند وافغانستان ونظریات مولانا مودودی وسائرین موئسس اخوان المسلمین در افغانستان شدند که صرفآ وظیفه شان تطبیق دساتیر گرفته شده از مراجع پاکستانی بود.نقش مسعود از لحاظ تیوریک نه پراتیک که صرفآ جنگیدن بود در تدوین وشکل گیری ونظام بندی فکری این جریان چه بوده است که در فوق نظریات دیگران قرار گرفته بحیث یک مکتب فکری تبلیغ گردد؟
مسعود ادم یک بعدی بود وان بعد جنگ وگریز،ویرانگری وقتل مانند همه قوماندانها ورهبران جهاد . او شخصبت ملی نبود زیرا شخصیت ملی ادم استخباراتی نمیباشد( مراجعه شود به کتابهای جنگ اشباح ، طلای زرد و (s) .
اومفکوره ایجاد یک حکومت تک قومی را داشت.  ۵  سال جنگ وحاکمیت تنظیمی اش روی همین محور میچرخید که با هزاره،ازبک و پشتون در جنگ سپری شد.
اگراو شخصیت ملی میبود، بحیث وزیر دفاع مملکت نمی گذاشت استادش برهان الدین ربانی بر اساس انعقاد پروتوکولها با لوی درستیز پاکستان اردوی افغانستان را منحل کند،سلاح ومهمات حربی اعم از زمینی وهوائی اش را بدشمن دیرین سال کشور یعنی پاکستان تسلیم نماید. ان مال ملت وحامی ناموس ملت بود .
مسعود درزمان جمهوری محمد داود که پاکستان یکبار دیگر علیه افغاانستان به خصومت بر خاست به پاکستان رفت،تعلیمات نظامی وچریکی را در کوههای اتک زیر نظر صاحب منصبان ای.اس.ای. فرا گرفته به افغانستان امدو جنگ را در پنجشیر راه انداخت. وزیر اعلی انوقت صوبه سرحد نصیرالله بابر با مسعود ربانی وحکمتیار ملاقات میکرد ودساتیر میداد او ضمن مصاحبه ای در مجله (نوشت) چاپ پشاور گفت:" ملاربانی تاجک هوشیار بود به ما گفت داودرا نباید انقدر تضعیف کنیم که کمونستها در پوستش درایند. اما مسعود وحکمتیار بچه ها بودند حرفهای مرا قبول کردند".
اغاز جنگ با تعلیم وتربیه وتجهیزات پاکستان واخر ان تسلیمی همه تجهیزات اردوی صد ساله کشور به پاکستان وبر اورده ساختن ارمانهای نیم قرنه پاکستان در تخریب افغانستان! ابن چه اندیشه ومکتب است وعاملین ان چگونه قهرمانان ملی اند(افتح لنا بالپاکستان واختم لنا بالپاکستان).
اطفال زمان امدن جهادی ها به شهرها وپایتخت کشور امروز به سن جوانی رسیده اند تبلیغات غلط وساخته شده در مورد جهاد وجهادی ها بخصوص دو چهره خونریز وویرانگر ( حکمتیار ومسعود) ذهن جوانان را در قضاوت ،دچار اختلال میسازد.
درمورد احمد شاه مسعود انچه دیده ایم ومیدانیم اینقدرکافیست به نسل نو گفته شود که بر خلاف شخصیت سازی جعلی پیروانش او در کشتار قسی القلب بود، راهگیر دهلیز طولانی کوهبند سالنگ بود که در چپاول اموال تجار ودولت بین شمال و کابل از همه دست بلند داشت،معادن قیمت بهای کشور را در پنجشیر وکران ومنجان قبضه کرده ذریعه باندهای قاچاقبری به پاکستان میبرد وپول انرا خود میگرفت . باشبکه های استخباراتی کی. جی بی.، ای.اس.ای.،سی.ای.ای. وایران برای گرفتن پول رابطه داشت ،از قاچاق مواد مخدر شرم نمیکرد. بنا بر افشای حقایق در کتاب( ‌ s) مسعود پول این مراجع را که ۶۰ ملیون دالر میشد در بانکهای لندن ذخیره کرده بود.
نتیجه تمام عمل واندیشه مسعود وده سال حاکمیت مطلق تنظیمی ا ش (تنظیم هم اصطلاح پاکستانی است)در کابل که او همه کاره ان بود تبلور نمود وحاصل ان ۷۰ هزار کشته،ویرانی شهر ومهاجرت ملیونها انسان شد. او صاحب کدام مفکور ،راه وروش مشخص ومتباین بادیگر قوماندانها نبود،شاگردان ودانشمندانی ازین مکتب خانه بیرون نشده تا چهره اورا غیر ازانچه بوده است تمثیل کند انهایکه ازاو پیروی میکنند اکثریت قریب به اتفاق شان ادمهای فاسد،قاچاقبر، استفاده جو وادمکش ومافیائی های هستند که باشبکه های مختلف استخبارات خارجی رابطه دارند زورگو هستند ،پیوسته تهدید به تجزیه افغانستان،تاسیس حکومت موازی،قیام مسلحانه،مانند موسس مکتب شان قطع شاهراه سالنگ و منع ورود اموال تجارتی به کابل وقطع جریان برق مینمایند که خیر وصلاح مردم ومملکت در ان دیده نمیشود. اگر فشار نظامی خارجی ها نباشد شاید اینها باربار دست به سلاح ببرند وجنگهای کوچه به کوچه ی مکتب خانه شانرا ازسرگیرند.
برادران مسعود ویک حلقه کوچک شورای نظار بسیار تلاش دارند از مسعود یک سمبول محلی بسازند تا مردمان محل بدور نامش جمع شوند. انها صحت وسقم هرچیز را در محک مسعود حقانیت میبخشند .این کیش شخصیت ریشه نمی گیرد.
گرچه از دره های پنجشیر دانشمندان،شعرا،سیاستمداران،انجنیران،صاحب منصبان قوای مسلح به رتب بلند،ممثلین رادیو وتلویزیون وسینما ودرمجموع متناسب به امکانات وقت تحصیلکردگان زیادی درجامعه مصدر خدمت شده اند ،استادان پوهنتون هابوده اند وشاگردان به جامعه تقدیم کرده اند مانند استاد غلام صفدر پنجشیری دانشمند واستاد پوهنتون کابل ،عارف وشاعر بزرگوار جناب حیدری وجودی،نویسنده ودانشمند محترم اکادمسین دستگیر پنجشیری،شاعر با استعداد بلند مرحوم قهار عاصی،مرحوم استاد محب بارش،شاعر،نویسنده واستاد فاکولته ادبیات پوهنتون کابل ودهها شخصیت عالی قدر وارجمند دیگر ودهها کادر ورزیده وبادانش درجنبش چپ افغانستان ، اما در جریان جنگهای دوامدار تحمیلی از خارج مسعود نسبت داشتن کیش شخصیت که مساوی وبالاتر از خود کسی را نمی پذیرفت در میان جنگنده های ان دوره خوب درخشید. اوکسانی راکه میتوانستند چهره های موازی باوی باشند ترور میکرد مانند ترور پهلوان احمد جان ازچهره های برجسته ان وقت. ازین سبب برای نسل جنگاور پنجشیر اوچهره جنگی ان دوره است. استخبارات فرانسه اورا شیر پنجشیر لقب داد واین یک لقب محلی بود مربوط به ان ولسوالی، شیر شمالی یا شیر افعانستان نه گفتند که وجهه منطقوی یا سراسری ملی داشته باشد.
مظالم مسعود نه تنهادرکابل بلکه درهر منطقه مفتوحه بدست قوایش جانگداز بوده است. بهار سال ۱۳۶۴ به اثر یک عملیات دره اندراب از وجود قوتهای مسعود پاک سازی شد برای سازماندهی امور سیاسی واداری در ترکیب یک هیئت در ان ولسوالی سفر داشتم،مردم محل با فحش ودشنام به ادرس انها میگفتند نیمه های شب چون داره های دزدان بر ما ریختند به هر خانه امر کردند تنور هارا اتش کنند وبرای شان نان تهیه کنند،ما زنها ودختران جوان مان را در کندوها پنهان کردیم تا از شر دست درازی انها مصئون باشند. دراخر این دره که مشرف بدره خنجان میشود پوسته افراز کرده بودند از یک دانه تخم مرغ تا گوسفند وگاو که از دره خارج میکردیم پول میگرفتند زندگی را سخت بر ما تنگ ودشوار ساخته بودند، دربنو مقر ولسوالی با معلمین مکاتب دیدیم وگفتیم مکتبها را اتش زده اند،مقر ولسوالی و کلنیک صحی را نیز سوختانده اند تا رسیدن پلانهای مرکز چگونه به فعال سازی مکاتب اغاز میکنید . معلمین گفتند باامدن انها ما کتابهای مکاتب را بداخل صندوقها گذاشته در زمین دفن کردیم انهارا بر میاریم تا ترمیم مکاتب شاگردان رادرزیر سایه درختان درس میدهیم.
معلمین قصه کردند که قوماندان شورای نطار در بنو نواسه سید حسین سقوی بود سخت ظالم بود دستگیر شدگان را بیک بند تنبان خفه میکرد ویا در عقب جیپ می بست وتا بازار ده صلاح که ۷ کیلومتر ازینجا فاصله دارد انرا کش میکرد که تا انجا دوپایش باقی مانده تنه اش پارچه پارچه میشد. اگر این مظالم ناباور کردنی را در گنجینه جنایات ضد بشری فصل نو میدانند قبول که درین عرصه مکتب خانه است درغیر ان ان نه خودرا زحمت دهند ونه دیگران را فریب.
باوجودیکه همه احزاب جهادی دم از اخوت اسلامی می زدند ولی عملآ نتوانستند براین اخوت چنگ بزنند بلکه بطرف اخوت قومی ومحلی رفتند که نتیجه اش خطرات تا سرحد تجزیه طلبی انکشاف کرده است وشورای نظاری هاعلنآ در تلویزیونها از تجزیه افغانستان حمایت میکنند. از این اخوت هر تنطیم در دفاع از بدترین ونا رواترین افراد مربوط به تنطیم وقوم وسمتش بر میخیزد واین پامال شدن عدالت است نه اخوت اسلامی وعدالت اسلامی.
مسعود یکی ازمتعصب ترین چهره های تشدید کننده اختلافات ملی وسمتی بود. بزرگترین ایده او این بود تا پنجشیر صلاحیت پادشاه سازی راداشته باشد نه قندهار این طرز تخیل بعد از تحول ۷ ثور ۱۳۵۷ مفهومش راازدست داده بود،هیچ منطقه منجمله قندهار صلاحیت تعین زعامت افغانستان را نداشت. حکومت افعانستان سرتاسری ومتعلق به همه اقوام ،ملیتها وقبایل کشور بود. این اندیشه از دو دیدگاه کاملا مردود است؛ یکی اینکه بسیار عقب مانده وکهنه گرایانه است زیرا تشکیل ومکلفیت های دولت بر بنیاد یک قوم یا یک منطقه یا مذهب حد اقل ۴۰۰ سال پیش ازامروزمردود دانسته شده مکلفیت های دولت براین بنیادها نه بلکه برمبانی محاسبات درروشنی سلسله ای ازارزشها که انرامنافع ملی میگویند معین میگردد. ثانیا کوتاهی تعقل این اندیشه دران است که یک کشور کثیر الملت را چگونه میتوان از دیدگاه تنگ محلی تحت اثر گذاری زعامت یک منطقه(دران وقت ولسوالی) دراورد؟ این نیت مسعود اگر دران وقت دردی را برمردم تحمیل میکرد حالا پندیدگی ان بیشتر از دردش شده رهروان ان به اصطلاح مکتب در برهم زدن وحدت ملی افغانها نقش بلندی بازی میکنند.
دیده میشود که یکی دونظر کوچک محل گرایانه مسعود هم ازلحاط جامعه شناسی علمی وساختار اتنیکی کشور وهم ازلحاظ عملی ناقص وبی بنیاد بوده است.
فکر میکنم بهتر است پیروان مسعود از باد کردن کاه بی دانه دست بردارند. انها حالا هم صاحب یک وزنه در حیات سیاسی واقتصادی کشور هستند، دست از سیاست منفی واضافت طلبی در سیاست بردارند ومسیر سالم سهمگیری در عمران کشور را پیش گیرند،اصل زور جایش را به عقلانیت دادنی است،دنبال استفاده جو یان وزور گویان نروند براعمال منفی شان انگشت انتقاد بگذارند تا با همه ملت مواجه نباشند وجایگاهی برای اینده در سیاست داشته باشند. از هیچ یک از رهروان این راه نه شنیدیم که ازاحمد ضیا مسعود پرسیده باشند که ۵۲ ملیون دالر را از کجا بدست اوردی وچرا انرا با سوی استفاده ازمقام دولتی به خارج میبردی ودر دبی با سرافگندگی دستگیر شدی وبرای ۴ ساعت در بازداشت بودی وبر نام تنطیمی ما لکه دیگررا درسطح جهان ثبت کردی؟ چرا ان مبلع را برای پروژه های عام المنفعه در پنجشیر که ولایت امن است بکار نیانداختی تا چند هموطن بیکار از ان لقمه نانی بدست میاورد. همچنین بر ثروتهای نامشروع سایر منسوبان وکادرهای رهبری شان.
همین احمد ضیا مسعودگفت گروپهایکه درجوزجان وفاریاب میجنگند یا جمعیتی هستند یا جنبشی وسبب ان این است که مردم خودرا دریک جریان سیاسی نمی بینند. وقتی که موجودیت خودرا دریک تشکل نه بینم مسلما تفنگ بر میگیرم وبر ضد حکومت میجنگم . اودر هنگامه سبکدوشی اش گفته بود کشوررابه جنگ داخلی میبرد یعنی اساس این مکتب بر بنیاد جنگ وتفنگ است یا من در قدرت یا جنگ با حاکمیت،ان هم جنگی که ویران میکند میسوزاند ،سرباز وصاحب منصب دولتی را که ۵۰ فیصد سهیم ان است میکشد وبه ناموس مردم هم رحم نمیکند.
معقولیت این سیاست در کجاست؟۵۰ فیصد سهیم حکومت هستیم اما اگر من باهمه بی کفایتی وسوی استفاده مقام نداشته باشم با همین ۵۰ فیصد خود هم می جنگم.
ایا حزب مربوطه اغای مسعود ازاو پرسید که با این حرفهای غیر مسئولانه وسنجیده ناشده چرا جنگ طالب وداعش را که خودرا در حاکمیت نمی بینند ومیجنگند حقانیت میبخشی. وقتی تو خودرا در حاکمیت نه بینی دست به جنگ وسلاح میبری عین عمل را طالب هم مرتکب میشود میان مقام خواهی و جنگ وخونریزی وافغان کشی مکتب مسعود وطالب وداعش چه فرقی وجوددارد ؟
هر فصل کتاب مکتب مسعود خون است وویرانی.

زیر هر ستونش را دشنه ای موشح کرد
پاره وپریشان باد این کتاب خون الود.


عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد