F

فقیرمحمد ودان

F

مؤرخ 7 سپتامبر 2018

 F

در حاشیۀ مصاحبۀ اخیر عطا محمد نور

F

عطامحمد نور رئیس اجرائیه جمعیت اسلامی و والی معزول ولایت بلخ، اخیراً با نصیراحمد فیاض ضمن مصاحبه ای که از «آریانا نیوز» پخش گردید، افزون بر تضاد گویی های وافر و ترسیم خیالات ذهنی خود مبنی بر «ریشه» داشتن «جهادی ها» و از جمله «جمعیت اسلامی» و خود در جامعه، تکنوکرات های موجود در دولت و بطور کنایه رئیس جمهور اشرف غنی را «بی ریشه»، «بیکس» و «بی پایگاه» خوانده، مدعی گردید که:«اینها خو به پای خارجی ها راه می گردند، اینها از میل تانک خارجی ها ما را اخطار میدهند» و در نهایت چنان وانمود کرد که:«مجاهدین حرف اول را دیروز هم زده، امروز هم میزند و فردا هم میزند

ادعا های فوق عطامحمد نور مؤید آن اند که او به مصداق ضرب المثل معروف مردمی ما،«آئینۀ» جمعیت اسلامی، چهره های شاخص آن و از جمله آئینۀ خود را «گُم» کرده است. زیرا او در حالی که دیگران را «بی ریشه» میخواند و واقعیت راه رفتن «به پای خارجی ها» را به رخ آنان میکشد، خود نباید فراموش میکرد: «جمعیت اسلامی» او بمثابه یک ساختار سیاسی ـ نظامی، مانند سایر تنظیم های جهادی، در «زایشگاه» همین خارجی ها زاده شده، در «گهوارۀ» و در آغوش «دایۀ» آنها رشد نموده و با پای آنان به سرزمین افغانستان انتقال و به واسطۀ آنان دو بار در قدرت تعبیه گردیده اند:

اسناد افشأ شدۀ تاریخی با وضاحت تثبیت مینماید که رهبران آن وقت اتحاد شوروی و فدراتیف روسیه (تیم گرباچوف، یلتسین و کوزیروف) با پادرمیانی «سی. آی. ای» و بعد از بدست آوردن چهار ملیارد دالر از عربستان سعودی و به تعقیب تضرع و تکدی برهان الدین ربانی از موضع رئیس هیئت فرستاده شده تنظیم های جهادی به دربار کرملین (رک: به رسالۀ «مجاهدین در مسکو: مذاکرات با روسها، که توسط فضل الرحمن فاضل خواهر زادۀ برهان الدین ربانی گزارش گردیده است)، حاضر گردیدند تا قدرت دولتی را به «حکومت انتقالی اسلامی» ساخته شده در پاکستان، در حالی انتقال دهند که ستون فقرات آن را «جمعیت اسلامی» و بخصوص «شورای نظارِ» آن بخاطری تشکیل دهد که هم برهان الدین ربانی و هم احمدشاه مسعود از قبل روابط شان را با استخبارات نظامی اتحادشوروی تامین نموده بودند. این انتقال توسط «ستون پنجم» استخبارات روسیه در داخل رهبری حزب وطن و دولت جمهوری افغانستان بعد از تحریک بغاوت شمال و کودتای نظامی علیه دوکتور نجیب الله و تخریب پروسۀ صلح ملل متحد صورت گرفت. اکنون و در همین مصاحبه نیز، عطا محمد نور توأم با کتمان  حقیقت نقش «ستون پنجم» استخبارات شوروی، آنان را افراد میخواند که گویا در نتیجۀ «رخنۀ» جمعیت اسلامی، باعث سقوط دولت جمهوری افغانستان و انتقال قدرت به «حکومت انتقالی اسلامی» گردیدند؛ در غیر آن «ده سال دیگر هم داکتر نجیب دوام میکرد»؛ او درین زمینه چنین اعتراف مینماید:«داکتر نجیب هم خو باغیرت بود، روسها رفت، محکم نشست، خو نیرو داشت؛ چهار، پنجصد هزار نیروی مجهز داشت و با مجاهدین مرد واری می جنگید تا زمانیکه از درون شان ما رخنه نمی کردیم، یک ده سال دیگر هم داکتر نجیب دوام می کرد

باوجود اعتراف صریح فوق، عطا محمد نور نمیتواند در مورد «رخنه» نمودن «جمعیت اسلامی» خویش در «درون شان»، مثال حتی یک فرد را از میان فهرست شامل: ببرک کارمل، محمود بریالی، عبدالوکیل، فرید احمد مزدک، نجم الدین کاویانی، عبدالحمید محتاط، جنرال نبی عظیمی، جنرال آصف دلاور، جنرال فتاح، جنرال سید اعظم سعید، جنرال یارمحمد، جنرال باقر فرین و غیره چهره های شاخص «ستون پنجم»، ارایه نماید که بنابر کار اختصاصی «جمعیت اسلامی» و یا بر بنیاد اعتقاد به حقانیت نظام فکری ـ سیاسی، برنامه و اهداف «جمعیت اسلامی» و در نتیجه برضد حزب خویش (حزب وطن) و دولت جمهوری افغانستان عمل نموده باشند.

چنین است حقایق تاریخی و آن «ریشه»، که بر بنیاد آن بار اول جمعیت اسلامی به روی شانه های «ستون پنجم» استخبارات شوروی، بر اریکه قدرت نشانده شدند و گویا «دیروز هم حرف اول را میزد».

در عین حال عطامحمد نور نباید فراموش میکرد که بعد از پیاده شدن «گری شرون» کارمند سی. آی. ای و تیم همکار او در پنجشیر (سپتامبر 2001)، فرود کوماندوهای امریکایی در نقاط مختلف ولایات شمال و تقسیم میلون ها دالر به افراد شاخص جمعیت اسلامی و سایر جنگ سالاران(رک: گری شرون، ماموریت سقوط: چگونه سی. آی. ای عملیات سقوط طالبان را در افغانستان رهبری کرد)، برهان الدین ربانی در حالیکه در جبل سراج به آرزو جلوس دوباره بر کرسی ریاست جمهوری افغانستان بی قرار بود و سر از پا نمی شناخت، از طریق رادیو بی. بی. سی پیوسته درخواست شدت هر چه بیشتر عملیات بم افگن های امریکایی را بر مواضع طالبان مطرح مینمود. در نتیجه این بمبارد و عملیات کومندوهای امریکایی و طی معاملات پشت دروازه های بستۀ اتاق های نمایندگان کشورهای دخیل (ازجمله: امریکا، روسیه، ایران، پاکستان و عربستان سعودی) در تعمیری هوتلی که در آن خیمه شب بازی بنام «کنفرانس بن» دایر گردیده بود، «جمعیت اسلامی» یکبار دیگر تواست بعد از سقوط طالبان، در قدرت دولتی شریک ساخته شود. چنین است «ریشۀ» که به تصور عطامحمد نور «امروز مجاهدین حرف اول را میزند.»

بادرنظرداشت چنین پیش منظرِ «دیروز» و «امروز» این «ریشه» است که عطامحمد نور حتی طی همین مصاحبۀ خود ـ که بدون طرح و ارایۀ هیچ برنامۀ مشخص سیاسی برای صلح و رشد اجتماعی ـ اقتصادی کشور، صرف بر تداوم حضور و سهم شان در قدرت دولتی تأکید مینمود ـ  پیوسته حمایت خارجی ها را تا سطحی تگدی می نمود که با صراحت آمادگی خویش و «جمعیت اسلامی» خود را جهت اقتدأ در عقب یک نفر «تکنوکراتِ» مورد حمایت  کشورهای غربی (بدون نام گرفتن و بطور یقین حنیف اتمر) ابلاغ نمود تا در سایۀ او تداوم حضور شان را در تقسیم قدرت تضمین نمایند و در نتیجه باز هم عطامحمد نور آنرا «ریشۀ» خود وانمود ساخته و ادعا نماید که «مجاهدین حرف اول را فردا هم میزنند».

بنابرین عطامحمد نور و شرکای جمعیتی او که در «زایشگاه» نظامی ـ سیاسی «خارجی ها» زاده شده، در آغوش «دایۀ» آنها پرورش نظامی ـ سیاسی یافته، با «پای» مالی، نظامی و سیاسی آنها به افغانستان وارد و به نیروی آنان به قدرت دولتی و ثروت های قارونی دست یافته و حتی در همین مصاحبۀ خود نیز توأم با تگدی و تضرع میخواهد، بمثابه افزار «دست دوم»، به «پای» کسی «راه برود» که او خود «به پای خارجی ها راه می گردد»، او نباید «تکنوکرات ها» را درین مورد طعنه بدهد.

باید گفت که چنین است واقعیت «ریشۀ» که عطا محمد نور بر آن مباهات مینماید. چهره های شاخص جمعیت اسلامی و از جمله خود عطامحمد نور، ثروت ها و مالکیت های ملیارد دالری را با داشتن چنین «ریشه» صاحب گردیده اند. بنابرین او یا خیالاتی شده، صرابی را که ثروت، تفنگ و قدرت دولتی در برابر چشم هایش به تصویر میکشد، «ریشه» تصور مینماید و یا با درک این واقعیت که اکنون او جز افزار دور آنداخته ای از کارگاه کشورهای غربی (ایالات متحدۀ امریکا و متحدین آن)، مطاعی بیش نیست، آگاهانه میخواهد در بازار «دست دوم»، توأم با لاف و گزاف، خویشتن را در بستر مدافع منافع کشورهای رقیبِ امریکا و متحدین آن (روسیه و ایران) مرغوب جلوه دهد.

عطامحمد نور که برعکس رقبای «جمعیتی» خویش، طی همین مصاحبه خود روی عدم بدست آوردن امتیازات مالی از امریکا و متحدین آن تأکید مینمود، هرگز توضیح نکرد که ثروت و جایداد چند ملیارد دالری خود و اعضای فامیل خویش را چطور و از کجا بدست آورده است؟. طبعاً نتوانسته، نمیتواند و نخواهد توانست مدارک مشروع کسب این همه ثروت را ارایه نماید. بنابرین و بدون تردید، چنین امتیاز را او از کشورهای رقیب امریکا (روسیه و ایران) و سؤ استفاده از مقام خویش بحیث «امپراتور بلخ» بدست آورده است. به همین ملحوظ هم است که مورد عدم اعتماد ایالات متحده امریکا قرار گرفته و مردود گردیده است و اینک میخواهد در انتخابات آیندۀ ریاست جمهوری، از آب گل آلود رقابت های درونی میان ایالات متحدۀ امریکا و بریتانیا، ماهی مراد خویش را صید نماید. اتخاذ چنین موضع، درست در خط منافع استراتیژیکِ توضیح می گردد که روسیه و ایران میخواهند در ضدیت با ایالات متحدۀ امریکا، جهت تثبیت سهم عمال شان در ساختار قدرت و حفظ منافع شان تعمیل گردد.

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد